آموزش و پرورش، عرصه ای برای مبارزه با حاکمیت تاریک اندیشان!
با فرارسیدن ماه مهر، سال تحصیلی جدید بار دیگر نیز آغاز می شود. بنا بر آمارهای موجود،
تعداد دانش آموزان میهن چیزی در حدود ۱۳ میلیون و تعداد دانشجویان ۵/ ۳ میلیون نفر تخمین زده می شود. این جمعیت ۵/ ۱۶ میلیونی، میتواند سرمایه ای عظیم برای هر رژیم مترقی و مردمی باشد، چیزی که در مورد رژیم ولایت فقیه مصداقی عکس پیدا کرده است. به جرات می توان گفت که، در میان وزارت خانه های موجود، وزارت آموزش و پرورش یکی از ناکارآمدترین وزارت خانه ها در طول ۳۲ سال گذشته بوده است. دلیل آن هم تمرکز مرتجعان حاکم بر این موضوع بوده که: مبادا رشد اندیشه های پویا، مترقی و علمی، چالشی بزرگ پیش روی آنان قرار دهد. این وضعیت و بینش به خصوص در طول یک سال و نیم گذشته با حساسیت خاصی از سوی حکومتیان پیگیری و بیان می شود. در طول چند ماه گذشته و با نزدیک شدن به آغاز سال تحصیلی جدید، خط و نشان کشیدن های هماهنگ که ادامه همان سیاست های شکست خورده پیشین بوده است، از یک طرف هراس مرتجعان حاکم را از این نیروی عظیم نشان می دهد، و از طرف دیگر نمایشگر برنامه های از قبل طرح ریزی شده به قصد سرکوبگری و به محاق بردن این نیروی بالنده است تا مبادا خطری متوجه آنان سازد. با آنکه سیستم آموزشی کشور، فضاهای آموزشی، و وسایل مورد نیاز آن، حتی در حد حداقل استانداردهای شناخته شده نیز نیست، اما رژیم ولایت فقیه هزینه های کلانی به منظور نهادینه کردن ایدئولوژی و آموزش های ارتجاعی خود در دست اجرا گذاشته است. هر چند نتیجه بخش بودن چنین تلاش عبثی ، با توجه به واقعیت های جامعه غیر ممکن به نظر می رسد، اما آثار زیان بار چنین برنامه هایی بیتردید شتاب تحول نسلی پوینده و پویا را خواهد گرفت که متاسفانه قابل جبران نمی تواند باشد. نگاهی به اظهارات مقامات حکومتی که تاکنون بیان شده، گوشه هایی از این اقدامات ضد آموزشی را روشن می کند.
حاجی بابایی، وزیر آموزش و پرورش، در اظهاراتی چنین بیان داشت:“ مدرسه یک مکتب، یک مسیر و یک ایدئولوژی است. قرآن درمان همه دردهاست و هیچ راهی مطمئن تر از قرآن نیست، لذا مبانی تعلیم و تربیت که به قرآن استناد پیدا کند، حقیقتا شفا بخش است“(ایسنا،۶ تیر).
محمد بنیادی، معاون پرورشی و تربیت بدنی سازمان آموزش و پرورش تهران، در مصاحبه با ایسنا،۱۹ تیر، با اعلام اینکه در سال تحصیلی جدید، کتاب حجاب و عفاف به عنوان دستورالعمل در دستور چاپ قرار گرفته، گفت:“ یکی از برنامه های مهم امسال ما استفاده از روحانیون در پایگاه ها، دارالقرآن ها و مدارس است و از مهر ۸۹ افسران جنگ نرم وارد مدارس خواهند شد که هدف اصلی از تربیت این نیروها پیشگیری از آسیب های اجتماعی از جمله آسیب های پرخطری همچون جنگ نرم است.“ وی در ادامه گفت: “ما در گذشته در بازسازی و نوسازی اندیشه ها دچار غفلت شدیم، اما در فرصتی که پیش روی ما قرار گرفته باید هر چه بیشتر از این فرصت ها استفاده کنیم تا دانش آموزان را هر چه بیشتر با مباحثی همچون فتنه استکبار آشنا کنیم.“ با توجه به سرکوب شدید فعالان سیاسی، بستن و سانسور روزنامه ها، فیلترینگ اینترنت و در اختیار داشتن روزنامه های موجود و به خصوص کنترل کامل رسانه ای فراگیر همچون رادیو و تلویزیون که تمامی کانال های اطلاع رسانی را در دست قدرت رژیم قرار داده، هراس و دغدغه حاکمان کنونی را چگونه می توان توجیه کرد؟ آیا همین امر نشان نمی دهد که ریشه نارضایتی عمیق در بین دانش پژوهان نه در توطئه های استکبار که دقیقا به علت سیاست های ضد مردمی و ضد علمی رژیم ولایت فقیه است؟ دقیقا و به دلیل همین هراس است که روحانی مرتجع، مکارم شیرازی، می گوید وضعیت فرهنگی و اعتقادی فعلی دانشگاه ها خراب است و مردم [بخوان مرتجعان] از این مسئله شکایت دارند (خبر، ۱۰ شهریور)، و کامران دانشجو، به موازات این اظهارات، تغییر روسای دانشگاه ها و مراکز علمی را با سرعت هر چه تمام تر به مورد اجرا گذاشته است و در اظهاراتی با بیان اینکه فضای دانشگاه باید اسلامی شود، گفت:“ اگر دانشگاهی که در آن به مقدسات توهین شود، مردم و دانشگاهیان بنیان آن را به هم می ریزند“ (ایسنا، ۹ شهریور). وی در اظهاراتی دیگر- که نوعی اعتراف در باره فضای واقعی دانشگاه ها و مراکز آموزشی ایران است- گفت:“ اگر دانشگاهی وجود داشته باشد که در متدینین، فرهنگ بسیجی، فرهنگ انتظار مورد تمسخر قرار گیرد، صدای اذان ظهر در آن بلند نشود، روحانی نتواند در آن وارد شود، نماز جماعت در آن برگزار نشود و به جای آن مراسم جشن و پایکوبی برقرار شود، خوب است چنین دانشگاهی اصلا وجود نداشته باشد، چون اگر این دانشگاه وجود داشته باشد مردم ایران [بخوان اوباش مزدور]، دانشجویان، اساتید و کارکنان دانشگاه آن را با خاک یکسان می کنند“ (مهر، ۷ شهریور). منظور از دانشجویان و اساتید و کارکنان، افرادی همچون مرتضوی، حسینیان، مصباح یزدی و فرماندهان سرکوب گر سپاه و بسیج و سرداران منفوری همچون رادان و نقدی و جز این هایند، که جنایت های بی شماری را تاکنون و به خصوص در طول یک سال و نیم گذشته مرتکب شده اند و آزادانه و فارغ از هرگونه پیگرد و مجازاتی باز هم قرار است به این جنایت ها ادامه دهند.
به دنبال چنین اقداماتی بود که جرس، ۵ شهریور، بیانیه دو نماینده اصلاح طلب مجلس در ارتباط با عزل رئیس دانشگاه زنجان را به چاپ رسانده و در آن آمده است که، اراده ای فراتر از تصمیم وزیر علوم احمدی نژاد در این برکناری نقش داشته و این یک موضوع عادی نبوده و بعد سیاسی داشته است. همین سایت در همان تاریخ هشدار دانشگاهیان خوزستان نسبت به شرایط امنیتی حاکم بر دانشگاه ها را نیز منتشر ساخته است.
همزمان، ذوعلم، دبیر ستاد همکاری های وزارت آموزش و پرورش و حوزه های علمیه، از طرحی دیگر که با همکاری حوزه های علمیه، نهاد رهبری، تیپ ۸۳ [!] امام جعفر صادق و کمیته های استانی که زیر نظر امام جمعه ها فعالیت می کنند، خبر می دهد و می گوید:“ محور آموزش های این دوره شامل تربیت قرآنی و راهکارهای آن، حکومت مهدوی و وظایف منتظران، آشنایی با فرق، ادیان و مذاهب، فرهنگ و آداب پوشش و عفاف و حجاب، پرسش ها و پاسخ های اعتقادی، تربیت سیاسی و التزام به ولایت فقیه است“ (ایلنا ، ۲۶ تیر).
در تمامی طرح های ذکر شده، تمرکز اصلی بر روش هایی ست که اساس آن بر شست و شوی مغزی دانش آموزان و دنبالهروی آنان از رژیم ولایت فقیه استوار گردیده است و از هیچ گونه طرحی که در برگیرنده پیشرفت علمی و تحصیلی باشد، سخنی در میان نیست.
در آستانه سال تحصیلی، تمامی فرماندهان نظامی و بسیجی و ارگان های سرکوب گر در اقدامی هماهنگ و همصدا، عزم خویش را برای سرکوب هر گونه حرکت آزادی خواهانه نشان داده اند. آیا می توان از این روشن تر هراس و بیم حکومتیان را تشریح کرد؟
هرچند که دغدغه رژیم ولایت فقیه در عرصه آموزشی میهن، ”هجوم فرهنگی“ یا به عبارتی بهتر، هوشیاری و بیداری نسل آینده است، اما فاجعه واقعی در عرصه هایی رخ میدهد که هیچ گونه حساسیتی را در دست اندرکاران آموزشی کشور بر نمی انگیزد. به عنوان مثال: یکی از معضلات کنونی، ترک تحصیل دانش آموزان به دلیل فقر است. جاوید سبحانی، عضو هیئت مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان، با اشاره به اینکه آموزش و پرورش همزمان با ثبت نام دانش آموزان باید به محرومان از تحصیل و خروجی های نظام آموزش و پرورش هم توجه کند، می گوید:“نظام مددکاری اجتماعی باید مانع از این شود که کودکان در معرض فشار از تحصیل محروم شوند چرا که محروم ماندن کودک از تحصیل یعنی هدایت کردن کودک به سمت روابط کاری و اقتصاد“ (ایلنا، ۳۱ خرداد).
موضوع ترک تحصیل یا محرومیت از تحصیل معضلی است که سال هاست جامعه ما گرفتار آن است ، اما در هیچ یک از اظهارات تاکنونیِ مقامات به این مسئله اشاره نگردیده است. رژیم های مترقی و پیشرفته صرف نظر از توانایی های اقتصادی، آموزش اجباری کودکان را نهادینه ساختهاند، و خانواده هایی را که در این زمینه سهل انگاری کنند مورد مجازات قرار می دهند. بیش از سی و یک سال از انقلاب شکوهمند بهمن ۵۷، بی سوادی به عنوان مشکلی حل ناپذیر در رژیم ولایت فقیه، همچنان پابرجا مانده است. با توجه به برنامه های در دست تهیه که در بالا نام برده شد، در آینده شاهد گسترش هر چه بیشتر این پدیده خطرناک خواهیم بود. یکی از دلایل آن را هم در فقر خانواده ها که نه قادرند هزینه های آموزشی فرزندانشان را تامین کنند و نه توانایی برخوردی مسئولانه را در این زمینه دارند، باید جستجو کرد. خانواده ها در موارد بسیار با استفاده از کار کودکان ترک تحصیل کرده، به نوعی در صدد هستند مشکلات اقتصادی خویش را تا حدودی تخفیف دهند. اما رژیم ولایت فقیه به جای اینکه در این زمینه برنامه هایی را به نفع زحمتکشان به مورد اجرا بگذارد، برنامه هایی دقیقا در جهت مخالف آن را در دست اجرا دارد.
روزنامه رسالت ، ۱۷ تیر، از قول معاون وزیر آموزش و پرورش، خبر داد که، ۲۵ درصد مدارس کشور به بخش غیر دولتی واگذار می شود. ایسنا، ۱۶ تیر، نیز از قول علی عباسپور تهرانی فرد، رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در رابطه با قانون حمایت از مدارس غیر دولتی، نوشت:“ توسعه مدارس غیر دولتی بحث بسیار مهمی است که در سال پیش قانون تاسیس مدارس غیر انتفاعی اصلاح و در ابتدای مجلس هشتم تبدیل به قانون مدارس غیر دولتی شد که بر اساس آن حمایت های بسیار موثری برای توسعه مدارس غیر دولتی دیده شد، اما متاسفانه این قانون تاکنون به اجرا درنیامده است.“
برای اینکه ببینیم سازوکارهای مدارس غیردولتی به چه صورت است تا دید کامل تری نسبت به وضعیت آموزشی کشور را پیش روی ما قرار دهد، استناد به گزارش خبرگزاری مهر، ۲۳ تیر، جالب توجه است. این گزارش با اعلام اینکه، معاون مدارس غیر دولتی آموزش و پرورش از افزایش شهریه مدارس غیر دولتی تا سقف ۱۵ درصد خبر داد، شهریه این مدارس در دوره ابتدایی را از ۶۵۰ هزار تا ۲میلیون و ۳۲۰ هزار تومان، دوره راهنمایی ۲میلیون و ۶۶۰ هزار تومان، و دوره متوسطه را ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان گزارش کرده است. با توجه به افزایش نرخ بیکاری در ایران و این واقعیت که درآمد اکثریت زحمتکشان میهن در طول یک سال به دشواری به این مبلغ های میلیونی می رسد، واقعیت تلخ و دردانگیز آن است که اکثریت قریب به اتفاق زحمتکشان میهن با این امکانات محدود خود نبایستی امید چندانی به باسواد شدن فرزندانشان داشته باشند. اما اینکه امکانات مدارس غیر دولتی در چه حد و اندازه ای است، اظهارات مقامات مسئول در این زمینه روشنگراست.
وزیر آموزش و پرورش در رابطه با مشکلات مالی آموزش و پرورش می گوید:“ یک هزار میلیارد تومان قرض کرده ایم تا دیون فرهنگیان را پرداخت کنیم و در حال حاضر دو هزار میلیارد تومان بدهی بیش از موعد داریم، در حالی که یک ریال پول نداریم“(ایسنا، ۱۶ مرداد).
این سخنان در حالی بیان می شود که خبرگزاری مهر، ۷ شهریور، از قول وزیر آموزش و پرورش می نویسد:“ روحانیون باید در کلاس های فوق برنامه و فعالیت های قرآنی مدارس حضور پررنگ و موثری داشته باشند.“ وی در جواب این سوال که آیا سهمیه ویژه ای برای این روحانیون در نظر گرفته شده؟ می گوید که، قرار نیست ردیف استخدامی خاصی برای آنان داشته باشیم. مسلما وزیر آموزش و پرورش از جواب به این سوال موذیانه طفره رفته است، اما واقعیت این است که قرار است بودجه یی قابل توجه برای سربازان ارتجاع از کیسه آموزش و پرورش پرداخته شود. به این ترتیب قرار است همان بودجه های محدود صرف اندیشه های ارتجاعی گردد. در یک خبر دیگر، معاون عمرانی وزیر آموزش و پروش بودجه سال ۸۹ برای نوسازی و مقاوم سازی مدارس را ۱۵۸ میلیون تومان اعلام کرد که دربرگیرنده کاهش ۶۹ درصدی است (ایسنا،۲۸ اسفند۸۹). و در خبری دیگر، روزنامه ایران، ۱ تیر، از قول یک منبع دولتی از افزایش اعتبارات تخصیص داده شده به حوزه های علمیه خبر می دهد که با رشد ۶۰ برابری همراه بوده است. ۶۹ درصد از اعتبارات آموزش و پرورش کاسته شده و ۶۰ برابر به بودجه های حوزه های علمیه اضافه شده است!
فرآیند چنین سیاست هایی ارتجاعی و ضد مردمی را در اُفت کیفیت آموزشی دانش آموزان باید جستجو کرد. مدیر کل دفتر آموزش و خلاقیت پیش دبستانی در این ارتباط می گوید:“ ۳۹ درصد کلاس های مدارس ابتدایی در کشور چند پایه هستند و دانش آموزان پایه های مختلف در کنار هم درس می خوانند“(آفتاب یزد، ۱۱ اسفند۸۸)، و روزنامه رسالت، ۲۸ اسفند ۸۸، از بحران ۵ میلیون دانش آموز مردودی در آموزش و پرورش خبر می دهد. تابناک، ۲۹ بهمن ۸۸، به نقل از همشهری، نوشت :“ با آنکه وزیر آموزش و پرورش آمار ۴ میلیون دانش آموز مردودی و بازمانده از تحصیل را دروغ خواند اما اخیرا مرکز پژوهش های مجلس طی گزارشی اعلام کرد که این آمار حدود ۵ میلیون نفر است. ” تاسف بار ترین قسمت این گزارش آنجایی است که رئیس کمیته آموزش و پرورش، مردود شدن ۵ میلیون دانش آموز را عادی قلمداد کرده است. البته از یک منظر این تلقی می تواند درست باشد، چون هدف رژیم ولایت فقیه افزایش هر چه بیشتر این آمار است. آمار بیش از ۴۰ درصد مردودی هدف های واپس گرایانه آنها را هنوز تامین نکرده است.
دیگرواقعیت تلخ این است که، همین جمعیت ۵ میلیونی جزئی از واقعیت جامعه ما باقی خواهد ماند. جمعیتی که وارثان نسلی دیگر خواهند شد. نسلی که باید در ساختارهای آینده نقشی تعیین کننده ایفا کند. نسل محروم از تخصص و پیشرفت یک جامعه را با مشکل جدی مواجه می سازد. دولت که باید تمام سعی و کوششاش ایجاد هر چه بیشتر امکانات آموزشی و پرورشی برای نسل پویا و تشنه آموزش باشد، راهکارهایی را جستجو می کند که چند صباحی بیشتر پایه های حکومت تاریک اندیشاش را قوام ببخشد. بهبود کمی و کیفی در عرصه آموزش با وجود چنین ساختارهایی غیر ممکن است. در آستانه سال تحصیلی جدید، رژیم ولایت فقیه برای مقابله با بیش از ۱۶ میلیون دانش آموز و دانشجو چالش بزرگی پبش روی خود دارد.