حزب تودة ایران، رابطه با آمریکا و سیاست خارجی ملی و مردمی
سفرِ حسن روحانی به نیویورک، و رشته گفتوگوهایش با سران و مسئولان کشورهای مختلف جهان، دیدار با رئیس صندوق بین المللی پول، و به خصوص تماس تلفنی با اوباما در آخرین روز سفر، بازتاب گستردهای در رسانههای داخلی و خارجی داشت.
علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران در سخنرانیای، که در مراسم اهدای سردوشی دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه های ارتش انجام داد، از سفر اخیر حسن روحانی برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل حمایت کرد و در عین حال گفت ”برخی از آنچه در سفر نیویورک پیش آمد به نظر ما بجا نبود.“ خامنه ای در همین سخنرانی که نخستین عکس العمل او پس از بازگشت روحانی از نیویورک بود، گفت ”ما به هیات دیپلماسی دولت عزیزمان خوشبین هستیم، ولی به آمریکاییها بدبینیم.“
این سفر که از مدتها قبل مقدمات آن فراهم شده بود، بخشی از رویکرد جدید رژیم ولایتفقیه در عرصهُ روابط بینالمللی در تلاش برای عادی سازی روابط با آمریکا و اتحادیه اروپا، و همچنین پایان دادن به تحریم های مخرب و مداخله جویانه کشورهای غربی بر ضد ایران است.
با وجود ابراز نارضایتی شماری از رسانه ها، همچون کیهان ”شریعتمداری“ و انتقادها از گفت و گوی تلفنی روحانی با اوباما، روشن است که سیاست جدید رژیم در عرصه بین المللی، با تأیید ولی فقیه رژیم و سران ارتجاع تنظیم و به مرحله اجراء درآمده است. موضعگیری فرماندهُ سپاه در خصوص دیپلماسی جدید از جمله نشانگر همراهی و همگامی سران ارتجاع با سیاست های دولت روحانی است. پاسدار جعفری، فرمانده سپاه، در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم، ضمن تذکر این نکته که مذاکرهُ تلفنی روحانی با اوباما میباید به بعد از اقدامهای عملیِ آمریکا موکول میشد، از موضعگیریهای روحانی و هیئت همراه دفاع کرد، و با صراحت یادآور شد: ”راهبردِ نرمش قهرمانانه موضوعی است که با تدبیر و هوشمندی رهبری معظم انقلاب اسلامی مطرح شده است و همهُ نیروها و نهادهای انقلابی نیز با این سیاست نظام اسلامی همراه هستند.“ بهعلاوه، پس از سفر روحانی و مکالمهُ تلفنی او با رئیس جمهوری آمریکا، پاسدار شیرازی، رئیس دفتر نظامی ولی فقیه، تاکید کرد که، به شرایط امنیتِ پایدار بسیار نزدیک شدهایم، این شرایط در ابعاد مختلف محقق شده است.
حسن روحانی در نشست مشترک دولت و مجلس، که روز چهارشنبه ۱۰ مهرماه برگزارشد، خاطرنشان ساخت که، در موضوع رابطه با آمریکا به تدبیرِ رهبری خوشبین است.
واقعیت این است که با شکست سیاست و رویکرد ولیفقیه در هشت سال گذشته، بهویژه در زمینه دیپلماسی هستهای، که حزب ما به درستی آن را سیاستی نابخردانه و ماجراجویانه، و به ضرر منافع ملی ایران ارزیابی کرد و همچنین شدت یافتنِ نارضاییهای اجتماعی ناشی از سرکوبها و برنامههای ویرانگر و ضدمردمیِ اقتصادی، سران و مسئولان ارشد رژیم ولایتفقیه با توجه به وضعیت بحرانی و چالشهای خطرناک، رویکردِ جدیدی را- که درعین حال بر مناسبات و روابط سیالِ درون حکومتی مبتنی است- طراحی و گامبهگام به مرحله اجرا گذاشتهاند. هستة مرکزیِ این رویکرد را باید تلاش برای برونرفت از تحریمها و فشارهای سنگین بینالمللی و همچنین برخی رفرم های سطحی در عرصه اقتصادی، دانست.
سفرِ حسن روحانی به نیویورک و گفتوگوهای ظریف، وزیر امورخارجه، با کشورهای ۵ + ۱ که با آزادیِ معدودی از زندانیان سیاسی و عقیدتی همراه بود، و همچنین سفر پادشاه عمان و معاون سیاسی دبیرکل سازمان ملل متحد به تهران، تغییر رویکردهای سیاسی و دیپلماسی رژیم و مانورهای آن برای حفظِ نظام سیاسی حاکم کنونی است. درآستانه سفر روحانی به نیویورک، ولیفقیه نیز تغییر رویکردِ رژیم را زیر نامِ ”نرمشِ قهرمانانه“- که چیزی جز جام زهر دوٌم نبوده و نیست- با صراحت اعلام داشت.
حزب تودة ایران در سال های اخیر همواره بر این نظر بوده است که سیاست خارجی کشور ما باید مبتنی بر احترام به کشورهای همسایه و جهان، اصل قبول استقلال متقابل، پرهیز از دخالت در امور کشورهای همسایه و حرکت به سمت کاهش تنش در منطقه حساس خاورمیانه باشد. ما همچنین معتقد بوده و هستیم که عادی سازی رابطه با آمریکا و دیگر کشورهای اتحادیه اروپا و پایان دادن به تحریم های مخرب اقتصادی، که بیش از همه برگرده زحمتکشان و محرومان جامعه ما فشار وارد می آورد، به نفع حفظ مصالح ملی میهن ماست.
داشتن رابطه سیاسی -دیپلماتیک با آمریکا و اتحادیه اروپا در عین حال به مفهوم تغییر ارزیابی ما از ماهیت امپریالیستی و مداخله جویانه آمریکا و یا شماری از کشورهای اروپایی نیست. میهن ما در طول تاریخ معاصرش تجربه های دردناکی از مداخلات مخرب امپریالیسم در امور داخلی خود دارد که کودتای 28 مرداد 1332 توسط سازمان ”سیا“، تحمیل رژیم پلیسی و وابسته پهلوی، و همچنین توطئه های گوناگون برای شکست انقلاب بهمن 57، از جمله این تجربیات است. به گمان ما برقراری روابط دیپلماتیک با آمریکا تنها بر اساس حفظ استقلال سیاسی و اقتصادی میهن و بر مبنای برابر حقوقی طرفین باید تحقق پذیرد. ما همچنین معتقد بوده و هستیم که در پس شعارهای عوام فریبانه سران رژیم درباره ”مبارزه با استکبار“ هر آنگاه که رژیم امکان آنرا داشته است به روابط اقتصادی ای با انحصارهای امپریالیستی تن داده است که نه تنها در چارچوب منافع ملی میهن ما نبوده بلکه عملاً در راستای منافع، سیاست ها و دستور عمل های نهادهای سرمایه انحصاری، همچون صندوق بین المللی پول و بانک جهانی عمل کرده است. قرارداد های ضدملی با انحصارهای بزرگ نفتی، اتخاذ سیاست هایی همچون ”تعدیل انسانی نیروی کار“، شتاب بخشیدن به روند خصوصی سازی صنایع تولیدی کشور و بازگذاشتن دست سرمایه خارجی در کشور، با تغییر اصل 44 قانون اساسی، به دستور ولی فقیه رژیم، از جمله نمونه هایی است که می توان در تأیید این نظر ارائه داد.
جالب توجه است که آنچه در رسانه های گروهی کشور کمترین توجهی به آن شد مذاکرات مهم روحانی با خانم کریستین لاگارد، رئیس صندوق بین المللی پول است. به گزارش خبرگزاری ”رویتر“، هدف این مذاکرات: گفت و گو بر سر سیاست های اقتصادی دولت روحانی و تعمیق رابطه ایران با صندوق بین المللی پول بود. بر اساس همین گزارش، آقای جری رایس، سخنگوی صندوق بین المللی پول اعلام کرد که این ملاقات به درخواست دولت ایران سازمان دهی شده بود.
به گمان ما نباید از نظر دور داشت که آنچه در چند هفته اخیر در صحنه سیاسی میهن ما رخ داده بر بستر و زمینهیی از مجموعه عاملهای عینی و ذهنی بوده است، و بدون توجه به این عاملها و نیز مبارزه طبقاتی حادی که امروزه در جامعه ما جریان دارد، ارزیابیِ این تحولها و مانورهای رژیم، واقعبینانه، صحیح، و مبتنی بر واقعیتهای جاری نخواهد بود. بهعبارت دقیقتر، تمامی این رویدادها و روندها را در چارچوبِ مشخصِ تاریخی و رابطه متقابل سیاستها و رخدادهای داخلی و خارجی باید دید و به تحلیل آن نشست. هنگامی که در آستانه سفر روحانی به نیویورک نخستین گروه زندانیان سیاسی آزاد شدند، برخی از نیروهای طرفدار اصلاحات این عمل را ”نشانه ای از تغییر فضای سیاسی کشور“ ارزیابی کردند. بیگمان آزادی زندانیان سیاسی از خواستهای جنبش مردمی و همه نیروهای مترقی و میهن دوست کشور است. اما نکتة مهم، توجه به علتهای اتخاذ این سیاست (آزادیِ زندانیان سیاسی در آستانة گفتوگوهای هستهای و آغاز رابطه با آمریکا) و واکاوی و ارزیابیِ صحیحِ آن، بهسود اتخاذ تاکتیکهای کارآمد برای پیشبُردِ جنبش مردمی و روند اصلاحطلبی است. نکتهیی که در این ارزیابیها نباید ازنظر دور داشت عبارت است از این واقعیت که، یکی از جنبههای اصلیِ مانورهای اخیر از سوی رژیم ولایتفقیه و اصولاً رویکردِ ”نرمشِ قهرمانانه“، بهزعمِ طراحان آن، خلع سلاحِ جنبش مردمی و مصادرة شعارهای آن باهدفِ حذف عامل مردم از معادلههای سیاسی و جلوگیری از احیا و بازسازیِ تکیهگاه اجتماعی جنبش است. بنابراین، ضمن خشنودی از این گونه اقدامها و بهرهگیری از آن بهسودِ شدت دادن مبارزه واقعبینانه برای تامین خواستهای مردم، از آماج و هدف این رشته مانورها از سوی رژیم نباید غافل بود. ازاینروی، به اعتقاد ما، چنین مانورهایی براساس سیاستِ معین و زیرِ فشار نیرومند حوادث داخلی و خارجی و هراسِ رژیم از بیثباتیِ سیاسی و آیندة حاکمیت استبدادی ناشی میشود. پرسش اینجاست که، آیا دولت روحانی و حامیان آن در حاکمیت، خود را اصلاحطلب و یا بخشی از جنبش اصلاح طلبی معرفی کردهاند که برخی از نیروهای سیاسی پرچم حمایت بی چون و چرا از دولت روحانی را برافراشته اند؟ و آیا این ”حمایت بی چون و چرا“ متکی بر کدام سیاست ها و رویکردهای اقتصادی، اجتماعی دولت کنونی است؟ حسن روحانی دولت خود را ”دولتِ اعتدال“ معرفی کرده و با صراحت ”آشتی میان ولایت فقیه- مردم“ را سرلوحة اقدامهای خود قرار داده است. به گمان ما به جای تحلیلهایی ذهنی و چشم فروبستن بر واقعیتها، با تجربه اندوزی از وقایع سالهای اخیر، میباید در راستای سازماندهیِ جنبش مردمی، تدقیق شعارهای مرحله ای جنبش و بسیج نیرو در جامعه حرکت و مبارزه کرد.
فراموش نکنیم که، تاریخ درسها و تجربههای گرانبهایی را در دل خود اندوخته و مراجعه به این تجربهها میتواند در اتخاذ سیاستهای صحیح و بهدور از ارادهگرایی، مفید و سودمند باشد. درتاریخ معاصر ایران نمونههای ارزنده و آموزنده دراین خصوص وجود دارد، که باید بادرکی خلاق و پویا و بهدور از الگوسازی و تعمیمهای مصنوعی، به آنها مراجعه کرد. درتاریخ صدساله اخیر میهن ما تلاش حکومتها برای دمساز کردنِ خود با نیازمندیهای عینیِ تاریخی پس از سرکوب و شکست جنبشها، خیزشها، و ناکامیِ دو انقلاب (مشروطیت و بهمن) امری ناشناخته و پنهان نیست. زندهیاد احسان طبری این اقدامها را با چنین عبارتی توصیف کرده است: ”دمساز کردنِ نظام اجتماعی با آن بخش از نیازمندیهای تکامل که برای هیئت حاکمه در دورانِ معین قابل هضم است، یا دیگر از آن طفره و احتراز میسر نیست.“ حزب ما دوری جستن از سیاستهای ماجراجویانهُ ضدملی در روابط خارجی را در شرایط پرمخاطرهُ کنونی مهم ارزیابی میکند. سیاست ضدملی ولیفقیه و سپاه که در دوران دولت احمدینژاد به تحریمهای ویرانگر منجر شد، اکنون چنان شرایطی را پدید آورده که عبور از آن با دشواری و چالشهایی جدی روبهرواست. وضعیت اعمال فشار امپریالیسم به میهن ما، بخشی از نتایج سیاستهای نابخردانه ولیفقیه و سپاه بوده است.
به اعتقاد ما، رشته حوادث هفتههای اخیر، تحولهای پرشتاب، و جزر و مَد سیاسیِ کشور، باردیگر یادآورِ این نکته پراهمیت است که، تنها باحضور تودهها و تامین خواستهای آنان میتوان به تغییرهای جدی و ضرور در اوضاع فلاکتبارِ کنونی امید داشت. یگانه راهِ مطمئن، سازماندهیِ جنبش مردمی، دوری از پیشداوریهای ذهنی و سیاستهای ارادهگرایانه، و اتحادعمل گسترده به منظور تشدید فشارها و بهعقبنشینی واداشتنِ رژیم ولایتفقیه است.
به نقل از “نامه مردم”، شماره 931، 15 مهرماه 1392