از تاریخ درس بگیریم: رمزِ پیروزیِ خلق ها، مبارزه پیگیر، متشکل، و متحد است!
رسانه های جهان در روز شنبه ۶ اسفند ماه، خبر بیماری نلسون ماندلا، سر شناس ترین زندانی سیاسی جهان در سال های ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۰ میلادی، رهبر جنبش ضد نژادپرستی در آفریقای جنوبی، و نخستین رئیس جمهوری این کشور پس از سقوط نظام تبعیض نژادی، را در صدر خبرهای خود قرار دادند. بنابر این خبر ها، رهبر ۹۳ ساله جنبش مردمی آفریقای جنوبی به منظور مراقبت های پزشکی به بیمارستان مجهزی در پرتوریا منتقل گردیده است. حزب توده ایران، همسخن با همه انقلابیهای جهان، بهبودیِ سریع برای این شخصیت انقلابی، ملی، و دموکراتیک که از معماران نظم نوین حاکم در این کشور است، آرزو دارد و صمیمانه ترین آرزوهای خود را برای موفقیت رفقا، همرزمان، و دوستان نلسون ماندلا، ارسال داشته است. انتشار خبر بستری شدن ماندلا، و بازتاب جهانی آن، بهانهیی شد تا به سیر تحولها در آفریقای جنوبی، و اینکه چگونه مبارزان و انقلابیهای آفریقای جنوبی در بهمن ماه ۱۳۶۹ و در لحظههایی که جهان در گیر و دار تغییر هایی مهم در توازن قوای بین المللی بود، توانستند مبارزه خود را به پیروزی برسانند نگاهی دوباره بیندازیم .
با فررسیدن ۲۲ بهمن ماه، دقیقاٌ ۲۲ سال از روز آزادی نلسون ماندلا از زندان رژیم نژاد پرست و باز گشت او به آغوش میلیون ها تن از مردم آفریقای جنوبی می گذرد. تلویزیون های جهان در این روز، گزارش لحظه به لحظه این رویداد تاریخی را به طور زنده برای میلیاردها نفر در سراسر گیتی مخابره می کردند. ۹ روز قبل از آن، دولت نژادپرست مجبورشد ممنوع و غیرقانونی بودن ”کنگره آفریقای جنوبی“ و “حزب کمونیست“ این کشور را لغو شده اعلام کند. رسانه ها از برخی مذاکرهها در جریان دیدار با نمایندگان جنبش مردمی، و پذیرش برخی مصالحه ها از سوی دولت پرده برداشتند. شرایط آفریقای جنوبی در عرض چند روز تاریخی کاملاٌ دگرگون شد. نیروهای انقلابی کشور و در رأس آن ”حزب کمونیست آفریقای جنوبی“ که کادرهای اصلی آن سکان های رهبری “کنگره ملی آفریقای جنوبی“ را در دست داشتند، در شرایط نوین و ویژه کشور به تدارک ابزارهای انتقال قدرت دولتی پرداختند. اتحادیه های کارگری زیر رهبری کمونیست ها، سازماندهیِ طبقه کارگر و محرومان سیاه پوست را برای نبردهای قطعی روزها و ماه های آینده در دستور کار خود قرار دادند. چه عاملهایی موجب کشانده شدن رژیم راستگرای افراطی نژادپرستان حاکم بر سر میز مذاکره شد؟ آیا این امر فقط محصول فشار های بین المللی به منظور خلاص شدن از پیامدهای ادامه مهم ترین درگیریهای منطقهای در آفریقای جنوبی و فلسطین در مقطع سقوط کشورهای سوسیالیستی اروپای شرقی بود؟ نقش و وظیفه نیرو های انقلابی و حزب کمونیست در چنین شرایطی چه بایست می بود؟ نقش اتحاد عمل نیروهای سیاسیِ نماینده قشرها و طبقههای خلق در قالب ”کنگره آفریقای جنوبی“ در این تحول های اساسی در کشور چه بود؟ نقش جنبش همبستگی بین المللی با مبارزه مردم و زحمتکشان آفریقای جنوبی برای ریشه کن کردن رژیم نژاد پرست که درتمامی کشورهای جهان گسترش داشت، چه بود؟ نقش حزب کمونیست آفریقای جنوبی در کمک به بقا و گسترش این جنبش چه بود؟
در این رابطه خبرنگار ویژه “نامه مردم“ در خلال روزهای گذشته گفتگوهای آموزنده ای به منظور تصویر کردن دقیق روندهایی که در آن دوره پر تلاطم در حیات سیاسی کشور در جریان بود، با رفقای رهبری حزب کمونیست آفریقای جنوبی انجام داده است، که پاره ویژه ای از آن در زیر میآید. ادامه این مبحثها پس از تدوین نهایی در شماره های آتی “نامه مردم“ خواهد آمد.
س: لطفاٌ در رابطه با عاملهای اثرگذار بر تحولهای آفریقای جنوبی در سال های ۱۹۸۹ – ۱۹۹۰، و به ویژه شرایط بین المللی در این مقطع و اثر آن بر تحولهای سریع در فوریه ۱۹۹۰ توضیح دهید؟
ج: شرایطی که در آن زمان منجر به آمدن رژیم آپارتاید به پای میز مذاکره و در نهایت آزاد کردن زندانیان سیاسییی مانند نلسون ماندلا، و رفع ممنوعیت از فعالیت حزبها و سازمانهای سیاسی شد، متأثر و ناشی از عاملهای فراوان و گوناگونی بود، از جمله اینکه:
شرایط بینالمللی تغییر کرده بود و محفلهای امپریالیستی و غرب- حامیان رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی- از حس پیروزی در پی نابودی سوسیالیسم در اتحاد شوروی سابق و فروریختن دیوار برلین سرمست بودند؛
همچنین، به واسطه تشدید فشارها بر رژیم آپارتاید، هم از داخل و هم از خارج، آن هم بعد از شکست افتضاحآمیز ماجراجویی نظامی در کوئیتو کوآناوال (Cuito Cuanavale) در آنگولا، در اوایل ۱۹۸۷، اوضاع به نوعی به بنبست رسیده بود؛
شرایط اقتصادی بینالمللی و داخلی هم باعث پیچیده شدن اوضاع شده بود؛ تحریمهای به کارگرفته شده برضد رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی تأثیر ناگواری بر وضع اقتصادی گذاشته بود، و رکود کلی اقتصاد جهان نیز به اقتصاد رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی فشار وارد میآورد. این در حالی بود که خیزش عظیم کارگران در داخل، شرایط را به سوی یک شورش همگانی سوق میداد و سرمایههای بزرگ، چه ملی و چه بینالمللی، رژیم آپارتاید را زیر فشار گذاشته بودند تا با جنبش آزادیبخش مصالحه کند. برنامه حساب شده آنها این بود که بین بهاصطلاح ”کبوترها“ (آنها که مصالحهگر بودند و میتوانستند با سرمایه همکاری کنند) و بهاصطلاح ”بازها“ (مبارزان رادیکال و کمونیستها) در صفهای جنبش آزادیبخش ملی شکاف بیندازند؛
رژیم آپارتاید و پشتیبانان بینالمللی آن روی ایجاد شیوه نوینی از نولیبرالیسم در آفریقای جنوبی حساب کرده بودند که با بالا کشاندن رهبران سیاهپوست خوشنام و پذیرفته شده، از درون جنبش آزادیبخش ملی به صفهای سرمایهداران، میتوانست خود را غیرنژادپرستانه نشان دهد. چنین طرحی میتوانست مانعی باشد در برابر هدف عالی حاکمیت اکثریت؛
سرمایه انحصاری سفیدپوستان مجبور به انجام اصلاحها و آوردن کارشناسان سیاهپوست به میان خود بود تا از این راه و با تکیه به این عده، نهتنها در برابر موج گسترده ملی کردنها و سیاستهای سوسیالیستی ترویج شده از سوی رهبری تازه از زندان آزاد شده کنگره ملی آفریقا سدّی به وجود آورد، بلکه با جلب همکاری این عده، شکاف در میان جنبش آزادیبخش ملی را هم شدت ببخشد.
س: لطفاٌ کمی در رابطه با شرایط نیروهای اثرگذار بر جنبش در آستانه تحولهای تاریخی فوریه ۱۹۹۰ برایمان بگوئید؟
ج: “جنبش آزادیبخش ملی“ نیز به نقطهیی رسیده بود که گام بعدی آن در ارتباط با مرحله سرنگونی انقلابی و مسلحانه رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی مورد سؤال بود، و مهمترین دستهبندی حامی جنبش رو به ضعیف شدن گذاشته بود؛ و این درست در زمانی بود که فرایند دگرگونیهای عظیم در اتحاد شوروی آن زمان و ورود به دوران “گلاسنوست“ و “پروسترویکا“ی گورباچف آغاز شده بود. علاوه بر این، ضرورت جابهجایی شمار زیادی از رزمندههای گردانهای شاخه نظامی “کنگره ملی آفریقا“ از آنگولا به اوگاندا، در پی امضای توافقنامه آتشبس به میانجیگری نمایندگان آنگولا- کوبا، باعث پدید آمدن دشواریهای بزرگی شده بود؛
در دوره زمانی پیش از آغاز مذاکرهها، “جنبش آزادیبخش ملی“ از طریق فرستادگان بینالمللی و سایر میانجیها از تلاشهایی باخبر شد که برای کشاندن رژیم نژادپرست به پای میز مذاکره صورت میگرفت. در نتیجه، “جنبش آزادیبخش ملی“ آمادهسازی خود برای چنان روزی، و تنظیم موضعهای خود در مورد برخی از جنبههای کلیدی مورد اختلاف و مذاکره، را آغاز کرد. از جمله این موردها، یکی موضوع قانون اساسی بود که نخست به صورت بیانیه مذاکرات هراره (پایتخت زیمبابوه) منتشر شد و سپس به فرمولبندی موضعهای کلیدی در قالب پیشنویس قانون اساسی (فدرال یا ”اتحاد“) منتهی شد. انتخابات و شیوههای نمایندگی در مجلس نیز از دیگر موردها بودند که البته در جریان بده بستانهای مذاکرهها، در آنها تغییرهایی داده شد. در ضمن، جنبش از موضع خود در باره مهمترین پایههای انقلاب کوتاه نیامد، که عبارت بودند از: (۱) بسیج تودهای، (۲) فعالیت زیرزمینی (عملیات ”وولا“، در صورت شکست مذاکرهها)، (۳) مبارزه مسلحانه (هرچند بعدها در جریان مذاکرهها کنار گذاشته شد)، و (۴) فعالیت بینالمللی (جلب حمایت گسترده بینالمللی از رهایی ملی و اعلام آپارتاید در حکم جنایت برضد بشریت).
س: پس از رفع ممنوعیت از فعالیت “کنگره ملی آفریقای جنوبی“ و “حزب کمونیست آفریقای جنوبی“، فعالیت های قانونی حزب آغاز شد. در این دوره روند مذاکرهها برای انتقال قدرت به اکثریت سیاهپوست کشور و لغو آپارتاید و برگزاری انتخابات سراسری دموکراتیک، ادامه یافت. در این رابطه لطفاٌ توضیح دهید.
ج: در سوق دادن دو طرف به سوی مذاکره، که به بنبست ختم شد و بنابراین برنده معیّنی نداشت، ترکیب پیچیدهیی از عاملهای بینالمللی و خارجی در ارتباط با دو گروه متخاصم، و عاملهای ذهنی اثرگذار بر آنها، نقشآفرینی میکردند. باید مصالحههای زیادی صورت میگرفت تا گره این بنبست باز شود و نخستین انتخابات سراسری غیرنژادی برگزار شود، آن هم در جریان قتل بیرحمانه و تلخ ”کریس هانی“ در آوریل ۱۹۹۳.
یکی از علتهایی که در نهایت به تعیین موعد برگزاری انتخابات در روز ۲۷ آوریل منجر شد، ترور و قتل وحشیانه دبیرکل “کنگره ملی آفریقا“ یعنی ”کریس هانی“ فقید بود که بعد از ماندلا دومین رهبر محبوب “جنبش ملی آزادیبخش“ به حساب میآمد. این ترور در بحبوحه جنگهای پراکنده و کمدامنهیی به وقوع پیوست که عاملهای رژیم آپارتاید، پلیس، و ماشین نظامی رژیم در شهرهای اطراف کشور و بهخصوص در منطقه “ویتواترزراند“ به راه انداخته بودند. این در حالی بود که خشونت افسارگسیخته سیاه به ضد سیاه، از جمله در جریان یورش افراد قبیلههای “زولو“ی هوادار ”حزب آزادی تاج“ به ساکنان شهرهای اطراف، بهعنوان بخشی از یک برنامه درازمدت گسترده به منظور ایجاد بیثباتی در “جنبش آزادیبخش ملی“ و در هم شکستن پایگاه تودهای آن به کار گرفته میشد. هدف از این اقدامها چیزی نبود جز ایجاد شرایط برای شریک شدن در قدرت دولتی آینده و اختلال در فرایند ایجاد حاکمیت اکثریت که هدف اصلی “جنبش آزادیبخش ملی“ بود.
در فرایند مذاکرهها، نقش کامل کننده گردانهای متحدِ جنبش، مانند کارگران تشکلیافته در ”کنگره سندیکاهای آفریقای جنوبی” (COSATO) نیز بسیار ارزنده و حیاتی بود و میتوانست به منظور سرعت بخشیدن به مذاکره و پذیرش هر کس یک رأی و حاکمیت اکثریت، از طریق اعتصاب و برگزاری راهپیمایی تودهای در شهرها و شهرستانهای کشور و قدرتنمایی مردمی، فشار لازم را بر روند مذاکرهها وارد آورد. همزمان، “حزب کمونیست آفریقای جنوبی“ نیز کارگران و زحمتکشان تهیدست را در حمایت از هدفهای انقلاب ملی و دموکراتیک در حکم سرراستترین مسیر به سوی سوسیالیسم به حرکت درمیآورد، و در ضمن اینکه همچنان به ضرورت ایجاد یک نظام جایگزین سرمایهداری به عنوان مضمونِ اصلی مبارزه اعتقاد داشت و در راه آن پافشاری و مبارزه میکرد، به این نکته هم معتقد بود که عرصه مذاکره هم، خود یک عرصه مبارزه است.
جنبش و بسیج گسترده طبقهها و قشرهای گوناگون جامعه آفریقای جنوبی در پشتیبانی از هدفِ هر کس یک رأی و حاکمیتِ اکثریت، پشتوان این امر بود که آنها که از جانب مردم بر سر میز مذاکره نشستهاند، تسلیم خواستهای سرمایهداران و نمایندهها و وکلای آنان در ”حزب ملی“ و نژادپرستان ”جنبش مقاومت آفریقایی“ (جنبش راستگرای افراطی سفیدپوست) نخواهند شد.
به نقل از نامه مردم، شماره 889، 8 اسفند ماه 1390