جنبش کارگری و خطر گسترش تفکرات گمراه کننده
حزب توده ایران از شروع فعالیت تاکنون، برپایی تشکلهای کارگری را در سرلوحه برنامههایش قرار داده است و به چنین رویکردی با دیده افتخار می نگرد، و بر خلاف تحلیل ”کلمه کارگری“ که سعی می کند آن را مذموم جلوه دهد، از نقطههای درخشان فعالیت حزب تودهای ما بهشمار میرود.
مناسبتِ روز جهانی کارگر فرصتی پدید آورد تا بار دیگر نگاه ها و افکار عمومی نسبت به مشکلهای زحمتکشان در جهان و ایران بیشتر جذب شود. به دلیل موقعیت ویژهای که میهن ما به دلیل تحریمهای اقتصادی و اجرای برنامههای نولیبرالیای همچون حذف یارانهها در آن قرار گرفته است، حجم زیادی از خبر، گزارش، و تحلیل به مشکلهای زحمتکشان ایران اختصاص پیدا کرد. این رویکرد ویژه که خوشبختانه هر سال نسبت به گذشته بیشتر مورد توجه قرار می گیرد، روند مثبتی است که فعالان کارگری و حامیان آنان باید با حساسیت و توجه ویژه برای تداوم آن بکوشند. برای اینکه به وضعیت فعلی بیشتر واقف شویم لازم به یادآوری است که در گذشتهیی نه چندان دور چنین گستردگی و فراگیریای در پیگیری خواستهای کارگری در ایران وجود نداشت، و امسال را شاید نقطه اوج این حمایت ها باید قلمداد کرد. برای مثال، ما حمایتهایی را شاهد بودیم که جنبش زنان و فعالان حقوق بشری را نیز دربر میگرفت، که جای تحسین دارند. رشد جنبشهای اجتماعی و پیوند زدن این نیروها با یکدیگر روندی مثبت است که از آن باید پشتیبانی کرد و برای تداوم آن تمامی کوششها را به کار بست. به دلیل هراس رژیم ولایت فقیه از فعالیت کارگران آگاه و سندیکالیست، در طول چند سال گذشته فشارهای زیادی به فعالان در این عرصه وارد آمد که به زندانی شدن شمار زیادی از آنان منجر گردید، و در آخرین نوع از این اقدامهای غیرانسانی سه نفر دیگر از کارگران وابسته به سندیکای شرکت اتوبوسرانی واحد از کار اخراج گردیدند. خارج شدن عدهیی از فعالان کارگری از ایران به دلیل خطرهای جانی و دیگر مشکلهای طاقت فرسا با اینکه تاثیرهایی منفی به دنبال خواهد داشت، اما در صورت هوشیاری این فعالان، از این پدیده اجباری هم می توان برضد رژیم ولایت فقیه و به نفع طبقه کارگر استفاده کرد. درهرحال، در خارج از کشور هم امکانهایی وجود دارد که بر پایه اعتبار این کارگران سندیکالیست و حضورشان در مجامع کارگری بین المللی میتوان از آن به نفع جنبش کارگری میهن و طرحِ مسئلههای مبرم آن بهره گرفت. با اینکه جنبش کارگری میهنمان با ضعفها و معضلهای جدیای روبهرو است، اما همینکه ما هر سال نسبت به سال پیش توجه بیشتری نسبت به این جنبش را شاهدیم نشان دهنده آن است که، بررغم تمامی این فراز و نشیبها، مبارزات صورت گرفته بهخصوص در سالهای گذشته بی نتیجه نبودهاند؛ شاهد این ادعا هم همین توجه رو بهفزونی به مسئلههای کارگری در قیاس با سالهای گذشته است. نکتهیی که فعالان کارگری و حامیان آنان- چه در داخل و چه در خارج از کشور- باید با تیز هوشی نسبت به آن حساسیت نشان دهند، مبارزه با القائات و تفکراتی است که در ظاهر با نام حمایت از جنبش کارگری نوشته و یا بیان می شوند، اما در باطن، آگاهانه و یا ناآگاهانه، خاک پاشیدن به چشم جنبش کارگری باید دانسته شود. انتخابات خرداد ۸۸ و به دنبال آن تقلب انتخاباتی ولی فقیه برضد خواستهای مردم، جنبش اجتماعی عظیمی را به وجود آورد که هم اکنون با عنوان “جنبش سبز“ شناخته شده است. سایت ”کلمه“ از جمله سایتهایی است که مدعیِ نمایندگی بخش چشمگیری از این جنبش است. به دلیل وجود همین جنبش اجتماعی، ما از مدتها پیش رویکردهایی مثبت در رابطه با جنبش کارگری را از سوی این سایت شاهد بودهایم. حاصل این رویکرد، انتشار دائم تک برگیِ ”کلمه کارگری“ است که تمام و یا بهطورِعمده به مسئلههای کارگری میپردازد. ”کلمه کارگری“ در آخرین شمارهاش که ۱۱ اردیبهشت همزمان با روز جهانی کارگر منتشر شد در مطلبی با عنوان: ”فراتر از نزاع چپ و راست“، به نقش حزبها و استفاده از سندیکاها برای پیشبرد مقاصدشان پرداخته است. مطلب یاد شده، در این باره آورده است: ”احزاب و نحلههای سوسیال دمکراسی از صدر مشروطه و بخصوص در دهه بیست شمسی آغاز کننده بحث دفاع از حقوق کارگران در ایران بوده اند. حتی این نحلهها در نوشتن اولین قانون کار نقش مهمی داشتهاند. اما شیوه دفاع از حقوق کارگران با تعلقات حزبی این نحلهها پیوند خورده بود. آنچه که میبایست در یک حزب پیگیری میشد وارد سندیکاها شد و فعالیت سندیکایی به ادامه دغدغهها و برنامههای حزبی تبدیل شده بود. به گونهای که مثلا نام سندیکا با دفاع از حقوق کارگران همواره با تعلق به این نحلههای حزبی- سیاسی عجین شده بود. سندیکا سازمان مردمنهاد مبتنی بر کار است و حزب نیز یک سازمان مردمنهاد است. وجه تمایز اصلی سندیکا و حزب در این است که حزب اساساً برای کسب قدرت دولتی شکل میگیرد و تلاش برای ورود به ساختار دولتی از لوازم ذات حزب است. حزب تنها سازمان مردمنهادی است که میان جامعه مدنی و دولت درنوسان است. میل به کسب قدرت دولتی احزاب باعث این میشود که سندیکاها همانند سایر سازمانهای مردمنهاد، همچون سازمانهای دانشجویی، باید فارغ از تعلقات حزبی شکل بگیرند و فعالیت کنند.“ قبل از وارد شدن به این بحث، این سؤال پیش میآید که، چه ضرورتی موجب گردیده است که نگاهِ ”کلمه کارگری“ به این موضوع معطوف گردد؟ نخست اینکه، تمام سندیکاهای مستقل تعطیل و یا زیر فشارند و فعالان سندیکایی نیز یا در زندانند و یا به خارج شدن از ایران مجبور گردیدهاند و یا در داخل اگر ماندهاند با معضلهای بسیار دستبهگریبانند. در مورد حزبها هم که وضعیت بهطورِکامل مشخص است. هیچ حزب مستقل و مردمیای در شرایط کنونی نه اجازه و نه امکان فعالیت دارد. بنابراین، باید نتیجه گرفت که موضوعهای بسیار مهم تر و در اولویت بالاتری وجود دارند که می شد بر آنها انگشت گذاشت. صرف نظر از این موضوع، از انتشار چنین دیدگاهی می توان دو برداشت کرد، که به نظر ما در نهایت به نتیجهیی مشابه خواهند رسید. یکی اینکه نقش “حزب کمونیست ایران” و حزب توده ایراندر جنبش کارگری ایران را منفی و مخرب ارزیابی میکند، و دو دیگر اینکه فعالیت سندیکاها را صرفاً پیرامون مسئلههای صنفی میداند که نمیبایست به موضوعهای سیاسی- و به تعبیر ”کلمه کارگری“ فعالیت حزبی- وارد شود. البته این دیدگاه محافظهکارانه و ارتجاعی مقولهیی نیست که ”کلمه کارگری“ به کشف آن نایل آمده باشد. تاریخ مبارزات کارگری در طول بیش از یک قرن گذشته چنین القائات نخنما شدهیی را تجربه کرده چندان که تازگی پیشیناش را بهکلی از دست داده است. شخصیتها و فعالان سیاسیای که آشنایی کامل با تحولهای سیاسی دیگر کشورها دارند آگاهند که اتحادیه های کارگری، در آغاز قرن بیستم میلادی، پایه گذار حزب کارگر در بریتانیا بودند، و یکی از عمده ترین منبع های مالی حزب کارگر در بریتانیا هستند، و به طورِ سنتی این وضعیت از دههها پیش ادامه داشته است. رهبران حزب کارگر در کنفرانسهای سالیانه این سندیکاها شرکت میکنند و در آنها سخنرانی میکنند. در آمریکا هم اتحادیههای کارگری علاوه بر مطالبات صنفی در مسئلههای سیاسی هم شرکت فعال دارند، و با کمکهای مالیشان کمابیش به کاندیداهای ”حزب دمکرات“ در مبارزات انتخاباتیشان یاری میکنند. فرانسه یکی از معدود کشورهایی است که سندیکاهای قدرتمندی در آن مشغول به فعالیتند. نگاهی اجمالی به وضعیت سیاسی فرانسه در همین یک سال گذشته به خوبی نشان میدهد که سندیکاها در این کشور بهطورِفعال هم در عرصه سیاسی و هم در عرصه مطالبات صنفی فعالیت مستمر داشته اند. در ایتالیا، یونان، و دیگر کشورها هم میتوان وضعیت مشابهیی را مشاهده کرد. داسیلوا، رئیس جمهوری سابق برزیل، از دل سندیکاهای کارگری و به نمایندگی از سوی “حزب کارگران برزیل“ بر مسند ریاست جمهوری برزیل تکیه زد. رئیس جمهوری جدید ونزوئلا از فعالان سندیکایی است. لازم به یادآوری است که، نیروهای ضدانقلابی و ارتجاعی در مقاطعهای مختلفی از تاریخ سعی کردهاند از سندیکاهای کارگری برای رسیدن به هدفهای پلیدشان استفاده کنند. از شیلیِ دوران آلنده و ونزوئلا در سالهای نخست زمامداری چاوز برای نمونه میتوان نام برد. لخ والنسا از درون اتحادیههای کارگری فعالیتهای ضد انقلابیاش را به پیش برد و حتی به مقام ریاست جمهوری رسید. با توجه به دادههای بالا، مشخص نیست بر اساس کدام یک از واقعیتهای موجود، ”کلمه کارگری“ به چنین نتیجهگیریای رسیده است. زیاد دور نرویم، نمونه خود ایران هم در این موضوع میتواند روشن کننده باشد. خبرگزاری مهر، ۱۳ اردیبهشتماه، از علیرضا محجوب در رابطه با کاندیداتوری کمالی- وزیر کار در دولت خاتمی- سوال کرده است، و محجوب در جواب گفته است: ”ما در مورد کاندیدایی حرف میزنیم که چون هنوز ثبت نام نکرده، اعلام کاندیداتوری هم نکرده، بلکه خانه کارگر اصرار دارد که آقای کمالی اعلام کاندیداتوری کند.“ سایت ”کلمه“ بهخوبی آگاه است که بسیاری از قوانین ضد کارگری در زمان وزارت کمالی تصویب شد، و “خانه کارگر“ هم تشکلی زیر فرمان رژیم ولایت فقیه است. اما بحث بر سر این است که، حتی این تشکلهای ارتجاعی هم فعالیتها را به مسئلههای صنفی محدود نمیکنند، و در ظاهر هم که شده برای ریاست جمهوری کاندیدا تعیین میکنند. بنابراین، فعالیتهای صنفی سندیکاها با تحولهای سیاسی درهم تنیده شدهاند و لازم و ملزوم یکدیگرند. برای روشنتر کردن بحث یادآوریِ دو نمونه تاریخی لازم است. در مقطعهای اساسی “جنبش ملی شدن صنعت نفت”، نقش اثرگذارِ اتحادیههای کارگری انکارناپذیر بود، و کارگران توانستند با تظاهرات و اعتصابهایشان، نقشی تعیین کننده در رویدادهای این جنبش ملی بازی کنند. آیا چنین رویکردی از سوی سندیکاها مثبت ارزیابی میشود و یا در خدمت خواستهای حزبی بوده است؟ “کلمه کارگری“ بهخوبی میداند که اعتصاب “کارگران شرکت نفت“ نقشی تعیین کننده در پیروزی انقلاب شکوهمند بهمن ایفا کرد. آیا چنین رویکردی مثبت بود و یا کارگران میبایست فعالیتهایشان را به حرکتهای صنفی محدود میکردند؟ فعالیت سندیکاها، اتحادیهها، و دیگر تشکلهای صنفی، و رابطهشان با حزبهای سیاسی موضوعی نیست که از آن برداشت منفی بشود، و در بسیاری از موردها این رابطه لازم و ملزوم یکدیگر بودهاند و هستند. اینکه حزبها برای رسیدن به قدرت مبارزه می کنند هم موضوعی نیست که از آن برداشت منفی شود. این واقعیتی شناخته شده و جا افتاده در تمامی دنیا است، و در حقیقت تظاهری از دموکراسی در عمل است. حزبهای مردمی برای رسیدن به این مقصود به پشتیبانی اجتماعی نیازمندند، و برای رسیدن به این منظور از ابزارهای مختلف استفاده میکنند. تاریخ معاصر میهن ما نشان میدهد که جنبش دانشجویی در مقطعهای مختلفی نقشی مهم را در مبارزه با ارتجاع بازی کرده است. بهطورِمثال، جنبش دانشجویی در اعتراض به توقیف روزنامه ”سلام“ به شدت مورد حمله قرار گرفت. آیا رویکرد جنبش دانشجویی نسبت به تعطیلی روزنامه ”سلام“ اشتباه بود یا سرکوب وحشیانهیی که برضد آن صورت گرفت؟ جنبش زنان در طول سالهای اخیر برضد رژیم ولایت فقیه مبارزهیی شجاعانه کرده است. این جنبش علاوه بر مبارزه برای دستیابی به حقوق زنان، در عرصه سیاسی نیز به نقش آفرینیای فعال پرداخته است. آیا جنبش زنان از وارد شدن به مسئلههای سیاسی باید اجتناب می کرد؟ ارزیابی ”کلمه کارگری“ در این ارتباط چیست؟ واقعیت این است که هنگام بحث درباره جنبشهای اجتماعی و بررسی آنها، و همچنین به هنگام تجزیه و تحلیل آنها، نسبت به جنبش کارگری حساسیتها دو چندان می شوند، و سعی می شود که با توجیههایی گونهگون از رشد آگاهی در صفهای فعالان این جنبش جلوگیری بهعمل آید.
”کلمه کارگری“، به نقش حزب توده ایران در تدوین اولین “قانون کار“ ایران اشاره میکند، اما در ادامه معتقد است: “شیوه دفاع با تعلقات حزبی این نحلهها پیوند خورده بود.“ مشخص نیست که منظور اصلی از این دیدگاه چیست، اما به نظر میرسد منظور این است که به باور ”کلمه کارگری“ چنین ”تعلقات حزبی“ آثار منفیای برای جنبش کارگری بههمراه داشته است. اگر فرض کنیم که این ارزیابی درست باشد، آن گاه باید به این نتیجه رسید که قلع و قمع سندیکاهای کارگری به هنگام مستحکم سازی پایههای دیکتاتوری رضاخان، یا بعد از کودتای ننگین ۲۸ مرداد، و یا سرکوبهای خونین دهه ۶۰ میهنمان، از عملکرد حزبهای سیاسی در ارتباط با جنبشهای اجتماعی ناشی شده است، و سرکوب اتحادیههای کارگری در سه دوره یاد شده، بر خلاف خواست و تمایل حاکمیت به مرحله اجرا درآمده است. بعید است گردانندگان ”کلمه کارگری“ از تحولهای جنبش کارگری در دهه بیست اطلاع نداشته باشند. اما سعی در وارونه جلوه دادن آن تحولها، سئوالهایی را پیش میآورد. از هر زاویهیی که به تحولهای آن سالها بنگریم- به شرطی که ارزیابی واقع بینانه باشد- باید اذعان کرد که، مبارزههای دهه بیست اتفاقا از درخشانترین صفحههای تاریخ مبارزه طبقه کارگر و حزب پیشاهنگاش یعنی حزب توده ایران است. استناد به سخنان مهندس بازرگان، که در تمام دورانهای فعالیتش کمونیست ستیز بود، جالب است. زنده یاد مهندس بازرگان در مصاحبهیی که قبل از فوتش با مجله ”ایران فردا“ داشت، درباره فعالیتهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران، در مورد حزب ما و مبارزات سیاسی آن دوران این طور مطرح می کند که، مبارزات سیاسی در دوره جدید و تاسیس حزب و گروههای انقلابی را تودهایها به جوانان ایرانی یاد دادند: ”حالا اگر چه ما با آنها مخالفیم ولی حق را باید گفت که در آن زمان نه ملیها و نه آخوندها هیچ کدام در این مسایل وارد نبودند و عملا کمونیستها بودند که اندیشه مبارزه سیاسی را به ایران آوردند و راه و رسمش را به همه تعلیم دادند.“ ”کلمه کارگری“، آگاهانه و یا ناآگاهانه نمی خواهد این واقعیت را باور کند که اگر فعالیت “حزب کمونیست ایران” و حزب توده ایران نبود اصولا جامعه ایران با مقوله سندیکا آشنا نمیشد. فعالیت کارگری با فعالیت کمونیستها گره خورده است. فعالیت زنان با کوششهای کمونیستها درهم تنیده است. جنبش دانشجویی از سوی حزب توده ایران به این حد از گسترش و پیشرفت رسیده است. اگر به فعالان کارگری که در داخل و خارج از ایران مبارزه می کنند، نظر بیفکنیم متوجه می شویم که آنان میوههای درختان پرباریاند که چندین دهه پیش حزب کمونیست و حزب توده ایران آنها را غرس کردهاند. با اینکه بعد از کودتای ۲۸ مرداد فعالیتهای سندیکایی به محاق تعطیلی کشانده شدند، اما روح ناآرام اندیشههای سندیکایی مانع از آن گردید که ما هیچگونه تلاشی را شاهد نباشیم. در میان فعالان کارگری هم اکنون کسانی هستند که فرزندان سندیکالیستهای سابقاند که در دامن حزب کمونیست و حزب توده ایران پرورش یافتند. حزب توده ایران از شروع فعالیت تاکنون، برپایی تشکلهای کارگری را در سرلوحه برنامههایش قرار داده است و به چنین رویکردی با دیده افتخار می نگرد، و بر خلاف تحلیل ”کلمه کارگری“ که سعی می کند آن را مذموم جلوه دهد، از نقطههای درخشان فعالیت حزب تودهای ما بهشمار میرود. حزب توده ایران، حزب کارگران و زحمتکشان، حزب دهقانان بی زمین و زحمتکش، و حزب زنان ستم دیده، آگاه، پیشرو، و محروم است: روح تمامی برنامههای تدوین شده حزب در ارتباط تنگاتنگ با این نیروهای اجتماعی بوده است. ”کلمه کارگری“ سعی دارد این ”تعلقات حزبی“ در دفاع از حقوق نیروهای اجتماعی را جدا از هم تفسیر کند. ”تعلقات حزبی“ای که ما در طول بیش از هفتاد سال فعالیت بر آن تاکید ورزیدهایم، بر خواستهای کارگران، دهقانان، جوانان، و حقوق خلقها استوار بوده است، و جزءِ جداییناپذیر کوششهای تاکنونی تودهایها بوده است. ما معتقد نیستیم که انتشار چنین دیدگاهی در مقطع حساس کنونی تصادفی بوده است. و بهطورِحتم هدفهایی ضد کارگری در پشت آن نهفته است. از این منظر باید به فعالان کارگری یادآوری کرد که، ضمن هوشیاری، به گردانندگان ”کلمه کارگری“ فشار بیاورند تا از نشر چنین افکار ضد کارگریای جلوگیری شود. ذکر این نکته نیز ضروری به نظر میرسد که در لیست طویل مطالب منتشر شده در ”کلمه کارگری“، اشارهیی به برنامههای نولیبرالیستی نگردیده است. وظیفه بدنه جنبش سبز و دیگر فعالان کارگری است تا در این ارتباط به روشنگریهای ضروری اقدام کنند، چرا که ادامه چنین عملکردی از سوی ”کلمه کارگری“ در اساس بر ضدمنافع و مصالح جنبش اصلاحات مردمی می باشد.
به نقل از “نامه مردم”، شماره 920، 16 اردیبهشت ماه 1392