حاصلِ کارنامه هشت ساله دولتِ احمدی نژاد: تنزلِ فاجعه بار شاخصهای توسعه انسانی!
محمود احمدی نژاد، بهتعبیری، آخرین نمایش تلویزیونیاش برای ارایه کارنامه هشت ساله دولتش را بر روی صحنه آورد، و در آن تمام قد و با تصویرگریای غیرواقعبینانه به دفاع از عملکردِ هشت ساله دولت نهم و دهم پرداخت.
خبرگزاری مهر، ۱۳ تیرماه، با انتشار گزارش این حضور تلویزیونی، و به نقل از او در جواب این سئوال که، چرا در سال ۸۴ فکر میکرد میتواند رئیس جمهوری شود، گفت: ”… من در بخشهای گوناگون در خدمت انقلاب بودم و سطوح مختلف مدیریتی کشور را تجربه کردهام، از روستاهای دوردست تا مرکز کشور. … من باور داشتم و دارم که ملت ایران مأموریت تاریخی به سمت قلههای کمال انسانی دارد. … باور داشتم کشور را بهتر میشود اداره کرد و میشود با سرعت بیشتری در مسیر رشد و پیشرفت حرکت کرد. … این بود که تصمیم گرفتم وارد شوم، احساس تکلیف کردم بیایم و آنچه در توان خود و در توان ملت میبینم برای رسیدن ملت به قلههای آرمانی آزاد کنم.“
احمدی نژاد در ادامه، بهشیوههای رایج در رژیم ولایت فقیه، به تشریح روندهایی که به کاندیدا شدن و در نهایت ”انتخاب“ش به ریاست جمهوری منجر گردید پرداخت، و در جواب به این سوال که، وقتی تصمیم شما برای حضور در انتخابات جدی شد چند درصد شانس برای خود قایل بودید، گفت: ”من صد در صد مطمئن بودم.“ و باز در جواب اینکه، از کجا به این اطمینان رسیدید که رئیس جمهوری می شوید، افزود:“ بالاخره همین توضیحاتی که دادم پاسخ من است. من به عظمت ملت ایران و آرمانخواهی ملت باور داشتم بالاخره در داخل مردم بودیم و میدانستیم که مردم سطح بالاتری را میخواهند و این سطوح معمول جواب نمیدهد.“
احمدی نژاد در این سخنان سعی وافر داشت انتخابش برای تکیه زدن بر مَسندِ ریاست جمهوری را نه محصول زد و بندهای درونی رژیم و تقلبهای فاحش انتخاباتی، بلکه ناشی از محبوبیتش در میان مردم جا بزند. فعالان سیاسی بعد از هشت سال ریاست جمهوری وی و قبل از آن بارها و بارها از نقش نیروهای امنیتی و سپاه در مهندسی انتخاباتی که به روی کار آمدن وی و همفکرانش منجر شد، مطلبها، سخنان، و نظرهای گوناگونی را بیان کردهاند، و تقریبا در این موضوع هیچ شکی باقی نمانده است، و خودِ همین که می گوید: ” من صد در صد مطمئن بودم“، به روشنی نشان میدهد که سپاه و دیگر نیروهای امنیتی و بیت رهبری زمینهسازیهای لازم برای مهندسی انتخابات را از ماهها قبل برنامه ریزی کرده بودند. اما صرفنظر از این توجیهها و دروغ پردازیها، نکته اتفاقا نه چگونگیِ انتخاب او بهریاست جمهوری، بلکه ادعاهایش در ارتباط با ”قلههای آرمانی“ و این باور که او معتقد بود میتوان کشور را ”با سرعت بیشتری در مسیر رشد و پیشرفت“ هدایت کرد، مورد بحث است. احمدی نژاد در صحبتهایش از جمله میگوید: ”خدا ما را خلق نکرده که همهاش در بدبختی و فقر و نکبت و سختی باشیم. … ما هم از اول معتقد بودیم هر کاری دولت میکند باید نتیجهاش به مردم برگردد.
باید منجر به توانمندتر شدن ملت شود، یعنی مردم بالا بیایند هم به لحاظ رفاهی هم به لحاظ علمی هم به لحاظ تواناییها و توانمندیهای شخصی. ”احمدی نژاد در جایی دیگر از سخنانش با بیان اینکه شاخصِ توسعه انسانی، درآمد، سواد، و سلامت است، گفت: ”در طبقهبندی جهانی ما از ۹۴ به ۷۶ رسیدیم یعنی در طبقه متوسط بودیم که به بالا رسیدیم و یک گام دیگر تا طبقه خیلی بالا داریم.“ منظور احمدی نژاد این است که ما در کشور فقیر نداریم، و همه در رفاه و سلامتی گذران میکنند، و در نتیجه عملکردِ دولت او در آینده به سطح بالاتری از رفاه خواهند رسید.
برای اینکه مشخص شود سطح سواد و آموزش در طول هشت سال گذشته به چه صورت بوده است، استناد به گزارشهای انتشاریافته محک خوبی برای ادعاهای احمدی نژاد است. به گزارش ایلنا، ۱ خرداد ماه ۹۲، علی باقرزاده، معاون وزیر آموزش و پرورش، گفت: ” ۹ میلیون و ۷۱۹ هزار بیسواد در گروه سنی بالای شش سال، در کشور وجود دارد.“ به گزارش همشهری آنلاین، ۳۰ بهمنماه ۹۱، باقرزاده، رئیس سازمان نهضت سواد آموزی، با اعلام اینکه ” ۹ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر بیسواد، ۱۰ میلیون نفر تحصیلات ابتدایی و ۱۰ میلیون نفر تا سطح سیکل“ تحصیل کردهاند و بدین ترتیب ” ۳۰ میلیون نفر از جمعیت ایران بیسواد و کم سوادند“، در کمال تعجب در ادامه سخنانش میگوید: ”ایران بالاترین سرعت تولید دانش در جهان را دارا است و در سی سال گذشته میزان تولید دانش در ایران ۱۸ برابر شده است، این در حالی است که کشورهای فرانسه و آلمان تنها رشد ۲ برابری داشته اند.“
رئیس نهضت سواد آموزی، معاون وزیر آموزش و پرورش است، و وزیر آموزش و پرورش هم منصوب احمدی نژاد است. بنابراین، اظهاراتی از این دست نباید سیاه نمایی برضد دولت او تصور شود. اما هم رئیس نهضت سواد آموزی و هم خود احمدی نژاد ادعا میکنند که، از لحاظ علمی پیشرفتهای چشمگیری روی داده است. وقتی مقام رسمی دولتی اعتراف میکند که نزدیک به سی میلیون و یا بیشتر کم سواد و بی سواد در کشور وجود دارد، آیا میتوان چنین ادعاهایی را قبول کرد؟ احمدی نژاد و همفکرانش در ادامه سیاستهای ضد ملی دولتهای گذشته، ارمغانی بهجز فقر فرهنگی و گسترش بیسوادی و کم سوادی برای نسلی که باید آینده ساز باشد به همراه نیاورده است، و با بیپروایی از این فاجعه همچون ”دستاورد“ی نام میبرد.
برای بسط این بحث نگاهی به موضوع ”درآمدها“ نیز لازم بهنظر میآید. حسین راغفر، استاد دانشگاه، در مصاحبهیی با روزنامه تهران امروز، ۱۴ اردیبهشتماه، در جواب این سئوال که، آمار دقیق بیکاری و فقر در ایران چه میزان است، می گوید: ”آمار بیکاری که توسط کارشناسان مستقل بهدست آمده در خوشبینانه ترین حالت حدود ۲۱ تا ۲۲ درصد است که رقم بسیار بالایی است. … با این حال آمار فقر را هم اگر با فقر مطلق محاسبه کنیم به این نتیجه میرسیم که از سال ۸۴]سال آغاز ریاست جمهوری احمدی نژاد[ تاکنون سالانه ۲ درصد از جمعیت کل کشور زیر خط فقر رفته اند.“ خبرگزاری مهر، ۲۶ فروردینماه، آمار بیکاران در زمستان ۹۱ را انتشار داد. این گزارش که بهنقل از مرکز آمار ایران بود، نشان میدهد که حدود ۳ میلیون نفر در زمستان ۹۱ در استانهای کشور بیکار بوده اند و نرخ بیکاری در ۲۳ استان دو رقمی بوده است. نکته توجهبرانگیز در این آمار این بود که، آمار شاغلان در بخش خدمات بیش از ۴۸ درصد و شاغلان در بخش کشاورزی و صنعت بر روی هم کمی بیش از ۵۱ درصد است. اشتغال نزدیک به ۵۰ درصد از نیروی کار در ایران در بخش خدمات، وضعیت تولید در کشور، گرایش به عرصههای اقتصادی که شغلهای انگلی در آن طبیعتاً باید فراوان باشد، و همچنین اوضاع اشتغال واقعی و بیکاری نهان و آشکار جامعه را بهخوبی نشان میدهد.
سایت فردا، ۸ تیرماه، نیز در همین ارتباط مینویسد: ”با وجود ادعای دولت در ۸ سال گذشته مبنی بر ریشه کنی بیکاری، آمارها نشان میدهد نه تنها از تعداد بیکاران کم نشد بلکه در فاصله سالهای ۸۴ تا ۹۱ حدود ۲۷۰ هزار نفر دیگر نیز به صف ۳ میلیون بیکار پیوستهاند و به دلیل پایین بودن سطح دستمزدها ۶ میلیون مشمول قانون کار امروز فقط حداقل دستمزدها را دریافت میکنند.“ نکته جالب در گزارش سایت فردا آنجا است که مینویسد: ”مرکز آمار ایران در گزارشهای بیکاری خود در حالی وجود ۳ میلیون بیکار در کشور را تایید می کند که بر نحوه محاسبه بیکاران با شاغلان نیز بحثها و نقدهای فراوان وجود دارد. در حال حاضر، مرکز آمار ایران می گوید با استناد استانداردهای جهانی هر فردی که در هفته یک ساعت کار داشته باشد حتی اگر حقوقی نیز بابت آن دریافت نکند، شاغل محسوب می شود.“[!] حال اگر همانطور که احمدی نژاد هم میگوید، قبول داشته باشیم که ”درآمد“، یکی از شاخصهای توسعه انسانی است، تمامی شواهد و آمار اعلام شده بهروشنی نشان میدهند که نهتنها در طول هشت سال گذشته ما شاهد پیشرفتی نبودهایم، بلکه وضعیت حتی نسبت به روندهای مخرب دولتهای قبلی در رابطه با رویکردهای اقتصادی بهمراتب بدتر و نگران کنندهتر هم شدهاند.
اما در حوزه سلامت، روزنامه تهران امروز، ۱۲ خردادماه، درگزارشی از قول مرضیه وحید دستجردی، وزیر سابق بهداشت و درمان، می نویسد که، ۱۷ هزار و ۸۰۰ تخت بیمارستانی برای توسعه فضاهای درمانی، مورد نیاز است. ایسنا، ۵ خردادماه، با اشاره به تصویب سرانه ۱۴۳ هزار ریالی برای درمان، در بودجه سال جاری، به نقل از دکتر داریوش طاهرخانی، عضو شورای عالی نظام پزشکی، نوشت: ”… سهم مردم در پرداخت هزینههای درمانی حدود ۵۹ درصد است. بر این اساس حدود ۲۱ درصد هزینههای درمانی توسط دولت و حدود ۲۰ درصد آن نیز از سوی سازمانهای بیمه گر پرداخت میشود. البته بخشی از ارقامی که توسط سازمانهای بیمه گر پرداخت میشود نیز بهطورغیرمستقیم از سبد خانوادهها تامین میشود.“ طاهرخانی در قسمتی دیگر از سخنانش میگوید: ”افرادی که در دهکهای اقتصادی نزدیک به خط فقر قرار دارند گاهاً با پرداخت سهم خود از هزینههای درمانی به زیر خط فقر سقوط میکنند.“ کامران باقری لنکرانی، وزیر اسبق بهداشت در دولت احمدی نژاد، در مصاحبه با روزنامه ابتکار، ۷ خردادماه، گفت: ”آمارها نشان میدهد که سال گذشته حدود ۴۰ هزار میلیارد تومان در بخش سلامت هزینه شد که از این میزان ۲۵ هزار میلیارد تومان از جیب مردم و بخش غیردولتی پرداخت شد و دولت فقط ۱۵ هزار میلیارد تومان آن را پرداخت کرد.“
حسینعلی شهریاری، رئیس کمیسیون بهداشت و درمان، نیز در این ارتباط می گوید: ”شاخص دیگر سلامت بیمارانی هستند که بهخاطر هزینههای سلامت به زیر خط فقر میروند. در ابتدای برنامه چهارم این میزان معادل ۳ درصد جمعیت بود که قرار بود به زیر یک درصد برسد اما اکنون به رقم بحرانی ۱۴ درصد رسیده ایم یعنی ۱۴ درصد بیماران به خاطر یک بار عمل جراحی فقیر میشوند.“ مبحثهای مطرح شده در حوزه سلامت هم همگی یا از زبان نزدیکان فعلی و سابق دولت و یا بهنقل از دست اندرکاران مسئول در این حوزه بیان شدهاند. بنابراین، اگر بخواهیم این سخن احمدی نژاد را که می گوید: ”درآمد“، ”سواد“ و ”سلامت“ از شاخصهای مهم در توسعهاند را قبول کنیم- با توجه به دادههای بالا- باید به این نتیجه رسید که، با نزدیکتر شدن به پایان دولت احمدی نژاد ما شاهد چیزی کمتر از فاجعهیی تمام عیار نیستیم. احمدی نژاد، بهروال هشت سال گذشته، در یکی از آخرین نمایشهای تلویزیونیاش، بار دیگر با دروغ پردازی بهروشهایی نخنما شده، فاجعه کنونیِ مستولی بر تمامی عرصهها را استتار کرد، و با بزک کردنِ صورت ظاهرِ عملکردِ ضد مردمی و ضد ملیاش که فقر و شوربختیِ میلیونها تن از هممیهنان زحمتکشمان را به همراه داشته است، سعی کرد تصویری جعلی از خودش و دولتش نزد افکار عمومی به نمایش بگذارد. محمود احمدی نژاد در این سخنان به موردهای بسیار دیگری نیز اشاره کرد که تأمل بر آنها چهره فریب کارش را بیش از پیش نمایان میسازد، اما ما به همین چند مورد که بیانگر وضعیت فاجعه بار کنونی است بسنده میکنیم.
در پایان یادآوریِ این نکته لازم بهنظر میرسد که، وجود چنین فاجعهیی عظیم و گسترده بدون پشتیبانی بیت رهبری، نیروهای نظامی و سپاه، و دیگر تاریک اندیشان و سرکوب گران حاکم ممکن نمیبود. میهن ما در طول چند دهه گذشته وضعیت فاجعهباری در بُعدهایی چنین وحشتناک را تجربه نکرده بود، و اگر ادعا شود که، دولت احمدی نژاد، بهخصوص با توجه به درآمدهای نجومیاش از فروش نفت، استثنایی بسیار تلخ و ناگواربوده است، نمیباید اغراق گویی تلقی گردد. با رفتن احمدی نژاد و پایان دولت ضد مردمی او، بدون شک چالشها و نگرانیهایی بسیار در پیامد دولت هشتساله او دامنگیر تودههای رنج و زحمت خواهد بود. وظیفه نیروهای مترقی است که با استفاده از تمامی امکانها و راه کارهای موجود مبارزه بههدف رهایی مردم از این وضعیت فلاکت بار بکوشند.
به نقل از “نامه مردم”، شماره 925، 24 تیرماه 1392