مسایل سیاسی روز

با ”هزار نکته باریکتر از مو“ یک گره کور نسازیم!

اخیرا مقاله‌یی با عنوان: ”هزار نکته باریکتر از مو“، به قلم آقای رجبعلی مزروعی، منتشر گردیده است که از جانب‌های مختلف قابل بررسی است. در این مقاله با کلی گویی‌هایی پرابهام و ناهنجار، و تناقض گویی‌های بسیار فاحش، در رابطه با مسئله مهم ”دخالت خارجی“، اتهام‌های بی پایه بسیاری به حزب توده ایران وارد می شود.

البته آقای مزروعی در مقاله دیگری، که آن هم اخیرا منتشر شده است، با عنوان: ”بازی با استقلال“، که موضوع آن تناسب دقیق‌تری با تیتر مقاله دارد، نیز در رابطه با مداخله خارجی اظهار نظر کرده است. ایشان در مقاله ”بازی با استقلال“ به صورت بسیار صریح تر و منسجم تر و بدون تهمت زدن به دیگران به مسئله استفلال ملی و جلوگیری از جنگ را پیرامون مذاکرات هسته ای ۵ + ۱ پرداخته است. در ”بازی با استقلال“ آقای مزروعی مسئله‌های مرتبط با دخالت بشر دوستانه در برابر استقلال ملی را که نیروهای سیاسی مترقی، و از جمله حزب ما نیز، در برابر آن ها موضع اصولی دارند بدرستی مطرح می کند. ولی دو هفته بعد، در مقاله ”هزار نکته باریکتر از مو“، در ارتباط با موضوع اصلی مقاله تنها به این جمله بسنده می شود: ”آنچه راهنمای عمل دولت های قدرتمند است منافع ملی شان است و آنها هیچ عمل و اقدامی را بیرون از این چارچوب انجام نمی دهند و این ساده لوحی است که ما تصور کنیم فی المثل آنها برای نجات مردم دیگر کشورها از یوغ استبداد و حکومتهای خودکامه و برقراری دموکراسی و دفاع از حقوق بشر و… به مداخله و حمله نظامی دست می زنند. تاریخ معاصر کشورما بهترین شاهد براین مدعاست.“ اینکه چرا در مقاله ”هزار نکته باریکتر از مو“ یکباره، آن هم به صورتی آشفته وخصمانه، و خالی از سند و مدرک معتبر، همراه با سیلی از اتهام‌ها، با لحنی مرعوب کننده از خواننده خواسته می شود که، حزب توده ایران را در حکم یک جریان سیاسی ”ویرانگر“ و ”منفی“ که باید از آن ”عبرت گرفت“ در ذهن خویش نقاشی کند، سوال بر انگیز است. جواب دادن به یک به یک این تهمت‌های واهی تکرار امری عبث است، چرا که به تمام این گونه تهمت‌ها پیش از این بارها جواب داده شده است. در اینجا باید آقای مزروعی را مطلع کنیم که، با توجه به ۷۰ سال حیات و فعالیت حزب توده ایران، منقدها و سندهای بسیار معتبرتر و جالب‌تری در رابطه با کارنامه، تاریخ، و عملکرد حزب ما موجود است که جایی در مقاله ”هزار نکته باریکتر از مو“ نیافته اند.
می توان دید که آقای مزروعی در مقاله خود دو اصل در ظاهر نامربوط به هم را دنبال می کند: الف- روشنگری و درس آموزی به نسل جوان مبارزان کنونی در مورد چگونگی مطالعه و برداشت از تاریخ و ”عبرت گیری“؛ ب- لزوم سازش ها و تعامل در سیاست خارجی و تلفیق آن با مسئله دفاع ازاستقلال و جلوگیری از جنگ در کنش های رژیم حاکم با کشور های غربی. بخش اعظم مقاله ”هزار نکته باریکتر از مو“ به نکته اول پرداخته است، که بر اساس نتیجه گیری‌های شخصی نویسنده از تاریخ، زمینه و چارچوبی برای نکته دوم می سازد. جای تاسف است که آقای مزروعی مسئله استقلال ملی و بحران بین الملی را در ”هزار نکته باریکتر از مو“ بدین صورت نامتعارف و بر پایه بحثی یک جانبه مطرح کرده است. زیرا نقطه‌های اشتراکی با ایشان در این مسئله حیاتی در سطح جنبش و نیروهای میهن دوست و مترقی، از جمله حزب ما، وجود دارند که می توانند پیش زمینه مناسبی به منظور دیالوگ و تبادل نظر سازنده قرار گیرند. برای مثال، حزب ما نیز با سیاست‌های ماجراجویانه، رجزخوانی، و دشمن تراشی از نوع سیاست‌های احمدی نژاد و برخی سران سپاه مخالف است. ما در مقام حزبی با تجربه، همچنین اهمیت لزوم درپیش گرفتن تاکتیک‌های مناسب و منعطف را در دیپلماسی بین المللی در مقطع‌های مشخص و با در نظر گرفتن توازن نیرو برای منافع ملی حیاتی درک می کنیم. اما اینکه انعطاف و تعامل در کجا و بر سر چه چالش‌های بین‌المللی‌ای ممکن است، می تواند با دیگر نظرها و از جمله نظر آقای مزروعی دارای تفاوت هایی باشد. برای مثال، در دو مقاله پیش گفته، آقای مزروعی در ارزیابی‌ای بسیار فشرده و از زاویه انتقادشان، به سیاست عدم سازش دکتر مصدق با انگلیس اشاره می کند. این نکته می تواند قابل بحث باشد. به هر حال کاویدن برخی زاویه‌های مقاله ”هزار نکته باریکتر از مو“ ضروری است، زیرا هدف ایشان در آموزش اسلوب تاریخ و عبرت گیری به نسل کنونی مبارزان جنبش، براساس برخورد سلبی و گزینشی با تاریخ کشورمان، اشتباه است. ولی نقطه اشتراک ما دفاع از اصل حاکمیت ملی ایران برمبنای هدف‌های انقلاب است که تعهد بدان، در مقاله ”بازی با استقلال“ بیان گشته است.
در مقاله ”هزار نکته باریکتر از مو“، برخورد به تاریخ، از همان ابتدای مطلب به صورتی صریح متناقص و بر خلاف توصیه‌های منطقی نویسنده است. آقای مزروعی برای مراجعه صحیح به تاریخ و سندها، درباره دشواری ها و خطر نتیجه گیری از رخدادهایی که: ”ما[ در آن‌ها] … حضور نداریم“، ” از لابلای نوشته ها و روایت‌ها… آشفته بازارتاریخ و تاریخ نویسی ”، وجود ”غرض ورزی و منفعت طلبی تاریخ نویسان و روایتگران…“ تذکر می دهد. مقاله ”هزار نکته باریکتر از مو“، بر خلاف تذکرهای مشخص خود آقای مزروعی در مورد توجه به سلامت انبوهی از سندهای تاریخی و چند جانبه بودن رخدادهای تاریخی، تنها بر محور یک کتاب نگاشته شده است: “نقدی بر خاطرات نورالدین کیانوری“، نوشته بابک امیرخسروی، [منتشر شده در تهران]، موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه، وابسته به انتشارات اطلاعات. آقای مزروعی بی پروا حکم می دهد که با مطالعه این کتاب می توان دلیل های لازم برای نفی مطلق تاریخ حزب توده ایران را یافت! سخاوتمندی آقای مزروعی در معرفی واعتبار دهی کاذب به نویسنده و کتاب او قابل توجه است. برای مثال، بر خلاف تصور آقای مزروعی، بابک امیر خسروی یک عضو اخراجی از حزب و نه ”کنار گرفته“ از آن است. به خواننده گفته نمی شود که بابک امیر خسروی بعد از اخراج نه تنها از سیاست بازنشسته نشد، بلکه بلافاصله در تلاش برای رقابت مستقیم با حزب ما سعی در ایجاد یک جریان سیاسی دیگر کرد. بر این اساس که تضعیف و نفی حزب توده ایران به منظور جذب نیرو در دستور کار بابک امیر خسروی بوده است، به طور طبیعی و به طور قابل توجهی او را در کوشش برای نابودی و جایگزینی حزب ما دارای نفع می کند. شایان تذکر است که، تلاش امیر خسروی برای درهم شکستن انسجام صفوف حزب توده ایران در کوتاه زمانی پس از دستگیری رهبری حزب در ضربه رژیم ولایی، و آغاز شوهای تلویزیونی، اعتراف‌گیری به منظور اعلام ”انحلال و نابودی“ حزب ما آغاز گردید. دراین صورت چگونه نظرهای بابک امیر خسروی می تواند در مقام یک تاریخ نویس ”بدون غرض ورزی و منفعت طلبی“ در مورد حزب توده ایران تلقی شود؟ به عقیده آقای مزروعی، محور اصلیِ اعتبار کتاب امیر خسروی رجوع آن به سندِ ”خاطرات کیانوری“ است. این سند و کتاب که در ایران و زیر سایه استبداد و از سوی ارگان های وابسته به وزارت اطلاعات و امنیت رژیم چاپ و تکثیر شده است، چگونه می تواند اعتبار داشته باشد؟ آیا نویسنده به اصطلاح این ”خاطرات“ در آزادی کامل خاطره نویسی کرده است؟ و یا اساساً در کشور ما برای یک زندانی سیاسی آزادی بیان جایی دارد؟ آیا نشر چنین کتابی می توانسته است بدون اجازه دستگاه امنیتی که به شکل خونینی حزب ما را زیر ضربه برد و اعضای رهبری آن را به طرزی فجیع شکنجه داد و اعدام کرد انجام گردد؟ رژیم ولایی حزب ما را دشمن خود می داند، پس بدرستی می توان گفت که سند ”خاطرات کیانوری“ ابزاری بوده است برای ادامه حمله و ضربه زدن به منظور نابودی حزب توده ایران. آیا آقای مزروعی کتابی سیاسی و سند حساسی را سراغ دارند که بدون اجازه و بر خلاف نظر مقام‌های رسمی و به خرج رژیم حاکم منتشر بشود؟ و آیا ایشان کتابی از یک توده ای سراغ دارند که آزادانه در رابطه با حزب و با ”اشاره به فاجعه ملی و ضربه مرگبار به حزب ما چاپ شده باشد”؟ اگر در آن دوران در کشور ما این چنین آزادی‌ای وجود داشت که دبیر اول حزب ما بتواند خاطرات خود را بنویسد و منتشر کند، چرا آیت الله منتظری در همان زمان در حصر بود؟ تا آنجا که به هدف آموزش از تاریخ و منطقِ درون مقاله ”هزار نکته باریکتر از مو“ در باره حزب ما ربط پیدا می‌کند، تنها “مدرک” مورد استفاده نویسنده مقاله و “تاریخ نویس”[بابک امیر خسروی] مورد مراجعه این نوشتار، به طور کامل فاقد صلاحیت‌اند. آقای مزروعی چرا از تولیدهای کاملا بی اعتبار همان دستگاه مخوف امنیتی استبداد حاکم استفاده می کند که در حال حاضر دگراندیشان و اصلاح طلبانی چون نویسنده ”هزار نکته باریکتر از مو“ را با مدرک سازی، اعتراف گیری، و شکنجه، ترور شخصیتی و سیاسی می‌کند؟
تلاش پیگیر در سرتاسر این مقاله به منظور ”نفی مطلق“ و حذف حزب ما، نشانه هایی از ذهنیت تعصب آمیز و جزمی‌ای دارد که تسلیم خواننده را به نتیجه گیری قطعی نظر نویسنده خواستار است. متاسفانه درجه این تعصب تا جایی است که برای نفی حزب توده ایران حتی از شیوه نامطلوب ملامت و منکوب کردن قربانی به دلیل ظلمی که بر آن رفته است، استفاده می کند. در این مقاله، سرکوب‌گری خونین رژیم کودتایی شاه بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به طور صریح به گردن حزب می افتد. جالب توجه است که آقای مزروعی از حمله به مراتب خونبار تر و وحشیانه تر رژیم ولایی در دهه 60 میلادی به حزب ما هیچ سخنی به میان نمی آورد. این مقاله در برخی قسمت‌ها آن چنان نتیجه گیری وارونه‌یی از تاریخ می کند که برای خواننده جوان و ناآشنا به تاریخ ایران این شبهه ایجاد می‌شود که گویا حزب توده ایران در مقام قدرت اجرایی کشور و تاثیر گذاری مستقیم بوده است. برخورد عبدالکریم سروش نیزبه حزب ما همراه با اتهام‌زنی و حکم‌های از پیش تعیین شده است. آیا وجود این اطمینان خاطر در ذهن‌های آقای مزروعی و سروش در داوری نسبت به حزب ما برآمده از همان دادگاه‌های فرمایشی چند دقیقه‌ای اعضای حزب ما و شوهای تلویزیونی چندش آور اعتراف‌گیری از سوی رژیم ولایی است؟ برای مثال، آقای سروش در سخنرانی خود با عنوان: ”اسلام و چالش لیبرالیسم“، در کنار تشریح نظر خود در مورد آزادی، بی پروا مدعی می شود: ”بگذریم از این که پس از انقلاب، توده ایها یکی‌ از خیانت‌های بسیاری که به ایران و ایرانیان کردند همین بود که لفظِ لیبرال را بدل به یک دشنام کردند.“ آیا آقای سروش واقعا تصور می کند که یک رابطه شبان و رمه در صحنه سیاست کشور ما بر قرار بوده است و مخالفت با لیبرالیسم فقط به خاطر مخالفت حزب ما با آن بود و هیچ ربطی به سیاست های این جریان سیاسی در حیات جامعه پس از انقلاب بهمن نداشت؟ بگذریم از اینکه می توان آثار ادامه این رابطه شبان و رمه را هنوز در لحن آقای سروش و شیوه مرعوب ساختن مخاطبان‌شان از حزب ما را از سه دهه پیش و هم اکنون دید. نمونه دیگر این کلی گویی ها و بی اعتنایی به شعور مردم را در مقاله ”هزار نکته باریکتر از مو“ نیز می توان یافت: ”با خواندن یک کتاب بخوبی می توان دریافت که چرا ذهنیت عامه مردم ایران و غالب تحصیلکردگان و روشنفکران نسبت به فعالیت حزبی و تشکیلاتی منفی شده، و به رغم انقلاب و تغییر و تحولات بعدی همچنان منفی مانده است.“ براساس کدام آمارگیری و مدرک معتبری آقای مزروعی از کمیت بسیار مهم ”ذهنیت عامه مردم“ مطلع است؟ قطعا یک کتاب نمی تواند چنین ملاکی باشد. مدرک‌های ساواک و یا کارزارهای به طور گسترده سازمان یافته دستگاه دیکتاتوری حاکم، و بی بی سی فارسی و صدای آمریکا را نمی توان معیاری برای اندازه گیری ”ذهنیت عامه مردم“ دانست. تداوم ۷۰ سال فعالیت ارگانیک و پر انعکاس حزب توده ایران تابه حال، با وجود دو ضربه بسیار سنگین از سوی رژیم های شاهی و ولایی و بررغم آن‌ها بازتولید و ادامه رسوخ نظرهای مترقی و پیوند آن با جامعه، حکایت از واقعیت دیگری خلاف عقیده آقایان مزروعی و سروش دارد.
مقاله آقای مزروعی بسیار گذرا و مغشوش به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ برخورد می کند، و سریع و به طور تلویحی نتیجه گیری می کند که سازش نکردن دولت مصدق با انگلیس در کنار توجه نکردن به نقش میانی آمریکا و تندروی حزب توده ایران، عامل‌های اساسی پیش زمینه همداستانی انگلیس و آمریکا در اجرای کودتا بود. ولی به مهم‌ترین خطای نیروهای سیاسی در برهه کودتا، یعنی بدبینی و پیشداوری مخرب میان نیروهای ملی و چپ که به ضعف عمده جنبش مردمی در ایجاد اتحادها و جبهه وسیع منجر شد، اشاره ای نمی شود. درس گیری از این اشتباه که حزب ما نیز در دوره کوتاهی دچار آن شده بود به شرایط کنونی مبارزه برای گذر از دیکتاتوری می تواند یاری رساند. این، برای ارزیابی موضع‌های حزب ما و تلاش آن برای اصلاح خطای خود در سال های ۱۳۳۱ – ۱۳۳۲، معیار مناسب تری است. اینکه چرا مقاله ”هزار نکته باریکتر از مو“ حتی به وسیله یکی از این هزار نکته باریک‌تر از مویی که آقای مزروعی می گوید باید از آن‌ها ”عبرت گرفت“، به عملکرد، پیوندها، و موضع‌های شخصیت‌ها و نیروهای مذهبی در قبل و بعد از کودتای آمریکایی – انگلیسی حتی کوچک‌ترین اشاره ای ندارد، بسیار سوال برانگیز است. این نحوه نتیجه گیری های گزینشیِ مقاله ”هزار نکته باریکتر از مو“ از رخدادهای تاریخ، نقش نیروها، و عامل‌های تعیین کننده در کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲ نیز فاقد اعتبار است. تشابه‌ها بین برداشت آقای مزروعی از تاریخ و قرائت تاریخ به زعم مدرک‌های رسمی و معیوب رژیم ولایی از رخدادهای کودتای ۱۳۳۲‌، به صورت بارزی در مقاله ”هزار نکته باریکتر از مو“ دیده می شوند.
تاربخ حزب توده ایران متعلق به مردم کشورمان است، زیرا حزب توده ایران در حکم یک جربان سیاسی مترقی و پر دوام در پهنه جامعه وجود داشته است. در هر مرحله حساسی از حیات کشورمان در طول ۷۰ سال گذشته، رهبری و بدنه حزب ما آستین‌ها را بالا زده و در‌عمل در راه آزادی و ایجاد دموکراسی و ترقی میهن بیشترین تلاش خود را کرده و می کنند. از این روی، همچون عنصری پویا و متشکل از انسان‌های سرزنده، به همراه نکته‌های مثبت، خطاهایی را نیز دربرداشته و خواهد داشت، و طبعاً مورد نظر و انتقاد هم خواهد بود. حزب ما با دقت و حساسیت، عملکرد و تجربه خود در رابطه با دو مقطع تاریخی بسیار کلیدی تاریخ‌مان، یعنی کودتای ۱۳۳۲ و انقلاب ۱۳۵۷ را بررسی کرده است و در آینده نیز هم بررسی خواهد کرد. ما از بحث و تحلیل نکته‌های منفی و مثبت تاریخ پر ثمر حزب‌مان و امتداد تکاملی آن به مقطع مشخص کنونی، یعنی به مرحله مسئله اتحاد ها، استقبال می کنیم. بسته به اینکه این تحلیل نه در خلاء و نه بر مبنای تاریخِ نگارش شده در وزارت امنیت رژیم و نتیجه گیری‌های شخصی، بلکه شامل مدرک‌ها و تحلیل های منتقدان معتبر و در رابطه با نقش و کنش دیگر نیروها نیز باشد. مسلما در اینجا صحبت از تاریخ نویسی و خاطره نویسی برای سرگرمی شخصی نیست، بلکه هدف این پیگیری، کاوش منطقی – تاریخی و بحث های سیستماتیک و در راستای ارتقاء جنبش باید باشد. اگر آقای مزروعی و سروش یا دیگر نظریه پردازان واقعا لازم می دانند که برای تبیین واثبات نقطه نظرهای خود آن‌ها را بر پایه انتقاد از حزب توده ایران انجام دهند، بسیار مفیدتر خواهد بود که حزب ما را بر مبنای ”تحلیل ها، برنامه، و موضع‌های کنونی“‌اش مورد بررسی انتقادی قرار دهند. البته در ابتداء لازم است روشن کنند که چرا هسته بحث و یا پایه تئوریکِ نقطه نظرهای‌شان به تنهایی، و بدون انتقاد به حزب ما، تبیین‌پذیر نیستند.
ما معتقدیم که، تبادل نظر و رسیدن به حداقلی ازدرک مشترک بر اساس بررسی موضع‌ها و برنامه‌های کنونی نیروهای سیاسی و بدور از پیشداوری، یک روند گریز ناپذیر فرا روی نیروهای سیاسی میهن دوست و مترقی است. شیوه مقاله‌هایی همچون ”هزار نکته باریکتر از مو“، از همان ابتدا، با صادر کردن حکم های بدون پشتوانه، با برداشت متحجرانه از تاریخ، حرف آخر را می‌زند، و امکان بحث های سازنده را مسدود می کند. این، به پیش‌بُردِ مبارزه به منظور گذر از دیکتاتوری کمکی نمی کند.

به نقل از نامه مردم، شماره 899، 26 تیر ماه 1391

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا