مسایل بین‌المللی

ریاکاری امپراتوری

اظهار نظر فیدل کاسترو درباره این که چرا باراک اوباما باید از سیاست‌های ضدکوبایی ایالات متحد آمریکا فاصله بگیرد
درست نمی‌دانم که پس از شنیدن سخن‌رانی باراک اوباما در روز ۲۳ مه (۳ خرداد) در ”بنیاد ملی آمریکایی‌های کوبایی‌الاصل“، بنیادی که توسط رونالد ریگان ایجاد شد، ساکت بنشینم. من همان گونه که به سخنان مک کین و بوش گوش داده‌ام، سخنان اوباما را هم گوش کردم. من رنجشی از او ندارم چرا که او مسئول جنایت‌هایی نیست که علیه کوبا و بشریت صورت گرفته است. اگر می‌خواستم از او دفاع کنم، کمک بزرگی به حریفان او می‌شد. بنابراین، جای تأملی در انتقاد از او و بیان صادقانه دیدگاه‌های خودم درباره سخنان او نمی‌بینم.
او گفت: «در تمام عمرم، کوبا شاهد بی‌عدالتی و سرکوب بوده است. هرگز، در عمر من، مردم کوبا روی آزادی را ندیده‌اند. هرگز، در عمر دو نسل از کوبایی‌ها، مردم کوبا دموکراسی را نشناخته‌اند.» او افزود: «وقت آن رسیده است که پول آمریکایی‌های کوبایی‌الاصل از وابستگی و اتکای خانواده‌های‌شان به رژیم کاسترو بکاهد. من تحریم اقتصادی را ادامه خواهم داد.» سخنان او را می‌توان این طور جمع‌بندی کرد: گرسنگی برای ملت، ارسال پول به صورت دهش خیریه و سفر به کوبا با هدف تبلیغ مصرف‌گرایی و زندگی تأمین ناشدنی ناشی از آن.
او برای مسئله بی‌نهایت جدی بحران غذایی چه برنامه‌ای دارد؟ غلات دنیا را باید میان انسان‌ها، حیوان‌های اهلی، و ماهی‌ها تقسیم کرد که شمار آنها هر سال کمتر و کمتر می‌شود و تعداد آنها در آبهایی که مورد بهره‌برداری بی‌رویه کشتی‌های ماهی‌گیری بزرگی قرار دارند که هیچ سازمان بین‌المللی جلودار آنها نیست، کمیاب‌تر می‌شوند.
تولید گوشت از نفت و گاز شاهکار بزرگی خواهد بود. حتی اوباما هم توانایی‌های فناوری را در مبارزه علیه تغییرات آب و هوا دست‌ بالا می‌گیرد، اگرچه او در مورد خطرها و کم بودن فرصت، آگاه‌تر از بوش است. او می‌توانست از ”اَل گور“ مصلحت‌جویی کند که به پیشرفت پرشتاب گرم شدن کره زمین واقف است. رقیب سیاسی نزدیک او، ”بیل کلینتون“، که کارشناس و خبره قوانین برون‌مرزی مثل قانون هلمز- برتون و توریچلی است، می‌تواند او را در مورد مسئله‌ای مثل محاصره اقتصادی – که قول داد آن را لغو کند ولی هرگز نکرد – راهنمایی کند.
این مرد، که بی‌تردید از نقطه نظر اجتماعی و انسانی مترقی‌ترین نامزد ریاست جمهوری آمریکاست، در سخن‌رانی‌اش در میامی چه گفت؟ او گفت: «۲۰۰ سال است که آمریکا به روشنی نشان داده است که ما در برابر مداخله خارجی در نیم‌کُره خودمان خاموش نخواهیم ماند. اما هر روز، در سراسر قاره آمریکا، مبارزه‌ای متفاوت در جریان است – نه علیه ارتش‌های خارجی، بلکه علیه تهدید کشنده گرسنگی و تشنگی، بیماری و نا امیدی…این آینده‌ای نیست که ما مجبور به پذیرش آن باشیم – نه برای آن کودک در پورت‌دوپرنس و نه برای خانواده ساکن کوهپایه‌های پرو. ما می‌توانیم بهتر از این زندگی کنیم. ما باید بهتر از این زندگی کنیم. ما نمی‌توانیم رنجی را که مردم در کشورهای جنوبی ما می‌کشند نادیده بگیریم، و نمی‌توانیم شاهد جهانی شدن شکم‌های خالی باشیم.» توصیفی عالی از جهانی‌سازی امپریالیستی – ”جهانی شدن شکم‌های خالی!“ باید به خاطر این توصیف از او ممنون باشیم. اما ۲۰۰ سال پیش، سیمون بولیوار در راه اتحاد آمریکای لاتین رزمید، و بیشتر از ۱۰۰ سال پیش، خوزه مارتی جانش را در راه مبارزه علیه ضمیمه‌سازی کوبا به آمریکا از دست داد. چه تفاوتی است میان دکترین شرم‌آور پرزیدنت جیمز مونرو مبنی بر این که آمریکا باید کنترل مطلق بر آمریکای لاتین را داشته باشد، و آنچه اوباما دو قرن بعد دوباره در سخنانش مطرح می‌کند و اظهار می‌دارد؟
او در اواخر صحبت‌هایش گفت: «من نماینده ویژه‌ای را برای قاره آمریکا در کاخ سفید برمی‌گمارم که از حمایت کامل من برخوردار خواهد بود. اما خدمات خارجی را هم گسترش خواهیم داد و کنسول‌گری‌های بیشتری در مناطقی از قاره آمریکا باز خواهیم کرد که به آنها بی‌توجهی شده است. ”سپاه صلح“ را توسعه خواهیم داد و از شمار بیشتری از جوانان آمریکایی خواهیم خواست که به کشورهای خارجی بروند تا اعتماد و پیوند بین ملت‌های‌مان را تعمیق کنند.» سپس افزود که «با هم، ما به جای گذشته می‌توانیم راه آینده را برگزینیم.» عبارتی است زیبا، چرا که تصدیق کننده و گواه این نظر، یا دست‌کم این ترس است که تاریخ سازنده شخصیت‌هاست نه برعکس.
اوباما در سخنانش انقلاب کوبا را ضددموکراتیک و بی‌احترام به آزادی و حقوق بشر تصویر می‌کند. این دقیقاً همان ادعایی است که دولت‌های ایالات متحد آمریکا – تقریباً بدون استثنا – به کرّات از آن برای توجیه جنایت‌های‌شان علیه کشورما استفاده کرده‌اند. محاصره اقتصادی در نفس خودش و به تنهایی نسل‌کشی محسوب می‌شود. من نمی‌خواهم شاهد آن باشم که این ارزش‌های شرم‌آور را در مغز کودکان آمریکایی فرو کنند. اگر به خاطر مداخله‌های نظامی، متمم پلات (Platt Amendment) – مصوب ۱۹۰۳سنای آمریکا که به آمریکا اجازه مداخله در امور داخلی کوبا را می‌داد – و استعمار اقتصادی تحمیل شده بر کوبا نبود، شاید انقلاب مسلحانه در کشور ما ضرورت پیدا نمی‌کرد. انقلاب پیامد سلطه‌گری امپریالیسم بود. نمی‌توان ما را متهم کرد که آن را به کشور تحمیل کردیم.
دگرگونی‌های واقعی را می‌توان و باید در خود آمریکا پدید آورد. بیشتر از یک قرن پیش، کارگران خود این کشور خواستار هشت ساعت کار روزانه شدند که ناشی از تکامل نیروهای مولده بود. اوباما پیش از آن که درباره کشور ما قضاوت کند، باید بداند که به رغم محاصره اقتصادی و مالی و تجاوز کشور قدرتمند او، کوبا با برنامه‌های آموزشی، بهداشتی و درمانی، ورزشی، فرهنگی و علمی‌ای که نه فقط در سرزمین خودش بلکه در دیگر کشورهای فقیر سراسر دنیا به اجرا در آورده است، و با خون‌هایی که در راه همبستگی با خلق‌های دیگر تقدیم کرده است، گواه آن است که با دست‌مایه‌ای اندک، می‌شود کارهای زیادی کرد. حتی نزدیک‌ترین متحد ما، اتحاد شوروی، هم نتوانست به آنچه ما داریم دست یابد.
تنها شکل همکاری آمریکا با ملت‌های دیگر فرستادن کارشناسان نظامی به آن کشورهاست. چیز دیگری برای عرضه ندارد چرا که به اندازهٔ کافی اشخاصی در آن نیستند که مایل باشند خود را برای دیگران فدا کنند و کمک قابل توجهی به یک کشور نیازمند بکنند – اگرچه باید بگویم که کوبا از همکاری پزشکان ممتاز آمریکایی برخوردار بوده است. البته نباید مردم را مقصر دانست، چرا که جامعه در مقیاس وسیع چنین ارزش‌هایی را به آنها یاد نمی‌دهد.
ما هرگز همکاری با کشورهای دیگر را فدای مصالح ایدئولوژیکی نکرده‌ایم. وقتی توفان کاترینا شهر نیواورلئان را در هم کوبید ما آمادگی خود را برای کمک به آمریکا اعلام کردیم. گُردان بین‌المللی پزشکی ما نام شایسته هنری ریو (Henry Reeve) را بر خود دارد که جوانی آمریکایی بود که در راه استقلال کوبا رزمید و در نخستین جنگ استقلال ما جان خود را از دست داد. انقلاب ما می‌تواند ده‌ها هزار دکتر و کاردان فنی بهداشتی را بسیج کند. به همان ترتیب، می‌تواند شمار بزرگی از آموزگاران و شهروندانی را بسیج کند که حاضرند برای هر امر مفید و خیری – نه برای غصب حقوق مردم یا تصرف مواد خام – به هر گوشه‌ای از دنیا سفر کنند. اراده و حسن نیت مردم خمیر مایه ذخایر بی‌پایانی است که نمی‌شود آنها را در گاوصندوق بانک‌ها جا داد و نگه داشت. چنین خصلت‌هایی نمی‌توانند از سیاست‌های ریاکارانه یک امپراتوری سرچشمه بگیرند.
این مطلب تلخیص و ویرایش شده متنی است که در روزنامه کوبایی گرانما به چاپ رسیده است.
جمعه ۳۰ مه ۲۰۰۸ (۱۰ خرداد ۸۷)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا