مسایل سیاسی روز

تجربه انقلابِ اکتبر، و چالش‌های دورانِ ما

راه پرفراز و نشیب و دشوار ساختمان سوسیالیسم در دوران کنونی، ازاین تجربه گران‌بهای اکتبر جدانیست. این را نیز باید افزود که، در جهان کنونی و تحول‌های شگرفِ آن، بی‌اعتباریِ سرمایه‌داری جهانی، و درست بر خلافِ مدعیات رفرمیست‌ها و اپورتونیست‌های جنبش کارگری، خصوصیت‌هایِ بنیادین و اندیشه دوران‌سازِ انقلاب اکتبر مبنی بر ضرورت تغییرِ جهان به سود نیروهای پیش‌رونده و بالنده تاریخ، و مفهوم‌ها و مقوله‌هایی همچون امپریالیسم، انقلاب اجتماعی، ماهیت طبقاتیِ دولت، مبارزه طبقاتی، ضرورتِ[وجودِ] حزب پیشاهنگ کارگری، و جز این‌ها، همچنان معتبر و عملی باقی مانده‌اند.

ژرفشِ بحران سرمایه‌داری، و همراه با آن، گسترشِ مبارزات مردمی در سراسر جهان، جستجو برای یافتن راهِ ‌برون‌رفت از معضل‌های بی‌شمار کنونی که سیستم سرمایه‌داری عامل آن‌هایند، ذهن و اندیشه انسانِ مترقی را به خود مشغول داشته ‌است.
بحران‌زائیِ نظام سرمایه‌‌داری و پیامدهای آن در دهه دوم سده بیست‌و‌یکم برکسی پوشیده نیست. در “اتحادیه اروپا“ برنامه‌های ریاضتی دیکته‌شده ازسوی دولت‌ها عرصه زندگی را برمردم و به‌ویژه کارگران و زحمتکشان دشوارساخته‌است. اصلی‌ترین قطب‌های نیرومند نظام سرمایه‌داری، غرق در بحران، با آینده‌یی مبهم روبه‌رویند. درچنین اوضاعی مراجعه و نگاهِ دوباره به تجربه‌های گذشته، از ‌جمله تجربه انقلاب اکتبر، نزد اندیشه‌های همگانی دامنه گسترده‌ای یافته است، و به رغم تبلیغات مسموم امپریالیسم خبری و جوسازیِ رسانه‌ایِ سرمایه‌داری، این پرسش اساسی که برای یافتنِ راه‌ِ برون‌رفت از وضعیت وخیم کنونی و تامین آزادی واقعی انسان چه تجربه‌ها و راهکارهایی وجود دارند، بیش از پیش مطرح می‌شوند. کنکاش به منظور ارایه پاسخی جدی به این پرسشِ کلیدی، ناگزیر به بررسیِ دوباره تجربه‌های سده گذشته و مهم‌تر ازهمه تجربه انقلاب اکتبر، کشیده می‌شود.
لنین، پیشوای این دگرگونیِ تاریخ‌ساز، یعنی انقلاب اکتبر، دریکی از اثرهای ارزشمند خود، کتاب “بیماری کودکی چپ‌گرایی در کمونیسم“، در توضیح مفهومِ جهانی رخ‌دادِ اکتبر، با موشکافی علمی خود نوشته‌است: ”با درکِ اهمیت بین‌المللی به مفهوم اعتبار بین‌المللی یا ناگزیریِ تاریخیِ تکرارِ آن چیزی در مقیاس بین‌الملل که در کشور ما رخ‌داده‌است، باید چنین اهمیتی را برای برخی از خصایص بنیادی انقلاب ما پذیرفت“[۱]. بنابراین، برخلاف تبلیغات امروزین سرمایه‌داری، انقلاب اکتبر نه رخ‌دادی ملی و محلی، بلکه رویدادی عظیم همراه با تاثیری جهانی و بسیار فراگیر بوده‌است. همین خصیصه، اهمیت توجه به این تجربه را در دوران ما سبب شده‌است. این سخن بی‌راهه‌ای نیست که انقلاب اکتبر سیمای جهان را دگرگون کرده است و تحول‌های جامعه بشری را به مسیری نو هدایت کرده‌است. مسیری که اینک نیز، با وجود فراز و فرودهای تاریخی و عقب‌گردِ ناشی از فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم، در شکل‌هایی تازه ادامه پیدا کرده‌ است. به ‌دیگرسخن، دورانی که انقلاب اکتبر سرآغازِ آن محسوب می‌شود، با وجود همه شکست‌ها و پس‌رفت‌ها، ادامه داشته و دارد. مضمونِ عصرما و حرکت قانونمند تاریخ در دوران کنونی، درهمان جهت و مسیری جریان دارد که انقلاب اکتبر راه‌گشای آن بود.
انقلاب اکتبر به افسانه فناناپذیریِ نظام سرمایه‌داری خاتمه داد، و فصل نوینی را درتاریخ گشود. ازمهم‌ترین دستاوردها و خصیصه‌های بنیادین انقلاب اکتبر و مولودِ آن، یعنی اتحاد شوروی، برقراریِ توازنِ نیروها در پهنه جهان به‌سود صلح و پیشرفت اجتماعی است. لنین ماهیت این خصیصه انقلاب اکتبر را ”خلاصی انسانیت از یوغ سرمایه و جنگ‌های امپریالیستی“ نامیده‌است.
او در ارتباط با نقش این انقلاب در دفاع از صلح می‌نویسد: ”مسئله جنگ‌های امپریالیستی و آن سیاست بین‌المللی سرمایه مالی که اکنون درهمه جهان استیلا دارد و ناگزیر موجدِ جنگ‌های امپریالیستی جدید و تشدیدِ بی‌سابقه ستم ملی و غارت و تاراج و اختناقِ خلق‌های ناتوان و عقب‌مانده و کوچک توسط مشتی از دُوَلِ راقیه[دولت‌هایِ پیشرفته] ‌است.‌… انقلاب اکتبر ما در این مسئله هم دورانِ جدید تاریخِ جهانی را افتتاح کرده‌است“[۲].
نقش بی‌بدیلِ انقلاب اکتبر در سرنوشت خلق‌های جهان، ازجمله میهن عزیز ما ایران، کتمان‌ناپذیراست. فراموش نباید کرد که، در آستانه انقلاب اکتبر، میهن ما به منطقه‌های نفوذ “روسیه تزاری“ و “انگلیس“ تقسیم ‌شده‌ بود. کشور و هیئت حاکمه آن، بازیچه امیال و هدف‌های استعمار، به‌خصوص انگلیس، بود. اکتبر و مولودِ آن، توطئه تقسیم ایران را خنثی و استقلال و حق حاکمیت ملی آن را به رسمیت شناخت. به‌علاوه، انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر تقسیم مستعمراتی جهان را به طور بنیادین درهم شکست، و امکان آزادی، استقلال، و پیشرفت واقعیِ خلق‌های آسیا، آفریقا، و آمریکای لاتین را فراهم ‌کرد. بی‌کم‌ترین شک و تردیدی باید اعلام‌کرد که، انقلاب اکتبر مبدأ و نقطه آغاز رهایی خلق‌ها و ملت‌های اسیر در چنگال امپریالیسم به‌شمار می‌آید. بی‌جهت نیست که در نخستین دهه‌های سده بیست و یکم شاهد تلاش تازه امپریالیسم برای تسلط بر برخی کشورها و منطقه‌های دارایِ اهمیت ژئوپلتیکی مانند منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را شاهدیم. درواقع می‌توان گفت که، با پیروزیِ انقلاب اکتبر بحرانِ سیستم مستعمراتی امپریالیسم آغازمی‌گردد.
در ۱۹۱۹ ، یعنی دوسال پس از پیروزی انقلاب اکتبر، ۶۵/۶‌درصدِ منطقه‌های مسکونی کره‌ زمین، همراه با‌ ۶۷/۷‌درصدِ ساکنان آن، در وضعیت مستعمره و نیمه‌مستعمره قرارداشتند. اما با قوام گرفتن دستاوردهای انقلاب اکتبر و پس از شکست فاشیسم از سوی اتحادشوروی، رقمِ این آمار به‌ ۴/ ۱‌درصد تنزل یافت. آزادی بیش از ۱ میلیارد و نیم از ساکنان کره ‌زمین از ستم استعمار، نتیجه مستقیم دستاوردهای انقلاب اکتبراست که درسینه تاریخ با افتخارتمام ثبت و حک شده‌ است.
دقیقاً بر پایه این دستاوردهای انکارناپذیر ‌است که امروزه تجربه انقلاب اکتبر بیش ازگذشته مورد تجزیه و تحلیل قرارمی‌گیرد. به‌ویژه مراجعه نسل نو مبارزان ضدسرمایه‌داری در چهارگوشه جهان به تجربه انقلاب اکتبر، دارای اهمیت اساسی ‌است. این نسلی‌است که شکست مولودِ اکتبر را پشتِ ‌سر گذاشته است، با ماهیت ضدانسانی و جنگ‌افروز سرمایه‌داری در زندگی روزمره آشنا شده است، و به افقِ زندگی در جایگزینِ دست‌یافتنیِ سرمایه‌‌داری، یعنی سوسیالیسم، می‌اندیشد.
انقلاب اکتبر دربردارنده تجربه‌های ارزشمندی در عرصه‌های گوناگون زندگی ‌است. این تجربه‌ها از مبارزه در راهِ صلح، رهایی و پیشرفت خلق‌ها تا چگونگیِ ساختمان سوسیالیسم و پیکارِ جنبش کارگری برای دست‌یابی به عدالت اجتماعی و برقراری جامعه‌یی نو و فارغ از بهره‌کشی را دربرمی‌گیرد. امروزه کم نیستند جنبش‌های اجتماعی، حزب‌های چپ و مترقی، و نیز حزب‌های کمونیستی و کارگری که با مراجعه به تجربه‌های انقلاب اکتبر، سازمان‌دهیِ بهینه اعتراض‌های مردمی برضد پیامدهای فاجعه‌بار بحران ذاتی سرمایه‌داری، مانند: گسترش فقر و بی‌عدالتی و دستبرد به سیستم تامین اجتماعی با درپیش گرفتن برنامه‌‌های ریاضتی اتحادیه اروپا، در صدد برآمده‌اند. به علاوه، در مسیر دشوار و نفس‌گیرِ ساختمانِ سوسیالیسم در پاره‌یی از کشورهای جهان مانند چین، ویتنام، و کوبا، و نیز تجربه دولت‌های چپ در آمریکای لاتین، آزمون‌های پربهای انقلاب اکتبر و مولودِ آن- اتحاد شوروی- در کانون بررسی‌ها، پژوهش‌ها، و توجه جدی قرار دارد. اشاره به این نکته خالی از فایده‌ نیست که، نباید مسیر پرپیچ و خم و دشوارِ تاریخیِ ساختمانِ سوسیالیسم درجهانِ امروز را، از جمله درکشورهایی چون ویتنام، چین، و کوبا، جدای از مسیر راهگشای اکتبر کبیر و تجربه‌ها و آزمون‌های آن ارزیابی و تحلیل کرد. روندِ کنونی برپاییِ جامعه سوسیالیستی در چین و دیگر کشورهای سوسیالیستی از مسیری که اکتبر آغازگر آن بود، از دستاوردها و ماهیت آن جدانبوده و نیست. فردریش انگلس دراثر جاودانه خود “آنتی دورینگ“، که به‌قول و تاکید اندیشمند و مبارز فقید حزب ما احسان طبری: ”یکی از مهم‌ترین آثار کلاسیک مارکسیسم“ است، درفصل سوم کتاب که مربوط به سوسیالیسم است، هنگام بررسی جنبه تاریخیِ سوسیالیسم ازنقطه‌نظرِ “ماتریالیسم تاریخی“، در ردِ اندیشه‌های التقاطیِ “دورینگ“ با صراحت و براساس درک دیالک‌تیکی از پدیده‌های تاریخی- اجتماعی برنکته پراهمیتی به‌لحاظ تئوریک انگشت می‌گذارد و آن عبارتست از: ”شناختِ شرایطِ تغییر اجتماعی که این روابط تاریخی ضرورساخته و همچنین شناختِ اساسِ این تغییرکه به روابط تاریخی مزبور وابستگی دارد“![۳]. این تاکیدِ انگلس در ردِ مدعیات دورینگ و سوسیالیسم ساختگی و پندارگرایانه او، مدخلِ مناسبی برای درکِ مسیر ساختمان سوسیالیسم درسده کنونی و مضمون و محتوایِ روی‌دادهای عصرما است. انگلس همچنین با تاکیدی ویژه، ناگزیریِ سوسیالیسم و برقراری جامعه سوسیالیستی به جای سرمایه‌داری را دربطن تفکر دیالک‌تیکی به ”مواد موجود تکامل تاریخی“ وابسته می‌داند. بربنیادِ همین اندیشه خلاق و دیالک‌تیکی بود که لنین، در چهارمین سالگرد انقلاب اکتبر، با تاکید برمسیر ساختمان سوسیالیسم دراوضاع مشخصِ جهانی- و یا به عبارت موردِ نظرِ انگلس، یعنی ”مواد موجود تکامل تاریخی“- اعلام کرد: ”دشواری‌ها را حدو‌حصری نیست. ما به مبارزه با دشواری‌هایِ بی‌حدو‌حصر خو گرفته‌ایم . . . هنرِ دیگری که درانقلاب ضروراست آموخته‌ایم که عبارتست از: نرمش، مهارت برای تغییر سریع و آنیِ تاکتیک خود با درنظرگرفتن شرایطِ تغییریافته ابژکتیف و عینی و انتخابِ راه‌ دیگر نیل به‌هدف در صورتی که راه گذشته در دوران معینی از زمان خلافِ مصلحت و غیرممکن از آب درآمد . . . ما که درعرض سه‌چهارسال شیوه چرخش‌های سریع را (هنگامی که چرخشِ سریع لازم‌است) اندکی آموخته‌ایم، حالا با پشتکار و دقت و جدیت . . . به آموختن شیوه چرخشِ نوین، یعنی سیاست اقتصادی جدید پرداخته‌ایم. دولت پرولتری باید به یک ”ارباب“ محتاط و صرفه‌جو و ماهر و یک تاجر عمده‌فروش کارآزموده بدل‌شود، درغیراین صورت، نمی‌تواند کشور خُرده‌دهقانی را از لحاظِ اقتصادی بر روی پای خود استوار کند و درشرایط کنونی و درکنار باخترِ سرمایه‌داری (که هنوز سرمایه‌داری است) راه دیگری برای انتقال به کمونیسم وجودندارد“[۴].
راه پرفراز و نشیب و دشوار ساختمان سوسیالیسم در دوران کنونی، ازاین تجربه گران‌بهای اکتبر جدانیست. این را نیز باید افزود که، در جهان کنونی و تحول‌های شگرفِ آن، بی‌اعتباریِ سرمایه‌داری جهانی، و درست بر خلافِ مدعیات رفرمیست‌ها و اپورتونیست‌های جنبش کارگری، خصوصیت‌هایِ بنیادین و اندیشه دوران‌سازِ انقلاب اکتبر مبنی بر ضرورت تغییرِ جهان به سود نیروهای پیش‌رونده و بالنده تاریخ، و مفهوم‌ها و مقوله‌هایی همچون امپریالیسم، انقلاب اجتماعی، ماهیت طبقاتیِ دولت، مبارزه طبقاتی، ضرورتِ[وجودِ] حزب پیشاهنگ کارگری، و جز این‌ها، همچنان معتبر و عملی باقی مانده‌اند.
تجربه‌های انقلاب اکتبر، درکنارِ دیگر دستاوردها و تجربه‌های تاریخی مبارزه طبقه کارگر، می تواند پاسخِ، راهگشا، و موثری به چالش‌های دوران ما باشد!
۱.‌ منتخب آثار لنین، صفحه ۷۸۵ .
۲.‌ منتخب آثار لنین، صفحه ۹۱۰ .
۳.‌ آنتی دورینگ، انگلس، ترجمه فارسی، چاپ فرآین، ۱۳۸۲، صفحه ۳۳۳ .
۴.‌ منتخب آثار لنین، صفحه‌های ۹۱۰ – ۹۱۱ .

به نقل از نامه مردم، شماره 907، 15 آبان ماه 1391

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا