مسایل بین‌المللی

مصاحبه ”نامه مردم“ با رفیق میگل فیگوئرا عضو رهبری حزب کمونیست کانادا


برای آشنایی خوانندگان نامه مردم با نمونه‌ای از چالش‌هایی که یک حزب کمونیست در یک کشور سرمایه‌داری پیشرفته با آن رو به روست، به مناسبت برگزار ی سی و ششمین کنگره حزب کمونیست کانادا مصاحبه‌ای با رفیق میگل فیگوئرا، عضو رهبری این حزب، انجام دادیم که در آن در ضمن با گوشه‌هایی از فعالیت‌ها و نیز مواضع این حزب در عرصه بین‌المللی و از جمله در ارتباط با اوضاع ایران آشنا می‌شویم. برای آشنایی خوانندگان نامه مردم با نمونه‌ای از چالش‌هایی که یک حزب کمونیست در یک کشور سرمایه‌داری پیشرفته با آن رو به روست، به مناسبت برگزار ی سی و ششمین کنگره حزب کمونیست کانادا مصاحبه‌ای با رفیق میگل فیگوئرا، عضو رهبری این حزب، انجام دادیم که در آن در ضمن با گوشه‌هایی از فعالیت‌ها و نیز مواضع این حزب در عرصه بین‌المللی و از جمله در ارتباط با اوضاع ایران آشنا می‌شویم.

رفیق فیگوئرا متشکریم که برای این مصاحبه وقت خود را در اختیار ما می‌گذارید. پیش از هر چیز، برگزاری سی و ششمین کنگره حزب کمونیست کانادا در اوائل فوریه (بهمن ماه ۸۸) را تبریک می‌گوییم. اجازه بدهید مصاحبه را با پرسشی در مورد همین کنگره آغاز کنیم. وظایف، هدف‌ها و دستاوردهای کنگره سی و ششم چه بود؟
– در این کنگره نتایج مثبت فعالیت‌های‌مان که از زمان برگزاری کنگره قبلی در ژانویه سال ۲۰۰۷ تا کنون داشته‌ایم مورد توجه قرار گرفت. با وجود این، توافق جمعی کنگره بر این بود که با توجه به چالش‌های عظیمی که طبقه ما و ملت ما در لحظات بحرانی و حساس کنونی با آن رو به روست، حزب ما هنوز بسیار کوچک تر از حدی است که باید باشد. در جریان کنگره، ما نقاط قوت و ضعف خود را موشکافانه بررسی کردیم، و ”برنامه کار“ جامعی را به عنوان راهنمای عمل برای حرکت‌های آتی‌مان در سه سال آینده تدوین و تصویب کردیم. در اساس، تصمیم کنگره بر این شد که کمیته مرکزی منتخب کنگره بر روی سه اولویت مهم تمرکز کند: (۱) بهبود وگستردن هر چه بیشترقابلیت رویت ومنظره مردمی حزب و حضور آشکارتر آن در جامعه؛ (۲) توجه دقیق‌تر و بیشتر به کار نظری و آموزشی؛ و (۳) تقویت و تحکیم نظم و تشکیلات داخلی‌مان از راه بهبود کاربرد معیارهای لنینی در درون حزب که عبارتند از سانترالیسم دموکراتیک، انتقاد و انتقاد از خود، مسئولیت فردی و رهبری و هدایت جمعی.

در صحنه سیاست کانادا، بازیگران اصلی کدامند و موضع حزب کمونیست کانادا نسبت به سیاست‌های عمده آنان چیست، از جمله در مورد بحران مالی اخیر، حفاظت محیط زیست جهانی، و حضور نظامی کانادا در افغانستان؟ امور سیاسی کانادا تا چه حد به سیاست‌های آمریکا نزدیک یا وابسته است؟
– به نظر ما، وظیفه اصلی طبقه کارگر و نیروهای مردمی باید متوجه برکنار کردن دولت محافظه‌کار استیفن هارپر از قدرت فدرال است. به رغم آنکه این دولت یک دولت اقلیت در پارلمان کاناداست، اما تا کنون آسیب‌هایی جدی به میهن ما وارد آورده است که از جمله می‌توان به این موارد اشاره کرد: همکاری تنگاتنگ کانادا با اشغالگران و جنگ امپریالیستی در افغانستان، خدشه به استقلال ملی و در واقع راندن سریع کانادا به آغوش ”مأمن آمریکا“، تضعیف تعهد کانادا در عرصه مبارزه جهانی با تغییرات آب و هوایی (همان طور که در نقش و موضع شرم‌آور دولت کانادا در جریان برگزاری کنفرانس سران در کپنهاگ در دسامبر گذشته شاهد آن بودیم)، و تشدید تهاجم سرمایه‌داری به حقوق کارگران، حقوق دموکراتیک و برابری حقوق در کانادا. متأسفانه هر دو حزب عمده به اصطلاح «اپوزیسیون» یعنی لیبرال‌ها و حزب سوسیال دموکرات NDP (نیو دموکرات)، نه تنها نتوانسته‌اند هیچ مقاومت جدی یی در برابر سیاست‌های دست راستی محافظه‌کاران هارپر نشان دهند، بلکه هیچ گزینه متفاوت جدی و اساسی دیگری نیز در برابر دستور کار نومحافظه‌کاران ارائه نداده‌اند. به همین دلیل است که ما کماکان معتقدیم که میدان اصلی پیکار با سیاست‌های هارپر و حامیان او را در میان سرمایه مالی انحصاری، هم کانادایی و هم بین‌المللی، باید در ساختن ائتلافی از جنبش‌های مردمی و کارگری در بیرون از پارلمان جست و متمرکز کرد، که پیرامون برنامه جایگزین پیکارجویانه‌ای در مقابل حاکمیت کنونی متحد شوند. تلاش ما بر این است که نیرو و فعالیت اصلی‌مان را گرداگرد همین هدف متمرکز کنیم.

موانع و چالش‌های پیش روی حزب کمونیست کانادا در راه گسترش حضورش در صحنه سیاسی کانادا، به عنوان یک کشور امپریالیستی پیشرفته، کدامند؟
ما در راه برون رفت از معضلات کنونی و قرار دادن حزب کمونیست کانادا در موقعیتی که بتواند به امر اتحاد و بالا بردن آگاهی طبقه کارگر یاری رساند، و تأثیری چشمگیر بر رخدادهای سیاسی کشور ما داشته باشد با موانع زیادی رو به رو هستیم. مسائل و موانعی که ما با آنها دست به گریبانیم، به طور عمده نه مشکلات ذهنی بلکه مشکلاتی عینی هستند، هم از لحاظ تاریخی و هم از لحاظ ساختاری، اگرچه ما انکار هم نمی‌کنیم که جا دارد ما در کارمان بسیار مؤثرتر عمل کنیم. بی‌تردید، نخستین عامل همان تأثیر دهه‌ها تبلیغات زهرآگین ضدکمونیستی است که هنوز در جامعه ما وجود دارد، که روی شعور اجتماعی مردم، از جمله در میان خود طبقه کارگر و به‌ویژه در میان کارگران میان‌سال و مُسن‌تر، مؤثر است. دومین عامل مرتبط با این امر، تأثیر سیاسی- نظری فروپاشی دولت‌های سوسیالیستی اروپای شرقی در دههه ۹۰ (میلادی) بوده است، که از سوی دشمن طبقاتی ما به عنوان دلیل قطعی این امر نمایانده می‌شود که «سوسیالیسم قابل اجرا نیست» یا در بهترین حالت منسوخ شده است و دیگر با «عصر جدید» همخوانی ندارد.
در عین حال، ما در راه شرکت‌مان در تحولات و روندهای سیاسی کشور با موانعی ساختاری نیز رو به رو هستیم. در حالی که در ظاهر حزب ما در کانادا از «موقعیت قانونی» برخوردار است و می‌تواند نامزدهایی در انتخابات داشته باشد، اما ما هنوز با مسئله فشارها و تحریک‌هایی دست به گریبانیم که به صورت مزاحمت‌های پلیس، تحت مراقبت بودن از سوی نهادهای امنیتی، و غیره به ضد ما اعمال می‌شود. دیگر مانع ساختاری عمده در راه فعالیت و حضور ما، مقررات نظام انتخاباتی- چه استانی و چه کشوری- است که بر پایه سیستم «بیشترین آرا» قرار دارد [در هر حوزه، نامزدی که بیشترین رأی را بیاورد انتخاب می‌شود، حتی اگر بسیار کمتر از ۵۰ درصد باشد]. این نظام انتخاباتی به طور عمده به سود احزاب بزرگ و سنتی کشور تنظیم شده است. برای احزاب کوچک تر، به‌ویژه احزابی که از حمایت مالی حامیان سرمایه‌داری برخوردار نیستند، بسیار دشوار است که بتوانند در این نظام رخنه‌ای کنند و نماینده‌ای از آنها انتخاب بشود [در سال ۲۰۰۳ حزب کمونیست موفق شد تناقض برخی از قوانین انتخاباتی با قانون اساسی را در دادگاه ثابت کند و از جمله قانون ”حداقل ۵۰ نامزد“ برای شرکت در انتخابات فدرال را ملغی سازد. – نامه مردم.]

عمده‌ترین جالش‌ها و معضلات اجتماعی و اقتصادی که زحمتکشان کانادایی با آنها دست به گریبانند، کدامند؟
– کانادا یک کشور سرمایه‌داری پیشرفته با یک زیرساختِ اجتماعی پیشرفته و سطح زندگی نسبتاً بالایی است. با وجود این، در دو سه دههه گذشته سیاست‌های اجتماعی و اقتصادی نولیبرالی تحمیل شده توسط دولت‌های بورژوایی حاکم به نمایندگی از سوی سرمایه انحصاری، تأثیر ژرفی بر زندگی زحمتکشان داشته است، و اینجا و آنجا حقوق اجتماعی و مزایایی را که زحمتکشان در جریان مبارزات‌شان در قرن گذشته به دست آورده بودند، یکی یکی از آنها پس گرفته و می‌گیرد. امروز تلاش می‌شود بهداشت و درمان همگانی و رایگان به تدریج و با کاهش بودجه‌های دولتی و ترویج خصوصی‌سازی هدفمند از میان برداشته شود؛ حقوق و تأمین اجتماعی برای سالمندان که مبتنی بر صندوق بازنشستگی همگانی کاناداست، و نیز دیگر امکانات حمایتی مشابه، هر چه بیشتر زیر ساطور دولتیان قرار دارند؛ مزایای بیمه بیکاری برای کارگران پیوسته کاهش داده شده است، تا جایی که امروز بیشتر از ۵۰ درصد از «بیمه شدگان» حتی مشمول دریافت حق بیمه بیکاری موقت در دوران بیکاری هم نمی‌شوند. و البته باید به یورش مستقیم به دسمتزدها و حقوق اجتماعی کارگران، و نیز تغییرات واپسگرایانه در نظام مالیاتی اشاره کنم که به درآمد واقعی زحمتکشان ضربه زده‌اند. در نتیجه همین سیاست‌هاست که نابرابری‌های اجتماعی به سرعت در حال افزایش است.
این یورش همه جانبه اقتصادی همچنین با مسائل دیرینه اجتماعی کانادا در ارتباط با شوونیسم ملی و نژاد پرستی و بی‌عدالتی اجتماعی، که به ویژه بومیان ستم‌دیده، حقوق ملی مردم کُبک (که البته حقوق هیچ‌یک در قانون اساسی کانادا به رسمیت شناخته نشده است)، حقوق مهاجران تازه رسیده، و نیز حقوق اقلیت‌های نژادی را (به رغم افزایش جمعیت‌شان به‌خصوص در مراکز شهری بزرگ) هدف گرفته است، پیوند دارد.

وضعیت مبارزات جنبش کارگری در کانادا در حال حاضر چگونه است؟
– ما در اینجا با یک وضعیت بسیار متناقض رو به رو هستیم. در مقایسه با دیگر کشورهای پیشرفته سرمایه‌داری، کارگران کانادا تاریخ مبارزاتی برجسته‌ای دارند. حتی اگر دو سه دهه گذشته را هم در نظر بگیریم، مجموع شمار روز- کارهای صرف شده در اعتصاب‌ها یا موارد بستنِ درهای مؤسسات به روی کارگران از سوی کارفرمایان، در کانادا بیشتر از آمریکا و کشورهای اروپای غربی بوده است. همان طور که در کنگره مطرح شد، کارگران کانادا آماده، مایل و قادر به مبارزه‌اند. اما مسئله به طور عمده در اینجاست که این فعالیت‌های مبارزاتی محدود به صنایع یا کارخانه‌های منفرد، و این یا آن بخش از کشور است. آنچه به واقع هنوز وجود ندارد، یک پیکار هماهنگ و متحد در سراسر کاناداست، مانند آنچه این روزها ما در کشورهایی مثل یونان و پرتغال و فرانسه شاهد آن هستیم.
مشخصه منطقه‌ای یا گه گاهی تا حدی ناشی از این واقعیت است که دستگاه دولتی کانادا یک دستگاه غیرمتمرکز است که در آن دولت‌های استانی، در مقایسه با کشورهای دیگر، صاحب اختیارات بیشتری هستند. در نتیجه، می‌بینیم که مثلاً در یک مقطع زمانی، مبارزات دفاعی در یک استان سر بلند می‌کند، در حالی که پیکار طبقاتی در نقاط دیگر کشور فروکش کرده است. این مسئله تا حد زیادی نیز مربوط می‌شود به تسلط رفورمیست‌ها و سوسیال دموکرات‌ها در رده‌های بالای رهبری جنبش سندیکایی، یعنی کسانی که به عوض دنبال کردن یک خط مشی مبارزه طبقاتی، در پی ”صلح اجتماعی“ و مماشات با دولت‌ها و کارفرماها هستند. برای همین است که به نظر ما وظیفه اصلی امروز ما در این عرصه، تحکیم و تقویت حضور نیروهای چپ و کمونیست در درون جنبش کارگری است.

حزب کمونیست کانادا یکی از فعال‌ترین اعضای احزاب کمونیست و کارگری برادر در صحنه بین‌المللی است. با توجه به فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی در دههه ۹۰ و رویدادهای پس از ۱۱ سپتامبر، شما موقعیت کنونی جنبش کمونیستی را در پیکار جهانی مردم چگونه می‌بینید؟
– اگرچه ما در مقایسه با دیگر احزاب برادر در جنبش کمونیستی حزب نسبتاً کوچکی هستیم، اما تاریخ پیکار متعهدانه‌ ما در راه ساختمان (و بازسازی) این جنبش در عرصه بین‌المللی، تاریخی طولانی است. به همین سبب است که ما در روندی که حدود ۱۲ سال پیش در آتن به صورت نشست‌های بین‌المللی سالانه احزاب کمونیست و کارگری آغاز شد، فعالانه شرکت می‌کنیم. با وجود آنکه این روند آهسته و پیچیده است، ولی ما از میزان پیشرفت آن تا امروز خرسندیم، و خوش‌بین هستیم که خیزش دوباره جنبش بین‌المللی ما ادامه خواهد یافت. البته ما حضور دیگر نیروهای چپ و ضد امپریالیستی در سراسر جهان را نیز نادیده نمی‌گیریم، و معتقدیم که در مبارزات مشترک باید راه را برای همکاری با آنها نیز باز بگذاریم، بدون آنکه هویت و سمتگیری عقیدتی خودمان را که مبتنی بر سوسیالیسم علمی و مارکسیسم- لنینیسم است زیر پا بگذاریم.

رفیق فیگوئرا، فرصت را غنیمت می‌شماریم و همین‌جا مراتب سپاس خود را از حزب کمونیست کانادا ابراز می‌کنیم که چه در مطبوعاتش و چه در فرصت‌های مختلف در سطح بین‌المللی، پیوسته با پیکار کنونی مردم ایران در راه دموکراسی و عدالت اجتماعی اعلام همبستگی کرده است. آیا کنگره اخیر حزب به این موضوع نیز پرداخت؟ و سرانجام اینکه آیا پیامی برای مردم و نیروهای ترقی‌خواه ایران دارید؟

– متشکرم، اما سپاسگزاری ضرورتی ندارد؛ این وظیفه انترناسیونالیستی ماست که از پیکارهای عادلانه در راه دموکراسی، استقلال ملی و سوسیالیسم در هر جای دنیا حمایت کنیم. در مورد اوضاع جاری ایران، تردیدی نیست که ارزیابی‌ها در این مورد و در میان طیف نیروهای چپ بسیار متفاوت است، و موضع‌گیری در حمایت از احمدی‌نژاد- ظاهراً به این دلیل که موضع ضد امپریالیستی نسبت به واشنگتن گرفته است – در کانادا و حتی در میان بخش کوچکی از اعضای ما نیز دیده می‌شود. اما اکثریت بزرگ رفقای ما با تحلیل و موضع حزب موافق‌اند که در کنگره سی وششم با اکثریت قاطعی به تصویب رسید. در قطعنامهه نهایی ما، که با اتفاق آرا به تصویب رسید، آمده است که ما از نیروهای ترقی‌خواه، سکولار و دموکراتیک ایران که به ضد دولت احمدی‌نژاد و رژیم سرکوبگر مذهبی در کل می‌رزمند حمایت می‌کنیم. در عین حال، ما بر این امر تأکید می‌کنیم که کشمکش‌های داخلی آن کشور باید توسط خود مردم ایران حل و فصل شود. ما قاطعانه با هر حرکت امپریالیسم آمریکا و متحدان آن به منظور بهره‌برداری از این کشمکش داخلی و ”شیطان‌سازی“ از مسلمانان و اسلام، به عنوان دستاویزی برای دخالت کردن در امور داخلی ایران، یا بدتر از آن برای راه انداختن تجاوزی نظامی به ایران، مخالف هستیم.“
از این فرصت استفاده می‌کنیم و گرم‌ترین درودهای خود را به حزب توده ایران و به‌ویژه مبارزان دلیرآن در درون ایران می‌فرستیم که مورد سرکوب شدید قرار دارند، و پیمان می‌بندیم که به همبستگی استوار خود با پیکار شما ادامه دهیم.

۱۰ مارس ۲۰۱۰ (۱۹ اسفند ۸۸)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا