موقعیت لبنان، در روندِ تحولهای منطقهای: چگونگیِ برخورد با پروژه“خاورمیانه جدید“در مرحله کنونی
دکتر ماری ناصیف-الدبس
به دعوت هیئت تحریریه ”نامه مردم“، رفیق دکتر ماری ناصیف- الدبس، معاونِ دبیر کل حزب کمونیست لبنان، و مسئول شعبه روابط بینالمللی این حزب، تحلیلها و برداشتهای حزب برادر را درباره تحولهای اخیر منطقه در اختیار ”نامه مردم“ قرار داد، که در زیر میخوانید:
در شرایط حساس کنونی و با توجه به دگرگونیهای سریع در منطقه، بهخصوص در سوریه و فلسطین، لبنان نیز در وضعیتی حساس، تعیین کننده، و خطرناک بهسر میبرد. توقف عملیات نظامی در چارچوب توافقنامه میان دولت ترکیه و کُردهای آن کشور در حکم مقدمهیی برای آزادی عبدالله اوجالان، رهبر حزب کارگران کردستان ترکیه[پ ک ک]، با توجه به دگرگونیهای سریع و همزمان در عراق و ترکیه (در خصوص مسئله کردها) می تواند اثری عمیق و تاریخی بر لبنان داشته باشد.
در شرایطی که سفرهای متوالی به ”پادشاهی سعودی“ و سخنان مسئولان (با توجه به دورنمای اوضاع در سوریه) نوید تشکیل دولت ”از پیش تدارک دیده شده“(یا کابینه جدید) و رفع مانعهای پیش روی آن را می داد، درگیریهای آغاز شده در ”القصیر“ و صحبت از گشودن جبهه ”جولان“، بههمراه انتظار نتیجه گفتوگوهای سران (پوتین- نتانیاهو، و پوتین-اوباما) احتمالها را در زمینه تشکیل دولت ”از پیش تدارک دیده شده“ روبه کاهش می گذارد. در همین حال طبقه حاکم (در لبنان) مجددا به طرح شعار قانون انتخابات روی آورده است. هدف اینان از این کار، بهتاخیر انداختن انتخابات به منظور خَلط مبحث و سازمانیابی مجدد و انتظار برای آن چیزی است که در ماههای آینده از سوی مسکو و واشنگتن دیکته خواهد شد.
مرحلهیی را که ”سرنوشت ساز و خطرناک“ توصف کردیم چگونه می توانیم ارزیابی کنیم؟ آیا رویارویی با فتنه و یا جنگ داخلی مذهبیِ پیش روی امکانپذیر است؟
برای پیشبینیِ مرحله پیش رو ناگزیر به گذشتهیی که در آن تقریبا تمامی رژیمهای عربی در کنفرانس مادرید در سال ۱۹۹۱( در چارچوب آنچه که امپریالیسم آمریکا ترسیم کرد) با اسرائیل وارد گفتگو شدند، باید بازگردیم.
بررغم اینکه لبنان بهطورِمستقیم وارد گفتگو با اسرائیل نشد، و همچنین بررغم رهایی سرزمینهای اشغالی(جنوب لبنان) براثر عملکرد ”مقاومت“ و بدون امضایِ هیچگونه توافقنامهیی براساس ”کمپ دیوید“، ”اسلو“، و یا ”وادی عربه“، اما به دلیل ساختار ”فرقه ای“ این نظام[لبنان]، سرانجام با نسخه ”طائف“[عربستان سعودی] و از دروازه گشاد، وارد بازی ”خاورمیانه جدید“ گردید. این مهم از طریق تقسیم طبقه حاکم به دو گروه با نشانههای مذهبی یعنی ”هلال شیعی“ و ”هلال سنی“، و در نهایت با وابستگی به دو محور برتر منطقهای و موازنه بینالمللی حاکم صورت گرفت.
