درباره وحدت و دشواری های فعالیت و مبارزه حزب توده ایران پس از یورش رژیم ولایت فقیه – سند مصوب پلنوم (وسیع) کمیته مرکزی
13 بهمن ماه امسال مصادف با بیست و ششمین سالگرد یورش مزدوران رژیم ولایت فقیه بر ضد حزب توده ایران است. هدف از یورش سراسری رژیم، به دستور مستقیم خمینی و دیگر سران رژیم، و همیاری دستگاه های امنیتی و جاسوسی غرب، پاکستان، ترکیه و اسرائیل، نابودی و ریشه کنی حزب توده ایران و نابودی اندیشه های اصیل چپ در جامعه ما بود، که ارتجاع آن را رقیب جدی و خطرناک خود می دانست.
دستگیری هزاران توده ای، که ریشهری، دادستان وقت بیداگاه انقلاب رژیم، شمار آنان را تا ده هراز نفر تخمین زد، و در پی آن شوهای تلویزیونی اعلام ”انحلال حزب توده ایران“ از سوی کسانی که تسلیم فشارهای مزدوران رژیم شده بودند و سپس صدور فرمان ”معرفی“ توده ای ها به ارگان های امنیتی از سوی این افراد ضربات سختی را به اعتبار سیاسی و توان تشکیلاتی حزب توده ایران وارد آورد. ابعاد این ضربات و دشواری های سیاسی و تشکیلاتی نه تنها در تاریخ حزب ما، بلکه در تاریخ جنبش کارگری و کمونیستی جهان کم نظیر است. کم نبودند نمایندگان احزاب کارگری و کمونیستی جهان، که ضمن اشاره به ابعاد جهانی کارزار ضد کمونیستی، که در پی شوهای تلویزیونی رژیم به راه افتاده بود، از حزب توده ایران می خواستند تا قاطعانه با این موضع شرکت کنندگان در این شوها برخورد کند.
بازنگری نوشته ها و موضع گیری های سران رژیم در آن روزها گواه این حقیقت روشن است که برای مرتجعان حاکم، درهم کوبیدن تشکیلات حزب توده ایران و مختل کردن فعالیت های سیاسی و افشاگرانه آن، خصوصا، بر ضد جنگ خانمان سوز ایران و عراق، و شعار ضد ملی ”جنگ، جنگ تا پیروزی“، از پیروزی در جبهه های جنگ مهم تر بود و خمینی برای این ”پیروزی“ از ”سربازان گمنام امام زمان“، که کسانی جز مزدوران سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات و عوامل ”سیا“، ”موساد“ و ”اینتلجنس سرویس“ نبودند، قدردانی کرد.
یورش تبلیغاتی گسترده رژیم بر ضد حزب توده ایران، از طریق برگزاری شوهای تلویزیونی وسیع قربانیان شکنجه و شرکت معدودی از افراد رهبری وقت حزب در جریان دادگاه افسران توده ای، در کنار دادستان بیداگاه های انقلاب، و همچنین فعالیت های وسیع و چندگانه ارگان های امنیتی رژیم برای پراکندن جو بی اعتمادی، سوء ظن و جلوگیری از ادامه فعالیت های حزب توده ایران، در داخل و خارج از کشور، بخشی از اهداف استراتژیک رژیم برای فلج کردن باقی مانده حزب ما و کشاندن آن به سمت چند پارگی و در عین حال متزلزل کردن پایه های اعتقادی و بی اعتبار کردن تاریخ مبارزات حزب توده ایران، به عنوان قدیمی ترین سازمان سیاسی و انقلابی میهن ما بود.
از سرگیری فعالیت حزب توده ایران پس از وقفه کوتاهی، که موسوی اردبیلی، به عنوان رئیس وقت قوه قضائیه کشور، با اذعان به ریشه های عمیق حزب ما در جامعه ایران، به آن اعتراف کرد، و سپس برگزاری پلنوم 18 کمیته مرکزی حزب توده ایران، در آذر ماه 1362، به مسئولیت رفیق علی خاوری، به عنوان یگانه عضو هیئت سیاسی و هیئت دبیران حزب باقی مانده از هیئت سیاسی، و انتخاب کمیته مرکزی و هیئت سیاسی جدید حزب، نشانگر شکست رژیم استبدادی برای ریشه کنی حزب ما بود.
دوران 26 ساله اخیر حزب توده ایران، افزون بر ضربات پی در پی تشکیلاتی و تبلیغاتی دستگاه های وسیع سرکوب رژیم ولایت فقیه، با واقعه فروپاشی اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی اروپای شرقی نیز رو به رو بوده است. این حوادث تأثیر ویرانگری را در روند درهم شکستن صفوف متحد بسیاری از احزاب کارگری و کمونیستی نیرومند جهان بر جای گذاشت و شماری از این احزاب را تا سر حد انحلال پیش راند. در چنین شرایطی بود که کمیته مرکزی منتخب حزب توده ایران تلاش گسترده یی را برای حفظ وحدت سیاسی و تشکیلاتی و نیفتادن به دام ”راست روی“ و ”چپ روی“ به کار گرفت. به رغم همه اعلامیه پراکنی ها، فراخوان دادن کسانی که در صفوف حزب پرچم مخالفت را زیر شعارهای ”نواندیشی“، ”دگرگونسازی“، ”به راه ارانی رفتن“، خط کشی با ”سیاست های فاجعه بار پس از انقلاب“، و ”وابسته و منحرف“ دانستن حزب، بلند کرده بودند، رهبری حزب با اتکاء به پایبندی اکثریت رفقای حزبی در داخل و خارج از کشور توانست همچنان پرچم خونین مبارزه طبقه کارگر و زحمتکشان میهن ما در اهتزار نگاه داشته و بر خلاف همه پیش بینی ها و امیدهای مخالفان مبنی بر نابودی کامل حزب، پس از فروپاشی اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی اروپای شرقی، دگرباره به پاخیزد و پر تأثیر بر حوادث کشور به مبارزه خود ادامه دهد. نگاهی به تاریخ نزدیک به هفت دهه مبارزات حزب توده ایران نشانگر روند های مشابه یورش ارتجاع برای ضربه زدن و نابودی حزب ما بوده و هست. نقاط مشترک این روند ها را می توان در تلاش برای بی صلاحیت نشان دادن رهبری حزب؛ بی اعتبار کردن تاریخ مبارزات حزب توده ایران؛ و سرانجام زیر ضربه بردن سیاست های مبارزاتی روز حزب خلاصه کرد.
انشعابات و چند دستگی در صفوف مبارزان راه آزادی و انقلابیون ویژه تاریخ میهن ما و حزب توده ایران نبوده و نیست. لنین در تشریح گسست رفیقان نیمه راه در دوران های مشکل مبارزه می نویسد: ”سال های 1907 –1910 ارتجاع تزاریسم پیروز شد. همه احزاب انقلابی و اپوزیسیون درهم شکسته شدند. انحطاط، فساد اخلاقی، تفرقه و ارتداد و هرزه نگاری جایگزین سیاست گردید. کشش به سوی ایده آلیسم فلسفی شدت یافت … ولی در عین حال همین شکست بزرگ به احزاب انقلابی درس حقیقی و سودمند ترین درس، یعنی درس دیالکتیک تاریخی، درس استنباط و توانایی و فن مبارزه سیاسی را یاد داد. دوستان در روزهای بدبختی شناخته می شوند و ارتش های شکست خورده خوب درس می گیرند…“ (به نقل از بیماری کودکی چپ روی در کمونیسم، منتخب آثار ص 737).
بر گزاری سومین کنگره حزب توده ایران، در بهمن ماه 1370، یعنی پس از گذشت نزدیک به 43 سال از کنگره دوم حزب، و در اوج تبلیغات همه جانبه رسانه های امپریالیستی در مورد شکست تاریخی سوسیالیسم و هم صدایی وازدگان وطنی، و تصویب برنامه و اساسنامه حزب با حراست و پایداری دلیرانه از ماهیت طبقاتی و جهان بینی مارکسیستی-لنینیستی حزب توده ایران در آن دوران دشوار تاریخی دست آورد با اهمیتی است که همه توده ای ها به حق به آن با غرور و سربلندی می نگرند.
بدیهی است که چنین موفقیت های حزب ما نمی توانست با بی تفاوتی ارگان های سرکوب و رهبران رژیم ولایت فقیه که برای نابودی حزب توده ایران امکانات گسترده یی را به میدان آورده بودند، رو به رو گردد. تاریک اندیشان حاکم با درک خطر جدی یی که از سوی ادامه این فعالیت های منسجم حزب و مقبولیت سیاست های درست و علمی آن می توانست منافع آن را تهدید کند دور تازه ای از کارزار تبلیغاتی را برای فلج کردن و در انتها نابودی حزب توده ایران آغاز کردند.
این بار نیز یورش دستگاه های امنیتی رژیم ولایت فقیه بر ضد حزب توده ایران نیز از همان ویژگی های بالا برخوردار بود. رژیم خوب می دانست که اگر بتواند رهبری و سیاست های حزب توده ایران را بی اعتبار نماید آنوقت خواهد توانست نه تنها به وحدت صفوف حزب توده ایران لطمه بزند بلکه خواهد توانست روند حزب سازی و ”رهبر تراشی“ را با امکانات جدیدی دنبال کند. انتشار نشریه ضد توده ای ”راه توده“، با هدایت ارگان های امنیتی رژیم و تائید و پشتیبانی نویسنده مقاله »برای پیش برد انقلاب مبارزه کنیم!« با امضای مستعار ا.ک. که در نشریه راه توده در پنهان داشتن هویت اصلی آن تلاشی نشده بلکه به انحاء مختلف برجسته و از آن نیرو و کسب مشروعیت شده است، اقدامی بود که در مسیر فروپاشی بقایای بدنه جان سالم بدر برده از ضربات مهلک رژِم صورت می پذیرفت. آیا مطلب افشاکننده در نشریه ”راه آزادی“ درباره ”راه توده“ (با اتکاء به گفتگوهای فریبرز بقایی، عضو سابق مشاور کمیته مرکزی حزب توده ایران، و از رهبری وقت حزب که توسط رژیم از زندان آزاد شد)، و انتقال مبالغ هنگفتی از سوی دادستان وقت انقلاب از حساب بانکی فریبرز بقایی برای راه اندازی نشریه ”راه توده“ نمی تواند سمت و سوی اشتیاق دستگاه های امنیتی رژیم را نشان دهد؟
(نگاه کنید به نشریه ”راه آزادی“، شماره 87، صفحه 29).
در پی انتشار نشریه ”راه توده“ و در کنار موجی از خاطره نویسی های تنظیم شده در دستگاه های امنیتی رژیم، نامه ای به نام ”ا.ک“، از درون خانه های امن وزارت اطلاعات رژیم برای دست اندرکاران ”راه توده“، به عنوان مانیفست مبارزاتی این جریان بر ضد حزب توده ایران و سیاست های جاری آن ارسال شد. محتوای این نامه همچون تمامی حملات پیشین دشمنان حزب ما در چند اصل اساسی خلاصه می شد.
مبارزه با سیاست های حزب ما یعنی مبارزه برای نفی و بی اعتبار کردن سیاست طرد رژیم ولایت فقیه به عنوان حلقه اساسی مبارزه بر ضد رژیم استبدادی حاکم. نامه ”آ.ک“ ” توده ای ها را به جدایی از سیاست ”خانمان برانداز طرد ولایت فقیه و دفاع از انقلاب“ فرا می خواند (نشریه ضد توده ای ”راه توده“، شماره 24، ص 12) ؛
زیر سئوال بردن سیاست مبارزاتی حزب به منظور حمایت از رژیم جمهوری اسلامی زیر پوشش ”نبرد که برکه“ (دفاع از هاشمی رفسنجانی به عنوان جناح چپ رژیم و طرح این وظیفه که: ”نه تنها خود باید از این جناح دفاع کنیم، بلکه باید تمام قدرت خود را به کار گیریم، تا سایر نیروهای انقلابی را نیز، اگر تردیدی دارند متقاعد کنیم، که به حمایت از آنها بر خیزند“ (همانجا) و
تشویق توده ای ها به صف شکنی و انشعاب از حزب با این شعار که ”تاریخ فردا هیچکس را مواخذه نخواهد کرد“ (همانجا).
جنگ روانی-تبلیغاتی ارگان های امنیتی رژیم ولایت فقیه بر ضد حزب توده ایران، در سال های پس از ضربات 1361 از ابعاد و پیچیدگی های گوناگونی برخوردار بوده است. حزب ما در این سال ها اسناد گوناگونی را از میان گزارش های رسیده از درون سیاه چال های رژیم جمع آوری کرده است که تصویر نسبتاً روشنی از وقایع زندان و عملکرد رژیم در زندان ها را به دست می دهد. در این زمینه باید با قاطعیت گفت که هیچکدام از برنامه ها و عملکرد های رژیم، چه در انتخاب انبوه توده ای هایی، که در جریان فاجعه ملی به جوخه های مرگ سپرده شدند، تا رهایی شمار معدودی از رهبران سابق حزب از زندان و سپس اجازه فعالیت سیاسی-انتشاراتی دادن به آنها اتفاقی نبوده است. این آزاد سازی ها همچنین به خاطر خوش شانسی در ”قرعه کشی“ مرگ رژیم، در جریان کشتار فاجعه ملی، و یا پادر میانی شخصیت های جنبش کمونیستی جهانی برای آزادی افراد خاصی نیز نبوده است. همه این روند ها و وقایع را بدون تردید باید بخشی از برنامه های طولانی مدت رژیم برای حزب سازی، ”رهبر تراشی“ و دامن زدن به چند دستگی در صفوف حزب توده ایران ارزیابی کرد.
در تمامی این سال های دشوار حملات قطع ناشدنی ارگان های امنیتی رژیم، که آخرین نمونه آن را می توان در انتشار کتاب 1200 صفحه ای ”تاریخ حزب از آغاز …“، با کمک خائنین به حزب و تاریخ نویسان وزارت اطلاعات دانست، بخش اساسی یی از تلاش کمیته مرکزی حزب ما متوجه حفظ وحدت و یکپارچگی حزب بوده و خواهد بود. کمیته مرکزی حزب توده ایران اعتقاد عمیق دارد که صف واحد و اتحاد آهنین اکثریت رفقای توده ای، یکی از عناصر اساسی حفظ ادامه کاری مبارزه حزب و عقیم گذاشتن توطئه های ارتجاع حاکم برای نابودی حزب ماست. در این سال های دشوار افزون بر کسانی که راه خود را به کلی از حزب ما جدا کردند، شماری از اعضاء و هواداران حزب نیز زیر تأثیر این کارزار مهیب تبلیغاتی رژیم و دستگاه های امنیتی آن از صفوف حزب ما جدا شدند که مایه تأسف عمیق حزب است و صمیمانه امیدواریم که این افراد بتوانند با تحلیل این شرایط و درک این کاستی ها دوباره به صفوف حزب بپوندند.
در کنار این پدیده ما در سال گذشته با فراخوان های گوناگونی برای ”وحدت حزب“ رو به رو بوده ایم. ویژگی این فراخوان ها نفی کامل وجود حزب توده ایران و کمیته مرکزی منتخب آن و جا انداختن این نظر است که پدیده ای به نام حزب توده ایران وجود خارجی ندارد و تنها ”طیف های گوناگون توده ای“ با نظرات سیاسی مختلف حول نشریات و پایگاه های اینترنتی معینی وجود دارند و راه ”وحدت حزب توده ایران“ از طریق مذاکرات این گروه ها و ”طیف ها“ی رنگارنگ می گذرد.
بدیهی است که پیام وحدتی که در آن عملاً وجود حزب توده ایران و کمیته مرکزی منتخب کنگره های سوم، چهارم و پنجم حزب توده ایران به کلی نفی شده است و تاریخ حزب توده ایران با یورش رژیم جنایتکار ولایت فقیه، در بهمن ماه 1361، پایان یافته تلقی می شود، را نمی توان از سر دلسوزی و با هدف دستیابی به وحدت حزب ارزیابی کرد.
پلنوم (وسیع) کمیته مرکزی حزب توده ایران، ضمن هشدار باش نسبت به توطئه های گوناگون ارگان های امنیتی رژیم که وحدت و یکپارچگی حزب توده ایران، و اتحاد عمل و نزدیکی نیروهای ملی و آزادی خواه میهن را هدف قرار داده است از همه رفقای توده ای در داخل و خارج از کشور می خواهد که با هوشیاری و دقت به مقابله با برنامه های ارتجاع حاکم بپردازند. حزب ما امروز بیش از هر زمان دیگری به تقویت صفوف خود و تلاش واحد توده ای ها برای گسترش مبارزه بر ضد رژیم ولایت فقیه نیازمند است. صحت سیاست ها و ارزیابی های راه گشای حزب ما در کوره آزمایش های دشوار نبردهای سیاسی دو دهه اخیر، اعتبار روز افزون حزب توده ایران به عنوان یکی از گردان های نیرومند جنبش کارگری و کمونیستی جهان، که در حمایت پیگیر و وسیع آنها از کارزارها و سیاست های مبارزاتی حزب ما و انتشار تحلیل های آن در اسناد گوناگون نشست های احزاب کارگری جهان مشهود است، در کنار تأثیر روز افزون اندیشه های توده ای در مبارزات روز مره کارگران و زحمتکشان، جوانان و دانشجویان و زنان مبارز میهن ما نشانگر در اهتزاز بودن پرچم ظفر نمون مبارزات طبقه کارگر ایران و متحدان آن بر ضد رژیم استبدادی حاکم است. حفاظت از این ارثیه گرانقدر جنبش دیرپای طبقه کارگر ایران، حفاظت از حزب ارانی ها، روزبه ها، مبشری ها، سیامک ها، کیوان ها، حکمت جوها، تیزابی ها، رحمان هاتفی ها، کی منش ها، حسین پورها، شناسایی ها و فاطمه مدرسی ها، عهد مقدسی است که کمیته مرکزی حزب ما و تک تک اعضاء و هواداران حزب به آن پایبند بوده و پایبند خواهند ماند. شکست توطئه های پی در پی رژیم ارتجاعی و ضد مردمی ولایت فقیه، برای نابودی حزب توده ایران، در طول همه این سال های گذشته شاهد نیرومند و انکار ناپذیر حقانیت مبارزه حزب و رهبری آن در سال های اخیر است.
نشست (وسیع) کمیته مرکزی حزب توده ایران
آذرماه 1387