مسایل سیاسی روز

مقاومت سینماگران در برابر مسخ هنر مردمی

مجادله لفظی، قلمی و رسانه ای بین سینماگران، اهالی هنر و تئاتر ایران باارتجاع حاکم، در طول چند هفته گذشته، رو به گسترش گذاشته است و اخبار و گزارشات متناوب حاکی از ایستادگی هنرمندان مترقی در برابر ایده ای هستند که در صدد است خلاقیت های هنری این فعالان عرصه هنر میهن را به نحوی منکوب و زیر نظارت خویش درآورد، و در نهایت آنان را وادار سازد که یا به نفع جریان ارتجاعی حاکم فعالیت کنند یا امکان فعالیت هنری از آنان سلب گردد. دور جدید درگیری از آنجا دوباره شدت گرفت که اصغر فرهادی، کارگردان سینما، در جریان جشن “خانه سینما“ ابراز امیدواری کرد که شرایطی در کشور ایجاد شود تا جعفر پناهی نیز بتواند در ایران فیلم بسازد و گلشیفته فراهانی به ایران بازگردد. صحبت های اصغر فرهادی تنها موضوع مورد بحث در جریان جشن “خانه سینما“ نبود. حضور فعالان عرصه هنر سینما در این جشن با نشان های سبز، به نوعی دهن کجی به ارتجاعیون حاکم تعبیر گردید و این پیام را که: اهالی هنر در ایران بررغم تمامی فشارها و تهدیدها و تضییقات، همگام و همراه جنبش مردمی به مبارزه خویش با تحجر ادامه می دهند، در بر داشت. در واکنش به این اتفاقات بود که وزیر ارشاد، در یک نشست خبری که ایلنا، ۸ مهر، آن را مخابره کرد، اظهار امیدواری کرد که اصغر فرهادی سخنان خود را جبران کند. وی در همین باره گفت: “برخی حرکات که در آن مراسم انجام شد، مثل بالا بردن مچ بند سبز، در حالیکه این حرکات بعد از گذشت یک سال و سه ماه از جریان انتخابات و اینکه همه فهمیده اند جنبش سبز به سلطنت طلب ها، کومله و سایر بیگانگان پیوسته اند، قابل پذیرش نیست.“ شمقدری، معاون سینمایی وزارت ارشاد، نیز با انتشار نامه ای از ”مردم“ بابت سخنان فرهادی عذر خواهی کرد. وی در قسمتی از این نامه می گوید:“ اینکه در مراسمی بنام جشن خانه سینما با هلهله و شادی بی خبران و غافلان، پایان نظام جمهوری اسلامی را آرزو می کنند، چه باید کرد“(ایلنا، ۷ مهر).
همین دو واکنش از سوی مقامات رسمی عمق نارضایتی فزاینده از دولت ضد مردمی حاکم را به خوبی نشان می‌دهد. با گذشت تقریبا یک سال و چهار ماه از کودتای انتخاباتی و بر خلاف تمامی جار و جنجال ها مبنی بر اینکه جنبش مردمی شکست خورده است، مقامات مزبور اعتراف می کنند که این جنبش همچنان زنده و پویا ، با شیوه های گوناگون و مصمم و استوار به مبارزه خویش ادامه می دهد. در هراس از این جوشش و خروش، ارتجاع حاکم بازهم چاره را در ادامه شیوه های شناخته شده می داند و با لغو مجوز فیلم درحالِ ساخت اصغر فرهادی، می‌خواهد به کسانی