مسایل بین‌المللی

بگذارید زنگ‌ها به صدا درآیند!

به مناسبت پنجاهمین سالگشت سخنرانی تاریخی مارتین لوتر کینگ رهبر جنبش سیاهپوستان آمریکا ‌با عنوان: ”رؤیایی که من در سر دارم.“ او سخنرانی‌اش را با این جمله آغاز کرد: ”بگذارید زنگ‌ها به‌صدا درآیند.“

”رؤیایی که من در سر دارم“، نام سخنرانیِ ۱۷ دقیقه‌ایِ رهبر سیاه‌پوستِ جنبش مدنی آمریکا در گردهمایی بزرگ طرفداران تساوی حقوق سفید‌پوستان و سیاه‌پوستان در شهر واشنگتن[روز ۶ شهریورماه ۱۳۴۲](۲۸ آگوست ۱۹۶۳) است. این جنبش، و همچنین آن تظاهرات بزرگ مرتبط با آن، که در اعتراض به تبعیض‌های نژادپرستانۀ خشن و عریان برضد سیاهان برگزار شد، شرکت کنندگان در آن، کار، عدالت اجتماعی، و حقوق مساوی را برای همگان خواستار شدند. مارتینگ لوتر کینگ در این سخنرانی معروف که عبارت ”رؤیایی که من در سر دارم“ بارها در آن تکرار شد، از آرزوهای خود سخن گفت، و ابراز امیدواری کرد که زمانی فرارسد تا در آمریکا، دمساز با مرام و آرمان خویش، زندگی کند و دست یافتن به برابریِ ذاتیِ انسان‌ها را به‌چشم خویش ببیند. مارتین لوترکینگ در این سخنرانی چندین بار گفت: ”‌ رؤیایی که من در سر دارم.“ او رؤیاها و آرزوهایش را در زمینۀ آزادی، برابری، برادری، و دیگر ارزش‌های والای انسانی را با همگان در میان گذاشت. این سخنرانی، از قوی‌ترین و الهام‌بخش‌ترین سخنرانی‌های عدالت‌خواهانه در تاریخ آمریکا به‌شمار می‌آید، و پس از آن به نام سخنرانی ”رؤیایی که من در سر دارم” در جهان مشهور شد. این سخنرانی را ”کتابخانه کنگره آمریکا“، در سال ۲۰۰۴، زیر نام: ”اثر برجستۀ فرهنگی و تاریخیِ ماندگار“، به فهرست گنجینۀ ملی آمریکا افزود. مارتین لوتر کینگ پنج سال پس از این سخنرانی، در فروردین‌ماه ۱۳۴۷ (۴ آوریل ۱۹۶۸) ترور شد.
در مراسم پنجاهمین سالگشت این سخنرانی تاریخی، صدها‌هزار تن از مردم آمریکا، هفته گذشته، در واشنگتن راه‌پیمایی کردند، که در خلال آن، باراک اوباما، و همچنین بیل کلینتون و جیمی کارتر- رئیس جمهوری‌های سابق آن کشور- بدین مناسبت سخنرانی کردند.
مارتین لوترکنیگ رؤیای مشهورش را دربارۀ خاتمه دادن به تبعیض نژادی و روی‌آوردن به عدالت اجتماعی را- پنجاه سال پیش- با جمله: ”بگذارید زنگ‌ها به‌صدا درآیند“، بیان داشت.
”نامه مردم“، به‌مناسبت پنجاهمین سالگشت سخنرانی تاریخی مارتین لوتر کینگ، مقاله‌یی از ”جودیت لو برانک“، از رهبران جنبش صلح و عدالت اجتماعی، را در زیر می‌آورد. ”جودیت لو برانک“ از رهبران ”اقدام برای صلح“ [‌بزرگ‌ترین گروه صلح مردمی در ایالات متحده ] و نیز از اعضای رهبری حزب کمونیست ایالات متحده آمریکا است.
رؤیایی که من در سر دارم!
پس از سخنرانی تاریخی و حماسی دکتر مارتین لوترکینگ با نام: ”‌فراتر از ویتنام” ، در سال ۱۹۶۷، که در آن با جنگ ایالات متحده در آسیای جنوب شرقی مخالفت کرد، با موجی از انتقاد از سوی هیئت تحریریه‌‌های نشریه‌ها‌، کمک مالی ‌دهندگان، و حتی دیگر رهبرانِ مبارزۀ حقوق مدنی‌، روبرو گردید.
رالف بانچ‌، نخستین رنگین پوستی که جایزه‌ صلح نوبل را در سال۱۹۵۰ دریافت کرد، به نیویورک تایمز گفت: ”کینگ باید بداند که نبرد او برضد جنگ ویتنام، بسیاری از دوستان و پشتیبانان جنبش حقوق مدنی را از آن رانده و به‌شدت تضعیفش خواهد کرد“- کنایه‌یی تعقید‌‌آمیز به رهبر مبارزه‌یی برای حقوق مدنی.
کنفرانس رهبران مسیحی جنوب ایالات متحده، سازمانی که کینگ به آن تعلق داشت، به ‌سببِ ”پا را از گلیم خود درازتر کردن“ و‌” تنها به امور حقوق مدنی“‌ بسنده نکردن، با پیامدهای مالی و سیاسی روبه‌رو گردید.
امروز برخی‌ها ضرورت دفاع جنبش صلح از برابری نژادی را زیر علامت سؤال برده‌اند. آنان می‌پرسند ‌که، خواست عدالت برای“ تریوان مارتین‌ ”(جوان رنگین پوستی که در فلوریدا به قتل رسید و ضارب او تبرئه گردید(، حقوق مهاجران‌، و پایان دادن به آزار افراد بر اساس ظاهر آنان‌، چگونه به تغییر سیاست خارجی ایالات متحده کمک می‌کند؟
این پرسش‌ها کم‌آموختگیِ آنان از میراثِ دکتر مارتین لوتر کینگ را به‌روشنی نشان می‌دهد.
اگر فعالان صلح می‌توانند شجاعت کینگ در سال ۱۹۶۷ در را در مرتبط ساختن ”سه غول نژادپرستی، مادی‌گرایی مفرط، و نظامیگری“ را تحسین کنند، پس چرا امروز نمی‌توانند ضرورت آن را دریابند؟ متأسفانه امروز بسیاری در جنبش صلح توانایی دیدن دورنمای پیوند حیاتی میان برابری نژادی، عدالت اقتصادی‌، و صلح را از دست داده‌اند. همان‌طور که نژادپرستی و تعصب جزئی از سامانه حفظ قدرت و امتیاز‌ند، نظامیگری و سیاست خارجیِ مبتنی بر تهدید نظامی و نابودی هسته‌ای نیز از اجزاءِ آنند. نژادپرستی تصادف و یا رویدادی در تاریخ نیست، همان‌طور که نظامیگری نیز چنین نیست‌ .نژادپرستی همچنین در پیوند با حفظ بهره‌وریِ یک درصدی‌ها- که رییس جمهوری پیشین، پرزیدنت آیزنهاور، آن را “مجتمع صنعت نظامی‌گری”‌خواند – اجرا می‌شود و تحکیم گردیده است.
تابناکیِ رهبریِ دکتر کینگ در آن است که او جداسازی نژادی و نژادپرستی را‌ تکیه‌گاه‌های سامانه ثروت و قدرت دید و توانایی‌شان را در حفظ قدرت‌، اساسی یافت.‌او می‌دانست تا هنگامی که اکثریت عظیم مردم – آنچه اکنون ۹۹% می خوانیم – متفرق باشند، صاحبان قدرت و ثروت، جهت‌گیریِ سیاستِ دولت، اهرم‌های اقتصادی، و آیندۀ ما را‌، در کنترل خود خواهند داشت.
سازمان ”‌اقدام برای صلح“ و بسیاری از کسان در جنبش وسیع‌تر صلح‌، در کنار آنانی که از به‌قتل رسیدن تریوان مارتین- نوجوان غیرمسلح در فلوریدا- به خشم آمده بودند‌، به‌پا خاستند. ما می‌دانیم که سیاست‌های یک‌درصدی‌ها در جهت تلاش برای جدا کردن متحدان طبیعی در مبارزه برای جامعه و دنیایی عادلانه‌تر و صلح‌آمیز است. ما می‌دانیم که باید برای صلح و عدالت هم در کشور و هم در بیرون از آن مبارزه کنیم.
جنبش صلح امروز در ساختن جنبشی به اندازه‌ کافی نیرومند که بتواند آنانی را که درصددند تا ‌حق رأی را محدود کنند و یا عامل نژاد‌ی و شکل ظاهری افراد را ‌بهانه‌‌یی برای نقض آزادی‌های مدنی قرار دهند به چالش بکشد، می‌کوشد موفق شود. جنبش صلح این امر نه تنها از نظر اخلاقی صحیح می‌داند – که چنین نیز هست – بلکه به‌منظور برپایی جنبشی گسترده‌تر و نیرومندتر که توانایی پایان دادن به نظامیگری و برپاییِ روابطی نوین میان ایالات متحده و بقیه جهان را داشته باشد، بدان نیازمند است. سازمان اقدام برای صلح در پنجاه سالگی راهپیمایی به سوی واشنگتن برای اشتغال، عدالت‌، و آزادی، به آنانی می پیوندد که میراث جنبش حقوق مدنی و زندگی دکتر مارتین لوتیرکینگ را جشن می‌گیرند. سازمان دهندگان راهپیمایی ۲۴ آوریل ۲۰۱۳ در واشنگتن اعلام کردند: “این یک یادبود نیست، بلکه یک تداوم است. “ چه زمانی بهتر از این زمان تا برای برپایی جنبش به تعمق واندیشیدن در باره درس‌های جنبش سازی نهضت حقوق مدنی بپردازیم.
جنبش صلح باید به برآوردن رؤیای دکتر کینگ یاری کند… پنجاه سال پس از آن تاریخ، مبارزه بر ضد نژادپرستی، مادی گرایی، و نظامیگری، ادامه دارد.‌ این رسالت ماست. “اقدام برای صلح” یکی از حامیان پنجاهمین سالگرد راهپیمایی در واشنگتن بود.

به نقل از “نامه مردم”، شماره 929، 18 شهریور ماه 1392

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا