نان آوران فراموش شده
در میان معضلات بی شمار اجتماعی که اینک میهن ما با آن روبروست، پدیده فقر و گسترش آن در ابعاد بسیار نگران کننده، بیش از سایر مسایل خودنمایی می کند. در ارتباط با پدیده فقر آنچه که آمار رسمی رژیم ولایت فقیه نشان می دهد، حاکی از این واقعیت است که زنان طبقات محروم و زحمتکش جامعه بیشتر از سایر گروه های اجتماعی با فقر دست به گریبان هستند.
چندی پیش، در جریان مراسمی تحت عنوان دومین کارگاه آموزشی دو روزه بهینه سازی راهبردهای تشکل های کارگری در مواجهه با جهانی سازی و خصوصی سازی، که در شهر تبریز برگزار شد، سهیلا جلودار زاده، از وابستگان حزب اسلامی کار، طی سخنانی با صراحت اعتراف کرد که، مطابق برنامه خصوصی سازی جمهوری اسلامی، کارگران ایران امنیت شغلی نداشته و به ویژه زنان کارگر در معرض اخراج قرار دارند. جلودارزاده دراین زمینه گفت: ”زنان در اولین خط پروسه اخراج از محیط های کارگری قرار دارند.“
بخش قابل توجهی از این زنان زحمتکش، نان آوران خانواده های خود و در واقع سرپرست خانواده اند و بار سنگین مضاعفی بر دوش آنان قرار دارد. وضعیت این زنان محروم و خانواده هایشان بر اثر سیاست های اقتصادی- اجتماعی رژیم ولایت فقیه بسیار وخیم و ناگوار است. در اواسط آبان ماه سال جاری، گزارشی خواندنی و توجه بر انگیز تحت عنوان ”مطالعه وضعیت زنان سرپرست خانوار شهر تهران“ در برخی رسانه ها ی همگانی انتشار یافت. این گزارش پژوهشی، زوایای مختلف زندگی و رنج هزاران زن محروم و زحمتکش را آشکار می سازد و پرده از سیمای تزویر و ریای مسئولان و سیاستگذاران رژیم، به ویژه دولت ضد مردمی احمدی نژاد، بر می دارد! در این پژوهش با صراحت عنوان گردیده که، مسکن، پرداخت مستمری و حقوق عادلانه و شغل مهم ترین و اصلی ترین دغدغه و درخواست زنان سرپرست خانوار است. در عین حال تاکید می گردد که، زنان سرپرست خانوار به لحاظ رفاهی در وضعیت نامناسب و دشوار قرار داشته و فرزندان آنها در معرض آسیب های اجتماعی هستند. بخش هایی از این گزارش پژوهشی را روزنامه ”سرمایه“، 18 آبان، امسال منتشر ساخت.
به طور نمونه در قسمتی از آن چنین آمده است: ”بر اساس پژوهش مطالعه وضعیت رفاهی زنان سرپرست خانوار شهر تهران، رفاه وامنیت زنان قبل و بعد از سرپرستی خانوار در هر سه بعد اقتصادی، فرهنگی و اکولوژیکی، وضعیت زنان بعد از سرپرستی به مراتب وخیم تر از قبل از سرپرستی بوده است.3 /71 درصد زنان سرپرست خانوار فاقد شغل بوده [درشهر تهران] و بقیه نیز در مشاغل پاره وقت و کم درآمد مشغول به کار هستند. تعداد ونسبت زنان سرپرست خانوار در مجموعه کشور در سه دهه اخیر افزایش یافته است، به طوری که در حال حاضر 9 درصد سرپرستان خانوار زن هستند و این در حالی است که بررسی فقر بر حسب جنسیت نیز نشان می دهد که در طول دهه گذشته همواره در صد فقر در خانواده های زن سرپرست بیش از خانواده های مرد سرپرست است….“