که خواستار مقاومت در برابر سرکوب گران هستند پیام روشنی بدهد. مشابه چنین شیوه های ضد مردمی در اوایل دهه ۱۹۵۰میلادی در آمریکا از سوی سناتور مرتجع و دست راستی، جوزف مک کارتی اعمال شد. در آن زمان با پایان جنگ جهانی دوم و شکست فاشیسم هیتلری، رشد اندیشه های مترقی متاثر از سوسیالیسم تمامی کره خاکی را در می نوردید و باعث هراس سرمایه داران و مرتجعان حامی آنها شده بود. سناتور مک کارتی، به پشتوانه حمایت سرمایه داران حاکم، با متهم کردن بسیاری از نیروها و فعالان سیاسی، اجتماعی و مدنی و از جمله تعداد زیادی از هنرمندان و سینماگران، زمینه را برای کشاندن آنان به پای میز محاکمات ناعادلانه مهیا کرد، و عده زیادی هم به همین دلیل به زندان افکنده شدند و یا مورد تهدید و ارعاب واقع گردیدند. هر چند مک کارتی چند سال بعد از این بازی برنامه ریزی شده فوت کرد، اما میراث شوم این نوع سیاست در عرصه های گوناگون، به خصوص در عرصه سینمای هالیوود بر جای ماند. تقریبا هیچ کس بر نقش مخرب سینمای هالیوود بر اذهان و افکار عمومی در عرصه بین المللی شکی ندارد. سرمایه داری آمریکا برای حفظ منافع درازمدت خویش به خوبی می دانست که رشد و گسترش یک سینمای مردمی در خدمت حل مشکلات واقعی مردم، منافع آنان را با خطر جدی مواجه می سازد. از نمونه های روشن سیاست های مک کارتیسم، نوعِ برخورد با چارلی چاپلین، سینما گر برجسته و مردمی، قابل ذکر است. چارلی چاپلین هنگامی که در سال ۱۹۵۲ برای یک مسافرت کوتاه مدت به انگلستان، از آمریکا خارج شد، حق بازگشت به آمریکا را دیگر دریافت نکرد. به نظر می رسد که جنایتکاران حاکم بر ایران رویای یک مک کارتیسم اسلامی را در اذهان خویش پرورش می دهند، اما عکس العمل ستودنی اهالی هنر در ایران نشان داد که سیاست های ارعاب و تهدید برای کسانی که می خواهند مستقل فکر کنند و اندیشه ها و ایده های خویش را در قالب هنر فیلمسازی و تئاتر به روی پرده و صحنه بیاورند، این اقدامات تاثیری ندارد.
به گزارش فرآرو، ۵ مهر، عباس کیارستمی، در واکنش به اتفاقات اخیر سینمای ایران و لغو مجوز برای فیلم فرهادی، اعلام کرد که، فیلم تازه اش را در ایران نمی سازد. کیارستمی در این مصاحبه با اشاره به ناامنی به وجود آمده در سینمای ایران، اظهار داشت:“ اینها دارند پیام خودشان را می دهند و می گویند سینما نمی خواهند، من این پیام را گرفتم و می گویم شما سینما نمی خواهید، باشد ولی من سینمای خودم را دارم و امکانات خودم را دارم و شما نخواهید.“
همین سایت در خبری دیگر، ۷ مهر، خبر داد که ۳ کارگردان سینمای ایران از سمت های خویش در کانون کارگردانان سینما استعفا دادند.
هر چند صحبت های فرهادی بهانه ای برای حامیان دولت گردید که تیغ تیز حملات خویش را متوجه نیروهایی کنند که حاضر نیستند در مقابل خواسته های مرتجعان تعظیم کنند، اما نارضایتی عمیق نسبت به سیاست های دولت پیش از این واقعه بوده است. در ۱۸ مرداد، اعضای ۲۹ صنف سینمای ایران قصد داشتند برای مسایلی همچون امنیت شغلی و بیمه بیکاری جلسه ای برگزار کنند. خبر، ۱۹ مرداد، در گزارشی راجع به سرانجام این گردهمایی که بر اثر تهدید مقامات امنیتی و وزارت ارشاد نتوانست برگزار شود، نوشت:“فشارهایی از جمله صحبت های معاون امور سینمایی وزیر ارشاد با یکی از خبرگزاری ها در مورد گردهمایی سینماگران و ”شو و نمایش“ نامیدن آن از یک سو و مخالفت اتحادیه تهیه کنندگان سینمای ایران [و] به کارگیری تعبیر نشان دادنِ ”شمشیر آخته“ در توصیف این حرکت صنفی و برخی مسایل که از سوی هیات مدیره خانه سینما مطرح نشد، تجمعی را که می رفت منجر به تصویب قانونی در مورد امنیت شغلی سینماگران شود، به سکوت تبدیل کرد.“
رخشان بنی اعتماد، در مراسم نمایش فیلمش به نام ” حیات خلوت خانه خورشید“، در باره این فیلم و واقعیت های موجود در جامعه می گوید:“ آنچه در این فیلم نکته اصلی است، این است که واقعیتی در فیلم نشان داده می شود که هیج جا دیده نشده است. همانطور که بقیه تصاویر جامعه ما دیده نمی شود. امروز عده ای معتقدند واقعیت جامعه ما باید به شکل راز باقی بماند“ (ایلنا، ۲۲ مرداد).
ناصر تقوایی، دیگر کارگردان مطرح سینمای ایران، در مصاحبه با مهر، ۱۵ شهریور، می گوید:“ سالها پیش ما کوشش کردیم و نتیجه آن منجر به تشکیل خانه سینما شد. اما در سال های اخیر عده ای کبریت کشیدند و این لانه پرنده را هم آتش می زنند. رقابت بین افرادی که مسئولیت های دولتی می پذیرند با کسانی که ظاهرا مسئولیت غیر دولتی در خانه سینما دارند، وجود دارد. هر چه این سینما را دولتی تر کنند حاصل کار بدتر می شود.“
در حالی که سینما گران متعهد معتقد هستند که عرصه هنر، تئاتر و سینما باید واقعیات عینی جامعه را منعکس کنند، ارتجاع حاکم، همانند دیگر مرتجعان در جاهای دیگر دنیا، با تمام قدرت در صدد جلوگیری از این مهم هستند. به قول رخشان بنی اعتماد، در صدد هستند آنها را برای همیشه به صورت راز نگه داری کنند و برای حصول به این خواسته از تمامی ترفندها استفاده می کنند تا به قول تقوایی موفق شوند لانه پرنده را به آتش بکشانند.
بررغم تمامی این ترفندها، خبرهای تاکنونی به خوبی نشان می دهد که سینماگران متعهد و مردمی در مقابله با این سیاست ها حاضر نیستند به راحتی میدان را خالی و عرصه را برای تاخت و تاز به مرتجعان واگذار کنند. از جمله این اقدامات، جوابیه تند محمد مهدی عسگر پور به وزیر ارشاد بود. وزیر ارشاد در اظهاراتی گفت که، در جریان انتخابات سال گذشته، اتفاقاتی در مورد بعضی از هنرمندان افتاد و گفتیم اینها روح لطیفی دارند و شاید به طور عمیق وارد مباحث سیاسی نشده اند اما الآن دیگر اگر کسی بخواهد جنبش مرده سبز را زنده کند معنی ندارد. عسگر پور در جواب این سخنان ، می گوید:“ ما در این یکسال گذشته کدام جمله مشفقانه از شما یا مشاور و معاونتان شنیدیم؟ کدام حرکت شما در جهت تقویت نهاد صنفی بود؟ به جز حذف افراد حاضر که به گواه مکتوبات و درخواست جلسات سعی در تعامل با شما بودند به چه اندیشیدید؟ مگر امثال ما از کجا آمده بودند؟ مگر شما از کجا آمده اید؟ مایلید سوابقمان را حداقل از ۱۳۵۷ تاکنون با هم مقابله کنیم؟“(خبر، ۹ مهر).
نکته قابل توجه این است که، اعتراض هنرمندان میهن با مشکلات صنفی حوزه کاری خودشان مرتبط بوده است، اما معلوم نیست چرا مقامات دولتی سعی می کنند آن را با انتخابات سال گذشته گره بزنند؟ لازم به تذکر است که، وزیر ارشاد در قسمتی از تهدیدهای خویش، از انجمن خانه سینما خواسته است که از سرنوشت انجمن صنفی روزنامه نگاران عبرت بگیرند با وجود تمامی این تهدیدها، سینماگران در یک حرکت جمعی، طی نامه ای حمایت خویش را از عسگرپور اعلام کردند.
موضوع حذف سینماگران مردمی در حالی توسط دولت ریاکار احمدی نژاد ادامه دارد که همین چندی پیش رحیم مشایی، در خبرهایی که در رسانه های داخلی انتشار یافت، تلاشی را آغاز کرده تا خوانندگان و هنرمندان مقیم لس آنجلس را به ایران دعوت کند. جریان ریاکار حاکم از یک طرف هنرمندان و دست اندرکاران سینما در ایران را هر روز بیشتر زیر فشار قرار می دهد و از طرف دیگر با اقدامات نمایشی سعی می کند چهره ای هنر پرور از خود نشان دهد. به راستی وضعیت واقعی فرهنگ و هنر ایران چگونه است؟ خبرگزاری مهر، ۳۰ مرداد، در گزارشی با عنوان: ”تعطیلی ۲۸ سینمای خوزستان، ۱۷ شهر سینما ندارد“، به وضعیت سینماهای این استان در حال حاضر می پردازد. خوزستان به دلیل حضور انگلیسی ها در این استان، سابقه ای ۱۰۳ ساله در رابطه با سالن های سینما دارد، اما هم اکنون در شهرهای آن سینماها یکی پس از دیگری به تعطیلی کشانده می شوند. همین وضعیت در مورد آذربایجان غربی نیز وجود دارد. از ۱۳ سینمای تحت پوشش حوزه هنری استان با ۹ هزار صندلی فقط دو هزار صندلی در استان فعال است. ایلنا، ۳۰ مرداد، در اشاره به یک برنامه تلویزیونی در رابطه با امور سینما، نوشت: “در برنامه هفت، تاکید شد که درها به روی ساخت فیلم اجتماعی بسته شده، فیلم های اجتماعی و انتقادی جای خود را به فیلم های کمدی داده و بر اساس آمار، ایرانی ها هر پنج سال یکبار به سینما می روند.“
لازم به تذکر است که، کشور عربستان سعودی تنها کشور در جهان است که در آن سینما وجود ندارد، و حکومت طالبان در دوران حاکمیت رسمی خویش قبل از حمله آمریکا، تمامی فعالیت های هنری را که می توانست در شکل های متفاوت ظهور پیدا کند به شدت سرکوب می‌کرد. حاکمان مرتجع رویای چنین وضعیتی را در سر می پرورانند.
ایجاد چنین وضعیتی به اضافه فشارهای ذکر شده در بالا توسط دولت احمدی نژاد با یک برنامه ریزی از قبل تهیه شده، در راستای مسخ جامعه هنری میهن مان است. مرتجعان قصد دارند اندیشه های ارتجاعی خویش را برای چپاول هر چه بیشتر منابع مالی با زور سر نیزه به جامعه پویا و زنده ایران تحمیل کنند. تاریخِ بیش از صد سال مبارزه مردم ایران نشان می دهد که این در نهایت اندیشه مترقی است که تسلط خویش را حکمفرما می سازد. تحولاتی که در عرصه هنری ایران هم اکنون در جریان است نادرستیِ تحلیل هایی را نشان می دهد که معتقد است جنبش مردمی به عقب رانده شده است. باید با سازمان دهی این جنبش های اجتماعی، از پتانسیل بالای آنها برای تحقق خواست های مردمی نهایت بهره برداری را کرد.

به نقل از نامه مردم 853

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا