رفیق شهید بهروز افشاری
هر شب ستارهای به زمین میکشند و باز
این آسمان غم زده غرق ستاره است
شهادت در زیر شکنجه – ۳۱ شهریور ۱۳۶۴
رفیق بهروز افشاری، در سال ۱۳۳۵، در دامان یک خانواده زحمتکش چشم به زندگی گشود. آموزش متوسطه را در یکی از هنرستانهای صنعتی به پایان رساند و پس از گذراندن دوره نظام وظیفه در کارگاههای مختلف کارگری میکرد. وی از یک سال پیش از دستگیری راننده شرکت واحد شده بود. پیکار انقلابی او به مثابه یک عضو حزب در تمام سالهای بعد از انقلاب جریان داشت.
رفیق بهروز از ۲۵ مرداد ۱۳۶۴ که به چنگ مأموران اطلاعاتی رژیم افتاد، تا مدتها از وی هیچ خبری نبود، تا آن که سرانجام نشان او در گورستان عمومی تهران (بهشت زهرا) پیدا شد و آشکار گردید که وی پس از مقاومت قهرمانانه در برابر شکنجهگران، در سی و یکم شهریور ۱۳۶۴، یعنی یک ماه و شش روز پس از دستگیری، جان بر سر آرمانهای تودهای خود نهاده است.
مسئولان دادستانی در پاسخ به این پرسش که «علت مرگ بهروز چیست؟ » گفتند: «وی دارای اطلاعات زیادی بود و به پیشنهاد ما برای همکاری با سرسختی و لجاجت پاسخ منفی داد.» آنها با وقاحت ادعا کردند که رفیق بهروز در سلول انفرادی با قاشق رگ دستش را قطع کرده و به زندگی خود پایان داده است. حاکمان «شرع» به شیوه مرسوم در جمهوری اسلامی با گفتن چنین دروغی کوشیدند تا راز این جنایت خود را در پرده استتار نگهدارند. حال آن که کوس رسوایی آنها نه تنها در داخل کشور، بلکه در همه جهان به صدا درآمده است.
مهربانی و صفای رفیق بهروز در برخورد با زحمتکشان و سرسختی و استواریاش در برابر دشمنان طبقه کارگر و حزب توده ایران از ویژگیهای بارز این فرزند فداکار خلق بود. باشد که زندگی و مبارزه قهرمانانه رفیق بهروز سرمشق زندگی و پیکار مبارزان تودهای و ادامه دهندگان راه ارانیها و روزبهها و وارطانها و تیزابیها و کیمنشها و . . . قرار گیرد.