مسایل سیاسی روز

وقتی حقایق وارونه جلوه داده می شوند نولیبرال های وطنی و بریتیش پترولیوم

آلودگی خلیج مکزیک و پیامدهای فاجعه بار زیست محیطی آن کماکان از موضوعات چالش برانگیز به شمار می آید. پس از آنکه رییس انجمن اساتید آمریکا، شرکت نفتی بریتیش پترولیوم را متهم به طراحی و تعقیب خرید و تطمیع گروهی از دانشمندان و کارشناسان و دانشگاهیان برای دفاع از دعوی حقوقی این شرکت پس از ماجرای نشت نفتی خلیج مکزیک کرد، گروهی از به اصطلاح کارشناسان و اقتصاددانان نولیبرال ایرانی، با نادیده گرفتن آنچه در محافل علمی جهان شرافت و احساس مسئولیت حرفه ای نامیده می شود، به دفاع از عملکرد بریتیش پترولیوم برخاستند و با پیش کشیدن تجربه جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران، به تخطئه مبارزات مردم، حکومت ملی دکتر مصدق و وارونه جلوه دادن حقایق تاریخی پرداختند. این اقدام، و در آستانه سالروز کودتای آمریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد، نمی تواند تصادفی باشد.
پایگاه اینترنتی رستاک- دریچه ای به اندیشه اقتصاد آزاد – چهارشنبه، ۱۳ مرداد ماه امسال، با انتشار مطلبی با عنوان ”درس هایی از حادثه خلیج مکزیک و سابقه ایرانی شرکت برتیش پترولیوم“، باردیگر، برپایه سیاست رسمی مدافعان نظریه نولیبرالی، با حمله به مبارزات دلیرانه مرم ایران، و در رد و نکوهش جنبش ملی شدن صنعت نفت، از جمله نوشت: ”… تجربه اخیر بریتیش پترولیوم در ماجرای لکه نفتی خلیج مکزیک، درس مهمی را در پی داشت و آن درک قدرت اشتراک منافع در مصداقی به نام شرکت فراملیتی است که می تواند دامنه یک بحران را در محدوده اقتصاد مهار نماید و مانع شود تا آثار آن به عرصه سیاست بین المللی سرایت کند.“
تعریف و تمجید از عملکرد بریتیش پترولیوم به هنگام ماجرای نشت نفت، تا آنجا پیش می رود که آن را به الگویی در جهان معاصر بدل می سازد، و به زعم نولیبرال ها، واقعیت های جهانی سازی را ثابت می کند.

*جعلِ تاریخ با وارونه جلوه دادنِ واقعیت:
پایگاه اینترنتی رستاک، پیش از این نیز به مبارزات ضد امپریالیستی مردم ایران و دیگر کشورهای تحت ستم حمله کرده بود، یکی از موارد اصلی این حملات، دروغ پردازی درخصوص دولت ملی دکتر مصدق و جبنش ملی شدن صنعت نفت ایران است.
در مطلبی که به آن اشاره کردیم، در بخش بی.پی (بریتیش پترولیوم و ایران)، آمده است: ”هسته اولیه شرکت بی.پی در سال ۱۹۰۸ میلادی و با کشف نفت در مسجد سلیمان درایران شکل گرفت که نخستین بار با نام شرکت نفت انگلیس و پارس کار خود را آغاز کرد [نویسنده مطلب نام شرکت را به لاتین نگاشته است]، درسال ۱۹۳۵ یعنی پیش از آغاز جنگ … به شرکت نفت ایران و انگلیس تغییر نام و ماهیت [!] داد… در دهه ۵۰ میلادی دولت وقت ایران برخلاف [خوب به انتخاب جملات توجه کنید!] رویکرد دولت فعلی آمریکا بدون پیش بینی یک راه حل ممکن در چارچوب ”اشتراک منافع“ مسیر دیگری را برگزید، یعنی ملی کردن نفت و لغو کامل امتیاز دارسی. … به دنبال ملی شدن… از یکسو وضعیت سهامداران در بورس آن روز لندن، مالکیت پالایشگاه آبادان یعنی مهمترین دارایی آن زمان شرکت دچار ابهام شد. از سوی دیگر عمده درآمد کشور که از صادرات نفت تامین می شد محدود گردید، بنابر این هر دو سهامدار (ایران و انگلیس) به لحاظ مالی دچار ضرر و زیان شدند و سپس بواسطه شرایط ویژه بین المللی موضوع به سطح تنش سیاسی ارتقاء یافت. سرانجام در سال ۱۹۵۴ بدنبال کودتا، ایران از زاویه سیاست داخلی دچار خسران شد و انگلستان از زاویه اقتصادی با ورود شرکای جدید در قالب کنسرسیوم، انحصار خود را از دست داد و نهایتا شرکت بریتیش پترولیوم امروزی ایجاد شد. …“
در ادامه افزوده می گردد: ”… از دید اصول بنگاه داری و اقتصادی آنچه سبب شد تا واکنش یک طرفه ایران در قطع شراکت، با شکست نسبی روبرو شود همانا عدم وجود سایر ذینفعان [سهامداران بین المللی امروزی] و فقدان بروز اشتراک منافع اقتصادی بین المللی بود… عدم تشخیص کارکرد اشتراک منافع اقتصادی در حل مسایل، معمولا تمایل به گسترش منازعه را به سطح سیاسی افزایش می دهد و در این موارد محتمل است که طرف قوی تر بتواند حقوق ضعیف را پایمال سازد.“
با چنین استدلالی، در واقع کودتای ۲۸ مرداد اشتباه سیاسی دولت دکتر مصدق در ”عدم تشخیص اشتراک منافع“ با انگلیس قلمداد شده و امری طبیعی جلوه داده می شود. اصولا دخالت آمریکا و انگلیس در میهن ما که به صورت کودتای خونین ۲۸ مرداد رخ داد، نتیجه پیش بینی نکردن ”یک راه حل ممکن در چارچوب اشتراک منافع“ بود.
آیا جز دروغ پردازی حساب شده می توان نام دیگری بر این گونه ارزیابی ها نهاد؟

