رسوایی و محکومیت رژیم ولایت فقیه در محکمه افکار عمومی مردم ایران و جهان !
تاریخ جنبش های مردمی را در سنگر های نبرد: در کوچه ها و خیابان ها، در کارخانه ها، در مدارس و دانشگاه ها و مراکز کار، یعنی آنجا که تودهها برای ایجاد تغییر و دفاع از عدالت، دموکراسی و حقوق شان بسیج میشوند، می نویسند. امروز در ایران تاریخ در حال نوشته شدن است و رژیم ولایت فقیه با شکنجه، محاکمات فرمایشی و سرکوب خونین و خشن جنبش مردمی نمی تواند روند تاریخی یی که در میهن ما در جریان است را متوقف کند. این آغاز پایان رژیمی است که بی شک محکوم تاریخی این نبرد خواهد بود.
انتشار نامه افشاء گرانه مهدی کروبی در رابطه با جنایات نیروهای امنیتی و انتظامی تحت فرمان ”ولی فقیه“، در زندان ها، و تبعات پردامنه آن موج قدرتمند دیگری از مخالفت های گسترده داخلی و بین المللی را نسبت به عملکرد رژیم بر انگیخت. این افشاگری ها در شرایطی صورت می گیرد که محاکمات نمایشی گروهی از رهبران جنبش اصلاحات و فعالان تظاهرات خیابانی بازداشت شده در دو هفته اخیر نیز نه توانسته است، آن طور که سران رژیم انتظار داشتند، به تثبیت شرایط سیاسی کشور کمک کند. این محاکمات و به ویژه نمایش اعترافات قربانیان شکنجه های جسمی و روانی هم در ایران و هم در سراسر جهان به طور گستردهای محکوم شد. در هفته گذشته سازمان ملل نیز خواهان رسیدگی به موارد اتهامی شکنجه در ایران شد. گزارشگر ويژه سازمان ملل در این رابطه اظهار داشته است که دولت ايران به او اجازه نداده است تا از ایران بازديد كند. بیحرمتی نسبت به سازمان ملل و خواست سازمان عفو بینالملل که نمایندهاش هنوز حتی پاسخی درباره فرستادن ناظران این سازمان به محاکمههای مذکور دریافت نکرده است، شیوه برخورد و موضع ترتیب دهندگان این محاکمهها را نسبت به افکار عمومی به روشنی نشان میدهد.
کینه و خصومتی که رژیم نسبت به افکار مترقی ایران و جهان نشان میدهد، آینه تمامنمای بیحرمتی و بیتوجهی آن به ضوابط و معیارهای زندگی دموکراتیک و نشاندهنده سابقه دیرین این رژیم در زمینه نقض حقوق بشر مردم ایران است.
از روزی که عوامل رژِیم و ارگان های امنیتی- نظامی آن نتیجه انتخابات و آرا 40 میلیونی مردم را وقیحانه جابجا کردند و احمدی نژاد را به عنوان ”پیروز انتخابات“ از صندوق ها بیرون آوردند، نزدیک به 100 تن از معترضان بر اثر حملههای مسلحانه نیروهای امنیتی و نظامی جان خود را از دست دادهاند، و هزاران تن زندانی شدهاند و صد ها نفر نیز در زندان های گوناگون رژیم و در اسارت نیروهای امنیتی مورد شکنجه قرار گرفتهاند. بر اساس گزارشهای تأیید شده، شمار زیادی از دستگیرشدگان زن و مرد مورد خشونت بیحد و حصر و تجاوز جنسی قرار گرفتهاند. ابعاد رسوایی رژیم آنچنان است که شماری از چهره های سرشناس رژیم نیز از این عملکرد ها ابراز انزجار کرده اند و انگشت اتهام همه به سوی علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد و سر سپردگان امنیتی- انتظامی آنان متوجه است.
امروز ابعاد بحران مشروعیت رژیم آنچنان است که حتی بحشی از روحانیون و دولتمردان بلندمرتبه نیز تردید و دودلی خود را نسبت به امکان و عقلائی بودن ادامه این سیاست ها بیان میکنند.
بررسی این وضعیت در عین حال یاد آور شباهت های ناگزیربین شرایط کنونی و بحرانی است که در آخرین سال های رژیم پادشاهی لحظه به لحظه اعتبار اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن را در بر گرفت و سرانجام به فروپاشی آن انجامید. در افکار عمومی مردم ایران و جهان، عملکرد هفته های اخیر سران ارتجاع از جمله خشونت و سرکوب بیرحمانه توده های عظیم معترض به تقلبات آشکار انتخاباتی، نشانه دست و پا زدن رژیمی مستأصل و درمانده برای بقای خود و چنگ انداختن به قدرت با پنجههای خونین محسوب میشود.
سیاست تبلیغاتی رژیم، از جمله شعارهای توخالی ضد اسرائیلی، ضد آمریکایی و ضد انگلیسی رژیم، صرفاً هیاهو و پرده استتاری است به منظور پنهان کردن ذات و ماهیت اساساً ضد دموکراتیک آن و منحرف کردن توجه افکار عمومی در جامعه ای که سخت از افشاء گری های هفته های اخیر منقلب شده است. اکنون به وضوح می توان دید که بخش های وسیعی از جامعه ایران به طور فعالی خواهان پایان حیات رژیم استبدادی در میهن ما هستند.
تاریخ جنبش های مردمی را در سنگر های نبرد: در کوچه ها و خیابان ها، در کارخانه ها، در مدارس و دانشگاه ها و مراکز کار، یعنی آنجا که تودهها برای ایجاد تغییر و دفاع از عدالت، دموکراسی و حقوق شان بسیج میشوند، می نویسند. امروز در ایران تاریخ در حال نوشته شدن است و رژیم ولایت فقیه با شکنجه، محاکمات فرمایشی و سرکوب خونین و خشن جنبش مردمی نمی تواند روند تاریخی یی که در میهن ما در جریان است را متوقف کند. این آغاز پایان رژیمی است که بی شک محکوم تاریخی این نبرد خواهد بود.
گسترش بحران کنونی همچنین موجب پیدایش شکاف بی سابقه ای در درون رژیم و حتی در میان محافل ”خودی“شده است. به عنوان نمونه، آقای کروبی رئیس پیشین مجلس اسلامی در نامهای به رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان و شورای تشخیص مصلحت رژیم و رئیس جمهور سابق، نگرانی خود را نسبت به افشای شواهد شکنجه و تجاوز به زندانیان سیاسی در زندانها بیان کرد، و گفت: ”حتی اگر یك مورد نیز صدق داشته باشد، فاجعهای است برای جمهوری اسلامی.“ اظهار چنین مطالبی از سوی یکی از روحانیون اصلاحطلب که نقش موثری در حیات رژیم در سه دهه گدشته داشته است به روشنی انشقاق و شکاف تعمیق یابنده در رژیم را نشان میدهد. در روزهای اخیر نیز نامه ای افشاکننده با امضاء ”جمعی از علما و فضلای حوزه های علمیه قم، اصفهان و مشهد ” منتشر شده است که ضمن بررسی حوادث روزهای اخیر به صراحت مسئله عدم صلاحیت علی خامنه ای را برای ادامه ”رهبری نظام“ اعلام کرده است و از مجلس خبرگان خواستار رسیدگی به وضعیت ”رهبری“ رژیم شده است. در عین حال جنبش اعتراضی مردم به شیوه های دموکراتیک و ممکن نیز ادامه دارد. تظاهرات گسترده مردم در روز برگزاری مراسم تحلیف احمدی نژاد و در شرایطی که بیش از 5000 نیروی امنیتی و انتظامی ساختمان مجلس در میدان بهارستان را محاصره کرده بود، و رئیس جمهور ”منتخب“در هراس از واکنش انتخاب کنندگان معترض مجبور به استفاده از هلیکوپتر برای آمدن به مراسم شده بود، خود نمایش این واقعیت است، که بحران سیاسی حاکمیت باز هم گسترش خواهد یافت. این حقیقت که بیش از 50 تن از نمایندگان مجلس، کاندیداهای معترض به نتیجه آرا، دو رئیس جمهور پیشین و اعضای خانواده خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، و برخی روحانیون سرشناس از حضور در مراسم تنفیذ و تحلیف ریاست جمهوری امتناع کردند، نیز نماد دیگری از بحران فزاینده ولی فقیه و متحدان آن است.
ادامه مقاومت میرحسین موسوی و نیروهای اصلاح طلب در مقابل کودتای رژیم و تدبیراندیشی برای سازمان دهی جنبش اعتراضی مردم نیز در ادامه و تعمیق بحران رژیم کم تاثیر نبوده است. اظهارات و موضع گیری های دقیق و پیگیر موسوی، که در چهارچوب قانون اساسی رژیم صورت می گیرد، قدم به قدم زمینه های تشکیل یک جبهه وسیع توده ای برای مقاومت مدنی در مقابل تعرضات رژیم را ایجاد می کند. حضور پر شور و شجاعانه میلیون ها تن از مردم کشور در تظاهرات خیابانی و مقابله با گزمگان رژیم به موسوی و طرفدارانش این پشتوانه حمایتی را داده است که بتوانند حضور پر رنگ و قابل تائیدی را در جنبش مقاومت توده ای داشته باشند.
در همین راستا باید به موضع گیری شجاعانه مهدی کروبی در افشای تجاوز جنسی وحشیانه به زندانیان سیاسی و همچنین انتقاد صریح او از سکوت پر معنای برخی سران رژیم اشاره کرد. انتقاد کروبی از اينکه علی لاریجانی، رييس مجلس، و علاءالدين بروجردی رييس کميسيون امنيت ملی مجلس هشتم، که رييس کميته پيگيری وضعيت آسيب ديدگان حوادث اخير است، بدون هيچ پشتوانه تحقيقاتی مسایل مطرح شده در نامه او به رفسنجانی را تکذیب کرده اند، نمایشی از ابعاد شکافی است که سرتا پای رژیم را فرا گرفته است. کروبی پس از اظهار اینکه ”آخر چطور می شود که بدون آنکه تحقيقی صورت گيرد و جلسه ای تشکيل شود می گوييد اين ماجرا کذب محض بوده است“ به نکته کلیدی ای اشاره می کند که توجه به آن برای تحلیل شرایط کنونی ضروری است. کروبی می گوید: ”من احساس می کنم که اين موضع گيری های شتاب زده تحت فشار صورت گرفته است زيرا اين بزرگواران نگران آن هستند که به سرنوشت ديگر دوستان خود در گذشته دچار شوند. چرا که آقای لاريجانی نگران آن است که … او را از رياست مجلس حذف کنند و يا اينکه آقای بروجردی نگران تکرار سرنوشت ديگر دوستانش چون آقای افروغ در مجلس هفتم است که او را از رياست کميسيون حذف کردند و يا سرنوشت مجيد انصاری و محتشمی پور در مجلس ششم هستند.“ در واقع کروبی با انگشت گذاردن بر مسئله فشار برای بیعت گرفتن از مهره های معترض رژیم با دولت احمدی نژاد، به روندی توجه می دهد که رژیم برای حفظ حیات خود و پایان دادن به بحران با ابعاد گسترده یی دنبال می کند. حاصل اساسی این فشارها جدا شدن بیش از پیش بخش هایی از حاکمیت از آن و محدود شدن پایگاه سران ارتجاع حتی در نهاد های مذهبی است.
عملکرد رژیم ولایت فقیه در هفته های اخیر، از تقلبات گسترده در نابودی رای میلیون ها ایرانی، تا سرکوب خشن و خونین جنبش مردمی بی شک به بی اعتباری بیش از پیش رژیم استبدادی در افکار عمومی ایران و جهان منجر شده است. حامیان آزادی، دموکراسی و استقلال مردم ایران در سراسر جهان مشخصه های جعلی و دروغین ”طرفدار زحمتکشان بودن“و ”مخالفت با امپریالیسم“احمدینژاد و پشتیبانان او را درک کرده و مردود میشمارند. شواهد و نشانههای غیرقانونی بودن رژیم حاکم را میتوان در خیابانهای تهران و در رنج و عذاب مخالفان رژیم در بیدادگاه های قرون وسطائی، زندانها و شکنجهگاههای نظامی یافت.
از دید نیروهای دموکرات و مترقی ایران و جهان، تنها راه درست و اصیل، حمایت از مبارزه برحق مردم ایران، و منزوی کردن هرچه گسترده تر رژیم شکنجه، ترور و اعدام درایران است. نمیتوان فقط به تحقیق کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد در مورد آزار و اذیت بازداشتشدگان اکتفا کرد؛ پایان دادن به وحشیگری رژیم چالشی جدی است که در برابر همه نیروهای دموکراتیک ایران و جهان قرار دارد و نیازمند مبارزه گسترده و مشترک نیروهای آزادی خواه میهن و همبستگی قدرتمند جهانی است.