به همین دلیل پیروزیهای مقاومت ملی در برابر دشمن صهیونیستی، به تدریج به پیروزیهایی غیراستوار وغیرموثر در اوضاع داخلی بهمنظور هرگونه تغییر مورد انتظاری تبدیل گردید. همان گونه که امروز لبنان و در نتیجه بحران سوریه و هرگونه احتمال در روند مسئله فلسطین، آن هم به دلیل همراهی برخی عربها با پروژه صهیونیستی مطرح شده از جانب دولت اوباما زیر عنوان: ”اسرائیل دولت یهود در جهان“، شاهد روندی هراسناک در رویارویی با آرامش و صلح در داخل کشور است، این روند در دخالت مستقیم در رویدادهای سوریه (زیر پوشش و بهانههایی گوناگون مانند پشتیبانی از خواستهای دموکراتیک مردم سوریه و یا بهراه اندازی جبهههای مقاومت برضد دشمن صهیونیستی و یا رویارویی با رشد جریان تکفیری، و جز اینها) خود را آشکار می سازد.
در این میان سه عامل اساسی را بررسی می کنیم:
نخست، پروژه امیر قطر(رئیس اتحادیه عرب در حال حاضر)
قطر پروژه خود را با عنوان پر طمطراق ”صلح“ مطرح کرد. این پروژه بر اساس امکان تبادل زمین بین اسرائیل و نهاد قدرت در فلسطین بنا گذاشته شد. اگرچه بهانه چنین طرحی ترسیمِ مرزهای جغرافیایی دولت(از پیش تدارک دیده شده) فلسطین، یعنی مرزهای ژوئن ۱۹۶۷ و قدس شرقی در حکم پایتخت بود، اما آنچه در عمل انجام می پذیرد، چیزی نیست جز ”مبادله ” به معنی جابهجایی فلسطینیها از سرزمینهایشان بهمنظور امکان دادن به ”آبادی نشینان“ برای استیلا بر این سرزمینها و بهوجود آوردن زمینه برای مرزهای جدیدی که دولت آنان(اسرائیل) پس از انجام پاکسازی دینی و استیلا بر سرزمینهای فلسطینیهای بازمانده از نکبتِ سال ۱۹۴۸، به آنها نیاز دارد.
این وضعیت برای آوارگان فلسطینی چه مفهومی میتواند داشته باشد؟ بی شک معنای آن اینست که، بازگشت آوارگان براساس قطعنامه ۱۹۴[ سازمان ملل] سخنی بی مورد است. به بیان آشکار یعنی اینکه: آوارگان موجود در اردن و لبنان در جای خود ثابت خواهند ماند. علاوه بر این، با توجه به بحران رو به افزایش در سوریه، آوارگان فلسطینی ناگزیر اردوگاه ”الیرموک“ در دمشق را (پس از نفوذ ”ارتش آزاد سوریه“ و همچنین برخی از نیروهای سلفی در آن ) ترک میکنند و به لبنان پناه خواهند برد.
نتیجه آنکه، پروژه جدید قطر جز تکملهیی بر نسخهیی ارتجاعیتر از توافقنامه ”اسلو“ با مضمون تلاش برای ماندگاریِ فلسطینیها(بهصورت شهروند) در بعضی از کشورهای عربی، چیز دیگری نخواهد بود. در خصوص لبنان این طرح پیامدی دوگانه خواهد داشت.
اولاً- استقرار و آرامش داخلی لبنان را در پی درگیریهای مذهبی در پیش رو بههم میریزد و به اسرائیل امکان دخالت مجدد در امور داخلی لبنان را خواهد داد: همان گونه که در گذشته و هر زمانی که لبنان در جنگ داخلی درگیر می گردید.
ثانیا- تلاشهایی که رو به سویِ تجزیه سوریه دارد
در این مجال نقش ترکیه با پشتیبانی آمریکا و پول ”خلیج عربی“ آشکارتر می گردد.
آنچه که چند روز پیش براثر انفجارهای جنایت کارانه در ”ریحانیه“(در ترکیه) روی داد، و آنچه که از زمانی کوتاه پیش از این در منطقه استراتژیک ”القصیر“(این منطقه روستاهای اطراف دمشق را به منطقه حمص و سواحل سوریه وصل می کند) روی میدهد، بر تلاشهایی در جهت ترسیم مرزهایی جدید در داخل سوریه پیش از آغاز کنفرانس سران آمریکا- روسیه دلالت دارد. این مرزها امکان وسعت دادن به سرزمینهای زیر سلطه گروههای درگیر را در صورتی که دو طرف مسلط در نظام جهانی(آمریکا و روسیه) به توافق نرسند، فراهم خواهد کرد.
تجزیه سوریه (در صورت بهوقوع پیوستن آن) آخرین مرحله پروژه ”خاورمیانه جدید“ را که نام مرحله ترسیم مرزهای دو هلال ”سنی“ و ”شیعی“، یعنی منطقههای زیر نفوذ آمریکا و روسیه بر آن نام نهاده شده را آغاز خواهد کرد. این امر مهم جایگاه اسرائیل را دوباره به آن باز خواهد گرداند، یعنی جایگاهی که پس از جنگ عراق و بهواسطه دخالت مستقیم امپریالیسم، تا حد زیادی از دست داده بود.
ثالثا- تکمیل تجزیه عراق و اثرهای آن در خلیج فارس
توافقنامه حکومت اردوغان و حزب کارگران کردستان[پ ک ک ] در خصوص آتش بس و انتقال نیروهای مسلح کرد به عراق با موافقت مسعود بارزانی، وارد مرحله اجرایی گردید. این توافقنامه عاملی اساسی در راه ارتقای خودمختاری در آن منطقه و تحقق آمال دولت کردی مطرح شده در سالهای ۱۹۹۰ است. این اما راه را برای موفقیت پروژه تجزیه عراق بنابر طرحهای پیشبینی شده بهطورِ گسترده هموار خواهد کرد.
این امرجدا از توسعه دایره نفوذ سیاسی و اقتصادی ترکیه از طریق ارتقا توافقهای کنونی در خصوص نفت عراق وهمچنین فشار بر این کشور (وحتی سوریه) در مورد بازنگری در سهمیه آب این کشورهاست. بازنگری در سهمیه آب بر کشاورزی فعال و روبه رشد ترکیه و انحصار موجودی مواد غذایی تاثیر بسیاری دارد. در مورد سهمیه آب پژوهشهای متعددی منتشر شده است.
در مقام ”چپِ عرب“، برخورد ما چگونه خواهد بود؟
با عنایت به آنچه بیان گردید، برای بی اثر کردن این پروژه، محوری بودنِ پروژه امپریالیستی- صهیونیستی وپذیرش آن از سوی برخی از عربها و دورنمای آینده آن را باید افشا کنییم. در خصوص سوریه نیز با توجه به استفاده نکردن رژیم از فرصتهای پیش آمده، همین روش را به کار خواهیم برد. برای انجام این کار و برای رویارویی باید وحدت عمل بهوجود آید. این امر بدون تحقق دو شرط زیر ممکن نخواهد بود. شرط اول، در گرد آوریِ کلیه نیروهای مقاومت در منطقه (اعم از نیروهای عربی و یا غیرعربی) در برابر ”پروژه تجزیه خاورمیانه و تیدیل آن به منطقهیی برای در گیریهای مذهبی و قومی“ تحقق می پذیرد. شرط دوم، در ارتقا وبالا بردن کیفیتِ ”اللقا الیساری“ (تشکلِ چپِ عرب ) در حکم چارچوبی جامع برای وسعت بخشیدن به فعالیتها به منظور همکاری با چپ در منطقه خاورمیانه تکوین مییابد. کمونیستها برای هردو هدف، یعنی رویارویی با پروژه امپریالیستی (با همه شاخههای آن) و ضرورت تغییر اجتماعی با سمت گیری ساختمان جامعه سوسیالیستی، نیروهایی پیگیر خواهند بود.
بیروت- ۲۵ اردیبهشتماه ۱۳۹۲[۱۵ماه مه ۲۰۱۳]، همزمان با شصت و پنجمین سالروز نکبت فلسطین
به نقل از “نامه مردم”، شماره 922، 13 خرداد ماه 1392