سخنراني نماينده كميته مركزي حزب توده ايران در اجلاس گروه نمايندگان چپ پارلمان اروپا درباره: ”مسئله خاورميانه، دگرگوني ها در منطقه، و خطر درگيري هاي نظامي جديد“
با هماهنگی کمیته مرکزی حزب زحمتکشان مترقی قبرس (آکل)، نماینده کمیته مرکزی حزب توده ایران، و همچنین رفیق ”عِصام مَخول“، عضو هیئت سیاسی حزب کمونیست اسرائیل، رفیق ”ندیم علاء الدین“، عضو هیئت سیاسی حزب کمونیست لبنان، رفیق ”بسام صالحی“، دبیر کل حزب مردم فلسطین“، رفیق ”حنین نمر”، دبیر کل حزب کمونیست سوریه، و رفیق ”معتتز الحفناوی“ ، عضو هیئت سیاسی حزب کمونیست مصر، برای شرکت در اجلاس، و ارائه و تبادل نظر با نمایندگان ”چپ پارلمان اروپا”، دعوت شده بودند.
با توجه به شرایط بغرنج منطقه، درگیریهای نظامی در سوریه، و تهدیدهای نگران کننده اسرائیل و متحدان آن به حمله نظامی به ایران، اجلاس سالانه مطالعاتی گروه ”اتحاد چپ اروپا و گروه سبز و چپ شمال اروپا“(GUE/NGL)، به بررسی تحولهای پر شتاب خاورمیانه و خطر جنگی جدید در منطقه پرداخت. این اجلاس در روزهای10 تا1۳ مهر (1 -4 اکتبر) در نیکوزیا، پایتخت قبرس، که دولتِ آن ریاست نوبتی “شورای اتحادیه اروپا“ را به عهده دارد، برگزار شد. ”گروه چپ پارلمان اروپا“ که نمایندگان کمونیست و چپ از ۱۲کشور ”اتحادیه اروپا“ و از جمله آلمان، اسپانیا، ایتالیا، ایرلند، پرتغال، دانمارک، فرانسه، قبرس، یونان، و جمهوری چک را گرد هم می آورد، با هماهنگی کمیته مرکزی حزب زحمتکشان مترقی قبرس (آکل)، نماینده کمیته مرکزی حزب توده ایران، و همچنین رفیق ”عِصام مَخول“، عضو هیئت سیاسی حزب کمونیست اسرائیل، رفیق ”ندیم علاء الدین“، عضو هیئت سیاسی حزب کمونیست لبنان، رفیق ”بسام صالحی“، دبیر کل حزب مردم فلسطین“، رفیق ”حنین نمر”، دبیر کل حزب کمونیست سوریه، و رفیق ”معتتز الحفناوی“ ، عضو هیئت سیاسی حزب کمونیست مصر، برای شرکت در اجلاس، و ارائه و تبادل نظر با نمایندگان ”چپ پارلمان اروپا”، دعوت شده بودند. در بعدازظهر نخستین روز اجلاس، که مصادف با روز استقلال قبرس بود، نمایندگان برای بازدید و صرف شام به کاخ ریاست جمهوری قبرس دعوت شدند، و با رئیس جمهوری قبرس، رفیق دمیتریس کریستوفیاس، دبیرکل سابق ”آکل“، ملاقات کردند.
حضور و سخنرانی رفیق ”آندروس کیپریانو“ ، دبیرکل ”آکل“، و اعضای هیئت سیاسی این حزب، وزیران امور خارجه و کار و امور اجتماعی قبرس، و عدهیی از نمایندگان پارلمان قبرس، در این اجلاس و شرکت در بحثهای آن، نمایاننده اهمیت آن بود. بحثهای اجلاس با سخنان خانم ”گابریل زیمر“ ، صدر گروه ”اتحاد چپ اروپا و گروه سبز و چپ شمال اروپا“، و رفیق ”آندروس کیپریانو“، و حضور رسانههای خبری قبرس، آغاز شد. در ادامه اجلاس، از نمایندگان حزبهای کمونیست خاورمیانه دعوت به سخنرانی شد، که آنان تحلیلها و نقطه نظرهای مشخص خود را در باره شرایط موجود ابراز کردند. متن سخنرانی نماینده کمیته مرکزی حزب توده ایران، که یکی از سخنرانان بود، در ادامه این گزارش میآید. با هماهنگیِ برگزار کنندگان اجلاس، نسخه هایی از نشریه ”توده نیوز“، ارگان بین المللی حزب توده ایران، ”بیانیه مشترک ۶۶ حزب کمونیست- کارگری جهان“ در مخالفت با هر گونه حمله نظامی به ایران، که در شماره قبل ”نامه مردم“ منتشر شد، و نشریه ”ایران امروز“، نشریه انگلیسی زبان “کمیته دفاع از حقوق مردم ایران”(کودیر)، در پوشههای مخصوص شرکت کنندگان، همراه با مدارک و دستور کار اجلاس، پیش روی آنان قرار داده شده بود. مسئله نگرانیبرانگیزِ طرحهای امپریالیسم آمریکا و متحدانش در تحمیلِ هژمونیِ همه جانبه سیاسی و اقتصادی آن بر کشورهای منطقه و با تکیه به قدرت نظامی و از طریق جنگ و تهدیدهای نظامی، مضمون اصلیِ سخنرانیهای رفقای نماینده حزبهای کمونیست منطقه بود. رفقای نماینده پس از سخنرانی، به پرسشها و ابراز نظرهای شرکت کنندگان در اجلاس، که در ارتباط با شرایط سیاسی منطقه بودند، پاسخ دادند. خانم ”کورنلیا ارنست“، نماینده آلمان و از مسئولان ”هیئت ایران“ در پارلمان اروپا، در پایان سخنان نماینده حزب توده ایران، با ابراز پشتیبانی از تحلیل و اطلاعات ارائه شده و پاسخ به سئوالهای پرسیده شده، از کوششهای گروه نمایندگان چپ در جلوگیری از درگرفتن جنگ برضد ایران سخن گفت. او با اشاره به پیامدهای ویران کننده جنگی جدید در منطقه، و لزوم جلوگیری از رخدادن آن، بر حمایت خود از جنبش دموکراتیک مردم ایران تاکید ورزید. در پایان نشست، رفیق ”ویلی مایر“، مسئول امور بین المللی گروه چپ پارلمان اروپا، جمع بندیای از نشست در رابطه با شرایط موجود در خاورمیانه و از جمله فعالیت پیگیر در مخالفت با گزینه جنگ و مداخله نظامی در ایران و برخی ابتکارهای مشخص در زمینه سیاستهای جنگ طلبانه اسرائیل ارائه کرد، که به تصویب اجلاس رسید.
در روز دوم اجلاس، نماینده حزب مان به دعوت رفیق ”کیپریانو“، دبیرکل (آکل)، در ضیافت ناهاری که در آن خانم “گابریل زیمر“، صدر “گروه چپ“، و معاونان او از پرتغال، جمهوری چک، فرانسه، قبرس، و سوئد حضور داشتند، شرکت کرد و با آنان در باره مسائل ایران تبادل نظر کرد. همچنین رفیق نماینده حزب مان به پیشنهاد رهبری “آکل”، در جلسه گفتوگوی دوجانبهیی با رفیق “فانیس کریستادولو“، عضو هیئت سیاسی و هیئت دبیران “آکل“، در ارتباط با تحولهای سیاسی دو کشور و ضرورت تعمیق و گسترش روابط برادرانه بین “آکل“ و “حزب توده ایران“، شرکت کرد. رفیق “کریستادولو” در این نشست تشکر رهبری “آکل“ را از قبول دعوت آن از سوی حزبمان برای شرکت در “اجلاس گروه چپ“ در قبرس ابراز داشت، و بر حمایت همه جانبه خود از مبارزه مردم ایران، نیروهای سیاسی ملی و دموکراتیک ایران، و به ویژه “حزب توده ایران“ تأکید ورزید. سخنرانی نماینده “کمیته مرکزی حزب توده ایران” در اجلاس “گروه نمایندگان چپ پارلمان اروپا” را در زیر میخوانید:
متن سخنرانی نماینده کمیته مرکزی حزب توده ایران
رفقا و دوستان گرامی،
از اینکه در شرایط حساس کنونی خاورمیانه حزب ما را به ”اجلاس مطالعاتی“ اعضای چپ متحد اروپا/چپ سبز شمال در پارلمان اروپا، دعوت کردید تا در باره معضلهایی که گریبانگیر مردم منطقه ما است تبادل نظر کنیم، متشکریم. همچنین، مایلم از رهبری حزب کار و زحمتکشان قبرس ”آکل“، برای یاریاش در تدارک و انجام این گفتوگوی پراهمیت تشکر کنم. این نشست در مقطع زمانی بسیار مهمی در تاریخ معاصر خاورمیانه برگزار میشود. خطر جنگ، تسلط (هژمونی) بیرقیب امپریالیسم بر منطقه، و بنیادگرایی اسلامی، مانعهای موجود بر سر راه استقلال ملتها، و نیز پایمال کردن حقوق مردم در برخورداریشان از دموکراسی، حقوق بشر، و حقوق دموکراتیک، چالشهاییاند که بیشتر از هر زمان دیگر این مردمان را به رویارویی میطلبند. از پایان جنگ جهانی اول تا کنون، این منطقه با چالشی چنین حادّ و پیچیده روبه رو نبوده است.
در این گفتار کوتاه، طبعاً بر موضوعهایی تأمل خواهم کرد که در ارتباط با اوضاع منطقه، مردم ایران، و تهدیدها به حمله نظامی به ایران مؤثرند. البته بدون ارائه زمینههای شکلگیری و روند پیشرفت رخدادها نمیتوان به این بحث وارد شد.
بنا بر تحلیل ما، آنچه را اکنون در خاورمیانه در حال روی دادن است نمیتوان بدون توجه به ارتباط آنها با سه روند مهم جاری، بهروشنی درک و تحلیل کرد:
۱. پیامدهای مداوم تغییر اساسی توازن نیروها در منطقه از زمان فروپاشی اتحاد شوروی در اوایل دهه ۱۹۹۰، که به عزم قاطع ایالات متحد آمریکا و اتحادیه اروپا برای در دست گرفتن سرکردگی برگشتناپذیر خود بر منطقه و منابع آن منجر شد. در این تلاش برای کسب سرکردگی، ایالات متحد آمریکا ”طرح خاورمیانه بزرگ“ را تدوین و اجرا کرد که بعدها به ”طرح خاورمیانه جدید“ تغییر نام یافت؛
۲. بحران اقتصادی بیسابقه سرمایهداری جهانی که اقتصادهای پرقدرتی مثل ایالات متحد آمریکا و اتحادیه اروپا و کشورهای دیگر را در بر گرفته است؛ تلاشهای امپریالیسم برای غلبه بر پیامدهای بحران سرمایهداری کنونی از راه تشدید میلیتاریسم، مسابقه تسلیحاتی ، جنگ، و تجاوز؛
۳. تلاشهای ایالات متحد آمریکا و اتحادیه اروپا برای در کنترل گرفتن خیزش های مردمییی که از اواخر سال ۲۰۱۰ منطقه خاورمیانه و آفریقای شمالی را فراگرفت. تلاش امپریالیسم با بهره گیری از همه امکانهای مالی- نظامیاش، مهار این خیزش ها در چارچوب منافع دراز مدتاش و یا به عقب بازگرداندن و منحرف کردن این حرکت ها بوده و خواهد بود. مداخله نظامی در بحرین، مداخله آشکار نظامی نیروهای آمریکا و اتحادیه اروپا در لیبی زیر پوشش ”حفاظت از غیرنظامیان“، و اینک تلاش برای به قدرت نشاندن یک دارودسته طرفدار امپریالیسم در سوریه، که از سوی رژیمهای حاکم در عربستان سعودی و قطر حمایت مالی میشوند و مورد حمایت نظامی ترکیه عضو ”ناتو“ قرار دارند، نمونههایی از این تلاشها هستند.
رفقای گرامی،
تلاشهای مداوم امپریالیسم، برای کنترل خاورمیانه، ریشه در اهمیت ژئوپلتیک راهبردی این منطقه در مقام پلی بین سه قاره، و منابع غنی انرژی آن دارد. این کنترل یا از طریق رژیمهای دیکتاتوری مورد حمایت و حفاظت امپریالیسم در منطقه اعمال میشود، یا به طور مستقیم از طریق استقرار ارتشهای آمریکا و اتحادیه اروپا در این منطقه، به بهانههای مختلف.
یکی از عنصرهای کلیدی ”طرح خاورمیانه جدید“، اطمینان از این امر است که هیچ چالش قابلتوجهی در برابر سرکردگی آمریکا در این منطقه صورت نگیرد. ایالات متحد آمریکا کنترل منابع انرژی این منطقه و راههای انتقال این منابع را به اروپا و آسیای شرقی را برای حفظ سرکردگی بلامنازع خود حیاتی میداند. در پرتو این واقعیت است که باید نقش مهم و چشمگیری را که شماری از متحدان ایالات متحد آمریکا در این منطقه- مانند ترکیه، عربستان سعودی و قطر- بهویژه در دهه گذشته بازی کردهاند، تحلیل کرد. نقش مخرّبی که این کشورها در دو سال گذشته بازی کردهاند، و بهویژه نقش آنها در رخدادهای بحرین، لیبی، و اینک سوریه و ایران، از اهمیت زیادی برخوردار است. همچنین مهم است که به نقشههای دولتهای حاشیه خلیج فارس در حمایت از هر گونه اقدام برضد ایران، و نیز بههمپیوستن راهبردی نیروهای دفاعی دولتهای خلیج فارس در این اواخر، به جلوداری عربستان سعودی، توجه کرد.
در ۶ مارس ۲۰۱۲، ”شورای همکاری خلیج (فارس)“ اعلام کرد که، تصمیم دارد خود را از یک بلوک منطقهیی به یک کنفدراسیون تبدیل کند. این پیشنهاد مورد حمایت جدّی و قاطع عربستان است که پیشگام گروه شش کشور عربی خلیج فارس است. به گفته عبداللطیف الزیانی، ”دبیرکل شورای همکاری خلیج (فارس)“: ”پیشرفت قابلتوجهی در راستای ادغام منطقهیی صورت گرفته است.“
در ماه مه ۲۰۱۱، ”شورای همکاری خلیج (فارس)“ موضوع عضویت اردن و مراکش در این سازمان را نیز مطرح کرد. سران عربستان سعودی عزم خود را برای تبدیل این شورا به یک ”نهاد واحد“ نشان دادهاند. به گفته الزیانی، در پی یکپارچگی کامل اقتصادی، وحدت سیاسی خواهد آمد، و محصول نهایی این روند، نهاد یگانه و واحدی خواهد بود که قادر است به مسئلههای راهبردیای مثل تشکیل یک ”وحدت“ رسیدگی کند؛ این نهاد یگانه و واحد، ”شورای عربی وحدت خلیج (فارس)“ نام خواهد داشت. با توجه به تسلیم کامل و همیاری دولتهای کنونی کشورهای حاشیه خلیج فارس در برابر نقشه و برنامه های آمریکا در خاورمیانه، و حمایت آنها از مداخله امپریالیستی برضد ایران، تحولهای پیشگفته را باید حائز اهمیت ویژهیی دانست. ما هیچ گونه گرایش مثبتی نسبت به رژیم ارتجاعی و استبدادی کنونی حاکم در تهران نداریم، ولی بهشدت نگران سرنوشت مردم ایران و میهن خود در صورت روی دادنِ مداخله نظامی هستیم.
رفقای گرامی،
در چنین زمینهیی است که باید وضعیت منطقه خاورمیانه را بررسی کرد. غلوّ نکردهایم اگر بگوییم که وضعیت کنونی در این منطقه سابقه نداشته است. از یک سو، ما شاهد بروز و ظهور جنبشهای اصیل مردمی برای امر دموکراسی، اصلاحات ریشهیی و دگرگونیهای ترقیخواهانه در کشورهایی هستیم که پیش از این زیر سلطه حکومتهای دیکتاتوری قرار داشتهاند و در بسیاری از موردها، متحد امپریالیسم بودهاند. در عین حال، همانطور که اخیراً شاهد بودهایم، امپریالیسم و متحدان منطقهیی آن دست به کار توطئه برضد این جنبشهای مردمی شدهاند تا آنها را به مسیری منحرف کنند که ماندگاریشان در حلقه کنترل امپریالیسم را تضمین کند. در دو سال گذشته، و بهویژه از زمان تجاوز نظامی به لیبی، دولت راستگرای افراطی اسرائیل بارها تهدید به اقدام نظامی برضد هدفهای راهبردی (استراتژیک) ایران کرده است. به باور ما، چنین ماجراجویی نظامیای پیامدهای بسیار ناگواری برای ملتهای منطقه، از جمله هم در ایران و هم در اسرائیل، و دیگر کشورهای جهان خواهد داشت.
رفقای گرامی،
سران اسرائیل و حامیان آنان در محفلهای راستگرای آمریکا و اتحادیه اروپا، سیاستهای تجاوزکارانه خود را بر اساس این نظر تنظیم کردهاند که ایران به طور مخفیانه در حال ساخت سلاحهای هستهای است. واقعیت امر این است که نه آژانس بینالمللی انرژی اتمی و نه دولت ایالات متحد آمریکا تاکنون نتوانستهاند هیچ مدرک مستندی را در مورد تسلیحاتی شدن برنامه هستهای ایران ارائه دهند. اما این امر مانع کارشکنی نیروهای جنگافروز آمریکا و اتحادیه اروپا در مذاکرات ۵+۱ در اوایل سال جاری در استانبول، بغداد، و مسکو نبوده است. در حال حاضر، ایالات متحد آمریکا هیچ تمایلی به پذیرش راهحلی برای پایان دادن به مناقشه بر سر مسئله هستهای ایران از راههای دیپلماتیک ندارد. آمریکا و متحدانش همچنان به تشدید تحریمهای فلجکننده اقتصادی برضد ایران ادامه میدهند. به اعتقاد ما، نیروهای ترقیخواه و نهادهای مسئول باید در تدوین موضعهای خود، همه عاملهای مؤثر در این مناقشه را بهدقت و هشیارانه در نظر بگیرند.
نخست، در مورد علتهای پنهانی بحران کنونی، حزب ما بر این باور است که، لفّاظیهای دوطرفه و خصومت امپریالیسم آمریکا و متحدانش با ایران، هیچ ربطی به سیاستهای هستهای ایران، یا نگرانی ”غرب“ نسبت به گسترش سلاحهای کشتار جمعی در منطقه ما ندارد. اگر ایالات متحد آمریکا نگران چنان مسئلههای حیاتی و مهمی بود، به گسترش آشکار توان هستهای اسرائیل اعتراض میکرد. مسئله اصلی در مناقشه کنونی، در واقع بر سر طرحهای راهبردی (استراتژیک) امپریالیسم برای به دست آوردن کنترل درازمدت بر خلیج فارس و منابع غنی نفت و گاز آن است. حضور گسترده نیروهای نظامی ایالات متحد آمریکا در منطقه خلیج فارس (از جمله وجود مقرّ اصلی ناوگان پنجم آمریکا در بحرین)، نشانه بارزی از نقشههای درازمدت آمریکاست.
بنابراین، روشن است که ادعاهای ایالات متحد آمریکا و متحدانش در مورد نگرانی آنها نسبت به تهدید سلاحهای هستهای در این منطقه، چیزی نیست جز پرده استتاری برای پنهان کردن مقاصد واقعی آمریکا. همچنین، باید اشاره کرد که، مسئولیت مسابقه تسلیحاتی کنونی در منطقه خاورمیانه و این واقعیت که کشورهایی مانند اسرائیل و پاکستان دارای سلاحهای هستهای هستند، متوجه امپریالیسم آمریکا و متحدانش است. حزب ما همراه با همه نیروهای ترقیخواه منطقه، برای ایجاد یک خاورمیانه عاری از سلاح هستهای مبارزه میکند.
همانطور که حزب ما در چند سال گذشته بارها اعلام کرده است، استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای از سوی ایران، یا به طور کلی هر کشور دیگری در منطقه یا جهان، حق مشروع آن کشور است و نیاز به رضایت یا توافق آمریکا یا دولت دیگری ندارد. دوم اینکه، تا آنجا که به مردم ایران مربوط میشود، ما قاطعانه مخالف هرگونه حمله نظامی، محدود یا نامحدود، هستیم. مردم ما هنوز درد و زخمهای عمیق هشت سال جنگ در دهه ۱۹۸۰ را بر تن دارند که از جانب آمریکا و به تشویق آمریکا بر آنان تحمیل شد تا جنبش انقلابی جوان در کشور ما را درهم کوبد. در جنگ ایران- عراق میلیونها تن- بهویژه جوانان- از هر دو طرف زخمی و کشته شدند، و صد ها میلیارد دلار خسارت به طرفین وارد آمد. علاوه بر این، اشغال نظامی فجیع عراق و پیامدهای فاجعهبار آن، از جمله کشتار صدها هزار غیرنظامی، گواه بارزی از این واقعیت است که قربانی اصلی هر جنگی، به هر بهانهیی، مردم عادی و غیرنظامیاند.
حزب توده ایران تهدید به حمله نظامی برضد ایران را در حکم بخشی از سیاست امپریالیستی برای پیشبرد طرح ایجاد ”خاورمیانه جدید“ ارزیابی میکند. ما بارها هرگونه مداخله خارجی در ایران به هر بهانهیی را محکوم کردهایم و می کنیم، چرا که ارمغانش مرگ، ترور، و ویرانی خواهد بود.
در عین حال، ما گفتههای تحریک کننده و غیرمسئولانه و تهدیدهای بیپایه و اساس سران رژیم ایران را نیز محکوم کردهایم. رژیم ارتجاعی و ضد مردمی ایران در تمام دوره حاکمیتاش از جنگ و تهدید به برخوردهای نظامی در مقام توجیهی برای محدود کردن آزادیها و حقوق بشر و دموکراتیک، و دست زدن به اقدامهای سرکوبگرانه برضد جنبش مردمی در ایران بهرهبرداری کرده است. ما با کارگران، فعالان سندیکایی، زنان، جوانان، روشنفکران و همه نیروهای ترقیخواه و دموکراتیک که در راه صلح، حقوق بشر، دموکراسی و عدالت اقتصادی و اجتماعی مبارزه میکنند، که در همه آنها فعالانه شرکت داریم، اعلام همبستگی میکنیم.
حزب توده ایران همواره اعلام کرده است که، این حق خود مردم ایران است که درباره مسیر آینده کشور خود و دستیابی به صلح، دموکراسی و پیشرفت تصمیم بگیرند. هدفِ پیکار مردمی برای حقوق و آزادی های دموکراتیک ، ایجاد شرایط برای ساختن جامعهیی دموکراتیک، شکوفا، صلحآمیز و همبسته است که خود شالوده صلح در منطقه خواهد بود. اهمیت ژئوپلتیک راهبردی ایران در این است که هرچه در ایران رخ دهد، تأثیر مستقیم بر همه خاورمیانه و جنوب غرب آسیا خواهد داشت.
رفقای گرامی،
ایران اکنون دوره بسیار حساسی را میگذراند که در آن، جنبش مردمی برای صلح، دموکراسی و عدالت اجتماعی به مرحله بحرانی و حیاتییی رسیده است. گستردهترین بخشهای مردم از سیاستهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رژیم استبدادی و دین سالار حاکم بر وطن، و سیاست خارجی و رفتارهای دیپلماتیک غیرمسئولانه آن ناراضیاند.
رژیم ولایت فقیه در ایران، که تبلور حاکمیت مطلق یک فرد، ولی فقیه رژیم، بر همه نهادها و قوانین کشور است، نشان داده است که قادر به ارائه هیچ راهحل ممکن و اجراشدنی برای دشواریهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور نیست. سیاستهای اقتصادی نولیبرالی رژیم، همخوان با نسخههای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پولاند. حذف یارانهها از خدمات و کالاهای اساسی، از جمله حاملهای انرژی، مردم عادی و بهویژه ساکنان مراکز شهری را در تنگنای شدید اقتصادی قرار داده است. خصوصیسازی بیوقفه ادامه داشته است و به هر عرصهیی از اقتصاد کشیده شده است، و اکنون حتی بخشهایی از صنعت نفت ”ملی“ ایران نیز خصوصی شده است. حذف یارانهها از حاملهای انرژی، شمار زیادی از شرکتهای کوچک و متوسط را به زانو در آورده است و آنها را به سوی ورشکستگی رانده است. پیامد و برآیند سیاستهای اقتصادی این رژیم برای ملت ایران فاجعهبار بوده است.
یک سال پس از تحمیل رسمی تحریمهای گسترده و فزاینده اقتصادی بر ایران از سوی ایالات متحد آمریکا و متحدان آن در اتحادیه اروپا، باید گفت که این تحریمها تأثیری ویرانگر بر اقتصاد کشور داشته است. روز ۶ اوت، بانک مرکزی ایران آمار جدید تورّم را منتشر کرد که برابر با ۲۳ درصد بود. طبق گزارشهای بانک مرکزی در ماه آوریل امسال نرخ کالاهای اساسی و نیازهای روزمره مردم سر به فلک کشیده است. قیمت سبزیجات ۱۴۶ درصد، و قیمت انواع فرآوردههای گوشتی بین ۴۵ تا ۵۰ درصد افزایش یافته است. قیمت میوه از ۲۷ تا ۶۴ درصد افزایش یافت. به طور کلی، در ۱۲ ماه گذشته، قیمت ۳۳ قلم از مواد خوراکی اساسی و نیازهای روزمره مردم بین ۱۸ تا ۱۶۴ درصد افزایش داشته است. گرانی قیمت کالاهای اساسی فقط یک جنبه از فاجعه ژرف کنونی است. کمبود و نایابی مواد خام برای واحد تولیدی به دلیل تحریمها، به طور ترمیمناپذیری به پایههای اقتصادی کشور، و زندگی و معیشت محرومان جامعه آسیب رسانده است. این به معنای یک فاجعه دهشتناک برای مردم، و بهویژه محرومان کشور است. ناپایداری اقتصادی، تعطیلی کارخانههای تولیدی و افزایش میزان بیکاری موجب افت ارزش پول ملی کشور شده است که نتیجه آن را به صورت گران شدن ارزهای خارجی و نوسان نرخ تبدیل ارزها میتوان دید. ارزش پول ایران در برابر دلار آمریکا، اینک فقط ۴۰درصد ارزش آن در نوامبر گذشته است.
این امر موجب شتاب گرفتن رشد سرسامآور سرمایه قماری شده که تأثیر منفی و نامطلوبی بر زندگی زحمتکشان داشته است. در فاصله سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۱، سرمایه قماری تقریباً چهار برابر شد. از زمان تحمیل تحریمهای اقتصادی، ما شاهد قحطی در زمینه سرمایهگذاری در تولید بودهایم.
طبق آمار رسمی، نرخ بیکاری تقریباً ۱۵ درصد است، در حالی که شمار کسانی که رسماً در زیر خط فقر زندگی میکنند، بیشتر از ۲۰ درصد جمعیت کشور را شامل میشود. ارقام واقعی بسیار بزرگتر از این است. یک اقلیت اَبَرثروتمند که ریشهها و پیوندهای تنگاتنگی با روحانیت اسلامی دارد و در بالاترین ردههای دستگاه دولتی و نظامی دست دارد، قدرت دولتی را در اختیار خود دارد. چشمانداز سیاسی، اقتصادی و اجتماعی رژیم، به طرز هولناکی عقبمانده و ارتجاعی است.
رژیم دیکتاتوری حاکم، بهرغم آنکه همه نیروهای ترقیخواه و دموکراتیک را به طور وحشیانهیی سرکوب کرده است، و نیروهای طرفدار اصلاحات در چارچوب ساختارهای رژیم را به طور جدی کنار زده است، اما هنوز با یک بحران سیاسی جدی دست به گریبان است. اگرچه بخش مهمی از این امر، ناشی از بحران مشروعیت رژیم در چشم مردم ایران است، اما باید گفت که درگیریهای جدی میان سران رژیم برای مهار مطلق قدرت، عاملی است که نباید نادیده گرفته شود. جناحهای پرقدرت گوناگون در درون بورژوازی دیوانسالار (بوروکراتیک) انگلی که از سال ۲۰۰۵ کنترل اهرمهای قدرت را در دست داشتهاند، اکنون برای کنترل انحصاری قدرت دولتی با یکدیگر میجنگند.
با نزدیک شدن پایان دوران ریاست جمهوری دولت احمدی نژاد، که در جریان کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸، با زیر پا گذاشته شدن خشن رای میلیون ها ایرانی، به دستور مستقیم رهبر رژیم و به وسیله نیروهای انتظامی و سرکوبگر به مرحله اجرا درآمد، مانور بخش های مختلف گروه های حاکم برای تصاحب کرسی ریاست جمهوری، تشدید گردیده است. جنگ قدرت درونی این گروه های حاکم که از نظر پایگاه طبقاتی نمایندگان کلان سرمایه داری بوروکراتیک، انگلی و تجاری بزرگ ایرانند، نه برسر تغییر راه و روش و یا تغییر نظام سیاسیِ عمیقاً ارتجاعی و ضد مردمی حاکم بر کشور، بلکه بر سر چگونگی طولانی کردن حیات رژیم ارتجاعی است که ثمره حیاتش برای میهن ما، واپس گرایی، فقر، محرومیت، سرکوب حقوق و آزادی های شهروندان و استبداد قرون وسطایی بوده است. به گمان حزب ما و بخش مهمی از نیروهای مترقی و آزادی خواه ایران، با ادامه نظام کنونی عمیقاً استبدادی و قرون وسطایی نمی توان راه را به سمت استقرار حکومتی مردمی که مردم ما در آن حاکم بر سرنوشتشان باشند گشود. حزب توده ایران نیروهای دموکراتیک کشور را فراخوانده است تا در یک جبهه ضددیکتاتوری متحد شوند و از کشیده شدن کشور به بحرانی عمیقتر جلوگیری کنند. به اعتقاد ما، نیروهای اجتماعی از جمله جوانان و زنان، و بهویژه طبقه کارگر، نیروهای عمده و اصلی دگرگونیهای بنیادیاند. حزب ما توانسته است سیاست مترقیانهیی را تدوین و تنظیم کند که برای مردم ایران آیندهیی بر پایه صلح، پیشرفت، دموکراسی و عدالت اجتماعی به ارمغان میآورد. ما معتقدیم که، ایران میبایست یک رشد دموکراتیک ملی را که ریشه در منابع انسانی، فرهنگی، اقتصادی و طبیعی کشور دارد دنبال کند.
رفقای گرامی،
به اعتقاد ما، مبارزهها برای دموکراسی، حقوق دموکراتیک و صلح ارتباطی درونی با هم دارند. برای ایجاد یک جنبش صلح پرقدرت که قادر باشد در برابر ماجراجویی و جنگطلبی از هر طرفی که باشد، مقاومت کند، فعالیت آزادنه سندیکاها، و سازمانهای مترقی جوانان و زنان در ایران اهمیت اساسی دارد.
حزب توده ایران، حزب طبقه کارگر ایران، خود را متعهد به مبارزه برای صلح و ترقی میداند، و از مبارزه مردم ایران برای صلح، دموکراسی و عدالت اجتماعی حمایت میکند و در آن شرکت میکند.
در امر مقابله با وضعیت خطرناک کنونی در منطقه و بهویژه در ارتباط با ایران، ما برای کسب گستردهترین همبستگی بینالمللی ممکن با مردم ایران تلاش میکنیم که در خدمت پیکار استراتژیک ما برای این مبارزه اصولی است. اطمینان داریم که ما در مبارزه عادلانه خود از اعتماد و حمایت نیروهای صلح و دموکراسی، نیروهای مخالف استبداد و بنیادگرایی، ترور و واپسگرایی، و نیروهای مدافع سوسیالیسم برخورداریم.
برای صلح و همبستگی بینالمللی
۹ مهرماه ۱۳۹۱( ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۲)
به نقل از نامه مردم، شماره 905، 17 مهرماه 1391