تأملی برمسئله ملی در میهن ما: به بهانه سالروز جنبشِ ملی و مردمیِ ۲۱ آذر در آذربایجان
در طول سالیان اخیر و به موازات تحولهای پرشتاب منطقه، موضوع مبارزه برای لغوِ ستمملی و برابری حقوقِ خلقهای میهن ما، به بحثی جدی و پراهمیت تبدیل شده است. مسئله ملی، ویژگیهای آن، و راهکارهای حل عادلانه آن در کشور، بیش از پیش طرح و به بحث و بررسی گذاشته میشود. بیتردید مسئله ملی و چگونگی حلِ آن یکی از مهمترین وظیفههای جنبش مردمی، حزبها، و نیروهای ترقیخواه و میهندوست بهشمار میآید.
فرارسیدنِ سالروز جنبش ملی ۲۱آذر و حکومت ملی و مردمی آذربایجان، فرصتِ مناسبی است تا با یادکرد و گرامیداشتِ این رخداد تاریخی، همراه با ارزیابیِ هرچند مختصر از دستاوردها و دشواریهای آن، به “مسئله ملی“ و اهمیت مبارزه در راه الغای ستمملی در چارچوب مبارزه سراسری با استبداد و امپریالیسم نیز نگاهی کوتاه بیندازیم. جنبشهای ۲۱آذر و ۲بهمن، به لحاظِ تاثیر تاریخیِ آنها بر مسئله ملی در میهن ما بهترین و درعین حال مناسبترین تجربهها به منظور ورود به بحثِ “مسئله ملی” و لغوِ “ستمملی”اند.
جنبش ۲۱آذر، و سپس حکومت ملی آذربایجان، برخلاف تبلیغات بیپایه محفلهای ارتجاعی و دستگاههای تبلیغاتی دو رژیم ضدمردمی (شاه و ولایت فقیه)، از دلِ مبارزات مردمی و در پیوندِ سرشتی با جنبشِ سراسری دمکراتیک زمان خود بیرون آمده و شکل گرفتند. جنبش ۲۱آذر ازهمان نخستین روزهای پیدایش، خود را بخش جداییناپذیر نهضت سراسری مردم ایران معرفی کرد. “بیانیه ۱۲شهریور ۱۳۲۴”، که پیدایش “فرقه دمکرات“ را اعلام میداشت، با صراحتِ هرچه تمام دفاع از استقلال و تمامیت ارضی ایران را سرلوحه برنامه خود قرار داده بود. حمایت قاطع حزبها و نیروهای سیاسی مترقی کشور از جنبش ۲۱آذر، بهدلیلِ همین ماهیت خلقی و دمکراتیک و میهنی آن بود.
بهلحاظ پیوندهای تاریخی میتوان یادآوری کرد که جنبش ۲۱آذر به میزان چشمگیری سنتها و مبارزات ملی دوران مشروطیت در آذربایجان را در درون خود باز میتابید، و در خطهای عمده، به آن وفادار بود. بهعلاوه، جنبش۲۱آذر به طبقههای محروم و لایههای مردمی تکیه داشت. کارگران، دهقانان، روشنفکران مترقی، و محفلهای وسیعی از پیشهوران دراین جنبش شرکت موثر داشتند. فراموش نکنیم که، جنبش ۲۱آذر در مرحلههای آغازین حرکت خود خواستی جز تشکیل “انجمنهای ایالتی و ولایتی“ نداشت. دولتِ زیر حمایت دربار، نسبت به تمام این مطالبهها بیاعتنا ماند. پس ازآن بود که “کنگره خلقِ آذربایجان”، در ۲۹ تا ۳۰ آبانماه ۱۳۲۴، در تبریز، خود را “مجلسِ موسسان” نامید، و تصمیم گرفت “مجلسِ ملی“ را تاسیس کند. بههرروی، جنبش ۲۱آذر در پیوند با مبارزات سراسری قرارداشت و ازحمایت مردمی برخوردار بود. با تشکیل “حکومتِ ملی“، انجمنهای “ده”، “شهر”، و “ولایات”، بهشکل دمکراتیک تشکیل شدند، اتحادیههای صنفی پدید آمدند، آزادیهای دمکراتیک تامین و تضمین گردید، زنان از حقوق انسانی و از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن برخوردار شدند، و برای نخستین بار در تاریخ ایران، زنان در انتخابات شرکت کردند. در زمینه سمتگیریِ اقتصادی، جنبش ۲۱آذر منشأ خدمتهای مهمی بود: موسسههای صنعتی زیادی بهکار افتادند؛ بر وارداتِ کالاهای خارجی به منظور حمایت از صنایع داخلی نظارتِ جدی برقرارشد؛ با احتکار مبارزه شد و ازکلان سرمایهداران و ملاکان مالیات وصول گردید؛ اصلاحات ارضی مترقی اجرا گردید، املاک فئودالها و ملاکان وابسته به ارتجاع و دشمنان جنبشِ مصادره شد و همراه زمینهای خالصه، با شرکتِ مستقیم دهقانان، میان دهقانان تهدیدست بلاعوض تقسیم گردید. در طول یک سال “حکومت ملی“ و مردمی، در کلیه کارگاهها و کارخانهها میزان ساعتِ کار روزانه تعیین گردید، بیمهاجتماعی تصویب و پیاده شد. حقِ بیمه، مزدِ عادلانه، مرخصی سالیانه با پرداختِ حقوق، مرخصی سه ماهه باپرداختِ حقوق برای زنان باردار، و حقوق بازنشستگی برای کارگران و کارمندان تامین گردید. علاوه براینها، شبکه مدارس بسط یافت، ۵۰ روزنامه و مجله در آذربایجان نشرگردید، و اداره هنرها، تئاتر دولتی، ارکستر ملی و فیلارمونیک افتتاح شد. تمام این دستاوردها طی یک سال نشانه ماهیت ملی و مردمی جنبش ۲۱آذر و حکومت ملی است و در تاریخ میهن ما به ثبت رسیده است. بنابراین، هنگام بررسی ماهیت “جنبش ۲۱آذر“ و “حکومت ملی”، ضروری است در درجه نخست به پیوند گسست ناپذیر آن با همه ایران و نیروهای میهندوست و ترقیخواه کشور توجه شود، و این نکته، مرکز داوری در خصوص ماهیتِ آن قرار گیرد. ازهمین منظر و برپایه این واقعیت است که به طرح و حل “مسئله ملی”، بهویژه در مقطع زمانی حساسِ کنونی، باید پرداخت.
همچنان که تجربه جنبش ۲۱آذر و نیز جنبش ۲بهمن ثابت میکند، “مسئله ملی” در میهن ما ضمن آنکه غیرقابل انکار است، ماهیت، ویژگی، و چارچوبِ خاص خود را دارد، که ضروری است به آن توجه جدی و دقیق شود. رفیق قهرمان ما، زندهیاد نیکآیین، در کتاب خود به نام: “ماتریالیسم تاریخی”، هنگام بررسی و آموزشِ “مسئله ملی” در ایران، بر نکته مهمی تاکید میورزد. او بهدرستی خاطرنشان میسازد: ” مسایل ملی در کشور ما البته بغرنج است و هنوز مارکسیست- لنینستها کار زیادی برای بررسی آن درجلو[روی خود] دارند…“ [ماتریالیسم تاریخی، چاپ تیرماه ۱۳۶۶، صفحه ۲۳۴]. سپس ضمن تجزیه و تحلیل علمی “مسئله ملی” در کشورمان، رفیق شهید نیکآیین تصریح میکند: ”پس طرح و حل درست مساله ملی میطلبد که هم ستمملی و محرومیتهای ملی موجود را درنظرداشت و هم پیوندهای عمیق تاریخی و فرهنگی و منافعِ عمده مشترک سیاسی و اجتماعی بینِ خلقهای ایران را“[همان، صفحه ۲۳۷].
”مسئله ملی” در ایران، برخلاف برخی کشورهای دیگر، در چارچوب و زمینه تاریخی متفاوت و معینی پدید آمده است. در ایران شکلگیری و بهکارگیریِ “ستمملی“ محصولِ دوران رشدِ مناسبات سرمایهداری و تسلطِ سرمایهداری وابسته است. به عبارتِ دقیقتر، “ستمملی“ از سوی سرمایهداریِ وابسته که در ارتباط تنگاتنگ با امپریالیسم قرارداشت، درکشور ما اعمال گردید، و در رژیم ولایتفقیه، بهخصوص تکیهگاهِ آن، یعنی سرمایه بزرگ تجاری، ادامه دهنده آن است.
رفیق شهید علی گلاویژ دراین زمینه خاطرنشان ساخت: ”این تمرکز از سویی ایران را در داخلِ خود متمرکز مینمود، ولی از سوی دیگر این ایرانِ متمرکز را زیرسلطه امپریالیسم جهانی ابتدا به سرکردگی انگلیس و سپس به سرکردگی آمریکا قرارداد لذا ماهیتِ ضدملی داشت… ازسوی دیگر از آنجا که طبقِ منافعِ بورژوازی وابسته و شوونیستِ ایران انجام میگرفت و هدفِ آن تبدیل ایران به قُرقِ سرمایهداری وابسته و حامیانِ امپریالیستی آن بود به تشدید استثمار زحمتکشان و فشار مضاعف بر خلقها . . . منجر میگشت، یک تمرکزِ ضددمکراتیک بود. یک چنین تمرکزِ ضدِملی و ضدِ دمکراتیک نمیتوانست جوابگوی نیازهای رشدِ سالم جامعه باشد“[علی گلاویز، “در باره سیاست ملی حزب توده ایران”، چهل سال در سنگر مبارزه، صفحه ۲۳۱].
برپایه چنین درک علمی درستی است که زندهیاد علی گلاویژ در ادامه بررسی خود با صراحتِ تمام تاکید میکند: ”در ایران شکل گرفتن، توسعه و اجرای سیاستِ ستمملی . . . در همه ادوار خود با نفوذ و سلطه استعماری و نواستعماری در ایران ارتباطِ مستقیم و ارگانیک داشتهاست“ [همان، صفحه ۲۳۲].
بنابراین، “مسئله ملی” در میهنِ ما دارای ویژگی و چارچوبِ مشخص و خاص خود است، و دراین چارچوب باید به ارایه راهحل عادلانه برای الغای “ستمملی” بهسود برابری واقعی همه خلقهای میهن همت گماشت. نکته بسیار مهمِ دیگر عبارتست از: اهمیتِ “مسئله ملی” و ارتباطِ آن با مبارزه سراسری! حزبِ ما بارها و به دفعات براین موضوع پافشاری کرده است که، به “مسئله ملی” برخوردِ تاریخیِ مشخص باید داشت، و برای حلِ صحیحِ آن، ضروری است موقعیتِ تاریخی و اجتماعی، سطحِ تکاملِ جامعه، وظیفههای فوری و اساسی، خصوصیتهای تکامل هرکشورِ معین، تناسب نیروهای طبقاتی درصحنه جهان و در درون کشور، و درجه فعالیتِ تودههای وسیعِ مردم، سطحِ آگاهی، آمادگی، و تشکلِ آنان، بهطوردقیق محاسبه و ارزیابی گردد. محتوا و اهمیتِ “مسئله ملی” درهمه دورانها یکسان نیست.
درهمین زمینه لنین، درکتاب خود به نام: ”درباره حق ملتها در تعیین سرنوشت خویش“، شالوده بینش مارکسیستی در خصوص “مسئله ملی” را چنین بیان میدارد: ”پرولتاریا… درعینِ حال که برابریِ حقوق و حقِ یکسان را درمورد تشکیل دولت ملی قبول دارد، در همانحال اتحاد پرولترهای همه ملل را بالاتر و ارزندهتر ازهمه میداند و هرگونه خواستِ ملی و هرگونه جدایی ملی را از نقطه نظرِ مبارزه طبقاتی کارگران ارزیابی میکند“ [منتخب آثار، صفحه ۲۶۴].
بهاین ترتیب، مبارزه ملی تابعی از مبارزه طبقاتیِ سراسری است، و جدایِ از آن نمیتواند باشد. این موضوع اهمیت بسزایی داراست، زیرا در اوضاع کنونی منطقه، بهرهبرداریِ امپریالیسم، دولتهای ارتجاعی، و بهطورکلی نیروهای واپسگرا، از شکافهای قومی و مذهبی وضعیت فاجعهبار و نگران کنندهای پدید آوردهاند. ازاینروی، برخوردهای غیرمسئولانه در زمینه چگونگی برخورد با “مسئله ملی” میتواند به مبارزه مردم میهن ما با استبداد ولایی و مداخلههای روبه گسترشِ امپریالیسم برضد استقلالِ ملیِ کشور، لطمههایی جدی وارد آورد. مهمترین وظیفه دراین مرحله، تحکیمِ پیوند میانِ جنبشهای ملی برای لغوِ ستمملی با جنبشِ سراسری ضداستبدادی است.
درپایان، همراه با گرامیداشتِ سالروز جنبش۲۱آذر و خاطره قهرمانان شهیدِ این جنبش، باردیگر براین نکته تاکید میکنیم که، هرگونه مبارزه برای حلِ “مسئله ملی” تنها و تنها در چارچوبِ مبارزه سراسری و تحکیمِ پیوندِ میان آنها، به سرانجام خواهد رسید.
حزب توده ایران، طرفدارِ برابری كامل حقوق همه خلق های ایران و اقلیت های مذهبی، و خواهانِ اتحاد داوطلبانه آن ها در چار چوب میهن واحد، و برپایه حفظ تمامیت ارضی ایران، است. بر این اساس، حزب توده ایران، طرفدار سرسخت استقرار یك حكومت فدرال در ایران، و تأمین حقوق كامل خلق های ایران در تعیین سرنوشت خویش است.
به نقل از نامه مردم، شماره 909، 13 آذر ماه 1391