تأملی دقیق تر بر نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲
علی خامنهای، ولیِ فقیه رژیم، هفته گذشته، سخنانی را ایراد کرد که بخشی از آن به انتخاباتِ مهندسیشده ریاست جمهوری مربوط میشد.
او در این باره گفت: ”دشمنان و مخالفان جمهوری اسلامی تلاش کردند یا انتخابات برگزار نشود و یا با سردی و بی اعتنایی ملت روبرو شود.“ و در جایی دیگر، با اشاره به درخواستش از مخالفانِ ”نظام“ برای شرکت کردن در انتخابات، افزود: ”این واقعیت نشان میدهد حتی کسانی که طرفدار نظام نیستند به نظام و انتخابات آن اعتماد دارند چرا که میدانند جمهوری مستحکم اسلامی، مثل شیر در مقابل طمعورزان ایستاده و از کشور، منافع ملی و عزت ملی، بخوبی دفاع میکند.“ علی خامنهای در قسمتی دیگر از سخنانش گفت: ”معنای حضور مردم این بود که به سرنوشت کشور علاقهمندند، به نظام جمهوری اسلامی، که این انتخابات جزو ارکان و متون آن است، علاقهمندند، به دستگاههای برگزارکننده انتخابات- چه مجری، چه ناظر- اعتماد دارند و امیدوار به حرکت مستمر پیشرونده کشورند. … به هر حال انتخابات حقیقتاً یک پدیده برجسته و مهم بود، … این فضل الهی بود، لطف پروردگار بود که دلهای ملت را هدایت کرد و نیروهای عظیم وارد صحنه شدند و این حماسه را به وجود آوردند. انتخابات حقیقتاً حماسه شد، مردم همان چیزی را که آرزوی خیرخواهان بود که یک حماسه سیاسی به وجود بیاید، تحقق دادند.“
لُبِ مطلب خامنهای در این سخنان چند نکته بود: نخست اینکه، حضور گسترده مردم تحقق یافت؛ دوم اینکه، مردم به ”نظام“ اعتماد دارند؛ و سوم اینکه، مخالفان هم، به ”نظام“ و انتخابات آن اعتماد دارند. از دیدِ ما ولیِ فقیه رژیم درست به نکتههایِ مهمی اشاره کرده است که بررسیشان می تواند ادعاهای او در رابطه با انتخابات مهندسیشده اخیر[دوره یازدهم ریاست جمهوری] را روشن سازد. همشهری آنلاین، ۲۶ خردادماه، جدول نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در تهران را انتشار داد، که نشان میدهد جمعاً کمی بیش از ۲ میلیون و ۸۶۰ هزار نفر در انتخابات شرکت کردهاند. اما روزنامه شرق، ۱ تیرماه، آمار تفکیکی نتیجه انتخابات ریاست جمهوری را انتشار داد، که در آن نکتههایِ جالب فراوانی میتوان یافت. شرق در این باره می نویسد: ”عصر چهارشنبه نتایج انتخابات ریاست جمهوری به تفکیک استانها روی سایت وزارت کشور قرار گرفت، جدولی عریض و طویل با اعداد و ارقام ریز از بخش استانها و شهرستانها به تفکیک هر نامزد که در دریافت درک مفهومی از ترکیب آراء و اقبال مردم به هر نامزدی کمکی نمی کرد. … در این شرایط برای دستیابی به یک شمایِ کلی از میزان آراء مجبور به جمع کردن تک تک آمار شدیم. … کاری که وزارت کشور، ستاد انتخابات کشور و استانداریها از انجام آن دریغ کرده بودند.“ بنابراین با استناد به همین مطلب روزنامه شرق، باید به این نتیجه رسید که حتی در ارایه آمار هم در عمل مهندسی شده است. روزنامه شرق، بههمراهِ این توضیح، نموداری را انتشار داده است که در آن میزان رأیهای ریخته شده برای هر کدام از کاندیداها نیز مشخص شده است. جمع کل رأیهایِ ریخته شده در استان تهران کمی بیش از ۴ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر اعلام شده است. در مقایسه با آمار اعلام شده همشهری آنلاین، باید به این نتیجه رسید که آن آمار مربوط به “شهر تهران“ و آمارِ روزنامه شرق مربوط به “استان تهران” است. بنابر آمار رسمیای که اعلام گردید، عده شرکت کنندگان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ [در”استان تهران”]، ۸ میلیون و ۷۹۶ هزار نفر بود. بنابراین، طبقِ آمارِ انتشاریافته، و بر خلافِ ادعاهای علی خامنهای، فقط در “استان تهران“- که از نظر سیاسی مهمترین و حساسترین منطقه محسوب میشود- لااقل ۵۰ درصد از مردم در انتخابات شرکت نکردهاند. برای اینکه جنبههای مهم این مسئله بیشتر مشخص شود، نگاهی به آمارهای گذشته لازم بهنظر میرسد. در نخستین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۵۸، بیش از ۳ میلیون و ۹۰۰ هزار نفر در تهران رأی دادند. عده واجدین شرایطی که در آن سال[۵۸] رأی دادند نزدیک به ۲۱ میلیون نفر و در سال ۹۲ بیش از ۵۰ میلیون نفر اعلام شده است. تفاوت آمار شرکت کنندگان در انتخابات اخیر در”استان تهران”[ یعنی ۴ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر]، در مقایسه با سال ۵۸ [یعنی۳ میلیون و ۹۰۰ هزار نفر]، چیزی در حدود ۵۰۰ هزار نفر است. جمعیت آن زمان ایران ۳۵ میلیون نفر و اکنون بیش از ۷۵ میلیون نفر است. با مروری بر آمار رسمیِ اعلام شده در ارتباط با انتخابات ریاست جمهوری، و با نظر داشت رشد جمعیت، و نیز با حسابی سرانگشتی، به راحتی به این نکته میتوان پی برد که میزان آراءِ شرکت کنندگان در استان تهران، پایینترین میزان در طول موجودیت رژیم جمهوری اسلامی بوده است. آمارهای موجود به روشنی این واقعیت را اثبات می کند. سؤال اساسی از ولی فقیه رژیم این است که، اگر او مدعی است که دلیل شرکت مردم نشانه اعتمادشان به ”نظام“ است، شرکت نکردنِ بیش از ۵۰ درصد مردم فقط در استان تهران را چگونه باید توجیه کرد؟
آمار شرکت کنندگان در استان کردستان، بنابر نمودارِ روزنامه شرق، بیش از ۶۲۱ هزار نفر، و استان سیستان و بلوچستان بیش از ۱ میلیون نفر، برآورد شده است. در سال ۸۸، ۹۴۰ هزار نفر در استان کردستان، و بیش از ۱ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر در استان سیستان و بلوچستان در انتخابات شرکت کردند. در دو استان نام برده، بیشترین آرای ریخته شده متعلق به حسن روحانی است، و دیگر کاندیداها سهم کمی از رأیها را به خود اختصاص دادهاند. آراءِ روحانی در سیستان و بلوچستان ۷۷۰ هزار و در کردستان ۴۳۸ هزار بوده است. وضعیت حساس این دو استان مرزی میهن ما، و سیاستهای بهشدت ضد مردمی رژیم ولایت فقیه در طول سالهای گذشته، فشارهای مضاعف [بهدلیل سنی بودنشان] را به ساکنان این دو استان وارد آورده است، و همین امر نارضایتیهای گسترده را در میان مردم محروم و زحمتکش این دو استان بهوجود آورده است. رأی بالای مردم به حسن روحانی [نسبت به نامزدهای دیگر]، بر خلاف گزافه گوییهای ولی فقیه، چیزی جز ابراز خشم و نارضایتی نسبت به سیاستهای تاکنونی برضد مردمان این منطقهها نمیتواند باشد.
از نکتههایِ جالب دیگر در نمودارِ روزنامه شرق، آمار رأیهای مردم در استانهای خوزستان و کهکیلویه و بویر احمد و چهار محال و بختیاری است. محسن رضایی در این سه استان بیشترین رأیها را بهدست آورده است. آرای محسن رضایی در این سه استان حتی از حسن روحانی هم بیشتر است. تمایل رأیها در این سه استان به رضایی، به دلیل مشترکات زبانی و قومیای است که رضایی نیز بدان متعلق است، و این در جلب رای دهندگان عامل مهمی بوده است. یادآوری این نکته لازم است که سه استان نامبرده با مشکلهای اقتصادی، معیشتی، و سیاسی حادی درگیر است، بنابراین میتوان نتیجه گرفت که، شرکت مردم در این استانها به نفع یک کاندیدا، امید به یافتن راهِ برون رفتی از معضلهایی است که مردم در این منطقهها با آنها دست بهگریبانند.
در استان یزد هم اکثر شرکت کنندگان به نفع حسن روحانی رأی دادهاند. بدون شک این رأیها از حمایت محمد خاتمی از روحانی ناشی بوده است. پیش از برگزاریِ انتخابات ریاست جمهوری، و به دنبال زمزمههایی مبنی بر نامزد شدن محمد خاتمی برای انتخابات ریاست جمهوری، هجوم تبلیغاتی پلشتی در این ارتباط- بهخصوص از سوی روزنامه کیهان و حسین شریعتمداری چماقدار مطبوعاتی ولی فقیه- به راه اندخته شد که به بازگویی آن نیاز نیست. از این منظر، رأیِ مردم در استان یزد به روحانی، بهسبب نفوذ خاتمی در آنجا و نفرت مردم از ولی فقیه و هوادارانش باید تلقی گردد. در باره نمودار انتخاباتی روزنامه شرق نکتههایِ دیگری هست که با تفصیل بیشتری می توان تشریح کرد، اما روشن کردن زاویههای گوناگون ادعاهای ولی فقیه را در همین حد بسنده میدانیم. علی خامنهای مدعی است که، نتیجه انتخابات نشان داده است که حتی مخالفان هم به نظام و انتخابات آن اعتماد دارند. ما فرض را بر این میگذاریم که صحبتهای او در این باره صحیح باشند، نخستین سؤالِ برآمده از این فرض آن است که، از دیدِ او، مخالفان چه کسانیاند؟ بهطورِمثال آیا رفسنجانی، خاتمی، و اصلاح طلبان جزوِ مخالفان یا جزوِ ”نظام“اند؟ آیا افشین اسانلو- که هفته گذشته در زندان جان باخت- از مخالفان است؟ آیا زندانیان سیاسی و عقیدتی، روزنامه نگاران، وبلاگ نویسان، فعالان حقوق زنان، و کنشگران مدنی، که به دلیلهای واهیِ براندازی و مخالفت با ”نظام“ به زندانهای درازمدت، تبعیدهای ناخواسته، و شکنجه های روحی و روانی محکوم شده اند از مخالفاناند؟ در صورتی که جواب به این سؤالها مثبت باشد، این سؤال پیش میآید که، دلیل نگهداشتن آنان در زندان، کشتنشان با حیلههای مختلف، و اذیت و آزار خانوادههای آنان بر کدامین بستر در جریان است؟ اخیرا سعید مدنی، جامعه شناس، فعال اجتماعی، و استاد دانشگاه، به ۶ سال حبس و۱۰ سال تبعید به بندرعباس محکوم شده است. خامنهای اگر ادعا میکند مخالفان به ”نظام“ اعتماد پیدا کردهاند، پس هراسش از کاستن فشارها و مخالفت با آزاد کردن همه آنان از زندان با چه توجیهی ادامه دارد؟ هفته گذشته افشین اسانلو، فعال کارگری، در زندانهای ولی فقیه کشته شد. بر اساس اتهامهای وارد شده بر او، مقامهای قضاییِ زیرِ امر و اختیار ولی فقیه، او مخالف ”نظام“ دانسته شد و به ۷ سال زندان محکومش کرده بودند. به دنبال جانباختن او، خانواده و خویشاوندانش در صدد برآمدند که مراسمی برای او برگزار کنند. بنابر گزارشهایی، گزمگان زیرِ امر ولی فقیه تمامی مسجدها و مکانهای مناسب برای اجرای این مراسم ختم را در تهدید و فشار قرار دادند تا مبادا فضایشان را در اختیار خانواده اسانلو قرار دهند. در نهایت این مراسم همراه با مراقبتهای شدید امنیتی به صورتی محدود برگزار گردید. رژیمی که رهبرش همین چند روز پیش ادعا می کند که مخالفانش هم به او ”اعتماد” کردهاند، در عمل از اجرای مراسم ساده ختم فعالی کارگری در هراس است! آقای خامنهای، سبب ترس و هراس شما از کسانی که ادعا می کنید با “نظام”اند و برای ”نظام“ فعالیت می کنند، چیست؟ حتی هاشمی رفسنجانی (”عمودِ خیمه نظام“) نیز در جریان انتخابات ریاست جمهوری رد صلاحیت شد، و در نهایت مهرههایی تایید صلاحیت شدند که در آینده احتمال هیچگونه خطری از سوی آنان برای رژیم وجود نداشته باشد و مهارشان مشکلی را همراه نیاورد. علی خامنهای هوشمندتر از آن است که از زیر پوست جامعه بیخبر باشد. انتخابات اخیر، صرفنظر از عده کسانی که در آن شرکت کردند و کسانی که آن را تحریم کردند، این موضوع که میزان نارضایتی از رژیم ولایت فقیه در گسترهیی بسیار وسیع وجود دارد را بیش از پیش برجسته کرد. علی خامنهای در این تصور واهی است که با مانورهایی این چنینی میتوان به خواستهای تودهها بازهم بیاعتنایی کرد و نادیدهشان گرفت. سخنان علی خامنهای در رابطه با انتخابات اخیر ریاست جمهوری که با فرافکنی و دروغ پردازیهای معمولش همراه بود، نشان میدهد که هدف اصلیِ سرکوبگرانِ حاکم مسخِ خواستهای انباشته شده مردم با وارونه جلوه دادن واقعیتهای انتخابات ریاست جمهوری است. همانطور که در گذشته بارها تاکید کردهایم، این تفکرِ توهمآمیز که ولی فقیه به خواستهای مردم بدون فشار اجتماعی تمکین میکند، خاک پاشیدن به چشم تودهها است. وظیفه نیروهای مترقی است که با تکیه بر نیروی اجتماعی و افشای ترفندهای ولی فقیه و همفکرانش، مطالبات مشخص مردمی را به حاکمیت تحمیل کنند. ولی فقیه سد اساسی تحولهای بنیادین در میهنمان است.
به نقل از “نامه مردم”، شماره 924، 10 تیرماه 1392