سیاستِ یک بام ودو هوایِ اصلاح طلبانِ حکومتی، در نگاه به رویدادهای اخیر مصر
برنامه ”صفحه ۲“ بی بی سیِ فارسی، در هفته گذشته، به موضوع تحولهای اخیر در مصر پرداخت، و عطاالله مهاجرانی- وزیر ارشاد در دوران اصلاحات- از جمله شرکت کنندگان در این برنامه بود. گفتههای مهاجرانی در این برنامه دربردارنده نکتههایی تاملبرانگیز بود که بررسی آنها، بهخصوص در ارتباط با تحولهای مهم، حساس، و سرنوشت ساز میهنمان، ضروری بهنظر میرسد.
هدف از این بررسی برخورد شخصی با مهاجرانی نیست، چرا که در این صورت نیازی به وارد شدن در این بحث خودبهخود منتفی میبود. سخنان مهاجرانی از این منظر بررسی میشود که، ایشان نماینده آموزه و جریان فکریای است که با سوار شدن بر موج اعتراضهای مردم، در قالب جنبش سبز، خود را نماینده و کارگردان آن میداند، و درهمانحال، تلاش میکند تا از این جنبش به نفع جناحهایی خاص در حاکمیت بهرهبرداری کند. این نحله فکری با استفاده از امکانهای ”ژورنالیست“های حرفهای و همسو با این جریان در رسانههای پربینندهای همچون بی بی سیِ فارسی، از یک طرف ادعای دمکراسیخواهی و آزادیطلبی می کند، و از طرف دیگر به چشم جنبش مردم خاک میپاشد.
مهاجرانی در پاسخ به این سوال که، با توجه به رویدادهای اخیر و کشته شدن هزار نفر[در مصر] آیا راه نجاتی برای دمکراسی مصر وجود دارد؟ می گوید: ”ما در عمل شاهد بودیم که در کمتر از دو سالی که گذشت در واقع در انقلاب مصر سه اتفاق مهم رخ داد. مبارک برکنار شد طنطاوی آمد. یک سال هم مرسی بود و سیسی آمد. در این مقطع سوم که دوران سیسی میباشد دوران بسیار بسیار سخت برای مصر پیش آمده بدین معنی که در هیچ کجای جهان تابهحال این جور نبوده که وقتی میخواهند تظاهراتی را متفرق بکنند از گلوله مستقیم به سرها و سینه ها استفاده کنند. حالا ماشین آبپاش بهجای خود، گلوله پلاستیکی بهجای خود، حتی اگر گلوله واقعی هم استفاده میکردند به پا میزدند، این جور نبود که مستقیماً شلیک کنند.“ حزب توده ایران، در مقام حزبی مردمی، نگرانی خود را از تحولهای مصر ابراز کرده است، و کشته شدنِ عده زیادی از نیروهای درگیر را برآمدی منفی در تحولهای اخیر[مصر] ارزیابی میکند. اما طرحِ این ادعا از سوی آقای مهاجرانی که کشته شدنِ صدها نفر در رویدادهای اخیر مصر استثنایی بوده که در هیچ کجای جهان این جور نبوده، تأملبرانگیز است. ما اتفاقا از این نمونه رویدادها در دوران جمهوری اسلامی فراوان داریم. آقای مهاجرانی به دلیل موقعیت و مقامی که در دوره ریاست جمهوری رفسنجانی داشت، بهخوبی میداند که در جریان تظاهراتی که از سوی مردم در اسلامشهر، قزوین، و چندین شهر دیگر برپا شد، نیروهای سرکوبگرِ رژیم در مواردی مردم را با شلیک از درون بالگردها و از آسمان به گلوله بستند و به خاک و خون کشیدند. در تظاهرات سال ۸۸ ویدیوهایی در فضای مجازی انتشار یافت که نشان میداد گزمگان ولیِ فقیه بهطورِعمد و آشکارا [و همچنین از پشتبامها] تظاهر کنندگان را به گلوله میبستند. ما اینجا تنها به اقدامهای ددمنشانهای همچون زیر گرفتن تظاهرکنندگان بیسلاح با خودروهای نیروی انتظامی، پرتاب کردنشان از فراز پلها و بلندیها، و جنایتهایی از سنخ کهریزک، بهاشارهیی بسنده میکنیم و میگذریم. آقای مهاجرانی در قسمتی دیگر از سخنانش نتیجهگیری می کند که، پس از این رویدادها، دمکراسی بیرون نخواهد آمد و مصر در آستانه فروپاشی قرار خواهد گرفت. مهاجرانی در تشریح دوگانگیِ سیاستهای کشورهایی همچون عربستان و قطر در منطقه، این موضوع را که کشور قطر پیش و پس از روی کارآمدن مرسی کمکهای چشمگیری به اخوانالمسلمین کرده را قبول میکند. مهاجرانی با انتقاد از کشورهای غربی در ارتباط با رویدادهای اخیر مصر این سوال را مطرح میکند که، چطور میشود در مقابل یک کودتای نظامی ساکت بود؟ مهاجرانی در ادامه سخنانش، با آوردن نقل قولی از روزنامهنگاری، حضور میلیونها مصری برضد مرسی را مورد شک و تردید قرار میدهد، و به نقل از او میگوید که، میدان تحریر و دیگر میدانهای مهم در دیگر شهرها گنجایش چنین جمعیت عظیمی را ندارند، و نتیجه می گیرد که طرفدران مرسی هم جمعیت قابل توجهیاند.
آقای مهاجرانی قبول دارد که دولت مرسی کمکهای هنگفتی را از دولت قطر دریافت کرده است و حمایتهای ضمنی عربستان را هم بههمراه داشته است. همین امر نشان میدهد که دولت مرسی در واقع اجرا کننده برنامههای دولتهای ارتجاعیای همچون قطر بوده است. البته کشورهای طرفدار ”آزادی و دمکراسی“ در غرب هم مشکلی در این رابطه نداشتهاند، و این سیاستها دقیقاً همسو با هدفهای آنها بهاجرا درآمدهاند. دولت مرسی در طول یک سال زمامداری نه تنها به خواستهای مردم و انقلاب توجهی نکرد، بلکه در صدد برآمد محدودیتهای بسیار بیشتری برای نهادهای مدنی و جنبشهای سیاسی و اجتماعی بهوجود آورد. در دوران مرسی میزان فقر و بیکاری و بدهی خارجی بهشدت افزایش یافت. دولت مرسی در طول یک سال حکومتش درصدد برآمد تا اجرای قوانین شریعت، و یا به عبارتی روشنتر، قوانین ارتجاعی و قرون وسطایی را به مردم مصر تحمیل کند. ما بر خلاف نظر آقای مهاجرانی که معتقد است هم اکنون دوران سختی برای مصر پیش آمده، معتقدیم که اتفاقا این دوران سخت از مدتها پیش و از هنگام ریاست جمهوری مرسی شروع شده بود، و مردم مصر با هوشیاری در تلاشند که این مرحله خطرناک را از سر بگذرانند. آقای مهاجرانی سعی میکند با اندازهگیری میدانهای بزرگ مصر عده شرکتکنندگان در تظاهرات برضد مرسی را محاسبه کند و آن را غلو آمیز و یا ”مغلطه“ بنامد، اما یادی از ۲۲ میلیون امضا [همراه با شماره شناسنامههای امضا کنندگان] جمعآوریشده نمیکند. اگر از چشم مهاجرانی بخواهیم به انقلاب دوم مصر نگاه بیندازیم به این نتیجه میرسیم که در مقطع سرنگونی حسنی مبارک اصولا خواستِ سرنگونی مورد حمایت اکثر مردم نبوده است، چون میدان تحریر گنجایش میلیونی نداشته و بنابراین نمی توانسته بازتابدهنده نظر اکثر مردم مصر بوده باشد. البته موضوع ”مشروعیتِ“ مرسی که در انتخاباتی ”آزاد“ و ”دمکراتیک“ به مددِ دلارهای نفتیِ قطر و بازوی تبلیغاتیِ نیروهای ارتجاعی همچون رسانه الجزیره به مسند ریاست جمهوری نشست به آقای مهاجرانی و همفکرانش منحصر نمیشود. تبلیغات گسترده در اینباره را مکرر در طول چند هفته گذشته شنیدهایم. حال اگر بخواهیم این استدلال بی پایه را بپذیریم، اذعان باید کرد که همداستانیِ جهانی برضد موسولینی و هیتلر هم اشتباه بزرگ تاریخیای بود که بشر نسبت به ”دمکراسی“ مرتکب شد. موسولینی و هیتلر هم در انتخاباتی آزاد و بدون تقلب پیروز شدند، و پس از آن دنیا را آتش زدند. بر اساس این تفکر، بشر برای حفظ اصول دمکراسی نباید جنایتهای فاشیستهای حاکم در آلمان و ایتالیا را به چالش میکشانید.
مهاجرانی در سخنرانیای که در اسفندماه سال ۹۰ در لندن داشت، و فایل ویدیویی آن در سایت یوتیوپ موجود است، سخنان بحثبرانگیزی گفت که در ارتباط هم با انقلاب مصر بود و هم با تحولهای ایران. مهاجرانی در آن سخنرانی در واقع هراس خویش و همفکرانش را از انقلاب بیان داشت. او سخنرانیاش را با این مقدمه آغاز کرد: ” بر سر دوراهی انقلاب و اصلاح کدام را انتخاب میکنیم؟“ و در ادامه، با اشاره به منشور جنبش سبز، گفت که، انتخاب این جنبش انتخاب اصلاح است، و اذعان کرد که راه اصلاحی راهی طولانی است ایشان در دنبال سخنانش درصدد القاء این باور برآمد که، اگر در مصر انقلاب در عرض ۱۸ روز پیروز شد این امر در ایران به دلیل مختصات و شرایط کشور قابل تحقق نیست. او در توجیه این نظر خویش، وابستگیِ دولت مصر به قدرت خارجی و استقلالِ دولت ایران را دلیل آورد. مهاجرانی در آن زمان از احتمال اینکه شعلههای انقلاب مصر مبادا دامن رژیم ولایت فقیه را بگیرد و باعث فروپاشی این رژیم جنایتکار گردد به دفاع از سیدعلی خامنهای پرداخت، و گفت: ”حال اگر بخواهیم یک مقایسهای بکنیم و از آنجا که خود من از آغاز در مجلس بودم، در دولت بودم و آیتالله خامنهای را میشناسم بهعنوان منتقد ایشان اقرار میکنم یک نقطه خاکستری حتی نه تاریک در زندگی اقتصادی ایشان و خانواده ایشان نمیتوان پیدا کرد.“ و در نتیجهگیریاش به اینجا رسید که، شرایط ایران را نباید مصری کرد. در زمان سخنرانی مهاجرانی، دولت قذافی هنوز سقوط نکرده بود و دخالت دولتهای تجاوزگر گسترده نشده بود. مهاجرانی با اشاره به اینکه مردم لیبی خواستار دخالت خارجی در کشورشان نیستند، به تبیین سیاست جنبش سبز پرداخت و گفت که استقلال ارضی و تمامیت ارضی اهمیتش کمتر از جنبش سبز نیست. لازم به توضیح است که، میرحسین موسوی و مهدی کروبی بعد از اینکه مردم را به تظاهرات در پشتبانی از مردم تونس و مصر دعوت کردند، بازداشت و حبس خانگی شدند. سخنرانی مهاجرانی مخالفت آشکار این جریان فکری با این اقدام موسوی و کروبی بود. جالب اینکه این جریان راستگرا برای کسب اعتبار از این دو شخصیت بهرهبرداری می کند.
مخالفت با دخالت خارجی ممکن است این توهم را بهوجود آورد که نگاه مهاجرانی از بیان این سخنان مخالفت با سیاستهای تجاوزگرانه است. اما گفتههای ایشان که در بالا آمده است، خلاف آن را نشان میدهد، چون مهاجرانی اذعان می دارد که دولت قطر به مرسی کمک کرده است، و درهمانحال، او مُرسی را منتخب مردم میداند. سئوال اساسی این است که، اگر کمک کشوری چون قطر نبود و امکانهای رسانهای و تقلبهای وسیع هم در اختیار او گذاشته نمیشد- با توجه به اینکه از این کمکهای فراوان برای خرید رای مردم بهطورِحتم استفاده شده است- آیا ریاستِ جمهوری مرسی و اخوانالمسمین ممکن میشد؟ از هر منظری که به رویدادهای مصر نگاه کنیم، دخالتِ خارجی در آن محرز بوده است و در اصل قضیه هم تغییری نمی دهد، اما از نظر و دیدِ مهاجرانی دولتِ جریان ارتجاعی اخوانالمسلمین دولتی مشروع است. حتی اگر بخواهیم از دید و منظر خود مهاجرانی به موضوع نگاه کنیم باز هم در اصل قضیه تغییری پیدا نمیشود. چون جریان فکری وابسته به مهاجرانی نشان داده است که دغدغه فکریاش، دخالتِ واقعی مردم [در امورشان] است، وگرنه دخالت نیروهای تجاوزگر چنانچه با خواستهای آنان[مهاجرانیها] همسو باشد، اشکالی ندارد. برای نمونه، خانم جمیله کدیور، که اتفاقا همسر ایشان است، و از نظر فکری هم با ایشان همراه و همنظر است، در مقالهیی با عنوان: ”انتخابات لیبی، سلام برآینده“، در سایت جرس، ۲۷ تیرماه ۹۱، نوشت: ”اولین انتخابات آزاد نیمقرن گذشته شنبه هفت جولای در شهرهای مختلف لیبی برگزار شد. این انتخابات نخستین گام از راه پرفراز و نشیبی است که مردم و دولت آینده در پیش رو دارند. … مضمون و محتوای اکثر شعارهای احزاب شرکتکننده در انتخابات، مشابه هم بود. عدالت اجتماعی، رفع تبعیضات سابق، احیای قوانین اسلامی بر سر هر کوچه و خیابانی، دیوارها را مزین کرده است.“ خانم جمیله کدیور در ادامه به بررسی حزبهای شرکتکننده[در انتخابات] میپردازد، و ائتلاف نیروهای ملیگرا را طرفدار قانون شریعت، حزب الوطن را با گرایش اسلامی، حزب سکولار ملی را تشکلی که معتقد است لیبی یک کشور معتدل اسلامی است و حزب پیشروی ملی را تشکلی از مجموع نیروهای اسلامی و سکولار و حزب الاصاله را حزبی سلفی اسلامی معرفی میکند. خانم کدیور با توضیح چالشهای پیشِرو، در پایان مینویسد: ”بی تردید تا سالهای سال سرنوشت قذافی تابلوی عبرتانگیزی برای همه در داخل و خارج لیبی است. … انتخابات لیبی نشانی از وداع گذشته تاریک این کشور و آغازی روشن برای ورود به دورانی جدید و پشت سرگذاشتن چالشها است.“ تفکری که ادعا میکند با مداخله خارجی مخالف است، در واقع بر دخالتِ نیروی تجاوزگر “ناتو” صحه میگذارد، و برآمدنِ مشتی تاریکاندیش را ”آغازی روشن“ برای کشور لیبی میپندارد. برای اینکه به این ”آینده روشن“ در حال پیببریم، گزارش خبر آنلاین، ۲۸ مردادماه، جالب است. این گزارش به نقل از روزنامهیی فرانسوی مینویسد: ”بخش نفت لیبی که بهمثابه ششهای تنفسی اقتصاد لیبی عمل میکند، متاثر از فعالیتهای گروههای مخالف و مسلح شاهد کاهش تولید بوده است.“ خبرآنلاین به نقل از نخست وزیر لیبی، مینویسد: ”یک گروه از نگهبانان و محافظان تاسیسات نفتی که در جنگ و تضاد با دولت هستند، تصمیم دارند با گرفتن کشتی، دست به صادرات برای خود بزنند. … گروه محافظان و نگهبانان بهطورِمداوم ترمینالهای نفتی در البریقه، زویتیینه، رأس لائوف و صدرا را می بندند و مانع از آن میشوند که قایقها بارگیری کنند.“ این ”آغاز روشن“ چیزی جز فقر و بدبختی برای مردم و غارت و چپاول منابع ملی دستاوردی دیگری تاکنون بههمراه نداشته است. البته این تیپ از اظهارات به همین یک مورد منحصر نمیشود، و بهنظر میرسد هر کجا که قرار است مردم نقش خویش را، در تحولها، پر رنگتر بکنند، واکنش این طیف فکری را برمیانگیزد. برای نمونه، خانم جمیله کدیور در مقالهیی دیگر در رابطه با تحولهای تونس، که در آن نیروهای مرتجع اسلامی به عقب نشینیهایی وادار شدهاند و بعید نیست دولت اسلامی حاکم را با خطر سقوط روبهرو سازد، مینویسد: ”تونس کشوری که ”انقلاب“ را به مصر ”صادر“ کرد، آیا می تواند اعتراضات منجر به کودتای نظامیان علیه نهادهای منتخب مردم را از مصر ”وارد“ کند؟ آیا النهضه در تونس به سرنوشت اخوانالمسلمین در مصر گرفتار خواهد شد؟ درحال حاضر، سئوال مهمی که ذهن بسیاری را بخود مشغول کرده است، چرایی این اتفاقات در مصر و پس از آن در کشورهایی همچون تونس است[این طیف فکری از قدرت لایزال تودههای میلیونی دچار سرگیجه شده است]. اگر سه سال پیش توجیه قابل قبولی برای حرکتهای اعتراضی مردم در این مناطق بخاطر فساد گسترده روسای جمهور مادام العمر بهلحاظ سیاسی و اقتصادی، وابستگی خارجی، سرکوب و استبداد حاکمان وقت وجود داشت، آیا اکنون که این ضعفها در نهادهای جدید و منتخبین آنها وجود ندارد و یا به میزان بسیار کمتری وجود دارد، نارضایی طیفهایی از مردم(عمدتا سکولارها و چپها که به دلایل مختلفی در فرایند دمکراتیک انتخابات قادر به جلب رای و نظر مردم نشدهاند) مجوز حرکتهای خیابانی و تلاش برای انحلال دولتها و پارلمانهای منبعث از رای مردم، ولو با ضعفها و انتقادات زیاد و مجوزی برای تمرد، شورش، کودتا و حرکت های تخریبی است؟ آیا نارضایی قشرهای مختلف مردم که تقریبا امری جهانی است و معمولا مکانیزمهای مبتنی بر عرف و خرد عمومی برای حل این اختلافات و اعتراضات در نقاط مختلف مورد پذیرش طرفهای سیاسی و عامه مردم( در چارچوب فرایندهای دمکراتیک و انتخابات ) قرار گرفته است، در کشورهایی چون مصر و تونس و… محلی از اعراب دارد؟ این سوال ها، پرسش های بسیار اساسی است که لازمست بدانها توجه شوند“(جرس، ۹مردادماه).
مطلبهای بیان شده در سخنان خانم کدیور- در مقام یکی دیگر از نمایندگان این جریان فکری- نیازمند توضیح نیست، و در آن مخالفت با حرکتهای مردمی را می توان به خوبی مشاهده کرد. مهاجرانی در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی خواستار آن شد که او مادامالعمر رئیس جمهوری باقی بماند، اما برای اینکه بتوان ارزیابیای دقیقتر از دیدگاههای امروزی ایشان ارائه کرد، اظهاراتش در مصاحبه با بی بی سی در ارتباط با کابینه روحانی کمککننده است. مهاجرانی در این ارتباط گفت: ”در گام نخستین که بهنظر میآید برای داوری کردن به ما کمک بسیار میکند فهرست کابینه است. بهنظر من ایشان بسیار موفق فهرست کابینه خودش را تنظیم کرده است. یعنی میشود گفت که کابینهای است که افراد بسیار شاخص اهل دانش و دانایی در حوزه خودشان هستند. … همه آنها شخصیتهای تجربه شدهای هستند و نکته مشترک همان شیوه اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط است.“ مهاجرانی در رابطه با همکاری مجلس با دولت گفت: ”من پیشبینی میکنم اکثریت قاطع مجلس همکاری خواهند کرد. … من فکر میکنم با سخنرانی که مقام رهبری کردند بویژه متنی که در تنفیذ حکم ریاست جمهوری دکتر روحانی نوشته بودند و اینکه پیشانی دکتر روحانی را بوسه زدند، اینها نشانههایی است که میتوان انتظار داشت که همچنان که ایشان هم گفتند همه به دولت کمک کنند و من فکر نمیکنم این دولت در مجلس با مشکل جدی مواجه شود.“
پیشبینیِ مهاجرانی در رابطه با رای اعتماد مجلس، بررغم بوسه خامنهای بر پیشانی روحانی، درست از آب در نیامد، و سه نفر از وزیران معرفی شده باوجود سخنان ذلت باری که در مجلس برای رای اعتماد ایراد کردند، رأی اعتماد نگرفتند. بهجای آن، پورمحمدی، جنایتکارِ شناختهشده و یکی از مجریان اصلی فاجعه ملی سال ۱۳۶۷، در کابینه روحانی بر صندلی وزارت دادگستری تکیه زد. مهاجرانی درحالیکه کشورهای غربی را بهسبب سرکوبهای ارتش برضد اخوانالمسلمین سرزنش میکند و از آنها می خواهد در مقابل کودتاچیان سکوت نکنند، به تمجید از کابینهیی میپردازد پردازد که اعضای آن را مشتی جنایتکار و افردی تشکیل میدهند که در زمینههای فرهنگی، سیاسی، و اقتصادی ارمغانی بهجز سرکوب، فقر، و بدبختی بههمراه نخواهند آورد. مهاجرانی درحالی از کشورهای غربی به دلیل سکوتشان در مقابل انقلاب دوم مصر شکایت می کند، که خود وی در اوج جنبش مردمی و درحالیکه دهها نفر از فرزندان شجاع این میهن در راه مبارزه با رژیم ولایت فقیه به زندان افکنده شده بودند و زیر شدیدترین فشارها قرار داشتند، به تطهیر و منزه کردن ولی فقیه رژیم درآمد. مردم شجاع و آگاه مصر در طول چند سال گذشته دوران پر فراز و نشیبی را سپری کرده و بهطورِحتم دوران دشواری را در پیشِرو خواهند داشت. نتیجههای بهدست آمده تاکنونی، این امیدواری را بهوجود آورده است که، این کشور با گامهایی استوار، مرحله به مرحله، همراه با پشتیبانی نیروهای اجتماعی، به خواستهای سرکوبشدهاش دست خواهد یافت. برکنار کردن دولت ضد مردمی و فاشیستی مرسی و اخوانالمسلمین، نخستین مرحله از این راه پر فراز و نشیب است. باید امیدوار بود که مردم شجاع و آگاه ایران نیز با درسگیری از انقلاب اول و دوم مصر، در چنین راهی گامهای استواری به پیش بردارد. لازمه این مهم، طردِ نیروهای مماشاتطلب و بیاعتقاد به مردم از صفهای جنبش مردمی است. جریان فکریای که مهاجرانی یکی از نمایندگان آن است، در طول سالهای اخیر در صدد بوده که پتانسیل جنبش مردمی را به تحلیل برده، و با افکندن تفرقه بین نیروهای مترقی، حل و فصل مسئلههای مربوط به میهن را وظیفه انحصاری زعمای رژیم ولایی و غارتگران حاکم بر میهن بداند. زمان آن رسیده تا با افشاگری این نحله فکری، خواستهای مردم را در مسیری صحیح قرار دهیم.
به نقل از “نامه مردم”، شماره 928، 4 شهریور ماه 1392