سخنرانی رفیق کریس ماتل هاکو، دبیر کمیته مرکزی حزب کمونیست آفریقای جنوبی، در سیزدهمین نشستِ بینالمللی حزبهای کمونیست و کارگری جهان – آتن
ماهیتِ بحرانِ کنونی سرمایهداری
حزب کمونیست آفریقای جنوبی از حزب کمونیست یونان به خاطر میزبانیِ این نشست مهم قدردانی و سپاسگزاری میکند. در چند سال گذشته، ح.ک.آ.ج تحلیلی نسبتاً جامع از بحرانِ کنونی سرمایهداری جهانی ارائه کرده است، و در اساس، آن را بحرانی میداند که سه مشخصه دارد:
۱. این بحران، بحرانی ادواری است؛ یعنی یکی از چرخههای نمونهوارِ رونق- کسادی، اما این بار بسیار شدید است. این چرخهای است که در آن اضافهانباشتِ سرمایهداری به تخریب گسترده و ناگزیر (در سرمایهداری) ارزش منجر میشود: بسته شدن کارخانههای تولیدی، بیکاری، ورشکستگی شرکتها، عدم توانایی در پرداخت بدهیهای مالی، و ”ضرورت“ کاهش هزینههای دولت. پرسش مهم برای ما این است که، بارِ این بحران به دوش چه کسی خواهد افتاد؟ چه طبقهای؟ و چه قشرهایی از کدام طبقهها (برای مثال، سرمایه مالی یا سرمایه صنعتی)؟ آیا دولت (با پول مردم) به نجات بانکها از ورشکستگی خواهد شتافت (همانطور که در آمریکا دیدیم)؟، یا مثل مورد آلمان و فرانسه، فشارها بر یونان و ایتالیا و کشورهای دیگر وارد خواهد شد، یا اینکه باید گذاشت که وامدهندگانِ زیاندیده عواقب کارکرد خود را متحمل شوند و مسئولیت آن را بپذیرند، و منابع عمومی (دولتی) دستکم در راه اقدامهایی مثل ایجاد زیرساختهای پایدار و تأمین بودجههای خدمات اجتماعی مصرف شود؟
این مبارزهای کلیدی و در اساس مبارزهیی طبقاتی است که در سراسر اروپا و آمریکا، به درجاتِ مختلف از لحاظ انسجام و پیکارجویی، در جریان است.
۲. این بحران، بحرانی ساختاری است؛ بحرانی است در امر سرکردگیِ دنیای سرمایهداری، که در آن تغییر تعیینکنندهای صورت گرفته است و مرکزهای انباشتِ سرمایهداری قرن بیستم به نقطههای دیگری جابهجا شده است. در اساس، این جابهجایی و تغییری است در فعالیت پویای سرمایهداری از آمریکای شمالی، ژاپن و اروپا به آسیای جنوب شرقی. به این ترتیب، بر اثر این جابهجاییِ سرکردگی، مرکزهای سنّتی عمده سرمایهداری به مقابله برمیخیزند تا در برابر رقیبان جدید در عرصه تولیدِ پویا، و بهویژه چین، امتیازها و قدرتهای خود و دسترسیشان به منابع و ذخایر طبیعی جهانی (از قبیل نفت) را حفظ کنند. پرسش این است که، در این جابهجاییِ جهانی، ”برنده“ کیست و ”بازنده“ که خواهد بود؟ همین وضعیت است که پیکارهای گوناگون و پرشماری را به دنبال میآورد: برخوردهای نظامی (در نمونه لیبی)، جنگهای تجارتی، جنگهای ارزی، مبارزه برای کنترل کردن برنامه و کار نهادهای بینالمللی، و جز اینها.
با توجه به واقعیت کنونی جهان، برخلاف دورههای پیشین که لنین آنها را تجزیه و تحلیل کرده بود (برای نمونه در ”امپریالیسم، بالاترین مرحله سرمایهداری“)، گرایش به برخوردهای نظامی بین امپریالیستها (مثل جنگ جهانی اول) تا حد زیادی- اما نه کاملاً- محتمل به نظر نمیآید، که علت آن، درآمیزشِ بیشتر و گستردهترِ اقتصادهایی مثل چین با روند انباشتِ شرکتهای فراملیتی عمده است.
از سوی دیگر، اقتصاد چین نیز وابستگی فزایندهای به بازار مصرف در آمریکا، ژاپن و کشورهای اتحادیه اروپا پیدا کرده است. رشدِ مداوم و پرقدرت اقتصاد چین عاملی بود که گرهگشای سریع بحران واگیردار سال ۱۹۹۷ در آسیا شد، اما امروزه چین نه قادر و نه مایل است بار اصلیِ حمایت از اتحادیه اروپا یا ایالات متحد آمریکا را [در بحرانی مشابه] بر دوش خود بگیرد. تضادهای موجود میان چین و اتحادیه اروپا و ایالات متحد آمریکا از یک سو، و تضادهای طبقاتیِ عمده در درون چین (ادامه وابستگی به نیرویِ کار و صادراتِ ارزان، در مرکز توجه قرار گرفتنِ ”کار شایسته“، دستمزدهای بالاتر، و توجه بیشتر به بازار داخلی خودش) از سوی دیگر، ناشی از همین واقعیت است.
اینجاست که میبینیم جنگهای امپریالیستی هرچه بیشتر متوجه کشورهای ضعیفتری میشوند که دارای منابع عظیم طبیعیاند، همانطور که در حمله به عراق، و جنگ برضد لیبی و سوریه میبینیم که از سوی شماری از کشورهای عمده امپریالیستی از این حمله و جنگها حمایت میشود.
۳. این بحران، بحرانی مدنی است؛ حیات سرمایهداری وابسته و متکی به رشدِ مداوم است. ولی سرمایهداری به طور ساختاری و نظاممند به پیشرَوی در یک مسیر حرکت ”پایا“- یعنی مسیری که در آن هرآنچه مصرف میشود، به طور طبیعی تجدیدپذیر و قابل جایگزینی باشد- قادر نیست. روند کنونی رشد سرمایهداری به نابودیِ گسترده و سرتاسریِ منابعِ طبیعی (آب، حوزههای ماهیگیری، زمینهای قابل کشت)، و نابودیِ محدودتر کشاورزی دهقانی در کشورهای ”جنوب“ (و در نتیجه مهاجرت گسترده به شهرها)، و به دگرگونیهایِ اقلیمییی منجر میشود که به شدیدترین وجه بر قارههایی مثل آفریقا و نیز بر کشورهایی که جزیرههایی اند پایینتر از سطح دریا یا فقط کمی بالاتر از آن، تأثیر نامطلوب دارد. سرمایهداری نظامی است مبتنی بر سود و نه بر تأمینِ نیازهای اجتماعی و زیستمحیطی. همانطور که در موضعگیریهای قدرتهای عمده امپریالیستی در هفدهمین کنفرانس ”تغییرات آبوهوایی“ سازمان ملل متحد [در دوربان] شاهد آن بودیم، سرمایهداری قادر نیست بحرانِ اقلیمی را حل کند.
موقعیت و وظیفه چپ در جهان
به طور کلی و عام، وظیفه نیروهای چپ در جهان و در شرایط بحران همهجانبه کنونی سرمایهداری، حضورِ فعال در همه عرصههای مبارزه است، از جنبش ”تسخیر والاستریت“ در آمریکا گرفته تا مبارزات تودهای در اروپا پیرامون کاهش کسری بودجه و مسئله بیکاری، یا مبارزه در راه عدالتِ اقلیمی. وظیفه نیروهای چپ، همانطور که با دقت و ظرافت در ”مانیفست کمونیست“ آمده است، این است که در درون این پیکارها حضور داشته باشند و همیشه ایجادِ اتحاد و ژرفتر کردنِ آگاهی نسبت به ماهیتِ نظاممند و ساختاریِ این بحران- یا به عبارت دیگر، ضرورت مطلق برانداختن خود سرمایهداری- را پی بگیرند.
آیا چپ به تاکتیکها و استراتژیهای تازه نیاز دارد؟
اگرچه همه شرایطِ عینی برای حمله به سرمایهداری در کوران یکی از وخیمترین بحرانهایش در آستانه تکامل است، اما نیروهای ذهنی و برانگیزاننده پیکار برای جایگزین سوسیالیستی بهواقع هنوز بسیار ضعیفاند. در عوض، نیروهای راستگرا، در نقطههایی مثل اروپا، از این بحران برای حمله به سیاستهای دموکراتیک اجتماعی استفاده کردهاند، و از مسئلههای احساسییی مثل مهاجرت بهرهبرداری میکنند و آن را- و نه نظام سرمایهداری را- در حکم یکی از عاملهای اصلی بحران اقتصادی کنونی نشان میدهند. برخی از درسهایی که میتوان در این برهه از زمان گرفت عبارتند از: ضرورت توجه به ترکیبهای متنوعی از استراتژیهای قدیمی و نوین، عمدتاً در زمینه ایجاد اتحادهای گسترده؛ بسیج تودهای و کارزارهای انتخاباتی تودهای، همراه با استفاده مؤثر از قدرت دولتی در جاهایی که نیروهای چپ در دولت اند یا به آن دسترسی دارند. مبارزهای که در پیش رو داریم، مبارزهای است که باید در عرصه سیاسی انتخابات چندحزبی به پیش برده شود. این مبارزه به راهبُرد(استراتژی)های مارکسیستی تازه و نوآورانهای نیاز دارد. اگرچه انتخابات دموکراتیک چندحزبی در کشورها و منطقههای گوناگون در مجموع به سود نخبگان و ثروتمندان تمام شده است- امری که به امپریالیسم این اعتماد به نفس را داد تا توافق با نخبگان و گذارهای توافق شده از دیکتاتوریها را در اواخر دهه ۱۹۸۰ و سالهای دهه ۱۹۹۰ از جمله در آمریکای لاتین بیازماید- اما اکنون فرصتهای تازهای به وجود آمده است که نیروهای چپ میتوانند از آنها در عرصه انتخابات چندحزبی بهره بگیرند، بهویژه اگر بتوانند آن را به طور مؤثری با بسیج تودهای همراه و تقویت کنند.
عرصه دیگری از مبارزه که ح.ک.آ.ج و نیز کل نیروهای چپ باید مجدّانه به پیش ببرند، مبارزه با تخریب زیستمحیطی ناشی از انباشتِ لگامگسیخته و بیرویه سرمایهداری است. این امر بهویژه در پی نشستِ اخیر دوربان پراهمیتتر میشود چندان که در آن این طور به نظر آمد که حل مسئله محیط زیست باز هم رو به بنبست دیگری دارد که پیامدهایی جدی و خطیر برای کره زمین ما دربرخواهد داشت. عدم موفقیت در تصویبِ ادامه ”پیمان کیوتو“ یا جایگزین کردنِ آن با پیمانِ الزامآور دیگری در کنفرانس اخیر در دوربان، عواقب و پیامدهای بسیار خطیری برای کره خاکی ما و آینده بشر در بر خواهد داشت. بحران کنونی جهانی سرمایهداری همچنین ایجاب میکند که همه نیروهای چپ در سراسر جهان به طور جدی به ایجاد حرکت و جنبشی تازه در حزبهای کمونیست و کارگری، دیگر نیروهای چپ، و نیروهای ضدسرمایهداری، و نیز به ضرورت ایجاد گروهبندی بدیع و بدیلی از نیروهای چپ جهان بیندیشند. با توجه به آنچه در کنفرانس دوربان گذشت، و پیامدهای فوری آن، یکی از چالشهای مبرم ما در ح.ک.آ.ج این است که کادرهای خود را در امور مرتبط با محیط زیست، دگرگونیهای اقلیمی، و به طور کلی در مسئلههای زیستمحیطی درگیر کنیم. این امر مستلزم آن است که ما پیوندهای خود را با جنبشهای زیستمحیطی مترقی، چه در داخل کشور و چه در عرصه بینالمللی، تقویت و تحکیم کنیم، که در ضمن مؤلفهای حیاتی در امر همبستگی انترناسیونالیستی طبقه کارگر نیز است.
فعالیت در این زمینه، مستلزم راهیابی و راهگشایی از میان تضادی است که بسیاری از کشورهای در حال رشد مثل ما با آن روبهرو اند، و آن عبارت است از: نیاز همزمان به رشدِ اقتصادمان از یک سو، و تخریب محیط زیست ناشی از در پیش گرفتن راههای رشدی که میتوانند به حال محیط زیست زیانبار باشند، از سوی دیگر.
بنابراین، ما از این سیزدهمین نشست بینالمللی حزبهای کمونیست و کارگری میخواهیم که پیشنهاد ح.ک.آ.ج را مورد نظر قرار دهد، و برگزاری ”کنفرانس بینالمللی عدالتِ اقلیمی“ حزبهای کمونیست و کارگری در آفریقای جنوبی در سال ۲۰۱۲ را تصویب کند، کنفرانسی که در آن حزبهای کمونیست و کارگری به منظور بحث و گفتگو درباره مسئلههای مرتبط با آب و هوا گردهم خواهند آمد.
به نقل از نامه مردم، شماره 886، 26 دی ماه 1390