مسایل حقوق بشر

به مناسبت سالروزِ جنایت هولناک ترورِ دکتر قاسملو از سوی رژیم ولایت فقیه

آنچه این جنایت هولناک را از دیگر نمونه‌هایش متمایز می‌کند آن است که، رهبر سازمان اپوزیسیونی قدرتمند، در ابتدای دوره مشخصی از حیات رژیم جمهوری اسلامی، در خلال گفت‌و‌گو با فرستادگان این رژیم، در پایتخت کشوری اروپایی، به قتل می رسد، و دولت اتریش در عمل با طراحان این فاجعه در دولت جمهوری اسلامی ایران، همکاری می‌کند.

روز ۲۲ تیرماه مصادف است با بیست و چهارمین سالگرد ترور دکتر عبدالرحمن قاسملو، دبیر کل حزب دمکرات کردستان، به دست جنایت‌کاران اعزامی از سوی رژیم جمهوری اسلامی به وین، پایتخت اتریش. ترور دکتر قاسملو و دو همراهش، نه نخستین و نه آخرین جنایت حاکمان سرکوب‌گر در کشتار دگراندیشان و مخالفان رژیم ولایت فقیه در ایران و خارج از ایران بود. آنچه این جنایت هولناک را از دیگر نمونه‌هایش متمایز می‌کند آن است که، رهبر سازمان اپوزیسیونی قدرتمند، در ابتدای دوره مشخصی از حیات رژیم جمهوری اسلامی، در خلال گفت‌و‌گو با فرستادگان این رژیم، در پایتخت کشوری اروپایی، به قتل می رسد، و دولت اتریش در عمل با طراحان این فاجعه در دولت جمهوری اسلامی ایران، همکاری می‌کند. نیم نگاهی به تجربه سی و چند ساله رژیم ولایت فقیه به روشنی نشان می‌دهد که این گونه اقدام‌ها، که در انتها باید به حذف فیزیکی مخالفان بینجامد، عملیاتی لحظه‌ای، بدونِ برنامه‌ریزی قبلی، تصادفی، و یا از سر اشتباه محاسبه نیست.
این پروژه‌های امنیتی هدف‌های مشخص و معینی را دنبال می‌کنند که هدف نهایی آن‌ها تضمین بقای رژیم است. رژیم ولایت فقیه پیش از آغاز به ترورهای برنامه‌ریزی‌شده عده زیادی از زندانیان سیاسی را در تابستان سال ۶۷ ‌و در چارچوب‌های ازپیش‌تعیین‌شده، اعدام کرد. رژیم ولایت فقیه بهانه این کشتارها را رویارویی با حمله نظامی سازمان مجاهدین خلق به منطقه‌های غرب کشور پس از اعلام آتش بس با عراق توجیه و اعلام کرد. همه شواهد بر این گواهند که حتی اگر هم مجاهدین خلق دست به این حمله[فروغ جاویدان] نمی‌زدند، جنایت کشتار زندانیان در شرایط ویژه سیاسی- اجتماعی تابستان ۱۳۶۷ از سوی رژیم به مرحله اجرا درمی‌آمد. متاسفانه، چه در گذشته و چه هم اکنون، با نظرهایی روبه‌رو می‌شویم که موضوع گفت‌و‌گوهای غیرعلنی دکتر قاسملو با نمایندگان[فرستادگان] رژیم را بیش از موضوع خود ترور برجسته می‌کنند. ترورهای بعدی رژیم، به‌خصوص ترور دکتر شرفکندی و همراهانش در رستوران میکونوس برلین، چند سال پس از ترور قاسملو، به خوبی نشان داد که حذف فیزیکی مخالفان در هر صورت باید به انجام می‌رسید. رژیم ولایت فقیه این ترورها را نیز با هدف‌هایی خاص به پیش می‌بُرد.
دکتر عبد‌الرحمن قاسملو، هم به‌دلیل پیشینه سیاسی و مبارزاتی و هم به‌دلیل احترام و نفوذ ویژه‌اش در بین نیروهای اپوزیسیون و همچنین برخورداری‌اش از اعتبار بین‌المللی‌ای وسیع، برای رژیم خطری بالقوه به حساب می‌آمد و حذف فیزیکی وی دقیقاً در این راستا به اجرا درآمد. ترور دکتر قاسملو بدون شک ضربه‌یی جبران‌ناپذیر بر پیکره جنبش مترقی ایران وارد آورد. به‌رغم دستگیری دو تن از دست اندرکاران این جنایت، که در جریان تیراندازی[پاسخ آتش از سوی قاسملو به آنان] زخمی شده بودند، مجریان این جنایت پس از ۱۱روز، در میان بهت و ناباوری نیروهای مترقی، از سوی دولت وقت اتریش به ایران بازگردانده شدند، که بعدها مصدر مقام‌های مهمی در ایران نیز شدند. همکاری و مماشات دولت‌های اروپایی با رژیم ولایی در رابطه با پیگرد و ترور مخالفان رژیم، به دولت اتریش منحصر نبود، و سیر تحول‌های بعدی نشان داد که دیگر دولت‌های اروپایی نیز در رویارویی با عملکرد‌های جنایتکارانه و غیرقانونی عامل‌های امنیتی و دیپلماتیک رژیم اقدام‌های مثبت و جدی‌ای انجام ندادند، که همین امر باعث شد تا وزارت اطلاعات رژیم اسلامی سلسله اقدام‌های مشابهی را در دیگر کشورها به‌طورِ آزادانه اجرا کند. این سلسله اقدام‌ها تنها زمانی متوقف شد که خشم افکار عمومی نسبت به این ترورها، به‌خصوص پس از ترور دکتر شرفکندی، برانگیخته شد و دولت‌های اروپایی را عملا به عقب نشینی وادار کرد. ترور ناجوانمردانه و هولناک دکتر قاسملو و پس از او، دکتر شرفکندی، یعنی رهبران سرشناس حزب دموکرات کردستان ایران، و اهمال عامدانه مقام‌های رسمی انتظامی و امنیتی در تعقیب عامل‌های جنایتکار این ترورها، به روشنی ثابت کرد که دولت‌های امپریالیستی و همپیمانان آن‌ها، به‌خصوص در اتحادیه اروپا، دوست مردم کردستان نیستند و نخواهند بود. به نظر می‌رسد که پس از انتخاب آقای روحانی برای تصدی مسند ریاست جمهوری در ۲۴ خردادماه ۹۲، برخی محفل‌های مشکوک، تلقی‌هایی نادرست، غیرواقع‌بینانه، و حتی توهم‌آمیز را در رابطه با اپوزیسیون، به ویژه چپ، در خارج از کشور می‌گسترانند، و آن اینکه: گویا شرایط کشور تغییرهایی ماهیتی کرده است. این امر می‌تواند به صدمه‌هایی منجر گردد که ما پیش‌تر نمونه‌های آن را شاهد بوده‌ایم. با توجه به پیشینه آشکار حسن روحانی در مقام نماینده ولی فقیه و عضو ثابتِ شورای عالی امنیت ملی(ارگانی که در رابطه با این ترورها به‌طورِمستقیم مسئولیت داشته است)، و همچنین با توجه به نارضایتی گسترده مردم به‌خصوص در منطقه‌هایی همچون کردستان، نیروهای مترقی با هرگونه توهم‌پراکنی‌ای شبیه به آنچه که در ابتدای ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی نیز جریان یافت، باید با هشیاری برخورد کنند. در این زمینه درنظر گرفتنِ شباهت‌های مهم میان شخصیت‌ها، شرایط بحران‌زده کشور، و ناتوانی رژیم از پاسخگویی به خواست‌های توده‌ها در ۱۳۶۸ با دوره کنونی ضرورت دارد، و با حساسیتی مسئولانه باید بر آن‌ها تأمل کرد. هم در آن سال و هم اکنون، شخصیت‌هایی سکان اداره کشور را به دست گرفته‌اند که دغدغه‌شان یافتن راهکارهایی است تا از طریق آن بتوانند رژیم را از بحران کنونی نجات دهند، بنابراین، سرنوشت سیاسی و فیزیکی اپوزیسیون واقعی رژیم برای آنان محلی از اِعراب ندارد. حسین موسویان، از نمایندگان رفسنجانی در خارج از کشور، نقش دلال این جریان را از مدت‌ها پیش برعهده گرفته است. حسین موسویان از جمله افرادی است که نقش جنایت کارانه‌اش در ارتباط با ترورهای خارج از کشور بر هیچ کس پوشیده نیست. در بیست‌وچهارمین سالگرد ترور جنایت کارانه دکتر قاسملو، بر تمامی نیروهای مترقی است که تحول‌های جاری و آینده میهن را با هوشیاری کامل دنبال کنند. رژیم ولایت فقیه برای سرکوب نیروهای مخالف ممکن است شیوه‌های گذشته را به کار نبرد، اما این توهم که رژیم از این گونه اقدام‌های جنایت کارانه دست برخواهد داشت نیز ساده لوحانه است. حزب توده ایران ضمن محکوم کردن ترور جنایت کارانه دکتر عبدالرحمن قاسملو، بار دیگر به تمامی نیروهای مترقی اعلام می کند که تنها راه برون رفت از وضعیت فعلی و ایجاد شرایط برای محاکمه کسانی که مسئولیتِ برنامه‌ریزی و اجرای چنین اعمال خشونت باری را به‌عهده داشتند، اتحاد نیروها و تکیه بر نیروی مردم است.
یاد و خاطره زنده یاد دکتر قاسملو گرامی باد.

به نقل از “نامه مردم”، شماره 925، 24 تیرماه 1392

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا