شکنجه گر وزارت اطلاعات، کیهان و معنای مباحثه در رژیم ولایت فقیه
یکی از موضوعات بحث برانگیز هفته های اخیر جدال میان مهدی کروبی و روزنامه کیهان حسین شریعتمداری است. محمد علی ابطحی در ”وب لاگ“ 12 اردیبهشت ماه خود، در مطلبی با عنوان:“کروبی به نمایندگی از اهالی فرهنگ و سیاست دربرابر کیهان“، با بزرگنمایی کروبی، از جمله می نویسد: ”در طول این سال ها کیهان در حقیقت نقش کسی را داشته که وسط چهارراه شهر مطبوعات ایستاده است و هرکسی را که نمی پسندد مورد اهانت و فحاشی قرار می دهد … معمولاٌ وقتی آدم ها برای اهداف کیهان خطرناک می شوند، سهمیه فحاشی پیدا می کنند ….”
صرف نظر از واقعیتٍ مطلب در خصوص کیهان و نقش این روزنامه متعلق به ولی فقیه در تخریب دگراندیشان و دست اندرکاران فعالیت های فرهنگی و مطبوعاتی و ارتباط مستحکم آن با محافل پرنفوذ امنیتی رژیم، معلوم نیست چرا و به چه دلیلی یکباره مهدی کروبی صرفاٌ با یک نامه نگاری، به نماینده و نماد و مدافع ” اهالی فرهنگ و سیاست در برابر کیهان“ بدل می گردد. درخصوص برخورد کروبی و کیهان و محتوی آن، باید به نکاتی اشاره داشت که به اعتقاد ما تاکید برآنها از اهمیت جدی برخوردار است، زیرا نمی توان از پایبندی به ”حقوق شهروندان“ سخن گفت اما با مرزبندی خودی و غیرخودی، برسرنوشت هزاران دگراندیش در طول سه دهه گذشته چشم فروبست. بی اعتنایی به آنچه برسر دگراندیشان آمده ( که رفتار با اندیشمند فقید زنده یاد احسان طبری یکی از نمونه های آن است) خود معیاری بر شعارهای تبلیغاتی امروزی است.
درجدال کروبی و کیهان، حسین شریعتمداری با وقاحت تمام که از مشخصه های شکنجه گران جمهوری اسلامی است، از سوابق خود در دهه شصت خورشیدی یاد می کند و از اینکه درزندان های مختلف به کار شکنجه مشغول بوده وبه همین علت از سوی خمینی مورد تشویق و تایید قرار گرفته، به عنوان یک سابقه ارزنده در میان چهره های حکومتی نام می برد. شریعتمداری در نامه خود به کروبی که در کیهان 13 اردیبهشت ماه انتشار یافته از جمله نوشته است:“ پرسیده اید که آیا بنده تاکنون ملاقاتی با حضرت امام (ره) داشته ام؟ برای مزید اطلاع جنابعالی باید بگویم، آری، بارها توفیق زیارت آن بزرگوار را داشته ام و از جمله، بعد از دستگیری اعضای حزب توده با واسطه شهید محلاتی که درآن زمان نماینده حضرت امام (ره) در سپاه بودند برای مباحثه با احسان طبری درباره مارکسیسم و نقد آن ماموریت یافتم و بعد از بازگشت مرحوم احسان طبری به اسلام – که نتیجه مستقیم مراجعه وی به شخصیت عظیم حضرت امام (ره) و آثار استاد شهید مطهری بود – مورد لطف حضرت امام نیز قرار گرفتم . . . ”.
پایگاه خبررسانی رجانیوز وابسته به باندهای هوادار احمدی نژاد نیز به تاریخ 13 اردیبهشت ماه این بخش نامه شریعتمداری را تحت عنوان ”احسان طبری با آثار مطهری به اسلام بازگشت“ منتشر ساخت و نوشت: ” احسان طبری نویسنده و نظریه پرداز مارکسیست و عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران بود. که پس از انقلاب از گذشته خود اظهار ندامت کرد.“
شریعتمداری از ماموریت بازجویی خود در زندان با عنوان مباحثه یادکرده است و ابداٌ اشاره ای به شکنجه نمی کند. حال ببینیم معنای مباحثه ای که وی مدعی آن است چیست؟ ما دراین زمینه به دو نامه به عنوان دو سند تاریخی که از درون زندان های جمهوری اسلامی نگاشته شده و به بیرون ارسال گردیده و در مطبوعات نیز به چاپ رسیده است، استناد می کنیم تا خوانندگان و همه وجدان های بیدار معنی مباحثه در زندان های رژیم ولایت فقیه را به خوبی درک کنند. این دو نامه، یکی بوسیله رفیق شهید دکتر احمد دانش شریعت پناهی به تاریخ 16 فروردین 1366 از زندان اوین خطاب به آیت الله منتظری و دیگری توسط رفیق شهید هوشنگ قربان نژاد درتاریخ 1 مرداد 1366 از زندان گوهردشت خطاب به دادستانی انقلاب اسلامی تهران نوشته شده است. هر دو نویسنده اعضای رهبری حزب توده ایران بودند که درجریان فاجعه ملی قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367 اعدام گردیدند.
رفیق شهید دکتر احمد دانش در نامه خود به آیت الله منتظری می نویسد: ” کوشش برای تغییر عقیده از طریق اعمال فشار و زور بیهوده است… درحالیکه بارها و بارها شنیده و در قانون اساسی جمهوری اسلامی خوانده بودم که شکنجه ممنوع است، خود شکنجه شده و بارها و بارها شاهد شکنجه های بیرحمانه انسان های دیگر بوده ام. انسان هایی که صدای خش خش خزیدن پیکر علیل آنها را شنیده و از زیر چشم بند دیده ام که چون دراثر شکنجه قادر به راه رفتن نبوده اند و برای نقل مکان بر روی پای خود می خزیدند و من با دیدن این صحنه ها، درد خود را فراموش می کردم و باخود فکر می کردم این کیست؟ و جواب می دادم مهم نیست که اسمش چیست و عقیده اش کدام است. این دیگر یک فرد و یک انسان نیست، همه انسانیت و همه بشریت است که چنین ذلیل و بیچاره بر روی زمین می خزد. انسان هایی را دیده ام که در اثر زخم ها و دردهای ناشی از شکنجه استفراغ می کردند و در نتیجه آنقدر آب از دست می دادند که پوستشان خشک می شدو خطر مرگ تهدیدشان می کرد و برای نجات جانشان که اکثریت خواهان این نبودند، می بایست به تزریق سرم متوسل شد. انسان هایی را دیده ام که از شدت ضربه های شلاق خون ادرار می کردند و به علت از کار افتادن کلیه ها می بایست دیالیز می شدند. البته از حق نگذریم که نام این اعمال را تعزیر گذاشته بودند….”
رفیق شهید دکتر احمد دانش درنامه خود تاکید می کند: ”عده زیادی از کم سالان و جوانان و پیران، از زن و مرد و از گروه های مختلف سیاسی و یا طیف عقاید کاملاٌ متفاوت و از جمله تعداد زیادی از رفقای من، به این وضع دچارند که به جای رسیدگی به وضع حقوقی و قضایی آنها، تحت انواع فشارها برای پذیرفتن موقعیت و وضعیتی به نام تواب بخوانید تن دادن به ریا و تزویر و نفاق واقعی قرار دارند… از آنچه که در هنگام به اصطلاح بازجویی ها گذشته است، می گذرم، بیشتر جلسات، شکنجه روانی و جسمی بود تا جلسه بازجویی. درهمه این جلسات متهم با چشم بسته شرکت می کرد و همه آنها با فحاشی شدید و کتک همراه بود…. ”
این نامه افشاگر، یک سند رسمی و غیر قابل چشم پوشی از وضعیت زندان ها و رفتار با دگراندیشان است و به خوبی معنا و مفهوم مباحثه مورد اشاره افرادی چون سردبیر کیهان، حسین شریعتمداری را آشکار می سازد.
نامه دوم توسط رفیق شهید هوشنگ قربان نژاد نگاشته و از درون زندان به مقامات دادستانی انقلاب اسلامی ارسال گردیده است. رفیق قهرمان هوشنگ قربان نژاد از افسران توده ای بود که درجریان کودتای 28 مرداد دستگیر و مورد شکنجه های حیوانی قرار گرفت. او درنامه افشاگرانه خود شکنجه های دو رژیم را مقایسه کرده و با صراحت و شجاعت خطاب به مسئولین رژیم ولایت فقیه می نویسد: ”… وقتی سخن از زندان و رفتار با زندانیان اعم از سیاسی و عادی، در زندان های جمهوری اسلامی به میان می آید، چنان مبالغه می کنند که به خواننده، شنونده و بیننده خالی الذهن و همه آنهایی که از دور دستی بر آتش دارند یقین می شود… که زندان های جمهوری اسلامی را هم چون استراحت گاه تجسم می کنند… من که نزدیک به 5 سال است در زندان های مختلف تهران بوده و هستم… دایماٌ تحت شکنجه های جسمی و روانی و رفتار موهن مسئولین زندان بوده و هستم… باید اضافه کنم در زندان های دوران ستم شاهی که تقریباٌ 13 سال را در آنها به سر برده ام، هرگز مشابه با چنین صحنه هایی برخورد نکرده ام…”.
چنین است معنای مباحثه در فرهنگ جنایتکارانی چون حسین شریعتمداری ها و احمدی نژادها و همه آن شکنجه گران که اینک در پست های کلیدی رژیم ولایت فقیه عامل غارت و چپاول و جنایت هستند. آنچه درتاریخ درخشیده و خواهد درخشید، انسانیت و انسان های شرافتمندی هستند که زندگی خویش را وقف عدالت، آزادی و حقیقت کرده اند و احسان طبری یکی از این چهره های پر فروغ به شمار می آید!