مسایل سیاسی روز

خشم و استیصال دشمنان از برگزاری پیروزمند ششمین کنگره حزب توده ایران

”خُوش بود گر محک تجربه آید به میان“!

برگزاری پیروزمند ششمین کنگره حزب توده ایران، و صیقل یافتن مشی مبارزاتی آن، بی شک خاری است در چشم دشمنان جنبش مردمی میهن ما و مجموعه نیروهایی که در سی سال گذشته تمام تلاش‌های خود را برای نابودی حزب ما به کار بسته‌اند. واقعیت این است که، اگر وضعیت حزب ما آن گونه که مخالفان و دشمنان ما ادعا می‌کردند بود، یعنی حزب به گروه‌های کوچک ”توده‌ای“ها با نظرهای مختلف تقسیم می‌شد و هر کسی مشغول ساز و کار خود بود، دستگاه‌های امنیتی رژیم به صرف انرژی و امکان‌های‌شان برای نابودی آن علاقه‌یی کمتر می‌داشتند.

برگزاری پیروزمند ششمین کنگره حزب توده ایران، به رغم همه پیش‌بینی‌ها و تلاش دشمنان حزب برای تخطئه کردن روند تدارک و در نهایت، مختل کردن آن، با واکنش‌هایی گسترده روبه‌رو شد. اعتبار بین‌المللی کم نظیر حزب ما و رهبری آن که تبلور روشن آن را شرکت کنندگان در کنگره، اعضا، و هواداران حزب در پیام‌های تبریک پرشور ۵۲ حزب کارگری و کمونیستی جهان به شرکت کنندگان در کنگره ، ابراز همبستگی با مبارزات حزب و تأیید آن مشاهده کردند، در کنارِ شرکت شمار زیادی از کادرهای برجسته و فعالان سه نسل از توده ای‌ها در کنگره، تصویب مجموعه ‌یی از سندهای سیاسی و همچنین برنامه نوین حزب توده ایران که ثمره نظرخواهی از صدها تن از اعضا، هواداران، و دوستان حزب- در ایران و جهان- و نشانگر صیقل انقلابی و پویایی نظریِ حزب توده ایران، حزب کارگران و زحمتکشان میهن است، پاسخی قاطع به یاوه سرایانی بود که تلاش می کردند، این نشست تاریخی را، حتی پیش از برگزاری آن، بی اعتبار جلوه دهند.
تنها چند روز پیش از برگزاری ششمین کنگره حزب، نشریه ضد توده‌ای ”راه توده“ در مطلبی درباره ششمین کنگره حزب از جمله به این پیش‌بینی ”تاریخی“[!] رسیده بود که: ”بحث در اطراف کنگره‌ای که نامه مردم چند سالی است وعده برگزاری آن را داده به شکل روز بروز‌‌ بی رمق تری ادامه دارد. برگزاری این کنگره با چند دشواری برخورد کرده است، از جمله نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات آینده ریاست جمهوری و همچنین تلاش بخشی از اعضای قدیمی حزب در ایران و خارج کشور که خود را کمتر از رهبری کنونی صاحب حق در حزب خود نمی‌دانند…“ [به نقل از: نشریه ”راه توده“، شماره ۳۹۶، ۲۳ بهمن‌ماه ۱۳۹۱].
ما در روزهای اخیر ده‌ها پیام تبریک و شادباش از سازمان‌ها، رفقا، و هواداران حزب از ایران و جهان دریافت کرده‌ایم که خوشحالی عمیق توده‌ای‌ها را از گام‌های بلند حزب‌شان در راه بازسازی و انسجام صف‌هایش در پیِ گذشت بیش از سی سال یورش‌های قطع ناشدنی ارگان‌های امنیتی، امپریالیسم، و دشمنان حزب بر ضد آن، نشان می‌دهد. در عین‌حال، همان طور که شرکت کنندگان در کنگره نیز پیش بینی می‌کردند، این دستاورد بزرگ با خشم دشمنان حزب، ارگان‌های امنیتی رژیم، و وابستگانِ آن نیز روبه‌رو شده است. یکی از سندهای مهم کنگره، که به نظر می‌رسد خشم جدی مخالفان و دشمنان حزب را به شدت برانگیخته است، سند: ” سی سال از یورش وحشیانه رژیم ولایت فقیه برای نابودی حزب توده ایران می‌گذرد!“ است، که شرکت کنندگان در ششمین کنگره حزب آن را در حکمِ ”ارزیابی اولیه و راه‌گشاییِ‌“سبب‌های یورش سنگین دستگاه‌های امنیتی رژیم ولایت فقیه و هدف‌های آن، و نیز پیامدها و درس‌های این یورش برای حزب ما، بررسی و تصویب کردند. از آن‌جایی‌که این سند از برنامه‌های گسترده ارگان‌های امنیتی رژیم برای نابودی حزب توده ایران پرده برمی‌دارد، جای تعجبی هم ندارد که برخورد به این سند در مرکز حمله‌های تبلیغانی مخالفان و دشمنان حزب توده ایران نیز قرار گیرد. این سند، بر پایه دریافت گزارشی مفصل، به چند نکته مهم اشاره می کند که تأکید بر آن‌ها در اینجا ضروری است. نکته اول آنکه، یورش سراسری ”به دستور مستقیم خمینی و دیگر سران رژیم، و همیاری دستگاه‌های امنیتی و جاسوسی غرب، پاکستان، ترکیه، و اسرائیل، به‌هدفِ نابودی و ریشه کنی حزب توده ایران و همچنین نابودیِ اندیشه‌های اصیل چپ در جامعه ما، که ارتجاع آن را مخالف جدی و خطرناک خود می‌دانست، صورت گرفت.“ سند سپس با اشاره به دامنه ضربه‌های وارده و به راه انداختن شوهای تلویزیونی قربانیان شکنجه از سوی رژیم و این حقیقت که بُعدهای این ضربه‌ها، و دشواری‌های سیاسی و تشکیلاتی برآمده از آن‌ها، نه تنها در تاریخ حزب ما، بلکه در تاریخ جنبش کارگری و کمونیستی جهان کم نظیر است، بر این مسئله تأکید می کند که: ”یورش تبلیغاتی گسترده رژیم بر ضد حزب توده ایران، از طریق پوشش رسانه‌ایِ شوهای تلویزیونی قربانیانِ شکنجه، و شرکت چند تن از اعضای رهبری وقت حزب در جریان دادگاه افسران توده‌ای، در کنارِ دادستان بی‌داگاه‌های انقلاب، و همچنین فعالیت‌های وسیع و چندگانه ارگان‌های امنیتی رژیم برای پراکندن جو بی‌اعتمادی، سوءِ‌ظن، و جلوگیری از ادامه فعالیت‌های حزب توده ایران، در داخل و خارج از کشور، بخشی از هدف‌های استراتژیک رژیم برای فلج کردن باقی‌مانده حزب ما و کشاندن آن به سمت چندپارگی، و در عین حال، متزلزل کردن پایه‌های اعتقادی و بی‌اعتبار کردن تاریخ مبارزه‌های حزب توده ایران، در مقامِ قدیمی ترین سازمان سیاسی و انقلابی میهن ما بود…“ [به نقل از: «نامه مردم»، شماره ۹۱۵، ۷ اسفندماه ۱۳۹۱].
برای ما خشم ارگان‌های امنیتی رژیم و دشمنان حزب، از جمله دارودسته علی خدایی، مسئول نشریه ضد توده ای ”راه توده“، که در تلاش‌اند تا کارزار تبلیغاتی‌ای گسترده را بر ضد کنگره و رهبری آن سازمان دهی کنند، اصلاً تعجب برانگیز نیست. سند ششمین کنگره حزب توده ایران، با روشنی و قاطعیت درباره علی خدایی، اعلام می‌کند: «داستان سرایی‌های سراسر دروغ و زهرآگین سردبیر ”راه توده“ به غارت برده شده، که در ماه‌های اخیر به شکل گسترده‌یی هم در درون و هم بیرون کشور افشا شده است، در وابستگی و عملکرد این ترکیب در چارچوب رهنمودهای وزارت اطلاعات رژیم، جای شکی باقی نمی‌گذارد…“ [همانجا].

حال ببینیم که دلیل‌های ششمین کنگره برای چنین قضاوت روشنی از جمله بر کدام شاهد‌هایی مستدل است:
1. افشا شدن دروغ بزرگ علی خدایی، درباره انتخابش به عضویت مشاور در کمیته مرکزی حزب، در جریان پلنوم هفدهم حزب، که امروز اسناد انکارناپذیری در این زمینه در اختیار همگان قرار دارد. خدایی این دروغ را به هنگام رسیدنش به خارج و به منظور نفوذ در رهبری حزب مطرح کرده بود.
2. افشا شدن حضور علی خدایی در زندان‌های رژیم جمهوری اسلامی، پس از یورش گسترده دستگاه‌های امنیتی، که رفیق زنده یاد فرج الله میزانی (جوانشیر)، از طریق همسرش تلاش می کند تا حزب را از خطر محتوم آن برحذر دارد.
3. افشا شدن دروغ‌های علی خدایی درباره چگونگی خروجش از ایران، در ”یاد مانده ها“، که در ماه‌های اخیر از زاویه‌های مختلفی نادرست بودن این ادعاهای او به اثبات رسیده‌اند. بدیهی است که این داستان سرایی‌ها از سوی خدایی به قصد پنهان کردن حقیقت ماجرا درباره چگونگی خروج او از ایران بوده است.
4. افشا شدن این حقیقت که، دست اندرکاران ”راه توده“، در همکاری با وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی، مسئول پخش و تبلیغ سندی شدند که هدف اساسی آن ایجاد اختلاف و انشعاب در صف‌های حزب توده ایران بود.

برحذرداشتن‌های تاریخی حزب و رهبری آن، و آزمودن‌شان با مَحَکِ تاریخ
حزب توده ایران، بنا به جایگاه و مسئولیت تاریخی‌اش در جامعه ما، همواره تلاش کرده است تا با احساس مسئولیت جدی و سبک و سنگین کردن فاکت‌ها و بررسی همه‌جانبه پدیده‌ها به اظهار نظر درباره مسئله‌های مختلف بپردازد. این شیوه برخورد با رویدادها، به‌خصوص با مسئله‌های دشوار و پیچده‌ای که حزب ما در دوران پس از یورش گسترده جمهوری اسلامی با آن روبه‌رو بود، همواره مد نظر رهبری حزب ما بوده است، و از این روی، تصادفی نیست که در سی سال گذشته موضوع‌ها و شخص‌هایی معدود هستند که حزب به صورتی بسیار مشخص به آن‌ها پرداخته و نظرهای مشخصی را درباره آن‌ها ابراز کرده است. در این زمینه از جمله به اظهار نظرهای حزب درباره مهدی پرتوی و عبداله شهبازی، که خائن بودن به حزب و همکار بودن‌شان با دستگاه‌های اطلاعاتی امروز بر همگان روشن شده است، می توان اشاره کرد.
نکته‌یی جالب در گذر سی سال گذشته که توجه به آن اهمیت دارد آن است که، هرگاه حزب ما پس از بررسی‌های جدی از روی فعالیت‌های مخرب دستگاه‌های اطلاعاتی رژیم برضد حزب پرده برداشته و آن‌ها را افشا کرده است، شدت یافتن تلاش‌های رژیم در به‌راه انداختن جنگی تبلیغاتی برضد حزب و رهبری آن را شاهد بوده‌ایم. تجربه اندوزی از این رویدادها و اینکه امروز ما پس از گذشت سی سال می‌توانیم موضع‌گیری‌های رهبری حزب را بر آزمون زمان محک زنیم و درست و نادرست آن‌ها را بسنجیم، موضوعی است که توجه به آن برای برخورد به حوادث آینده و خنثی کردن توطئه‌های دستگاه‌های امنیتی رژیم جمهوری اسلامی ضروری است. نکته جالب دیگر همسانی‌ها و نکته‌های مشابه‌یی است که بین همه این کارزارهای سازمان یافته از سوی دستگاه‌های امنیتی رژیم و نیز بین کسانی که به دام این کارزارها می افتند، وجود دارد. شاه بیت غزل همه این تلاش‌ها بر اثبات این نظر خام استوار است که امروز دیگر حزب توده ایرانی وجود ندارد، ارگان مرکزی و رهبری‌ای موجود نیست، و تنها ”گروه‌های مختلف توده ای“‌ای وجود دارند که جدا جدا فعالیت می‌کنند و یکی از این ”گروه‌ها“ هم کسانی در خارج از کشورند که به نام حزب روزنامه چاپ می‌کنند و به نام آن جلسه‌هایی به اسم کنگره برگزار می‌کنند. این هم چند نمونه تاریخی برای محک زدن .

چاپ کتاب”خاطرات نورالدین کیانوری“ و واکنش‌های گوناگون در برابر آن:
انتشار کتاب ”خاطرات نورالدین کیانوری“، از سوی وزارت اطلاعات رژیم، و در پیِ آن انتشار مصاحبه‌یی از او با روزنامه ”جمهوری اسلامی“، یکی از کارزارهای جدی رژیم جمهوری اسلامی به‌منظور ضربه زدن به حیثیت و تاریخ حزب ما بود. اتفاقی نیست که این کارزار با استقبال گرم ”راه توده“ روبه‌رو شد، و این نشریه به انتشار مجدد مصاحبه روزنامه ”جمهوری اسلامی“ و بخش‌هایی از کتاب «خاطرات» در صفحات ”راه توده“ اقدام کرد. در پیِ انتشار این ”خاطرات“، همچنین تلاش می شد تا با کارزار گسترده تبلیغاتی، بر رهبری حزب و ارگان مرکزی آن در مسیر دفاع از این ”خاطرات“ و تبدیل کردن آن به پرچم مبارزاتی حزب فشار جدی‌ای وارد آید. هدفِ اساسی، وادار کردن حزب به تغییر موضع سیاسی به سمت دفاع از موضع‌گیری‌های منعکس شده در این ”خاطرات“ بود.
”نامه مردم“، شماره ۴۰۵، ۱۵ تیرماه ۱۳۷۲، در مصاحبه یی با رفیق علی خاوری، در مقام صدر کمیته مرکزی حزب توده ایران، از او درباره این ”خاطرات“ پرسش کرد. پاسخ حزب چنین بود: ”گردانندگان رژیم جمهوری اسلامی برای نابودی فیزیکی و بی اعتباری معنوی نیروهای مخالف و دگراندیش، علاوه بر یورش‌های وسیع همراه با زندان، شکنجه، و اعدام هزاران انسان میهن‌دوست، دست به نمایش‌های تلویزیونی، سند سازی، پخش دروغ و تحریف واقعیات، حزب سازی و انتشار کتاب و جزوات و مقالات فراوان زدند. این عملکرد جمهوری اسلامی خصوصاً در مورد حزب ما، طی سال های گذشته گستردگی ویژه ای داشته است و همچنان ادامه دارد. رژیم پس از یورش خائنانه سال ۶۱ تلاش کرد با توطئه شوم ”شوهای تلویزیونی“ که برای بی‌اعتبار کردن حزب سازمان داده شده بود، دروغ‌های گوبلزی را ”اثبات“ کند و ”سندیت“ ببخشد. …“ مصاحبه، سپس با اشاره به فاجعه ملی کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال ۶۷ به‌وسیله رژیم، می افزاید: ”طبق محاسبات گردانندگان رژیم، باید مرحله پایانی به‌مثابه تیرِ خلاصی بر قلب و سرِ اندیشه‌های مزاحم عمل کند. انتشار انواع کتاب و مقاله و ”مصاحبه“ از جانب جمهوری اسلامی که اکثراً توسط بازپرسان و دژخیمان دستگاه سرکوب و شکنجه، با تحریف ظریف و حساب شده اطلاعات بدست آمده و به مقصد اثبات این مدعا که حزب توده ایران پدیده‌‌یی خارجی بوده است … در خدمت این وظیفه قرار گرفت و باید نقش تیرِ خلاص را ایفاء می کرد. …“ مصاحبه، در انتها به این نتیجه‌گیری بسیار مهم می‌رسد که: ”اینک، ترفند جدیدی را رژیم به آزمایش گذاشته است. این بار قرعه به نام یکی دیگر از قربانیان رژیم، نورالدین کیانوری، که پس از سال‌ها شکنجه و زندان با بیماری و کهولت سن همچنان در بند و زنجیرهای رژیم خود کامه اسیر است، خورده است. کتابی به نام ”خاطرات نورالدین کیانوری“ با هزینه و تلاش ”انتشارات اطلاعات“ با جلد زرکوب و تصاویر و امکانات ارائه شده از طرف وزارت اطلاعات به بازار می آورد، خواننده به پدیده جدید و بی سابقه‌ای از ”خاطرات نویسی“ بر می خورد و آن اینکه، بازپرس وزارت اطلاعات رژیم در نقشِ مصاحبه‌گر و کمیسیون ویژه همین وزارت‌خانه در نقش ”ویراستار“ با هوشیاری و آمادگی کامل، وظیفه ظریفی را که وزارت‌خانه مربوطه به آنها محول کرده است، طی تمام روند مونتاژ ”خاطرات“ و یا بهتر بگوییم بازجویی در ”آزادی“، به خوردِ خواننده کتاب می‌دهند. نورالدین کیانوری آزاد نیست، او همچنان در بندِ رژیم است و تنها زندان او را تغییر داده‌اند. به نامِ او، هم چنانکه به نامِ طبری و دیگران می توانند ”خاطرات“ بنویسند. حزب توده ایران بارها اعلام کرده است مطالبی که اشخاص در اسارت و اجبار درباره حزب و تاریخ آن و اشخاص دیگر می نویسند و یا نوشته‌اند، فاقد سندیت است… ما همچنان همبستگی عمیق خود را با توده‌ای‌های در بندِ رژیم اعلام و آزادی همه زندانیان سیاسی از جمله مریم فیروز و نورالدین کیانوری را طلب می کنیم. …“
نشریه ضد توده‌ای ”راه توده“ در همان دوران ضمن دفاع سرسختانه از این توطئه وزارت اطلاعات، در حمله‌یی شدید به مصاحبه رفیق خاوری، در شماره ۱۱، مرداد ماه ۱۳۷۲، صفحه ۱۱، از جمله نوشت: ”در مهاجرت نیز انتشار این کتاب و مصاحبه در بین توده‌ای‌ها و بطور کلی جنبش چپ بازتاب ناهمگون داشته است… اخیراً نشریه ”نامه مردم“ (که به عنوان ارگان مرکزی حزب توده ایران در مهاجرت هر دو هفته یکبار منتشر می شود) نیز در مصاحبه ای [با] صدر کمیته مرکزی حزب توده ایران، سرانجام پس از یکسال و اندی پس از انتشار کتاب خاطرات و ماه ها پس از چاپ مصاحبه ”نورالدین کیانوری“ در روزنامه جمهوری اسلامی، اشاره ای مستقیم به این خاطرات و مصاحبه دارد. این مصاحبه ظاهراً اظهار نظر شخصی است زیرا در مشورت با همه توده ای ها داخل و خارج از کشور انجام نشده است. ”علی خاوری“ در این مصاحبه، که انگیزه واقعی آن می تواند توجیه برگزاری کنگره ای با شرکت چند ده نفر در مهاجرت و موضعگیری در برابر اظهارات اخیر ”نورالدین کیانوری“ در تهران و در کتاب خاطرات و مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی باشد، کتاب خاطرات را با همان موضعگیری های یک جانبه و ذهنگرایانه رد می کند، که دشمنان قدیم و جدید حزب توده ایران با وحشت از رشد کردن مجدد توده ای ها در داخل کشور، رد کرده و می کنند…“ [تأکیدها از ماست. همسانی این ترهات با آنچه امروز گفته می‌شود نمی‌تواند اتفاقی باشد].
و جالب اینجاست که همگام و همزمان با ”راه توده“، ”کیهان هوایی“، ۱۳ مرداد ماه ۱۳۷۲، نیز ضمن انتشار بخش‌هایی از مصاحبه رفیق خاوری، با انتقاد از موضع‌گیری اعلام شده از سوی حزب درباره کتاب”خاطرات“، از جمله نوشت: ”خاوری در این مصاحبه مدعی شده است که اعترافات سران و رهبران حزب تحت فشار شکنجه صورت گرفته است… اگر به فرض محال هم بپذیریم که آنان تحت شکنجه به حرف آمده اند… آیا گفته های فردی مثل کیانوری- با آن سابقه و موقعیت در حزب که از مواضع فکری و سیاسی خود نیز دست برنداشت- در مورد خیانت حزب توده و همکاری با شوروی بی اساس بوده است. …“
اما واقعیت کدام بود و روسیاهی برای که ماند؟ امروز دیگر سندهای زیادی انتشار یافته‌اند که نشان می‌دهند کتاب ” خاطرات“، همان طور که حزب ما اعلام کرده بود، در واقع بازجویی‌های کیانوری بود که عبدالله شهبازی، خائن و همکار مهم وزارت اطلاعات رژیم، آن را تنظیم و ویراستاری کرده است. شهبازی خود در این زمینه می گوید: ”مسئولین انتشارات دیدگاه[بخوانید وزارت اطلاعات رژیم] ۱۰۳ نوار کاست از دکتر نورالدین کیانوری، شخصیت سرشناس کمونیسم ایرانی و دبیر اوّل حزب توده در سال‌های اوّلیه پس از انقلاب، تهیه و پیاده ‏کرده بودند. با من مذاکره شد. با توجه به اهمیت جایگاه کیانوری در تاریخ معاصر ایران تنظیم این کتاب را ‏در چارچوب قراردادی پذیرفتم. متن پیاده شده نوارها را مطالعه کردم. ارزش انتشار نداشت. صدها سئوال کتبی ‏تنظیم کردم و با واسطه مسئولین انتشارات دیدگاه برای کیانوری فرستادم. پاسخ‌ها به دستم می‌رسید [!!!] و تنظیم ‏می‌شد. پرسش‌های تکمیلی نیز اضافه می‌شد. در پایان، زمانی که ماده خام لازم فراهم آمد، تنظیم و تبویب ‏کتاب صورت گرفت…“ (به نقل از: پایگاه اینترنتی عبدالله شهبازی). در ضمن یادآوری این نکته هم جالب است که علی خدایی از جمله مبلغان پایگاه اینترنتی عبدالله شهبازی بود، و هنگامی که با اعتراض حتی شماری از خوانندگان خود مواجه شد از جمله در بخش نامه‌هایش، در مطلبی با عنوان: ”پاسخی به معترضان سایت عبدالله شهبازی“، از جمله چنین نوشت: ”رفقا سلام، راجع به سایت عبدالله شهبازی سؤال دارم.
۱- آیا همان عضو سابق کمیته مرکزی حزب می‌باشد؟
۲- اگر هست با توجه به همکاری وی با وزارت اطلاعات چرا از کانال شما سایت وی معرفی گردیده‌؟
با تشکر کیوان“
و پاسخ علی خدایی: ”آقای عبدالله شهبازی را ما هم می شناسیم و شاید بیشتر از شما. بنابراین ناشی به کاهدان نزده‌ایم. آنچه که مورد تفاهم نیست و از بس شما تکرار کرده‌اید ناچارشده‌ایم به آن پاسخ بدهیم اینست که وقتی انواع سایت‌ها و وبلاگ‌ها معرفی می‌شوند، سایت ایشان که گاه مطالب ارزنده‌ای هم در آن هست هیچ عیبی ندارد روی آن باشد. …“ [به نقل از پایگاه اینترنتی ”راه توده“، به آدرس زیر] http://www.rahetudeh.com/rahetude/Nameha-Nazarat/HTML/shahbazi.html

”هشدار به مبارزان توده ای“
”نامه مردم“، شماره ۴۸۴، ۲۶ تیرماه ۱۳۷۵، در مقاله‌یی با عنوان: ”هشدار به مبارزان توده ای“، به پدیده سازمانی در ایران به نام ”اتحاد چپ دموکراتیک ایران“، که از سوی پیروز دوانی، به راه افتاده شده بود پرداخت، و ضمن هشدار باش در زمینه تلاش‌های دستگاه‌های امنیتی رژیم برای به تور انداختن مبارزان توده‌ای در درون کشور از طریق راه اندازی این چنین سازمان‌هایی، نوشت: ”اما، آنچه مربوط به زمزمه ”علنی شدن حزب توده“ در ایران در شکل و شمایل فعالیت‌های مختلف از جمله انتشار نشریات نیم علنی مانند ”اندیشه نو“ راه افتادن بنگاه‌ها و شرکت‌های پژوهشی، که گویا سخت نگران عدم وجود یک تحلیل مشخص در طیف چپ ایران پیرامون علل فروپاشی سوسیالیسم است، به هیچ وجه با حزب توده ایران ارتباطی ندارد. تناقض و تضاد نظرات سیاسی چنین شرکت‌هایی با حزب توده ایران بقدری است که با انبوهی سریشم نمی‌توان آنها را به هم چسباند… مدیر مسئول ”شرکت پژوهش پیام پیروز“ خود آشکارا تضادهای فکریش را با حزب توده ایران در انتهای همین جزوه در مقاله دیگری به نام ”نگاهی به علل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی“ به روشنی بیان می کند… در مجموعه نظرات بالا، که پیروز دوانی در نشریه نامبرده آورده است، روشن می شود که نامبرده نه تنها نمی تواند کوچکترین ارتباطی با حزب توده ایران داشته باشد، بلکه هدفی جز مخالفت و مقابله با حزب توده ایران و خط مشی آن را دنبال نمی کند. اینکه در نشریه بخش‌هایی از نظرات حزب توده ایران در این یا آن زمینه انعکاس می‌یابد، تنها پوششی است که به قصد القاء کردن وجود پیوند و ارتباطی با حزب توده ایران انجام می‌گیرد…“ و آیا باز ارتباطات ”راه توده“ و همکاری پیروز دوانی با خدایی و شرکاء اتفاقی بود؟ ماجرای قتل های زنجیره ای زنده یاد فروهرها سرانجام از ماجرای این شرکت پژوهشی و اهداف ”اندیشه نو“ به شکل عمیقاً تراژیکی پرده برداشت.
فراخوان وزارت اطلاعات از زبان ”راه توده“، به‌منظور انشعاب از صف‌های حزب با این تعهد که، تاریخ فردا هیچ‌کس را مؤاخذه نخواهد کرد!

شماره ۲۴‌ ”راه توده“، شهریورماه ۱۳۷۳، در مطلبی با عنوان: ”برای پیشبرد انقلاب“ و سخنی با همه توده‌ای‌ها، مقاله مفصلی را منتشر ساخت و از همه توده‌ای‌ها خواست که حول ارزیابی‌ها و شعارهای این مطلب مهم که از طرف فردی به نام ”ا.ک“ (کیانوری) از ایران برای آنها ارسال شده است متحد شده و از زیر پرچم حزب و رهبری آن بیایند بیرون. محتوای اساسی این ”نامه مهم“- همان‌طور که سندهای اخیر ششمین کنگره حزب نیز به آن اشاره کرده است- به شرح زیر بود:
۱. مبارزه با سیاست‌های حزب ما، یا به‌عبارتی روشن‌تر، نفی و بی اعتبار کردن سیاستِ “طرد رژیم ولایت فقیه” در حکم حلقه اصلی در زنجیره مبارزه بر ضد رژیم استبدادی حاکم. نامه ”آ.ک“، ” توده‌ای‌ها را به جدایی از سیاست ”خانمان براندازِ طرد ولایت فقیه و دفاع از انقلاب“ فرا می‌خواند (نگاه کنید به: نشریه ضد توده‌ای ”راه توده“، شماره ۲۴، صفحه ۱۲) ؛
۲. زیر سئوال بردن سیاست مبارزاتی حزب، به منظور حمایت از رژیم جمهوری اسلامی زیر پوشش ”نبرد که برکه“ [دفاع از هاشمی رفسنجانی در مقام جناحِ چپ رژیم، و تأکید بر این وظیفه که: ”نه تنها خود باید از این جناح دفاع کنیم، بلکه باید تمام قدرت خود را به کار گیریم، تا سایر نیروهای انقلابی را نیز، اگر تردیدی دارند متقاعد کنیم، که به حمایت از آن‌ها بر خیزند“] (همانجا)؛
۳. تشویق توده‌ای‌ها به صف شکنی و انشعاب از حزب با این شعار که ”تاریخ فردا هیچکس را مواخذه نخواهد کرد“ (همانجا).
امروز پس از گذشت نزدیک به ۲۰ سال از این توطئه خطرناک و کارزار گسترده ”راه توده“ برای منحرف کردن حزب، بنا به گفته سردبیر وقت ”راه توده“ و سازمان‌دهِ انتشار این نامه، روشن می‌شود که این امر توطئه دستگاه‌های امنیتی رژیم جمهوری اسلامی بود.
فرهاد عاصمی، سردبیر وقت ”راه توده“، در این زمینه می‌نویسد: ”بعد از دریافت ارزیابی زنده یاد کیانوری از شرایط سال ۱۳۷۳ ایران و ادامه ارسال مقالاتی دیگر از طرف او، یک مقاله نیز به راه توده رسید … مقاله با صغرا و کبراها می‌کوشید به اصطلاح ثابت کند که وظیفه حزب توده ایران دفاع از جمهوری اسلامی می‌باشد… مقاله که با سبک و نگارش دیگری از آنچه که نگارش کیانوری بود، نگاشته شده بود، در راه توده منتشر نشد. علت در نامه‌ای به ارسال کننده اطلاع داده شد و گفته شد که حزب توده ایران از آماج‌های ملی- دموکراتیک انقلاب بهمن مردم میهن ما و نه از جمهوری اسلامی تحت سلطه نیروهای ارتجاعی دفاع می‌کند. در پاسخ به این نامه، زنده یاد نورالدین کیانوری[نامه‌یی] به این مضمون نوشت که: در اینجا چنین نظرهایی وجود دارد. این نامه باید در آرشیو دزدیده شده وجود داشته باشد. بدین ترتیب، کیانوری ضمن تائید نظر ما در ارتباط با دفاع از آماج‌های انقلاب و موضع انتشار ندادن مقاله پرسش برانگیز توسط راه توده، در عین حال به طور ضمنی توجه ما را نسبت به موقعیتی که خود در آن قرار داشت نیز جلب نمود. موقعیتی که بلافاصله توسط رفیق گرامی علی خاوری هنگامی که نگارنده نوشتار دریافت کرده[نامه کیانوری] را پیش از انتشار در راه توده در دیداری در برلین در اختیار او گذاشت، تشخیص و نسبت به آن هشدار داده شده بود. رفیق خاوری ارسال نوشتار را توطئه سازمان اطلاعات نامید. نظریات سیاسی و تئوریک طرح شده در راه توده در سال‌های بعد از ۱۳۷۳ تا هنگام مرگ کیانوری، به صورت معمول ادامه یافت. بعد از مرگ اوست که علی خدایی بدون صحبت و توافق قبلی رابطه‌های جدیدی را پایه ریخت که نشان ارتباط‌هایی بود که او به‌طور پنهانی برقرار نموده بود. از جمله مصاحبه‌های رادیویی با یک رادیو[ی] لوس آنجلسی…“ [به نقل از: پایگاه اینترنتی ”ما توده‌ای‌ها“].

هدف سیاسی این کارزار رژیم چیست؟
در کنار تلاش‌های رژیم برای نابودی فیزیکی حزب ما، عرصه دیگر تلاش‌های رژیم را باید تهاجم همه جانبه آن به خط مشیِ سیاسی و دیدگاه‌های نظری آن ارزیابی کرد. برای رژیم استبدادی، آن ”حزب توده “ یی خوب است که سر به‌راه و گوش به‌فرمان، ضمن برخی انتقادها از ”کم و کاستی“ ها، به‌طورِعمده همچنان در خط جمهوری اسلامی و ”جناح چپ“ آن فعالیت کند، جنبش مردمی را از به‌چالش کشیدن استبداد برحذر دارد، منکر وجود دیکتاتوری و دیکتاتور در ایران باشد، و هرگونه مبارزه جدی‌ای را بر ضد ولایت فقیه و آثار مخرب چنین شیوه حکومت‌مداری‌ای را سیاستی خانمان سوز بداند. هدف دیگر این چنین ”حزبی“ پاشاندن بذر تفرقه در صف‌های جنبش مردمی و عمده کردن شعارهایی باشد که در انتها خطری برای ادامه حاکمیت رژیم ولایت فقیه به همراه نداشته باشد. شمه‌هایی از چنین ”حزب توده“ بی خطر، و آن طور که وزارت اطلاعات رژیم می خواهد را می توان به روشنی در فعالیت‌های مطبوعاتی علی خدایی مشاهد کرد. این هم چند نمونه در این زمینه:
* ”فعلا طرد ولایت فقیه در تضاد و تقابل با شعار اجرای بدون تنازل قانون اساسی یعنی شعار محوری جنبش سبز است. دفاع از قانون اساسی در لحظه کنونی چنان شعاری است که می‌تواند بیشترین نیروی مردمی را گرد آورد و ضمناً دست حکومت در مقابله با جنبش را ببندد و آن را ناگزیر به تسلیم کند. پشتیبانی از جنبش سبز با اعتقاد به شعار ”طرد ولایت فقیه“ فقط و فقط به معنای فرصت طلبی و نداشتن انسجام فکری است…“ [«راه توده»، شماره ۴۰۱، ۲۸ اسفندماه ۱۳۹۱ ( در حمله به گزارش کمیته مرکزی به ششمین کنگره حزب)].
* ”در مقابل سیاست خانمان برانداز طرد ولایت فقیه تنها یک راه وجود دارد دفاع از انقلاب [البته در آخرین نظریه ”راه توده“ به نظر می‌رسد جای انقلاب با قانون اساسی عوض شده است] و دفاع از جناحِ چپ رژیم جمهوری اسلامی [رفسنجانی و شرکاء]، و تأکید بر این وظیفه که: ”نه تنها خود باید از این جناح دفاع کنیم، بلکه باید تمام قدرت خود را به کار گیریم، تا سایر نیروهای انقلابی را نیز، اگر تردیدی دارند متقاعد کنیم، که به حمایت از آن‌ها بر خیزند“ [”راه توده“، شماره ۲۴، شهریورماه ۱۳۷۳].
* ”باید به صراحت و به روشنی معلوم شود که: منشأ دیکتاتوری کیست و در مقابل با چه کسانی قرار است جبهه ضد دیکتاتوری تشکیل شود؟ دیکتاتور علی خامنه‌ای و بیت رهبری است؟ احمدی نژاد و دولت اوست؟ قوه قضاییه یا مجلس است؟ نظامیان هستند؟ حزب موتلفه است؟ یا جبهه اصول‌گرایان یا جبهه پایداری؟ یا همه اینها با هم‌اند؟ اگر یکی از اینهاست مثلاً علی خامنه‌ای دیکتاتور یا منشأ دیکتاتوری است در آنصورت می‌خواهیم مثلا با احمدی نژاد علیه خامنه‌ای جبهه ضد دیکتاتوری تشکیل دهیم؟ و اگر همه اینها با هم اند پس با چه کسی می‌خواهیم جبهه تشکیل دهیم؟ فقط خودمان و اصلاح طلبان؟” و سپس ادامه می‌دهد: ”جبهه واحد ضد دیکتاتوری از سوی یک جریان جدی سیاسی یعنی تعیین کردن نیروهایی که می‌توانند بالفعل یا بالقوه عضو این جبهه باشند و این کار در شرایط کنونی ایران عملی نیست. زیرا حاکمیت در ایران یکپارچه نیست و ما نیز قادر به تعیین یک نیروی معین به عنوان ”دیکتاتور“ و منشأ دیکتاتوری نیستیم. …“ [”راه توده“، شماره ۳۴۱، ۳۰ آبان‌ماه ۱۳۹۰- تأکیدها از ماست].

مبارزه ادامه دارد و توطئه‌ها نیز!
برگزاری پیروزمند ششمین کنگره حزب توده ایران، و صیقل یافتن مشی مبارزاتی آن، بی شک خاری است در چشم دشمنان جنبش مردمی میهن ما و مجموعه نیروهایی که در سی سال گذشته تمام تلاش‌های خود را برای نابودی حزب ما به کار بسته‌اند. واقعیت این است که، اگر وضعیت حزب ما آن گونه که مخالفان و دشمنان ما ادعا می‌کردند بود، یعنی حزب به گروه‌های کوچک ”توده‌ای“ها با نظرهای مختلف تقسیم می‌شد و هر کسی مشغول ساز و کار خود بود، دستگاه‌های امنیتی رژیم به صرف انرژی و امکان‌های‌شان برای نابودی آن علاقه‌یی کمتر می‌داشتند. ادامه مبارزه حزب، نفوذ عمیق اندیشه‌های حزب ما در صف‌های جنبش مردمی، که حتی سران رژیم نیز با نگرانی نسبت به آن معترفند، و نیز این حقیقت که به‌رغم همه توطئه‌ها، ”شوهای تلویزیونی“، بنگاه‌های ”پژوهشی“ و ”نامه نگاری“ و فعالیت ”مطبوعاتی“ ارگانی به اسم ”راه توده“ برای پیشبرد برنامه‌های رژیم، حزب ما همچنان که ششمین کنگره آن نشان داد با توان و استوار به راه خود ادامه می دهد و تنها روسیاهی و استصیال دستاورد دشمنان آن است. ششمین کنگره حزب توده ایران با روشنی و قاطعیت از توطئه‌های وزارت اطلاعات رژیم در این رابطه پرده برداشته است. حذر کردن و طردِ این پدیده امنیتی نه تنها برای توده‌ای‌ها، هواداران، و دوستان حزب، بلکه برای تمام کسانی که بر ضد رژیم ولایت فقیه مبارزه می کنند، حائز اهمیت است. تجربه‌های تاریخی‌ای که ما در این خلاصه به آن اشاره کرده‌ایم، شاهد گویایی از برخورد عمیقاً مسئولانه و درعین‌حال قاطع حزب ما در سی سال گذشته با توطئه‌های رژیم ولایت فقیه برای نابودی کهن‌ترین حزب سیاسی میهن ماست. نمی توان چشم بر شواهد بست و کورکورانه، به‌سبب وجود احیاناً اختلاف نظر، دنباله‌رویِ کارزاری شد که هدفش در انتها تأمین شرایط برای ادامه کار علی خدایی و ”راه توده“ است. اتفاقاً در این زمینه تاریخ همواره قضاوت روشنی خواهد داشت، از همان نوع قضاوتی که امروز توده‌ای‌ها ‌ درباره مهدی پرتوی و عبدالله شهبازی دارند.
زنده یاد رفیق فرج الله میزانی (جوانشیر)، در کتاب ”سیمای مردمیِ حزب توده ایران“، در پاسخ به کسانی که حقانیت حزب را نفی می کردند و به‌طورِعمده اخراجی‌ها، و انشعاب‌گرانی که دنبال راه انداختن حزب بودند و درباره فعالیت‌ها و کارزارهای دشمنان حزب، که در درازنای بیش از ۷۱ سال تاریخ آن پدیده‌یی ثابت بوده است، از جمله می گوید: ”از این نمونه‌ها صدها می توان آورد. بهتر از آن عملکرد همه گروه‌ها و گروهک‌های ضد توده‌ای مدعی ”ایجاد“ حزب طبقه کارگر است که هیچ کدام و هرگز یک گام در راه سازندگی برنداشتند و جز کوشش برای تخریب حزب توده ایران وظیفه‌ای برای خود نشاختند و این کوشش کاملاً منطبق بود- وهست- با کوشش‌های سازمان‌های جاسوسی امپریالیستی و مقامات امنیتی رژیم شاه که بزور فشار و شکنجه و تبلیغات مسموم در کار آن بودند که شاید حزب توده ایران را واقعاً منحل کنند. شعار ”ایجاد، تأسیس، احیاء، اصلاح، تکمیل و … اسم رمز همین عملیات پلیسی و خرابکارانه است که در زرورق ”انقلابی“ عرضه می شود…“ [به نقل از: کتاب ”سیمای مردمیِ حزب توده ایران“، انتشارات حزب توده ایران، آدزماه ۱۳۶۰، ص ۸۶ ].
مبارزه حزب توده ایران در راه تحقق آرمان‌های زحمتکشان میهن، بر ضد استعمار، استثمار، و امپریالیسم، و برای استقرار آزادی، دموکراسی، و عدالت اجتماعی، پیکاری است که بیش از هفتاد و یک سال اثرهای شگرف و عمیقی بر تحول‌های سیاسی و اجتماعی میهن ما برجای گذاشته است، و از همین روست که دشمنان قسم خورده زحمتکشان میهن ما، در سیمای مردمیِ حزب ما، دشمنی جدی را می بینند، و همه نیرو و تلاش‌شان را برای نابودی آن در هفت دهه گذشته به کار گرفته‌اند، اما پیکار پیگیر توده‌ای، با وجود توطئه‌های ارتجاع داخلی و کارگزاران آن و امپریالیسم، همچنان ادامه دارد.

به نقل از “نامه مردم”، شماره 917، 5 فروردین ماه 1392

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا