رأی تاریخی مردم آمریکا برای ”تغییر“
عضو رهبری حزب کمونیست آمریکا: ”حزب ما بر این باور است که شرایط برای یک دگرگونی سرنوشتساز آماده است که میتواند شکست سختی بر نیروهای ماورای راست وارد آورد.“
بیش از ۱۲۰ میلیون نفر از مردم آمریکا در رأی گیری برای انتخاب چهل و چهارمین رئیس جمهوری ایالات متحد آمریکا شرکت کردند که به دلایل مختلف، توجه همه دنیا را به خود جلب کرده بود. پیروز این انتخابات باراک اوباما، نامزد سیاهپوست حزب دموکرات بود که با شعار ”تغییر“ و با برخورداری از حمایتهای گسترده مردمی توانست رقیب جمهوریخواه را با اختلاف زیادی شکست دهد. این پیروزی نه تنها از این زاویه که بیانگر خواست مردم آمریکا برای پایان دادن به هشت سال سیاستهای جنگ طلبانه، مخرب و فاجعهبار جورج بوش، نامحبوبترین رئیس جمهوری تاریخ این کشور است، بلکه همچنین از این لحاظ که برای نخستین بار در تاریخ آمریکا یک سیاهپوست را در بالاترین مقام اجرایی کشور قرار میدهد، حائز اهمیتی چشمگیر برای مردم این کشور است.
برخلاف آنچه تاکنون در جریان کارزارهای انتخاباتی آمریکا دیده شده بود، پویش (کمپین) انتخاباتی اوباما نیروهای مردمی و تودهها را به طور گستردهای به میدان آورد و در بسیاری از موارد این خود مردم بودند که همایشهای حمایت از اوباما را تدارک دیدند. همگرایی چشمگیر جنبش پرقدرت سندیکاهای کارگری، مبارزان ضد جنگ، پویش حقوق مدنی و ضد نژادپرستی، و کارزار حفظ محیط زیست را برجسته ترین عامل موثر در شکست جان مک کین، کاندیدای ارتجاعی نیروهای راست افراطی، می توان ارزیابی کرد.
پس از اعلام پیروزی اوباما، میلیونها آمریکایی در سراسر کشور این پیروزی تاریخی را جشن گرفتند. تاریخی بودن این واقعه از این منظر روشن می شود که این واقعه در کشوری اتفاق افتاد که ”مارتین لوتر کینگ“، رهبر مشهور جنبش مدنی، که به دست نیروهای ارتجاعی وابسته به حاکمیت آمریکا ترور شد، چهل و پنج سال پیش گفته بود که سیاهان در این کشور در تبعید به سر می برند. امروز، پیروزی اوبامای سیاهپوست نقطه عطفی در تاریخ و عرصه سیاست ایالات متحده آمریکا محسوب میشود. کارزار مردمی و مترقی برای از میان برداشتن تبعیض نژادی، که از مهمترین ابزار سرمایهداری برای ایجاد تفرقه در میان زحمتکشان است، جان تازهای گرفته است و بیتردید در رخدادهای آتی در درون این کشور تأثیر بسزایی خواهد داشت. نیروهای مترقی آمریکا و از جمله حزب کمونیست این کشور، انتخاب اوباما به مقام ریاست جمهوری و اکثریت قویتر دموکراتها در کنگره را تحولی بالقوه دگرگونساز ارزیابی میکنند که توان آن را دارد که تحولات سیاسی داخلی و خارجی کشور را در جهتی مترقی به پیش برد. به گفته سوزان وب، عضو رهبری حزب کمونیست آمریکا، ”حزب ما بر این باور است که شرایط برای یک دگرگونی سرنوشتساز آماده است که میتواند شکست سختی بر نیروهای ماورای راست وارد آورد.“ به اعتقاد نیروهای مترقی آمریکا، این دگرگونی در صحنه کشور، نیروهای مردمی و زحمتکشان را پس از دههها نبرد تدافعی و گاه انفعال، در موقعیتی مثبت و بالنده قرار داده است. نتیجه این انتخابات، به ویژه در پرتو بحران اقتصادی که این روزها جهان سرمایهداری، و از جمله آمریکا را در بر گرفته است، اهمیت بیشتری پیدا میکند. نشانههای توجه به نقش دولت در بحران اقتصادی جاری و مبارزه بر ضد انحصارها، توجه فعال به پاکسازی و حفظ محیط زیست، خواست عدالت اجتماعی و زندگی بهتر، موج عظیم ”امید به تغییر“، امید به صلح و از جمله آغاز روند پایان دادن به اشغال عراق و تنشزدایی در ارتباط با ایران، که مردم آمریکا در این انتخابات به راه انداختند – و بازتاب آن گاهی در سخنان اوباما نیز دیده شد – نیروی بالقوه یی در جامعه آمریکاست که اوباما و دولتش خواه ناخواه باید در سیاستهایشان منظور کنند.
البته روشن است که مقاومت جمهوریخواهان، انحصارها، و نیروهای راستگرا و ماورای راست بیاعتبار شده ولی هنوز پرقدرت، در برابر ”تغییر“ در سیاستهای داخلی و خارجی از یک سو، و توان عظیم رسانههای راستگرا، که بیتردید تأثیری تعیین کننده بر آرای افکار عمومی مردم آمریکا دارند از سوی دیگر، عوامل بازدارنده مهمی در رخدادهای آتی این کشور بر سر راه نیروهای مردمی و ترقیخواه خواهد بود. هیچگاه نمی توان و نباید نفوذ و تاثیر انحصار های پرقدرت فراملی را در تعیین جهت گیری های ارکان اصلی سیاست گذاری هر دو حزب بزرگ ایالات متحده، هم جمهوریخواه و هم دموکرات، از نظر دور داشت. اما جنبشهای مترقی هم به خوبی به این امر آگاهند که حفظ و تقویت جنبشهای تودهای که در جریان انتخابات به راه افتاد، اهمیتی حیاتی و نقشی تعیین کننده در موازنه نیروها در دوران پس از انتخابات و پیشبرد اهداف ترقیخواهانه از راه اعمال فشار از پایین به بالا خواهد داشت.
در این میان آنچه نباید از نظر دور داشت این است که اوباما به نمایندگی از سوی یکی از دو حزب سرمایهداری پر قدرت آمریکا، که همواره حکومت این ابرقدرت امپریالیستی را به تناوب در دست داشتهاند، بر مسند قدرت مینشیند. سیاستهای داخلی و خارجی اوبامای دموکرات ممکن است در مواردی متفاوت با جورج بوش یا مککین جمهوریخواه باشد، اما خارج از چارچوب کلی ساختار سیاسی – اقتصادی – اجتماعی امپریالیستی حاکم بر این کشور و سیاستهای حزب دموکرات نخواهد بود. نیروهای مترقی و مردمی آمریکا و جهان در این مورد نظر روشنی دارند و به رغم برچسب ”سوسیالیست“ زدن به اوباما از سوی مککین در جریان کارزارهای انتخاباتی، دچار این توهم نیستند که برای رئیس جمهوری جدید ایالات متحده هویتی خارج از محدودیت های مشخص طبقاتی او تصور کنند. گرچه نیرو های چپ در ایالات متحده آگاهانه آراء خود را به نفع اوباما به صندوق های رای ریختند، و فعالانه برای پیروزی او تلاش سازمان گرانه و تعیین کننده ای کردند، رئیس جمهوری ایالات متحده نماینده نیروهای چپ و زحمتکشان این کشور نیست. در عرصه داخلی، دولت جدید اقتصادی ورشکسته و بحران زدهای را به ارث میبرد که ذاتی نظام سرمایهداری حاکم بر این کشور است. در عرصه بینالمللی کماکان امر دخالتهای نظامی – از جمله در ارتباط با ایران و پاکستان – همچنان در دستور کار سران آمریکا است، که دولت اوباما مجبور است در مورد آن موضعگیری کند. به ویژه که زمزمههای جنگ بر ضد ایران کماکان از محافل سیاستگذاری آمریکا به گوش میرسد. به گزارش نیویورک تایمز، ”عدهای كارشناس از هر دو حزب به طور جدی در حال مطالعه راه حل به اصطلاح نظامی وهمچنين ابتكارهای ديپلماتيكی جديدی هستند. يكی از كاملترين اين بحثها در گزارش ”مركز سياست دو حزبی“ منتشر شد که در آن گفته میشد که حمله نظامی راه حلی عملی است و بايد به عنوان آخرين وسيله از آن استفاده كرد.“
با وجود این نیروهای مترقی آمریکایی دو گرایش سیاسی را در طبقه سرمایهداری آمریکا میبینند: یکی ماورای راست که به ویژه از زمان رونالد ریگان قدرت گرفت و در حال حاضر بر حزب جمهوریخواه حاکم است، و دیگری بخش ”واقعبین“تر که به طور عمده در حزب دموکرات گرد آمدهاست. از سال ۱۹۸۰ (۱۳۵۹خ) به این سو نیروهای ماورای راست تقریباً بیوقفه قدرت را در آمریکا در دست داشتهاند (به جز دوران کوتاه ریاست جمهوری کلینتون). این دوران مصادف است با جهانیسازی، ”مالیگرایی“ اقتصاد آمریکا، مقررات زدایی، صنعتزدایی، خصوصی سازی، پیاده کردن سیاستهای تعدیل ساختاری در جامعه، و اجرای سیاستهای نولیبرالی. به قدرت رسیدن جورج بوش و تسلط نیروهای ماورای راست بر کنگره آمریکا موجد چرخش به راست شدیدتری در سیاست حاکمان آمریکا شد. در سیاست خارجی، شاهد پیامدهای فاجعهبار این سیاستها در خاورمیانه و دیگر نقاط دنیا بودهایم، و در صحنه داخلی آن کشور نیز شاهد تهاجم به حقوق زحمتکشان، تحدید و ضربه زدن به دموکراسی از جمله در عرصه آزادیهای مدنی و حقوق زنان، پنهانکاری و عدم شفافیت در اداره کشور، سنگاندازی در راه تلاشهایی که برای رفع تبعیض نژادی صورت میگرفت، و … بودهایم. سمتگیری سیاستهای اقتصادی ”بازار آزاد“ نیروهای ماورای راست در دهههای اخیر، چیزی نبوده است جز صاف کردن جاده برای فعالیت لگام گسیخته شرکتهای غولپیکر، به ویژه در بخش های نفت، مالی و صنایع تسلیحاتی، ”تعدیل ساختاری“، و غیره که نتایج فاجعهبار آن را در بحران اقتصادی که اینک این کشور را در بر گرفته است میبینیم. اما درمیان بخش ”واقعبین“تر سرمایهداری، جناحهای مختلفی وجود دارند، از راست و راست میانه تا جناحهای میانهرو با برخی تمایلات محدود سوسیال دموکراسی. واقعیت آن است که در حال حاضر بخش بزرگی از تودههای زحمتکش و جنبش سندیکایی این کشور حزب دموکرات را وسیلهای برای حرکت در مسیر خواسته های به حق خود میبینند، و این را میشد در مشارکت آنها در کنگره این حزب در تابستان گذشته مشاهده کرد. البته باید گفت که حزب دموکرات آمریکا به هیچ وجه یک سازمان متشکل سیاسی با ریشهها و سازمانهای حزبی مردمی نیست. نمایندگان این حزب در کنگره آمریکا هم از لحاظ سیاسی طیف وسیعی را در بر میگیرند، از محافظهکاران ارتجاعی گرفته تا مترقی و چپگرا که حزب دموکرات را وسیلهای برای پیشبرد اهداف ترقیخواهانه خود، از جمله پایان دادن به نظامیگری افراطی میبینند.
باید دید آینده چه تغییرهایی در سیاست خارجی آمریکا به دنبال خواهد آورد. اوباما پیشتر گفته بود که در عرض دو سال به اشغال عراق پایان خواهد داد و نیروهای نظامی را به آمریکا باز خواهد گرداند، اما این هنوز به معنی پایان سیاست دخالت و کنترل سیاسی امور عراق نیست. می توان پیش بینی کرد که دولت جدید هزاران مشاور و کارکنان غیرنظامی را برای حفظ منافع و نفوذ آمریکا در عراق نگاه خواهد داشت. اوباما همچنین گفته است که با اعزام نیروهای نظامی بیشتر به افغانستان برای یکسره کردن کار طالبان، منافع آمریکا را به زور اسلحه حفظ خواهد کرد!
در مورد ایران، اوباما اظهار داشته است که به رغم اظهار نظرهای تحریک آمیز احمدینژاد و فشار زیادی که در محافل حاکمه آمریکا و ”لابی“ های پرنفوذ محافظه کار و طرفداراسرائیل برای ایراد ضربه نظامی به ایران وجود دارد، همه گزینهها را در دستور کار قرار دارد و راه مذاکره (مستقیم و غیر مشروط) برای بررسی و حل موارد اختلاف را بسته نمیداند. اظهار تمایل به مذاکره، ضربهای است به مواضع جناحهای هوادار جنگ در ایران، هم در محافل حاکمه و هم در میان اپوزیسیون (از جمله سلطنتطلبان و مجاهدین خلق).
واکنش حاکمان رژیم ایران نسبت به این موضع بالقوه مثبت، توان و تمایل آنها را به منظور تنشزدایی به سود منافع مردم ایران نشان خواهد داد. در شرایط شکست سیاستهای نولیبرالی سرمایهداری و در عین حال توانگیری مجدد نیروهای مترقی و آرمان دموکراسی و عدالت اجتماعی در سراسر جهان، باید دید که جنبش مردمی آمریکا، در پی انتخابات هفته پیش، تا چه حد خواهد توانست بر سیاست های دولت آینده اوباما و تحولات داخلی و بینالمللی تأثیر گذارد.