در ارتباط با مسکن و سر پناه، اوضاع برای زنان سرپرست خانوار فوق العاده نامطلوب است. بر اساس پژوهش مورد استناد، در شهر تهران فقط 13 /4 درصد زنان سرپرست خانوار دارای مسکن ملکی بوده، البته آن هم در مناطق محروم شهر، بقیه یعنی بیش از 95 درصد ایشان به دلیل عدم توانایی مالی مستاجر هستند و درخانه های نامناسب زندگی می کنند، به طوری که وضعیت مسکن از نظر تعداد اتاق ها، نورگیری، وضعیت محیطی، توالت، حمام و جز اینها ناگوار و غیر قابل توصیف است. در پژوهش فوق در این رابطه آمده است: ”وضعیت مسکن بیانگر اوضاع نامساعد در دوره پس از سرپرستی است. از نظر سلامت، زنان پس از سرپرستی خانوار به علت بیکاری و نبود امنیت دچار بیماری های متعدد به ویژه افسردگی می شوند.“ در بخش پایانی پژوهش مورد اشاره پیشنهادهایی با این عبارات قید گردیده: ”در برنامه های مربوط به وضعیت رفاهی باید مسکن آنها در الویت قرار گیرد، همچنین به دلیل بیکاری اکثریت زنان سرپرست خانوار، نبود درآمد و در نتیجه نبود تغذیه مناسب و وضعیت بهداشتی نامناسب و بیماری فراوان، پیشنهاد می شود برنامه هایی جهت اشتغال زنان در اولویت قرار بگیرد و از آن جا که شاخص های کیفی رفاه در ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و روانی در زندگی زنان سرپرست خانوار در حد بسیار نازلی بوده بنابر این شیوع بیماری های مختلف در این افراد بالا است.“
پر واضح است این پیشنهادات در رژیم ولایت فقیه هرگز جامه عمل نخواهد پوشید. فراموش نباید کرد که رییس دولت ارتجاع، احمدی نژاد، چندی پیش محتوی و ماهیت برنامه جمهوری اسلامی در خصوص زنان را با کمال صراحت اعلام داشت و مسئله نیمه وقت کردن زنان شاغل و افزایش تعداد فرزندان خانواده ها را عنوان کرد. پیشنهادها و برنامه هایی که احمدی نژاد از آن سخن گفت در واقع آغازی برای خانه نشین کردن و به انزوا کشیدن زنان است بر پایه تفکری سیاه و پوسیده!
و به این ترتیب روشن است که ایجاد اشتغال برای زنان سرپرست خانوار و اصولا پیشنهادهایی از این دست در رژیم ولایت فقیه فقط بر صفحه کاغذ باقی خواهند ماند!
همزمان با گزارش پژوهشی ای که بدان اشاره و استناد کردیم، دو گزارش، اولی بررسی تحقیقی توسط انجمن جمعیت شناسی ایران و کارشناسان آن که در مطبوعات با عنوان ”نتایج یک پژوهش در باره افسردگی زنان ایران، فشار این بیماری برای زنان از فاجعه بم بیشتر است“ و دومی گزارشی مطبوعاتی با نام ”آنها همه جا هستند، این زنان دستفروش“ انتشار پیدا کرد. در بررسی تحقیقی کارشناسان انجمن جمعیت شناسی ایران از جمله آمده است: ”حوادث ترافیکی، اعتیاد، بیماری های قلبی وعروقی بیشترین عوامل مرگ و میر مردان هستند، در زنان ایست قلبی عامل اصلی مرگ و میر و بعد از آن افسردگی مهم ترین عامل است. باری که بیماری افسردگی به زنان جامعه وارد می کند بسیار سنگین تر از فاجعه بم است. در سنین 30 تا 44 سالگی حادثه ترافیکی عامل از دست رفتن عمر مردان است در حالی که در همین سن افسردگی برای زنان در درجه نخست قرار دارد….“
ناگفته پیدا است که، زنان سرپرست خانوار بیشترین درصد افسردگی را مطابق با پژوهش های رسمی به خود اختصاص می دهند.
در مورد وضعیت زنان فقیر و محروم که سرپرست و نان آور خانواده خود هستند، گزارش مطبوعاتی از زنان دستفروش گویای بسیاری از واقعیت ها است. در گزارش تاکید می گردد: ” هم دختران جوان با مانتو و روسری و هم پیرزن چادر مشکی به سر را می توان در جای جای این شهر بزرگ دید که بساط پهن کرده اند و به هوای لقمه ای نان، فروشندگی می کنند، اجناس شان متنوع است. از مواد خوراکی و خشکبار تا جوراب و لباس، بیشتر شان از حومه یا جنوب تهران می آیند. مسئولیت خانواده را به عهده دارند، سرمایه ای برای اجاره مغازه ندارند، بعضی از آن ها خرج چندین نفر را می دهند.“
زنان دستفروش به طور عمده و اغلب سرپرست خانوار هستند و به دلیل سیاست های ضد مردمی رژیم در مشاغل کاذب قرار دارند.
و تازه اغلب این زنان زحمتکش در همین مشاغل کاذب نیز به سبب مقررات شهرداری ها قادر به تامین معاش نیستند.
مطابق آمار رسمی، 33 درصد دستفروشان شهر مشهد، 37 درصد دستفروشان شهر تهران و 19 درصد آنها در شهر اهواز زن هستند و سرپرست خانواده های خود! به علاوه، بسیاری از زنان کارگر در کنار مشاغل خود و از آنجا که در آمد کافی ندارند، ساعاتی پس از تعطیلی را به دستفروشی می گذرانند تا مایحتاج فرزندان خود را تامین کنند. در گزارش از زنان دستفروش تصویر زندگی روزانه آنها چنین ترسیم شده است: ”گوشه ای از پیاده رو بساط کوچکی پهن کرده است. جوراب می فروشد و در کنارش سیگار. حالت چهره اش التماس گونه نیست.می خواهد کار کند. می گوید هفت فرزند دارد که 4 نفرشان ازدواج کرده اند و سه نفر دیگر باقی مانده اند. دو دختر بزرگ و یک پسر کوچک. پیش از اینها شوهرش را از دست داده است. دخترها تحصیلات درستی ندارند و خانه نشین اند و پسر هنوز برای پذیرش مسئولیت زندگی، نا بالغ است. از ساعت هفت بعد ظهر به بعد می آید چون زودتر ماموران شهرداری می آیند و بساطش را جمع می کنند… زندگی اش به سختی می گذرد. بار مسئولیت بر دوشش سنگینی می کند. صبح ها هم کار دیگری می کند [کارگر است] راهش نزدیک نیست . از اطراف تهران می آید. این کار هم در این مدت کوتاه در آمد قابل ملاحظه ای ندارد، اما به هر حال چاره ای نیست . ریسمانی است که باید به آن چنگ بزند….“
این زنان زحمتکش قربانیان برنامه های دولت احمدی نژاد و به طور کلی سمت گیری اقتصادی – اجتماعی مبنی بر خصوصی سازی و تامین امنیت سرمایه هستند. جالب اینجاست که دولت ارتجاع که دم از حمایت از قشرهای محروم می زند و سیاست های عوام فریبانه متعددی را به اجراء می گذارد و یا تبلیغ می کند، در برنامه موسوم به وام های اعطایی به بنگاه های زود بازده، حتی 1 ریال هم وام به زنان سرپرست خانوار که به خاطر نبود سرمایه ناچار به دست فروشی و یا دیگر مشاغل کاذب هستند، اختصاص نداده است، در حالی که تجار عمده بازار، فرماندهان سپاه پاسداران، در قالب شرکت های خصوصی و نیمه دولتی و بنیادهای انگلی، میلیون ها تومان از بودجه کشور را به انحاء مختلف به جیب می زنند و دولت احمدی نژاد حامی قانونی آنان محسوب می شود. ولی هزاران زحمتکش و به ویژه هزاران زن محروم و سرپرست خانوار در فقر و تیره روزی بسر می برند. دفاع از خواسته های بحق زنان زحمتکش سرپرست خانوار و تامین منافع آنان، همچون تقسیم عادلانه کار و تامین امنیت شغلی و دستمزد برابر و تامین اجتماعی، وظیفه همه آن نیروهای راستین مدافع عدالت اجتماعی و مخالف ارتجاع و استبداد است.
زنان سرپرست خانوار با تلاش و تکاپوی پر رنج خود، نان آوران فراموش شده ای هستند که باید از حقوق آنان با پیگیری و قاطعیت دفاع کرد!