دیدگاهِ حزب تودة ایران درباره: سیمایِ سوسیالیسمی که ما برای عملی کردنِ آن مبارزه می کنیم!
سخنرانی نماینده کمیته مرکزی حزب توده ایران در میز گرد کنگره حزب کمونیست فدراسیون روسیه
از طرف حزب توده ایران، از حزب کمونیست فدراسیون روسیه برای تدارک این میزگرد تشکر میکنم، یعنی میزگردی که در آن موضوع بسیار پراهمیت چگونگیِ ”سیمای سوسیالیسمی که برای تحقق آن مبارزه میکنیم“ بحث خواهد شد.
برنامه حزب توده ایران، که هفته گذشته در کنگره ششم حزبمان به تصویب رسید، بهروشنی توضیح میدهد که بهرغم عقبگردهای فاجعهبار و دردناک سالهای آخر دهه ۱۳۶۰خورشیدی(۱۹۸۰میلادی) در ساختمان سوسیالیسم در اتحاد شوروی و کشورهای سوسیالیستی در اروپای شرقی، سوسیالیسم همچنان هدف راهبردی و غایی همه جامعههای سرمایهداری است. برنامه حزب ما، سوسیالیسم را در حکم جایگزینِ منطقی، ناگزیر، و چند وجهی سرمایهداری تعریف میکند. البته مبارزه برای دستیابی به این جایگزینِ راهبردی، در جامعههای گوناگون از راههای گوناگونی صورت میگیرد، که به شرایط عینی و ذهنی غالب در آنها بستگی دارد. در مورد مشخص مبارزه در ایران، به علت شرایط عینی و ذهنی مسلط بر جامعه ما، حزب ما مرحله ملّی- دموکراتیک را همچون پیششرطی بنیادی و مهم در راه پیشبرد مبارزهمان به سوی سوسیالیسم، تعریف کرده است. این مرحله، برای فراهم آمدن و ایجاد شرایط لازم برای گذار به سوی سوسیالیسم و تحولِ سوسیالیستی، فرصت مورد نیاز را به وجود میآورد.
حزب توده ایران بر این اعتقاد است که، نزدیک به یک قرن پیش و با پیروزی انقلاب اکتبر در روسیه، مبارزه نظری و سیاسی در راه سوسیالیسم وارد مرحله عملی و کیفی نوینی شد. به اعتقاد ما، بهرغم عقبگردهای دهههای۱۳۶۰ و ۱۳۷۰(۱۹۸۰ و۱۹۹۰)، که بسیار دردناک بود، و با همه پیامدهای گستردهیی که داشت، نهتنها این مبارزه قطعی به پایان نرسیده است، بلکه در حقیقت اینک در قرن بیست و یکم این مبارزه وارد مرحله نوین دیگری شده است. بشریت، در طول ۲۵ سال گذشته، جهشِ نظام سرمایهداری جهانی و دگرسانیِ آن به شکل امروزیاش، یعنی بهرهکشیِ فراگیر و تجاوزگر را شاهد بوده است، که برای خود سرمایهداری هم پیامدهایی همهجانبه داشته است. اقتصاد نولیبرالی، زیر پوشش ”جهانیسازی“ و ”مقرراتزدایی برای افزایش کارآیی“، چیرگیِ سرمایه مالی را در سرتاسر جهان تأمین کرده است، و توانسته است به هزینه زحمتکشان و ویرانیِ محیط زیست، سودهای سرشاری بهدست آورد. مالیسازی فعالیتهای اقتصادیِ کلیدی و بهکار گرفتن نفوذِ سیاسی بهطورِمستقیم و علنی، واقعیت موجود ”نظم نوین جهان“ امروزی شده است. در سه دهه گذشته، انحصارگرایی و دیکتاتوریِ ذاتی اقتصاد سیاسی امپریالیسم- همانطور که لنین تشریح کرده است- در سراسر جهان بهروشنی دیده شده است. پیشبینیِ داهیانه و دوراندیشانه ۱۶۵ سال پیش مارکس و انگلس در ”مانیفست کمونیست“ درباره آشفتگی و هرجومرجی که از جهانیسازی گسترده شیوه تولید سرمایهداری ناشی خواهد شد، امروز به عیان میبینیم.
خلاصه آنکه، سرمایهداری در مرحله کنونیاش، به طرزی شتابنده از کنترل خارج شده است. استعاره ”مانیفست کمونیست“ که رشد ناپایدارِ سرمایهداریِ جهانی شده را با افسونی مهارنشدنی مقایسه میکند، بازتاب روشن و جالبی از روزگار ماست: ”…این جامعه که گویی به نیروی جادو چنین وسایل پرتوانی برای تولید و مبادله پدید آورده است، اکنون به جادوگری میماند که دیگر از عهده مهار کردن نیروهایی که با وِرد و افسون از زیر زمین احضار کرده است، برنمیآید.“
رفقا،
سرمایهداری در شکل کنونی آن در بحرانی ژرفنده و گسترده قرار دارد، بدون اینکه هیچ چشمانداز روشنی برای بازیافت پایداریاش وجود داشته باشد. این وضعیت، فرصتی است باارزش برای نیروهایی که در راه رسیدن به سوسیالیسم پیکار میکنند. اما رویدادهای کنونی به ما میآموزد که نباید بیمورد به خود غرّه شویم. از پیشگوییهای شتابزده درباره سقوط زودآیند سرمایهداری که به فرارسیدن خودبهخودیِ سوسیالیسم منجر میشود، باید پرهیز کنیم. سرمایهداری ثابت کرده است که میتواند نظامی سازگارپذیر باشد، و هنوز دارای توان و قدرت زیادی است.
رفقا،
اکنون روشن است که مرحله امپریالیستی، و سرمایهداری بیبندوبار و بدون نظارت، برآمدهای ناگزیرِ تحوّل سرمایهداریاند. همانگونه که مارکس پیشبینی کرده بود، سرمایهداری تولیدِ انبوه کالا و شبکههای توزیعِ گسترده را کاملاً توسعه داد و هنوز هم پشتوانه آن، همان حرص و آز بیحساب و کتاب بخش بسیار کوچکی از جمعیت جهان است. استفاده سودجویانه از نابرابریها، جنگها، بحرانها، و ویران کردن زیستگاه مان، شدت یافته است. این همان قدرت ویرانگرِ الگویِ اقتصادی نولیبرالی است که لگامگسیخته بر جهان میتازد. بحران کنونیِ اقتصادی و سیاسیِ ژرف و گسترده سرمایهداریِ جهانی که از تضادهای سرشتی آن ناشی میشود، اینک بشریت را تهدید میکند و بیتردید مانعی است بر سر راه توسعه و تحوّل مترقیانه ملّتها. مرحله ناگزیر امپریالیستی نظام سرمایهداری بیتردید تهدیدی است برای صلح و بقای کره خاکی ما که محل مناسب سکونت و زیست انسانهاست. ما کمونیستها ارزش فراوانی برای زندگی انسان و پیشرفت انسان در سطح اجتماعی و فردی قائلیم. به همین دلیل است که حزب توده ایران برای تحقق گزینه جایگزین سرمایهداری پیکار میکند.
شرایط مشخص قرن بیست و یکم گویای آن است که، اینک دلیلهای عینی بیشتری وجود دارند که این استدلال دیالکتیکی را تأیید میکنند که سوسیالیسم تنها وزنه تعادل منطقی ممکنیست که میتواند مرحله امپریالیستی سرمایهداری را از میان بردارد و خطری را که متوجه بشریت است، برطرف کند. این مشخصه منحصربهفرد و سرنوشتساز که سوسیالیسم را تنها رقیبی میداند که میتواند سرمایهداری را نفی کند، در چشمانداز عملی نیز میتوان مشاهده کرد. با ارزیابی و تحلیل تاریخی و منطقیای میتوان نشان داد که در طول یک قرن و نیم گذشته، بهجز سوسیالیسم علمی مارکسیستی، هیچ نظام اندیشگی(فکری) سامانمَند و همبسته دیگری که با سرمایهداری مخالف باشد وجود نداشته است. گونههای مختلف سوسیال دموکراسی و بهاصطلاح ”راه سوّم“، همه زودگذر و موقّتی بودهاند و مبانی و استدلالهای متزلزلی داشتهاند که در نهایت هم ناگزیر به خود سرمایهداری پیوند خوردهاند. اخیراً سوسیال دموکراسی حتّی در مقام هوادارِ سرسخت اقتصاد ”بازار آزاد“ و تجاوزگری امپریالیستی عمل کرده است. همچنین است در مورد بهاصطلاح ”اقتصاد اسلامی“، که آن را در برخی از کشورهای خاورمیانه و از جمله در ایران تبلیغ و ترویج کردند. اینک روشن شده است که ”اقتصاد اسلامی“ چیزی بیش از مشتی شعارهای بیپایه و بیمایه و توهّم فریبنده شبهایدئولوژیای بهاصطلاح ضدسرمایهداری نیست که ریشه در نفرت ارتجاعی ضدمُدرنیته دارد. برای نمونه، ”اقتصاد سیاسی“ ایران پس از سه دهه حکومت رژیمی دینسالار، زیر سلطه سرمایهداران الیگارشی بیرحمی است که حجم عظیمی از سرمایه مالی و انگلی انباشته کردهاند. در دهههای اخیر، و بهویژه در همین چند سال گذشته، زحمتکشان ایران پیامدهای ناگوار موجهایی از تجدید ساختار اقتصادی و ”شوکدرمانی اقتصادی“ای بر اساس نسخههای “صندوق بینالمللی پول“ را متحمّل شدهاند که خود این صندوق در اجرای آنها به رژیم ایران کمک کرده است.
به این ترتیب، با اطمینان میتوان گفت که چه در عمل و چه در نظر، به استثنای سوسیالیسم، هیچ گزینه و جایگزین دیگری وجود نداشته است که بتواند سرمایهداری را به چالش بکشد.
رفقای گرامی،
فروریزیِ اتحاد شوروی و کشورهای سوسیالیستی اروپا را نمیتوان کماهمیت دانست. با وجود این، درست در همین لحظه، در نقاط گوناگون جهان، راههای گوناگون گذار به مرحله سوسیالیستی آزموده میشود. مهمتر آنکه، بهرغم تبلیغات عظیم و کر کننده رسانهها و برهانهای شبهروشنفکران درباره پایان ناکام سوسیالیسم و مارکسیسم، در همهجای جهان مردم جویای جایگزینی برای هرجومرج خطرناک کنونیِ نظام سرمایهداریاند. البته ممکن است همه مردم هنوز تصوّر روشنی از آن جامعه نوین نداشته باشند و هنوز آن را سوسیالیسم ننامند، و این بدان علت است که در بسیاری از نقاط دنیا، جامعههای مختلف هنوز از مرحلههای میانی پیش از سوسیالیسم باید گذر کنند. امّا این امر تغییری در این واقعیت عینی نمیدهد که راه خروج از سرمایهداری، فقط میتواند به سوسیالیسم منتهی شود؛ و اینجاست که حضور ما کمونیستها، و پیکار انقلابیمان، نقشی کلیدی، بیهمتا، و جایگزینناپذیر پیدا میکند.
تجربه بیش از یک قرن و نیم به ما نشان میدهد که مسیر سوسیالیسم بغرنجتر از آنی است که در ابتدا تصوّر میشد. این مسیر دربردارنده ”آزمون و خطا“های رویکردهای گوناگون است. هر کشور و حتّی هر قاره شاید مجبور شود راهی متفاوت را در پیش گیرد و از مرحلههای میانی متفاوتی به سوی سوسیالیسم رود. نقطه ورود و خروج هر یک از این مرحلههای پیش از سوسیالیسم، خود جهشی انقلابی به مرحله کیفی نویی خواهد بود که مستلزم بهکارگیری سلسله شیوههایی انقلابی و تشکیل ائتلافهایی تاکتیکی میان طبقه کارگر و دیگر قشرها و طبقههای اجتماعی و نیروهای ترقیخواه است. این مرحلهها بیارتباط با هم و جدا از یکدیگر نیستند، و ما کمونیستها باید در هر یک از این مرحلههای گذار به سوسیالیسم، فعالانه شرکت کنیم، و خواهیم کرد. لنین با توجه به این شرایط مشخص تقریباً یک قرن پیش بود که درباره پویایی بغرنج این مسیرِ تحوّلی اظهار نظر کرد، و گفت: ”ما همه انقلاب بورژوایی و انقلاب سوسیالیستی را طبقهبندی میکنیم؛ ما همه بر لزوم مطلق تمایز قطعی میان این دو تأکید میکنیم. اما آیا میتوان انکار کرد که در طول تاریخ، عناصر جداگانه خاص این هر دو انقلاب، در هم میآمیزند؟“[آثار منتخب، جلد اول، ص ۴۸۲].
به عبارت دیگر، روند حرکت به سوی سوسیالیسم در مسیری مستمرّ و با خصلت مشخص انقلابی صورت میگیرد که در آن، در همان حال که ”کهنه“ تغییر میکند و تسلیم میشود، ”نو“ ظهور میکند. این همان دیالکتیکِ تحوّلِ اجتماعیِ است که اصول ماتریالیسم دیالکتیک آن را توضیح میدهد. همانطور که لنین پیشبینی کرد، این مسیری پر پیچوخم، و آمیزهیی از تحوّلهای انقلابی و اصلاحات خواهد بود. در قرن بیست و یکم، راهی که در پیشِ رو داریم، مستلزم برهمکُنِش پیچیده میان همه مبارزههای همزمان برای رسیدن به سوسیالیسم در سراسر جهان از یک سو، و سرمایهداری جهانی از سوی دیگر است. هسته مرکزی و نیروی محرّک تغییر، مبارزه طبقاتی است که کنش و واکنش خلّاقِ تحوّل و رشد نیروهای مولد و مناسبات تولید را به پیش میبرد. ما معتقدیم که، این در روند، و در هر مرحله از این فرآیند، مبارزه برای عدالت اجتماعی و دموکراسی، تأثیر ژرفی بر آینده ”سیمای سوسیالیسم“ و چگونگیِ شکلگیری آن خواهد داشت.
رفقا،
تجربه عملی و علم به ما میگوید که پیشگوییِ زمان وقوع رخدادها یا فرمولبندی تکتک جنبههای هر روند پیچیده انقلابی، امری غیرممکن است، و این واقعیت عینی، در مورد پیکار ما در راه رسیدن به سوسیالیسم نیز کاملاً صادق است. با وجود این، میتوان با اطمینان از برآمدهای مشترکی در هر جای جهان سخن گفت که در آینده در سیمای سوسیالیسم دیده خواهد شد:
شیوه تولید قدرتمندی که نیازهای رفاهی مادّی و اجتماعی همه شهروندان را، بدون آنکه دنیایی که در آن زندگی میکنند ویران کند، بتواند تأمین کند.
رعایت واقعی حقوق دموکراتیک که به طورِنهادی با رعایت اصول عدالت اجتماعی آمیخته است، و به آزادیهای اجتماعی و فردیِ ماندگار برای همگان ارج مینهد.
رفقا،
مبلّغان و هواداران سرمایهداری میگویند که این نظام اجتماعی برابرگرا و انسانی یک ناکجا آباد بیش نیست. اینان ادعّا میکنند که سوسیالیسم با سرشت انسان که همیشه در پی کسب منافع فردیاش است، مغایرت دارد. ما به آنان میگوییم که، متولّیان برده داری نیز چنین استدلال میکردند که برده کردن دیگری، یک حق طبیعی فردی است؛ آنان نیز در زمان خود فلسفه خود را میبافتند و آن نظم اجتماعیای را که در آن دیگر بردهیی وجود نداشته باشد، ایدهآلیسم و خیالگرایی تصوّر میکردند. اما اکنون روشن است که آنان کاملاً اشتباه میکردند.
رفقا،
کمونیستها تا آخر و تا رسیدن به سوسیالیسم خواهند رزمید، چرا که سوسیالیسم تنها آینده مترقیای است که میتوان بدان دست یافت. در غیر این صورت، وحشیگری (بربریسم) را میبایست پذیرا شویم؛ و ما هرگز تن به چنین خفّتی نخواهیم داد.
متشکرم.
۲اسفندماه ۱۳۹۲ ( ۲۰ فوریه ۲۰۱۳)
به نقل از “نامه مردم”، شماره 919، 2 اردیبهشت ماه 1392