اشتراک منافع یا غارت گری گستاخانه:
داشتن تصویری روشن و درست از ماهیت رابطه شرکت نفت انگلیس و ایران یا کمپانی نفت جنوب با دولت های ایران، بسیاری از حقایق را روشن و عیار مدعیات نولیبرال های خدمتگزار امپریالیسم را نشان می دهد.
کمپانی نفت جنوب بیش از ۲۵۹ هزار کیلومتر مربع اراضی نفت خیز ایران را در کنترل خود داشت و بیش از ۳۰۰ دکل و سکوی نفت را در این مناطق وسیع نصب کرده بود. همچنین کمپانی مذکور، یا بریتیش پترولیوم امروز، پالایشگاه آبادان، که از بزرگ ترین پالایشگاه های جهان در آن زمان بود، با بیش از ۲۷۰۰ کیلومتر لوله گذاری، بیش از ۱۰۰ کشتی نفتکش و ۱۰۰ هزار وسیله نقلیه، را در اختیار داشت. این شرکت غارتگر در مناطق زیر کنترل خود، پلیس ویژه مستقر ساخته و چندین فرودگاه و ایستگاه رادیویی تاسیس کرده بود و از هیچ مداخله ای در امور داخلی ایران کوتاهی نمی کرد.
از سال ۱۹۱۴ میلادی تا ۱۹۵۰ بیش از ۳۲۴ میلیون تن نفت از ایران توسط این شرکت خارج شد که بیش از ۵ میلیارد دلار درآمد خالص به دست آورده بود و فقط ۸ درصد از این درآمد هنگفت به عنوان حق امتیاز به دولت ایران تعلق می گرفت. اولین سرمایه گذاری شرکت نفت انگلیس و ایران (بریتیش پترولیوم کنونی) حدود ۱۰۰ میلیون دلار بود که در عرض ۲۵ تا ۳۰ سال جبران و درآمدی که از آن پس نصیب کمپانی مذکور شد ۲۵ برابر سرمایه گذاری اولیه آن بود. طبق آمار، منافع شرکت نفت انگلیس و ایران یا کمپانی غارتگر جنوب، درسال های ۱۹۴۸ و ۱۹۴۹ برابر ۴/ ۱۳۱ میلیون لیره استرلینگ و درسال ۱۹۵۰، به بیش از ۱۵۰ میلیون لیره استرلینگ رسیده بود. به عبارت دقیق تر، درآمد یک سال این شرکت تقربیا تمام سرمایه گذاری اولیه آن را مستهلک می کرد. سود یک سال این کمپانی در ۱۹۵۰ میلادی، ۱۰ برابر بیشر از کل سرمایه گذاری در صنایع ملی ایران دراواسط دهه چهارم قرن بیستم بود. فقط درسال ۱۹۴۹ میلادی شرکت نفت انگلیس و ایران ۲۲/ 8 میلیون لیره به دولت انگلستان مالیات پرداخت کرد، حال آنکه حق امتیاز ایران طی سه سال، از ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۰، حدود ۸ میلیون لیره استرلینگ بود!
در ۱۹۵۱، ایران از هر بشکه نفت خود ۱۸ سنت دریافت می داشت در صورتی که در همان زمان عربستان سعودی ۵۶ سنت دریافت می کرد.
کمپانی نفت جنوب عامل ورشکستگی تولید داخلی ایران بود. شرکت مذکور، کالاهای مختلف وارد بازار ایران می کرد و هیچ گونه حقوق و عوارض گمرکی نمی‌پرداخت. در اواخر دهه چهارم قرن بیستم، شرکت نفت انگلیس به میزان کل واردات ایران کالا به ایران وارد کرده بود. آمار آن روز نشان می دهد که، در ۱۹۵۰ کارگران نفت ایران در مقابل ۱۲ تا ۱۶ ساعت کار توان فرسای روزانه، ۱۸ تا ۲۱ ریال مزد می گرفتند، و این مبلغ حتی برای خورد و خوراک کفایت نمی‌کرد. در همان زمان، دستمزد کارگران ایرانی ۴ برابر کمتر از دستمزد کارگران نفت ونزوئلا بود. این فهرست طولانی تر از گزارشات و آمار مورد اشاره است. آیا با چنین وضعیتی می توان از ”اشترک منافع“ سخن گفت؟!
وارونه جلوه دادن حقایق هدف معینی را تعقیب می کند.
مبارزه پیگیرانه و حفظ هوشیاری همه نیروهای مدافع آزادی و سربلندی ایران، تلاش نولیبرال ها و دیگر مخالفان استقلال ملی و پیشرفت و ترقی اجتماعی را ناکام و خنثی می سازد! هرگز با دروغ پردازی نمی توان حقیقت تاریخ را پنهان ساخت.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا