انتخابات ریاست جمهوری: رویکردهایِ آزمودهشده، یا تکیه بر جنبشِ اجتماعی؟
ما بهطوراصولی با دعوت از محمد خاتمی برای نامزد شدن در انتخابات ریاست جمهوری مخالف نیستیم، و معتقدیم که چنین رویکردی با توجه به وضعیت جاری در میهن میتواند این امیدواری را بهوجود آورد که برای بسیج تودهها بهمنظور برونرفت از خطری که میهنمان را تهدید می کند زمینه را فراهم میکند، اما بسترِ حضور و فعالیت در این زمینه به پشتیبانی از بدنه اجتماعی وابسته است.
با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ماه سال جاری(۹۲)، زمزمههایی درباره نامزد شدن دوباره محمد خاتمی برای تعیین ریاست جمهوری هر روز نسبت به روز پیش بیشتر شنیده می شود. و به نظر می رسد که عده ای به این باورند که مواضع ولی فقیه در این زمینه تغییر یافته است. تصور اینکه رژیم ولایت فقیه داوطلبانه به خواست مردم تمکین کند، یا اینکه ولی فقیه رژیم در انتخابات آینده ریاست جمهوری ناظر بی طرفی باقی بماند، توهمی بیش نیست. اینکه رژیم ولایت فقیه به گرایشهای گوناگون سیاسی و فکری و از جمله اصلاح طلبان واقعی، بدون فشارها و اعتراض های شدید اجتماعی اجازه شرکت در انتخابات آینده را بدهد، این هم توهمی بیش نیست. آنچه مسلم است این واقعیت است که رژیم ولایت فقیه مصمم است تا با بکار گیری همه امکانات خود جلوی باز تولید شرایطی را که به پدید آمدن دوم خرداد ۷۶ و خرداد ۸۸ منجر شد را بگیرد. رژیم ولایت فقیه تنها دیکتاتوریای نیست، نبوده، و نخواهد بود که گزینه تمکین نکردن به خواست مردم را اولویت اصلی سیاستهایش قرار داده است. با اینهمه، مروری بر تاریخ سیاسی کشور خودمان و دیگر کشورها به خوبی نشان میدهد که تصمیمهای گرفته شده از سوی حکومتهای دیکتاتوری تعیین کننده نیست، بلکه جنبشهای اجتماعی توانستهاند، و میتوانند، به خواستهایشان در قالب اصلاح یا فراهم کردن شرایط تحولهای بنیادی(رادیکال)، دست یابند. در جریان انتخابات مجلس نهم، شرکت محمد خاتمی در دادن رای، واکنش های متفاوتی را باعث شد که بهطورعمده نکوهش او برای شرکت در این رأیگیری بود. سایت ”کلمه“ در این باره نوشت: ”شرکت سید محمد خاتمی در انتخابات مجلس نهم، واکنشهای زیادی در میان اقشار مختلف برانگیخت. بعد از انتشار این خبر، پایگاه اطلاع رسانی کلمه نظرات و انتقادات مخاطبان خود را که بیش از سیصد صفحه بود در اختیار رئیس جمهوری سابق قرار داد.“ محمد خاتمی در قسمتی از پاسخش به این انتقادها، از جمله گفت: ”اقدام من از منش و بینش سیاسی و فکری من و آن چه به آن باور دارم و پایبندم ریشه میگیرد. من از موضع اصلاحات و در جهت نگاه داشت روزنههای اصلاح طلبی که آن را مهمترین و بلکه تنها راه سربلندی کشور و دستیابی به آرمانهای اصیل انقلاب و تامین حقوق مردم و مصالح ملت میدانم و نیز برای دفع مخاطرات و تهدیدهای درونی و بیرونی اقدام کردهام. هدف ممکن و مطلوب، بازگرداندن امور به موقعیتی است که در آن مصلحت کشور و خواست اساسی و تاریخی مردم اصل قرار گیرد.“ از هنگام رأیدادن محمد خاتمی در انتحابات مجلس نهم تاکنون، بیش از یک سال میگذرد و ”مخاطرات و تهدیدهای درونی و بیرونی“ میهن ما را بیش از هر زمان دیگری به سوی ورطه سقوط و نیستی پیش میراند. از یک طرف ورشکستگی سیاسی و بحران اقتصادیِ ناشی از تحریمهای دولتهای امپریالیستی و سیاستهای اقتصادی بهغایت ضد مردمی رژیم، به همراه فساد عظیم و گسترده در همه ردههای حکومتی، زندگی میلیونها نفر از زحمتکشان میهنمان را بازیچه آیندهیی نامعلوم میسازد، و از طرف دیگر، در این موقعیت سرنوشت ساز، مجموعه نیروهای جنایتکار، تجزیه طلب، و وابسته به ارتجاع منطقه و دیگر دولتهای امپریالیستی، مترصدند تا با سوءِ استفاده از وضعیت بسیار نگران کننده کنونی، هدفهای پلیدشان را بر ضد میهنمان و مردم زحمتکش آن به مرحله اجرا درآورند. محمد خاتمی به هنگامی که وزیر ارشاد بود، در سخنانی که روزنامه اطلاعات ۱۸ بهمن ۶۹ آن را منتشر کرد، اظهار داشت: ”ما اگر میخواهیم اسلام رایج شود، فقط نمیتوانیم بگوییم دیگرانی که ما نمیپسندیم، هیچی نگویند و هیچ کاری نکنند. بلکه ما باید کاری کنیم که حرف برتر را داشته باشیم و بزنیم. دنیا دنیای رقابت و مسابقه است. شما نمیتوانید بگویید هیچکس در این میدان نباشد و من تنهایی بدوم و اول شوم.“ محمد خاتمی در قسمت دیگری از سخنانش گفت: ”البته ما حدودی داریم که به شدت به آنها پایبندیم. انقلاب ما اسلامی است و مبنای نظام ما اسلام است. هر چیز که اسلام را به خطر اندازد ممنوع است.“ با اینکه بیش از بیست سال از این گفتهها می گذرد، هنوز هم بخش دوم سخنان او بر تفکر فعالان سیاسی درون حاکمیت و از جمله اصلاح طلبان، حاکم است. بر چنین بسترهایی است که ما همچنان رویکردهایی مبتنی بر چانهزنی در بالا برای رسیدن به توافقهای سیاسی را شاهدیم. و متأسفانه این رویکرد و بینش باعث گردیده که در رابطه با شرکت کردن در انتخاباتِ پیشِ روی به این گونه نگاه- همچون گذشته – توجهی بیش از حد نشان داده شود. اخیراً مصطفی تاج زاده، در ارتباط با سخنان اخیر علی خامنهای در [سفر نوروزیاش به] مشهد، ضمن دعوت از محمد خاتمی برای نامزد شدن در انتخابات آینده ریاست جمهوری، در قسمتی از پیامش نوشت: ”در مورد پیام نوروزی رهبر نیز تصور می کنم این اولین بار ظرف چهار سال گذشته است که ایشان از موضع رهبری سخنرانی کردهاند. امیدوارم که این امر مقدمه برپایی انتخابات آزاد، سالم، عادلانه و قانونی باشد که در این صورت از ایشان سپاسگزار خواهیم بود ولی اگر خدای ناکرده این سخنرانی در حد حرف باقی بماند و در عمل انتخاباتی مهندسی شده و یک اسبه و فرمایشی برگزار شود، نه تنها مسولیت برگزاری چنین انتخاباتی با شخص ایشان خواهد بود بلکه عواقب انتخابات رسوا دامنگیر وی خواهد شد و همه باید مستقیما ایشان را مخاطب و مسول وضعیت کشور بدانند.“
نیروها و فعالان سیاسیای که رویدادهای میهن را در داخل و خارج از کشور پیگیری می کنند مطلعند که چندی پیش تنی چند از شخصیتهای سیاسی که خود را اصلاحطلب نامیدهاند ملاقاتی با علیخامنهای ولی فقیه رژیم داشتند. با اینکه جزییات این دیدار بهطورکامل و دقیق منتشر نشده است، اما موضوع انتخابات ریاست جمهوری بدونشک مورد بحث قرار گرفته بود. اسحاق جهانگیری، وزیر صنعت دولت خاتمی، که در این دیدار حضور داشت، در سخنانی که روزنامه آرمان، ۲۷ اسفندماه، آن را منتشر کرد، در این ارتباط با اشاره به اینکه اصلاح طلب کسی است که با جمهوری اسلامی و انقلاب گره خورده است، به حوادث انتخابات ۸۸ اشاره می کند و در قسمتی از سخنانش به نقد اصلاح طلبان می پردازد و میگوید: ”اصلاح طلبها قطعاً در کم شدن اعتماد نظام به این جریان سیاسی نقش داشتهاند. عذرخواهی چیز خوبی است. این که انسان در مقابل مردم و نظامی که به گردن او حق دارد، عذر خواهی کند، چیز بدی نیست. این که چرا اصلاح طلبها عذرخواهی نمی کنند را باید به نشستهای گفتمانی بین جناحها واگذار کنیم.“ جهانگیری در جواب این سوال که: رهبری در این دیدار چه توصیهیی اداشتند؟ گفت: ”… تاکید ویژهای که داشتند این بود که کسانی که جمهوری اسلامی را قبول ندارند را از خودتان دور کنید.“ برای اینکه فضای سیاسی ایران برای انتخاباتِ پیشِ روی بیشتر روشن شود، سخنان محسن هاشمی رفسنجانی، در مصاحبه با خبرگزاری مهر، ۲۷ اسفندماه، تاملبرانگیز است. او در باره مهمترین نیاز کشور در شرایط فعلی، جواب میدهد: ”واقعگرایی، عملگرایی و ایدهآلگرایی. به نظر من در حال حاضر کشور به جلوگیری از افراط و تفریطها و حضور همه سلایق در قدرت نیاز دارد، چرا که هشت سال است که در کشور رویه افراط و تفریط در پیش گرفته شده است.“ او در ادامه سخنانش، در باره پیشبینیاش از نحوه حضور اصلاحطلبان در انتخابت ریاست جمهوری، میگوید: ”… برای حضور اصلاح طلبان و نه با استفاده از نیروهای درجه دو، چراغ مثبت یا سبزی از طرف نظام لازم است. ولی به نظر [می رسد] اصولگرایان و دولتیها نمیتوانند چنین ریسکی را پذیرا باشند. حتی آنها نگران حضور آیتالله هاشمی رفسنجانی در انتخابات نیز هستند، زیرا که نمیخواهند بهسادگی قدرت اجرایی را واگذار کنند.“ همین دو اظهار نظر به خوبی نشان میدهد که، عزمی برای تمکین به خواست مردم از سوی سرکوبگران وجود ندارد. خبرآنلاین، ۵ فروردینماه، به نقل از علی فلاحیان، درباره شرکت محمد خاتمی در انتخابات نیز اظهار داشت: ”سید محمد خاتمی در انتخابات برای حضور در صحنه انتخابات با دو مشکل اساسی مواجه است. اول اینکه باید موضعش را در خصوص فتنه اعلام کند و دوم اینکه منتظر اعلام نظرسنجیها برای میزان مقبولیتش نزد مردم است.“
ما بهطوراصولی با دعوت از محمد خاتمی برای نامزد شدن در انتخابات ریاست جمهوری مخالف نیستیم، و معتقدیم که چنین رویکردی با توجه به وضعیت جاری در میهن میتواند این امیدواری را بهوجود آورد که برای بسیج تودهها بهمنظور برونرفت از خطری که میهنمان را تهدید می کند زمینه را فراهم میکند، اما بسترِ حضور و فعالیت در این زمینه به پشتیبانی از بدنه اجتماعی وابسته است. طبق دادههای بالا، هیچگونه نشانهیی که در آن بتوان این تحلیل را گنجاند که رژیم ولایت فقیه با حضور اصلاح طلبان و در صدر آنان محمد خاتمی مخالفتی ندارد، نمی توان مشاهده کرد، اما اگر بخواهیم نگاهی خوشبینانه به روندهای سیاسی داشته باشیم و سخنان نقل شده در بالا را نظرهای شخصی افراد قلمداد کنیم و قبول کنیم که حضور اصلاح طلبان بدون مانع خواهد بود، باز این سوال پرسیده میشود که، نحوه حضور از طریق چه سازوکارهایی انجام خواهد گرفت؟ بنابراین، در صورت وجود چنین احتمالی، مسئله مهم و کلیدی برای نیروهای مترقی نمی تواند و نباید صِرفِ شرکت در انتخابات و به رای دادن منحصر باشد. برای نیروهای مترقی، ملاک و اساس باید برنامه سیاسی آن کاندیدا باشد، یا بهعبارتی دیگر، برنامهیی باید باشد که – به صورتی روشن و آشکار- خواستها، نیازها، و دغدغههای جنبش و مردم در آن گنجانده شده باشد تا بر پایه آن بتوان به ارزیابی پرداخت. ولی فقیه رژیم، چه در دوران ۸ ساله اصلاحات و چه قبل و چه بعد از آن، از تمامی ابزارهای سرکوب استفاده کرده و گزینه عدم تمکین را برگزیده است. چنانچه رویکردهای مثبت مبتنی بر تکیه به توده ها نزد فعالان سیاسیای که هنوز دغدغه حفظ نظام را در اولویت قرار می دهند به بینش غالب تبدیل شود، با اطمینان می توان اذعان داشت که صحنه سیاسی ایران شاهد تغییرها و تحولهای کمی و کیفی خواهد شد. برخلاف تحلیلهایی که در صدد پذیراندن این تفکر گمراه کنندهاند که جنبش مردمی توان مقابله با سرکوبهای رژیم را ندارد، ما معتقدیم که جنبش مردمی ایران همچنان پویا، سرزنده، و پرتوان است. شاهد این مدعا بازداشت اخیر روزنامهنگاران است که طی چندین یورش دهها نفر دستگیر و روانه زندان شدند. اینکه چهار سال بعد از خیزش مردم در خرداد ۸۸ برضد تقلب انتخاباتی هنوز هم شاهد دستگیری فعالان مدنی و سیاسی و فشارهای گوناگون بر آنانیم را نباید نشانه اقتدار حاکمیت ارزیابی کرد. همین رویدادهای تلخ، درماندگیِ رژیم در رویارویی با جنبش مردمی را نشان میدهد. سرکوبهای شدید آخرین گزینه حکومتهای دیکتاتوری پیش از تسلیم شدن به مردم است. با توجه این واقعیتها، ما معتقدیم که، جنبش مردمی و یا هر کاندیدایی که دغدغه ”مخاطرات و تهدیدها“ را دارد، با تکیه به نیروی مردم، بهجای تمکین به ولی فقیه و کسب اجازه از او برای کاندیدا شدن می تواند مطالبات مردمی را به حاکمیت تحمیل کند. صرفنظر از وارد شدن یا نشدن محمد خاتمی به انتخابات، موضوع مهم دیگری که در اینجا باید مورد بررسی قرار بگیرد این است که، رویکردها به انتخاب رئیس جمهوری، به نظر میرسد با دورههای پیشین فرق دارد. صفار هرندی، در اظهاراتی که سایت مشرق، ۱ فروردینماه، آن را انتشار داده است، در این باره میگوید: ”من در بحث درباره انتخابات سلیقه خاصی دارم و معتقدم که ما برای اولین بار باید این سوال را طرح بکنیم که پیروزی گزینه مورد نظر ما در انتخابات مهم است یا موفقیت ما پس از پیروز شدن در اداره کشور؟ به نظر من باید مسئله دوم برای ما اصالت داشته باشد، ما نباید تمام ظرفیت خود را فقط روی پیروز شدن در انتخابات متمرکز کنیم و بعد تکلیفمان روشن نباشد.“ او در ارتباط با جریان اصلاح طلبی، میگوید: ”مادامی که جریان اصلاح طلب نگاهی به جریان ساختار شکن تجدید نظر طلب نسبت به نظام داشته باشد و برای تقویت بنیه خود به ظرفیتهای بیرونی نظام امید ببندد، اتفاق خوبی برای جبهه اصلاحات نمیافتد.“ محمدرضا باهنر هم که اخیراً خود را کاندیدا کرده است، در سخنانی مشابه، در بررسی عملکرد دولت احمدینژاد و نکتههای مثبت و منفی آن، میگوید: ”متأسفانه ما احساس می کردیم و الآن هم اعتقاد داریم که ریاست دولت خیلی اعتقادی به خرد جمعی ندارد. در حالی که پیشبرد و پیشرفت کشور در گرو کار جمعی و عقلانی است“ (سایت مشرق، ۲ فروردینماه). حبیبالله عسگراولادی، در مورد تعامل “جبهه پیروان…” با کاندیدادهای دیگر، و بهویژه ائتلاف ۲+۱، گفت: ”…آقای قالیباف هم که قبلا برای جلسهای هماهنگ کرده بودیم به دیدن من آمد و حدود یکساعت صحبت کردیم، وی به من گفت که ما با علما و حضرات آیات مهدوی کنی و یزدی صحبت کردیم که آیتالله مهدوی گفت با عسکراولادی صحبت کنید و الآن می پرسم که نظر شما چیست؟ گفتم عجله کردید، گفت فردی را معرفی کنید، گفتم نه پیشداوری می شود، اما برای تیم باید حداقل هشت و حداکثر ۱۲ نفر باشد، نه سه نفر، در این راستا هر چه اصرار کرد که حداقل خصوصیات افراد را بیان کنم، بنده گفتم اجازه ندارم و باز هم به وی تاکید کردم که باید با تیم حرکت کنند“ (خبرگزاری فارس،۵ فروردینماه).
آن چیزی که از لابهلای سخنان آورده شده در بالا می شود استنتاج کرد این است که، رژیم مصمم است تا اجازه ندهد اصلاح طلبان واقعی و آن چهرههایی که حاضر به دفاع از مطالبات مردم اند، حضور و نقش فعالی را در انتخابات پیش رو داشته باشند.
موضوع دیگر این است که، حاکمیت با بررسی رویکردهای جدید، در صدد است پیشاپیش تقسیمِ پستهای حکومتی بین کاندیداهای ریاست جمهوری- بهخصوص پست های وزارت- را به مرحله اجرا درآورد. اینکه این رویکرد در مرحله عمل مورد توافق جناحهای حکومتی قرار بگیرد یا نه را باید منتظر ماند تا در طول چند هفته آینده، و با روشن شدن صفبندیها، آن را دریافت. با توجه به وضعیت خطیر میهنمان و ”مخاطرات و تهدیدهای درونی و بیرونی“ای که در برابر آن قد علم کردهاند، با تکیه بر جنبش اجتماعی میتوان در جهت خروج از این بنبست گامهایی برداشت. چنانچه عزمی جدی وجود داشته باشد، میتوان صحنه انتخابات پیشِ رویْ را به بسیج تودهها برای بهوجود آوردن زمینه تحولهای بنیادین به نفع مردم تبدیل کرد. مطالبات مردمی از طریق سازش و چانه زنی با حاکمیت در بالا و پشتِ پرده، همچنان که بارها اعلام کرده ایم، تحققپذیر نخواهد شد. رژیم ولایت فقیه سد اساسی در برابر تغییرهای بنیادین در جامعه است. تغییرهای بنیادین، دموکراتیک و پایدار در چارچوب رژیم ولایت فقیه امکان پذیر نیست.
به نقل از “نامه مردم”، شماره 918، 19 فروردین ماه 1392