مصاحبه »نامه مردم« با رفیق خالد حداده، دبیر کل حزب کمونیست لبنان
بحران سیاسی تداوم یابنده در لبنان را در اساس می توان انعکاس روشنی از بحران موجود در خاورمیانه دانست. در سه دهه اخیر آنچه در لبنان اتفاق افتاده، به طور ویژه ای بر تحولات بغرنج خاورمیانه تاثیر گذارده است. با توجه به ارتباط نزدیک شرایط سیاسی لبنان و آنچه در فلسطین می گذرد، سران رژیم ولایت فقیه از همان اوان حاکمیت خود علاقه ویژه ای به اوضاع سیاسی این کشور نشان داده و برای جهت دادن بر تحولات این کشور و موازنه نیروهای سیاسی لبنان کوشیده اند. روابط رژیم و برخی نیروهای اسلامی فعال در لبنان و کوشش های موذیانه رژیم در بهره برداری از شرایط سیاسی لبنان برای بسط نفوذ خود در منطقه به درستی مورد توجه و انتقاد نیروهای ترقی خواه ایران بوده است. از سوی دیگر حزب کمونیست لبنان و نیروهای چپ این کشور بطور پیگیری از مبارزات مردم ایران برای تحقق صلح، دموکراسی و حقوق بشر در کشور حمایت کرده اند. اخیرا در فرصتی برای تبادل نظر در رابطه با تحولات سیاسی این کشور، ”نامه مردم“ مصاحبه ای با خالد حداده، دبیرکل حزب کمونیست لبنان، ترتیب داد. متن این مصاحبه برای اطلاع خوانندگان ”نامه مردم“ در زیر منتشر می شود.
* * *
سئوال: این روز ها در رابطه با بن بست حاضر، در انتخاب رئیس جمهور آینده، صحبت های زیادی در مورد ابعاد بحران سیاسی در لبنان وجود دارد. نظر شما در رابطه با مشخصه ها و ابعاد این بحران چیست؟
پاسخ: اوضاع لبنان را باید از زوایای متعددی بررسی کرد. مسئله تنها مربوط به بحران انتخابات ریاست جمهوری نیست، زیرا در حال حاضر سه نهاد هستند که هیچکدام عملکرد درستی ندارند: مقام ریاست جمهوری، دولتی که نیمی از مردم لبنان گوششان به آن بدهکار نیست، و نیز رئیس مجلس. کل قانون اساسی کشور فلج شده است. به اعتقاد ما این یک بحران ملی است، و نه فقط بحرانی که ریشه در انتخابات ریاست جمهوری دارد. این بحران بر کل کشور تأثیر می گذارد، حتی بر مقامهای قضایی و ارتش. این اوضاع نتیجه وضعیتی است که در سال ۱۹۴۳ و به علت شیوه انتخاب رئیس جمهوری آغاز شد؛ یعنی اینکه رئیس جمهور از کدام قشر و گروه انتخاب شود. این وضعیت بر روی ریاست مجلس و ادارات نخست وزیری نیز اثر می گذارد. این شیوه عمل [انتخابات] منجر به آن شده است که هر قشر و گروهی، بسته به آنکه سنّی، شیعه، مارونی یا دروزی باشد، نهادها و مؤسسات خود را تشکیل دهد. و این معضلی است که شما از کودکستان گرفته تا در سطح احزاب سیاسی می توانید ببینید. این امر موجب تقسیم کشور بر اساس قومیت و مذهب شده است. این دسته بندی ها همچنین موجب آن شده است که هر گروهی برای کسب حمایت و برای کشاندن مسائل به صحنه بین المللی، در پی اتحاد و یار گیری در میان نیروهای خارج از کشور برآید؛ از آن جمله است بیعت کلی شیعیان با ایران و غیره. امروزه بروز هر بحرانی خطر شروع جنگ داخلی را افزایش می دهد.
این اتحاد ها و یار گیری ها موضوع تازه ای نیست؛ برای مثال، به منظور حل و فصل شرایطی که قبل از آن وجود داشت، سوریه و ایالات متحد آمریکا، در جریان حمله عراق در نخستین جنگ خلیج [فارس]، در لبنان به یک توافق بین المللی رسیدند که به موجب آن آمریکا چشمش را به روی نفوذ سوریه و نقش آن در لبنان بست. اما امروز، ۱۵ سال پس از آن زمان، وضع فرق کرده است و آمریکایی ها به سوریه فشار می آورند که از لبنان بیرون برود، و همین سبب بروز دوباره بحران شده است. و به علت همان تفرقه ها و ناسازگاری هایی که پیشتر به آنها اشاره کردم، و نیز دخالت بین المللی در لبنان، این مسئله منجر به یک رشته ترور ها و کشت و کشتارهایی شده است که ما در لبنان شاهد آنها بوده ایم.
این وضع منحصر به لبنان نیست؛ حتی رئیس جمهور عراق هم به جای یافتن یک راه حل واقعی برای آنچه کشور با آن روبروست، صرفاً به دنبال مصالحه و سازش است. کشورهای عرب مثل اردن، مصر و عربستان سعودی را پیش می اندازند که بر سوریه فشار وارد آورند تا این کشور را وادار کنند از لبنان دست بکشد. آنها معتقدند تا زمانی که چنین نشود چیزی در لبنان تغییر نخواهد کرد؛ با تلف کردن وقت، انتخابات ریاست جمهوری به تأخیر خواهد افتاد؛ هیچ تحولی در آینده نزدیک صورت نخواهد گرفت و بحران باز هم برای مدتی ادامه خواهد یافت. البته ما معتقدیم که اکنون بهترین موقع برای دور انداختن سیستمی است که ما در حال حاضر در لبنان داریم. بهتر است که یک نظام دموکراتیک داشته باشیم که در آن ریاست جمهور، نخست وزیر و نمایندگان مجلس با توجه به ویژگی ها و توانایی های نامزدها انتخاب شوند نه آنکه برحسب وابستگی شان به این یا آن گروه قومی یا مذهبی.
سئوال: لطفاً توضیح دهید که ترکیب جناح های خارجی (غیرلبنانی) دیگری که در صحنه سیاست لبنان فعالیت می کنند چیست؟ این فعالیت ها تا چه حد در شکل گیری صحنه سیاسی لبنان نقش داشته است، و چه کسی بیشترین نفوذ را بر بازیگران عمده صحنه سیاست لبنان دارد؟
پاسخ: امروز نیروهای تعیین کننده در حل بحران، زیر نفوذ مداخله خارجی قرار دارند؛ تصمیم گیری در داخل لبنان انجام نمی شود. آمریکایی ها بازیگر عمده هستند ولی بحران واقعی با مطرح شدن نقشه ”خاورمیانه بزرگ“ آنها شروع شد. اشکال اینجاست که این فقط آمریکایی ها هستند که برای خاورمیانه طرح و نقشه ارائه می دهند، در حالی که دیگر نیروهای با نفوذی مثل ایران، سوریه و حتی عربستان سعودی فاقد طرح های واقع بینانه در مقابل طرح های آمریکا هستند؛ اگر چنین نبود، کار به اینجا نمی کشید. تا جایی که به ایران مربوط می شود، آنها همیشه در پی منافع خودشان هستند و ما این را می دانیم. برای مثال، وقتی که آنها می خواستند در ارتباط با مسئله عراق با آمریکایی ها هماهنگی کنند، در این کار درنگ نکردند. ما متوجه رقابت بر سر منافع هستیم، و این ما هستیم که بهای آن را می پردازیم و زیان آن را متحمل می شویم.
در مورد کشورهای دیگر هم همین طور است. ایران موضع خودش را به عنوان یک بازیگر اصلی در عراق نشان داده است، و ترکیه هم تا حدودی همین طور، گرچه این کشور از محدودیت های خودش و مرزهای تاثیرش آگاه است!!!. آنچه در مخاطره است، بخش شرقی خاورمیانه، یعنی مرزهای شرقی آن است، که در آن عربستان سعودی و سوریه به ترتیب مواضع هواداری از آمریکا و ضد آمریکایی دارند.
وزیران خارجه کشورهای عرب که در قاهره در کار تدارک نشست سران عرب هستند، راه حلی را برای وضعیت جاری در لبنان اعلام کرده اند. ما معتقدیم که هر گونه حمایت و ارائه راه حل از سوی کشورهای عرب بسیار پذیرفتنی تر از دیگر راه حل های بین المللی خواهد بود؛ در نظر ما این مثل یک سپر محافظ عربی خواهد بود.
لبنان بدهی عظیمی دارد و به نظر می رسد که یک راه حل بین المللی تلاش خواهد کرد همه پناهندگان را در داخل لبنان نگاه دارد، لبنان را جایگاه دائمی برای این مردم بی خانمان بسازد، و برای تحقق این برنامه فشار زیادی بر کشور وارد می آورد. برای همین است که ما باید وضعیت داخلی مستحکم و قدرتمندی داشته باشیم؛ راه حل داخلی مسلماً بر راه حل بین المللی ترجیح دارد. اگر یک راه حل بین المللی بر لبنان تحمیل شود، می تواند منجر به یک جنگ داخلی جانکاه بین گروه ها و قشرهای قومی موجود بشود.
سئوال: اشاره کردید که راه حلی که از سوی کشورهای عربی ارائه شود ترجیح دارد. اما با توجه به سیاست های کنونی غالب در دولت های فاسد و ارتجاعی عرب، برای نمونه اردن، آیا اتکا به راه حل هایی که از سوی چنین دولت هایی ارائه می شوند، خطرناک نخواهد بود؟ چرا معتقدید که نباید به محافل وسیع تری برای یافتن راه حل رجوع شود؟
پاسخ: ما نگفتیم به راه حلی که از سوی سران عرب ارائه شود اعتماد داریم. ما فقط امیدواریم که آنها بتوانند راه حلی ارائه دهند.
سئوال: نفوذ ایران را در صحنه سیاست لبنان چگونه می بینید؟ آیا مسیر حرکت های رژیم ایران و حزب الله کاملاً در یک راستاست؟
پاسخ: اینکه همین طوری بگوییم حزب الله دنباله روی ایران است به این آسانی نیست. ساختار حزب الله بسیار پیچیده است. در این مرحله، حزب الله شیعیان لبنان را نمایندگی می کند، همان گونه که جنبلاط دروزی ها را نمایندگی می کند. این همان سیاست ”کاست“ی است. شیعیان ۳۰ درصد جمعیت لبنان را تشکیل می دهند. نیروهای دیگر صحنه سیاست لبنان دارای روابط با دو کشور ایران و سوریه هستند. ما معتقدیم که نفوذ سوریه نیز از لحاظ تدارکات و پشتیبانی نظامی، عامل قدرتمندی برای حزب الله است. مادامی که سه عامل: ادامه جنبه ”کاست“ی و فرقه ای / مذهبی سیاست در لبنان، حمایت سوریه، و حمایت ایران وجود داشته باشند، این سازمان به قوت خودش باقی خواهد ماند و آسیبی به آن نخواهد نرسید. در مورد دو عامل آخر، یعنی سوریه و ایران، ما معتقدیم که تا سال های متمادی در آینده منافع این دو کشور، و نیز نقش آنها در منطقه، به همین منوال باقی خواهد ماند. ما هیچ گونه تضاد و تبانی بین این دو کشور در آینده نزدیک پیش بینی نمی کنیم. با توجه به این عوامل است که به اعتقاد ما حزب الله بازیگر عمده ای در لبنان باقی خواهد ماند.
سئوال: جالب است که شما اشاره می کنید که صحنه سیاست لبنان تحت سیطره و نفوذ سیاست های فرقه گرایانه است. با وجود چنین زمینه و وضع نامساعدی، حزب شما چگونه با طبقه کارگری که متعلق به این گروه های قومی و مذهبی است کار می کند؟ برای مثال، برای شما دشوار نیست که در منطقه ای مثل جنوب لبنان فعالیت کنید که در آن اکثریت مردم شیعه اند و به گزارش رسانه ها حزب الله در آن جا قویاٌ فعال است؟
پاسخ: سیستم کنونی موجود در لبنان دیگر کارایی ندارد و هر آن امکان دارد که اوضاع به حالت انفجار برسد. به رغم وجود این تفرقه ها و چنین وضعیتی، حزب ما تلاش می کند که در سراسر کشور فعالیت داشته باشد. ما سعی خودمان را می کنیم که اینجا و آنجا فعالیت کنیم. ما به سه موضوع عمده که کشور با آن روبروست توجه خاص داریم و در سراسر کشور روی این موضوع ها تمرکز می کنیم: هزینه زندگی و اصلاحات در زمینه عدالت اجتماعی، اصلاحات نهادی به منظور خلاص شدن از وضعیت کنونی، و البته دیگر موضوع ملی یعنی جنبش مقاومت. وقتی اسرائیلی ها آمدند، ما آغازگر مقاومت در کشور بودیم، و همه مردم در سراسر کشور این را می دانند. در دوران حضور سوریه در لبنان، ما به عنوان یک حزب سیاسی هر جا و هر گاه که مناسبتی دیدیم، به طور اصولی از آنها انتقاد کردیم، و حتی گاهی در این موضعگیریها تنها بودیم. اما زمانی که سوریه از لبنان بیرون رفت، ما چنین موضعی نگرفتیم که سوریه به عنوان دشمن کشور را ترک می کند. در شرایط کنونی، لبنان هر چه بیشتر به اسرائیل نزدیک و روابطش با سوریه تیرهتر می شود.
معاون وزیر خارجه فرانسه درباره لبنان حرف خوبی زد. او گفت که در لبنان فقط دو نهاد را می بیند که مردم لبنان را به صورت یکپارچه [فرای گروه های ملی و مذهبی] نمایندگی می کنند: یکی ارتش و دیگری حزب کمونیست، و از آنجا که حزب کمونیست قادر به حکومت نیست، ما [فرانسه] از ارتش پشتیبان رئیس جمهور حمایت می کنیم. [خنده بلند] به دلیل موضع حزب نسبت به پشتیبانی از جنبش مقاومت، بسیاری معتقدند و حزب را متهم می کنند که اعضایش به طور عمده از میان شیعیان هستند. اما تازه ترین آمارگیری عضویت در حزب نشان می دهد که طیف اعضای حزب بازتابی است از ترکیب قومی – مذهبی جمعیت کل کشور.
سئوال: در کشورهای دیگر، نیروهای اسلامی اعتقاد دارند که برای همه چیز راه حل دارند؛ آنها نیازی به وجود نیروهای دیگر نمی بینند. آیا چنین نگرشی به پدید آمدن دشواری در روابط میان حزب الله و حزب کمونیست منجر نمی شود؟
پاسخ: بگذارید با این نکته جواب دادن به این پرسش را آغاز کنم که اصولاً تفکر سیاسی حزب الله نمونه بارزی است از شیوه تفکر ایران، یعنی ولایت فقیه. اما در ارتباط با سیستم سیاست های ”کاست“ و فرقه ای که من پیشتر به آن اشاره کردم، حزب الله پی برده است که نمی تواند نیروی غالب و مسلط در صحنه سیاست یا برای کنترل کل لبنان باشد. اما از سوی دیگر، طرح های دیگری هم که برای لبنان در نظر گرفته شده بودند، مثل نیروهای اسرائیلی و مسیحی در دهه ۸۰ میلادی و نیز نیروهای سنّی، موفقیتی نداشتند. در این میان حزب کمونیست از همه طرف آسیب دید. اعضای حزب ما، و از جمله اعضای کمیته مرکزی را کشتند. مسیحی ها اعضای حزب ما را کشتند. سنّی ها هم اعضای حزب ما را کشتند. حزب الله هم اعضای حزب را ما را کشت. اما به لطف نقش کارسازی که حزب کمونیست در جنبش مقاومت و سازمان دهی آن در مراحل اولیه شکل گیری این جنبش داشته است، کنار راندن حزب کمونیست برای حزب الله، امل و دیگر جناح ها کار ساده ای نبوده است و نیست. به رغم همه اینها، حزب کمونیست لبنان هنوز نفوذ خوبی دارد. برای مثال، در جنوب لبنان، در حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد از رأی دهندگان در انتخابات از حزب ما حمایت کردند. در انتخابات شوراهای شهر، هر گاه که حزب الله و امل با یکدیگر برخورد و تعارض پیدا کردند، این ما بودیم که نقش تعیین کننده ای در پیروزی این یا آن نامزد در انتخابات داشتیم. ما، با ارزیابی این که چه کسی احتمال دارد بیشتر با ما همکاری و با اهداف ما موافقت کند، تصمیم می گرفتیم که از کدام نامزد حمایت کنیم. سال هاست که حزب الله سعی کرده است نوع خاصی زندگی را در جنوب لبنان به مردم تحمیل کند – مثلاً اجباری کردن حجاب را – اما حزب ما در این مورد موضع روشنی دارد و در موارد زیادی تصمیم هایی برخلاف خواسته های حزب الله گرفته است. برای مثال، بارها شده است که ما جشن هایی برگزار کرده ایم که در آنها رقص و مشروب های الکلی بوده است، اگرچه حزب الله با این کار موافق نبوده است. این موضعگیری ها تأکید بر اصول متعارفی است که ما حزب الله را وادار به پذیرفتن آنها کرده ایم.
ارزیابی ما اینست که بر رغم شرایط بغرنج حاکم در کشور، حزب کمونیست لبنان توانسته است نقش موثری در مبارزات سیاسی مردم لبنان و جنبش مقاومت ملی ایفاء کند. کوشش ما ادامه و گسترش این نقش می باشد.
با تشکر و آرزوی موفقیت.