مسایل بین‌المللی

انتخاباتِ آلمان، ”ائتلافِ بزرگ“، و نمایندگیِ منافعِ سرمایه داری گفت و گوی ”نامه مردم“ با رفیق پاتریک کوبله، رهبر حزب کمونیست آلمان

 مردم جمهوری فدرال آلمان، روز ۳۱ روز شهریورماه (۲۲ سپتامبر)، در شرایطی رأی‌های خود را به صندوق‌ها انداختند که سایه بحران همه‌جانبة اقتصادی کشورهای سرمایه‌داری در سراسر اتحادیه اروپا هنوز هم بر سر این کشورها سنگینی می‌کند. خبرنگار “نامه مردم” در گفت‌وگویی با رفیق “پاتریک کوبله” [رهبر جدید حزب کمونیست آلمان] درمیان گذاشت

 مردم جمهوری فدرال آلمان، روز ۳۱ روز شهریورماه (۲۲ سپتامبر)، در شرایطی رأی‌های خود را به صندوق‌ها انداختند که سایه بحران همه‌جانبة اقتصادی کشورهای سرمایه‌داری در سراسر اتحادیه اروپا هنوز هم بر سر این کشورها سنگینی می‌کند. در انتخابات‌های چند سال گذشته دولت‌ها در ۱۱ کشور اتحادیه اروپا تغییر کرده‌اند. بحران اقتصادی- مالیِ سیستم سرمایه‌داری اقتصادهای یونان، اسپانیا، و دیگر کشورهای جنوب اروپا را در تنگناهای خود درهم می‌فشارد. موج بیکاری و ورشکستگیِ  اقتصادی‌ای بی‌سابقه بسیاری از زحمتکشان اروپا، و به‌تبع آن زحمتکشان آلمان را نیز، در وحشت و احساسِ نا‌امنی فروبرده است. در ارتباط با عامل‌های عمده‌ای که در چنین شرایط دشوار اقتصادی‌ چگونه حزب محافظه‌کارِ دمکرات‌مسیحیِ آلمان بیشترین تعداد رأی‌ها را توانسته است به سوی خود جلب کند، خبرنگار “نامه مردم” در گفت‌وگویی با رفیق “پاتریک کوبله”] رهبر جدید حزب کمونیست آلمان  درمیان گذاشت. او در پاسخ به این سئوال‌های مشخص که ”مسئله‌های اصلی و مهم برای رای دهندگان آلمانی چه بودند؟ و اینکه شرایط اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی در آلمان در آستانة انتخاباتِ پارلمانی اخیر چگونه بوده است؟ و ارزیابی‌اش از وضعیت اقتصادیِ آلمان در مقامِ قدرت اقتصادیِ اصلیِ اتحادیه اروپا در شرایطی که بقیه کشورهای اروپایی برای احتراز از ویرانی اقتصادی با سراسیمگی به‌چاره‌جویی برخاسته‌اند، چیست؟“ گفت: ”در این زمینه ضروری است که به بحرانِ اقتصادی و نقشِ امپریالیسم آلمان توجهی ویژه بکنیم. “سرمایة مالی” در آلمان- یعنی ادغامِ و آمیزة سرمایة بانکی و بخش صنعت- به دولت‌های پیشین، چه دولتِ سوسیال‌دموکرات‌ها و سبزها، و چه دولتِ محافظه‌کارها و نولیبرال‌ها، یاری رسانیده بود تا بتوانند آلمان را متناسب با بهره‌وریِ بسیار بالای آن به کشوری با دستمزد پایین تبدیل کنند و دستمزدهای واقعی را کاهش دهند. بدین ترتیب، امپریالیسم آلمان توانست در دوران بحرانِ اقتصادی نیز سرکردگی‌اش را در اروپا حفظ و مستحکم کند. این امپریالیسم از طریق ”صادراتِ له‌کننده“، تهاجمی اقتصادی را شکل داد که اکنون بیش از همه، کشورهای حاشیه‌ایِ اروپا از آن آسیب می‌بینند. امپریالیسم آلمان در این راه بر برتریِ مالی و فنی و همچنین بر نفوذِ خود در اتحادیة اروپا متکی است. به این ترتیب، بخش‌های بزرگی از سرمایة[مالی] آلمان توانسته‌اند از بحرانِ کنونی سرمایه‌داری نسبتاً آسیب‌ندیده خارج شوند، و از این طریق، همچون گذشته، موفق شدند بخش‌های زیادی از طبقة کارگر را در توهمِ مشارکت میان کارِ دستمزدی و سرمایه باقی نگاه‌دارند. این وضعیت همچنین با آن گرایش‌های ناسیونالیستی‌ای تشدید گردید که پایة آن‌ها بر افسانة “آلمانیِ کوشا” در مقابلِ گویا “یونانیِ تنبل”، “اسپانیاییِ تنبل”، “ایتالیاییِ تنبل” و از این دست [افسانه‌ها] استوار شده است.“
گرچه حزب محافظه‌کار“ اتحادیه دموکرات مسیحی“ آلمان به رهبری آنگلا مرکل در انتخابات ۳۱ شهریورماه (۲۲سپتامبر) با کسب بیشترین تعداد رأی- ۴۲ درصد آرا و ۳۱۱ کرسی نمایندگی- بیشترین تعداد نمایندگان را در پارلمان آلمان دارد، اما حقیقت اینکه، راستِ آلمان موفق نشد قدرتِ دولتی را به‌طورِکامل تصاحب کند. حزب لیبرالی ”دموکرات‌هایِ آزاد“- متحدِ همیشگیِ حزب اتحادیه دموکرات مسیحی و مدافعِ سرسختِ اقتصاد بازار- نتوانست حداقل رأیِ لازم برای حضور در پارلمان- یعنی ۵ درصد آرا- را به‌دست آورد، بنابراین نماینده‌یی در پارلمان ندارد. با شکستِ متحدانِ سنتیِ راست (یعنی حزب‌هایی چون ”حزب دموکرات‌های آزاد“) در کسبِ حداقل درصدِ آرا برای حضور در پارلمان آلمان، محافظه‌کاران از دست یافتن به اکثریت مطلق [به‌منظورِ تشکیل دولتی قوی] بازماندند. در نتیجه، حزب اتحادیه دموکرات‌مسیحی مجبور شده است که در طول دو ماه گذشته درپیِ یافتنِ شریکی سوسیال دموکرات- سبز برای تشکیلِ دولت ائتلافی‌ای راست- میانه دربه‌در به جست‌وجو بپردازد. برخی تحلیلگران آلمان این امر را در حقیقت شکستی برای آنگلا مرکل و حزبش  به‌شمار می‌آورند، چرا که او به‌جای تشکیل دولت با متحدانِ ”لیبرال“ خود- که در برخی عرصه‌ها راست افراطی محسوب می‌شوند- مجبور خواهد بود برای دست یافتن به توافقی با مؤتلفانِ احتمالیِ سوسیال‌دموکرات‌اش برای تشکیل دولت، بخشی از سیاست‌های راست خود را تعدیل کند.
برخی تحلیل گران حتی ائتلاف محافظه‌کاران با حزب سبز را محتمل می دانستند، چرا که بررغم سیاست‌های اجتماعی و محیط زیستی ترقی‌خواهانه سبزها، جناحی متمایل به راست در رهبری این حزب عمل می‌کند که می‌تواند در شرایطی محللِ وصلتی نامیمون شود. تحلیلگران مطلع آلمان با توجه به روندِ مذاکرات، به‌ویژه دیدارها و گفت‌وگوهای میان رهبران حزب‌های دموکرات‌مسیحی و سوسیال‌دموکرات، احتمال تشکیل ”ائتلاف بزرگ“ بین آن‌ها را بسیار محتمل می‌دانند. سوسیال دموکرات‌ها در جریان مبارزات انتخاباتی سعی کردند خود را متعهد به مردم عادی و مدافعِ خواست‌های اجتماعی‌شان جلوه دهند. اما زحمتکشان آلمان هیچ‌گاه  تجربه تلخ دولت دورة ”ائتلاف بزرگ“ سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ که دو حزبِ راست و حزب سوسیال دموکرات بسیاری از قوانین و سیاست‌ها را به‌ضررِ زحمتکشان تدوین کردند، فراموش نکرده‌اند. در سال ۲۰۰۷ نیز سوسیال‌دموکرات‌ها در ائتلاف قدرت با خانم مرکل، در اقدام ارتجاعی‌ای آشکار برضدِ منافع همه زحمتکشان، مالیات بر ارزش‌افزوده را از ۱۶ درصد به ۱۹ درصد برای تقریباٌ همه کالاهای مورد نیاز مردم افزایش دادند. از رفیق ”پاتریک کوبله“ دربارة موضع‌گیریِ حزب کمونیست آلمان در ارتباط با احتمالِ تشکیل دولتی ائتلافی می‌‌پرسم. او با ارائه تحلیلی مبتنی بر تجربه‌های سیاسی سال‌های اخیر مردم آلمان، می‌گوید: ”حالا با این پیش‌زمینه می‌توان به نتیجة انتخابات اخیر مجلس آلمان نگاهی کرد. این نتیجه در حقیقت نشان‌دهندة وضعیت آگاهی، از جمله وضعیت آگاهی طبقة کارگر در کشور ما است. بخش بزرگی از این طبقه اکنون از ”منطق محل کار“ تبعیت می‌کند، و از ترسِ از دست دادنِ محل کار، خود را با کارخانه‌“‌اش“، کارفرمایان“اش“ و رئیسان“اش“ تعریف می‌کند. شعارِ آنان عبارت است از: ”کارخانۀ ما دژ ما است“.اکنون حزب ”دمکراتیک آزاد“ (لیبرال) که مدافع سرسخت اقتصاد بازار است، دیگر در مجلس آلمان نماینده‌یی ندارد. ولی حزب راست‌گرایِ جدیدی به نام ”آلترناتیو برای آلمان“ در انتخابات اخیر رأی زیادی کسب کرد و تا یک قدمی ورود به مجلس پیش آمد. نشانه‌های زیادی برای امکان حضور این حزب در پارلمان اروپا در سال ۲۰۱۴ وجود دارد. بر این اساس، روشن است که میان سوسیال‌دمکرات‌ها و محافظه‌کاران به ائتلافی بزرگ دست خواهند زد. اما این ائتلاف برای طبقة کارگر کشور ما و خلق‌های اروپا و جهان بهبودی‌ به‌همراه نخواهد داشت. سیاست مورد توافق هر دو سویِ این ائتلاف، کوشش برای گسترش و تضمینِ سرکردگیِ آلمان از نظر سیاسی، اقتصادی، و نظامی در عرصة جهانی و در اروپا در آینده است. در این زمینه جایی برای هیچ‌گونه توهمی وجود ندارد.“
رفیق پاتریک در پاسخ به این سئوال که، آیا این حقیقت که آلمان در جنگ‌های سال‌های اخیر خاورمیانه و از جمله عملیات نظامی و گسترده برای سرنگونی دولت لیبی شرکت فعال نظامی نداشته است را می‌توان بازتابی از صلح دوست بودنِ این کشور پرقدرت اتحادیه اروپا دانست؟ با صراحت پاسخ داد: ” شرکت نکردنِ امپریالیسم آلمان در جنگِ مغایر با حقوقِ بین‌الملل در لیبیِ، هیچ ارتباطی با صلح‌دوستی نداشت. امپریالیسم آلمان فقط امیدوار بود که به شیوة دیگری بهتر بتواند منافع خود را نمایندگی کند.“ 
از رفیق پاتریک می خواهم که در انتهای صحبت‌مان ارزیابی‌اش را از موقعیت نیروهای چپ در مبارزه برای صلح و سوسیالیسم در آلمان برای خوانندگان “نامه مردم” توضیح دهد، و اینکه، آیا او اتحادِ نیروهای چپ و  به‌ویژه اتحاد و وحدتِ عمل میان “حزب کمونیست آلمان” و “حزب چپ آلمان” در مبارزه با نیروهای سیاسی نولیبرال را عملی و شدنی می‌داند؟ او در پاسخی روشن می گوید: “حزب چپ‌ها از نقطه‌نظر نقشِ عینی و برنامگی‌اش در کشور، یک نیروی سوسیال‌دمکراتِ چپ به‌شمار می‌آید. با این حال به دلیل خاستگاهِ تاریخی‌اش در حزب متحد سوسیالیستی آلمان، یعنی حزب مارکسیستی- لنینیستی سابق حاکم در جمهوری دمکراتیک آلمان، تا امروز هم اعضایی دارد که خود را کمونیست می‌دانند. در این حزب خط‌های گوناگونی در مبارزة دائمی با یکدیگرند. این مبارزه البته میان کمونیست‌ها و سوسیالیست‌های دمکرات کمتر است، اما در میان دونیرویی بیشتر جریان دارد که یکی مصرانه تشکیل دولت با سوسیال‌دمکراسی و سبزها را خواهان است و دیگری این اقدام را کمتر درست می‌داند یا به‌طورِکامل رد می‌کند.“

 

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا