مسایل بین‌المللی

سودان جنوبی در لبة پرتگاه

در هفته های اخیر شرایط سیاسی در کشور جدیدالتاسیس سودان جنوبی به شدت بحرانی شده و در نتیجه درگیری های خونین بین نیروهای هوادار رئیس جمهور و معاونش تعداد زیادی کشته و زخمی شده و ده ها هزار نفر از مناطق زندگی خود آواره شده اند.  درگیری های اخیر مسائل مهمی را در رابطه با حقوق خلق ها و مبارزات ملی در ابتدای هزاره جدید و موضع نیروهای چپ و کمونیست مطرح می کند، که قابل تامل و بسیار آموزنده است.

 

سودان جنوبی از کشورهای نوبنیاد جهان است که در تیر ماه ۱۳۹۰ و در پی یک همه‌پرسی، به عنوان یک کشور مستقل از جمهوری سودان جدا شد و دولت مستقل خود را تشکیل داد. کشمکش‌های داخلی کشور آفریقایی سودان پیش از تقسیم آن به شمال و جنوب، پس از تشکیل جمهوری سودان جنوبی نیز ادامه یافت و هنوز هم ادامه دارد.
پس از دو تکه شدن سودان، رهبران حزب کمونیست سودان توافق کردند که اعضای حزب که در قلمرو کشور جدید زندگی می کنند، در چارچوب حزب کمونیست سودان جنوبی با سازمانی مستقل در آن کشور فعالیت کنند. البته این دو حزبی شدن مانع همکاری‌های نزدیک دو حزب نبوده است و دو حزب کمونیست سودان جنوبی و حزب کمونیست سودان (در شمال) نشست‌های مشورتی منظمی داشته‌اند تا مواضع خود در ارتباط با موضوع‌های مشترک را تا حد امکان هماهنگ کنند. حزب نوبنیاد کمونیست سودان جنوبی با تکیه به سابقة فعالیت حزبی و سیاسی رهبرانش، پیوندهای نزدیکی با بسیاری از حزب‌های کمونیست جهان دارد و به‌تدریج جایگاه شایستة خود را در جنبش کمونیستی منطقه و جهان می‌یابد.
به منظور شناخت بهتر از اوضاع کنونی سودان جنوبی و موضع نیروهای مترقی و از جمله کمونیست‌های آن کشور، گفت و گویی داشتیم با فتحی الفدل، مسئول شعبه روابط بین المللی، و رفقای رهبری حزب کمونیست سودان در خارطوم، پایتخت سودان، که حاصل آن را در ادامة مطلب می‌خوانید.

نگاهی اجمالی به وضعیت عمومی سودان جنوبی
بسیاری از ناظرانی که رویدادهای سودان جنوبی را از نزدیک دنبال می‌کنند و از پیچیدگی وضعیت آن آگاهند، نگران آنند که سیر رخدادها، کشور سودان جنوبی را در وضعیت فاجعه‌باری قرار داده باشد که شاید راه گریزی از آن باقی نمانده باشد. از زمانی که تازه‌ترین کشور آفریقا پایه‌گذاری شد، سایة بن‌بست سیاسی همیشه بر سر آن بوده است. رقابت‌ها و کشمکش‌های قبیله‌یی و سیاسی به تحقق آرزوی مردم برای ساختمان جامعة مدنی- جامعه‌یی که جنبش رهایی‌بخش خلق سودان جنوبی همواره از آن صحبت می‌کرد و قولش را می‌داد- لطمه زده است. با وجود این باید گفت که از همان اَوانِ کار معلوم شد که بنا کردن دموکراسی‌ای به سبک غربی رؤیا و خیال خامی بیش نبود. در جامعه‌یی که فاقد طبقات و اقشار اجتماعی نوین و امروزی است- از جمله طبقة کارگر و جنبش کارگری، سرمایه‌داران کوچک، بورژوازی و روشنفکران- باید گفت که تشکیل و استقرار بی‌دردسَر یک دولت دموکراتیکِ واقعی خیال‌پروریِ محض بوده است.
سودان جنوبی یکی از توسعه‌نیافته‌ترین منطقه‌های آفریقاست. اکثریت عظیم جمعیت آن زندگی بخور و نَمیری دارند. پول یا کالای ”اضافه بر مصرف“ اساساً وجود خارجی ندارد. درآمد ناچیزی که دولت دارد نه‌فقط در راه سرمایه‌گذاری داخلی مصرف نمی‌شود، بلکه به طور عمده به جیب بازرگانان خارجی از قبیل یونانی‌ها و هندی‌ها و بازرگانان سودان شمالی می‌رود. بزرگ‌ترین قبیله‌های ساکن استان‌های سودان جنوبی گلّه‌دارانی هستند که ”ثروت دامی“شان به طور عمده برای حفظ آبرو و اعتبار اجتماعی‌شان است، و به‌خصوص در ازدواج‌ها صَرفِ جهیزیه و مهریه می‌شود.
دولت استعماریِ حاکم بر سودان از سال ۱۸۹۹ تا ۱۹۵۶ (۱۲۷۸ تا ۱۳۳۵ش) توجه بیشتری به استان‌های شمالی سودان نشان می‌داد، به‌ویژه در زمینة توسعة پنبه‌کاری، صمغ عربی و دیگر فرآورده‌هایی که نیازهای صنعت نسّاجی را برآورده می‌کنند. به همین دلیل در آن استان‌ها مدرسه‌های زیادی برپا کردند، خدمات بیشتری فراهم کردند، و خطوط ارتباطی راه‌آهن برای آن استان‌ها ساختند. همة اینها تأییدی بود بر گفتة هوشمندانه و درخشان مارکس که “استثمار بیشتر، توسعة بیشتر. استثمار کمتر، توسعة کمتر”.
از دیدِ دولت استعماری، توسعة استان‌های سودان جنوبی بسیار پُرهزینه بود و مقرون به صرفه نبود. به نظرشان این طور می‌آمد که امکان ندارد چاره‌یی برای جاده‌های ناهموار و خراب، زمین‌های باتلاقی، و نبود امنیت در آن منطقه اندیشید؛ پس تصمیم گرفتند که استان‌های جنوبی را فعلاً برای مدتی به همان حال رها کنند.
سرچشمه‌های اختلاف میان شمال و جنوب
ژوزف گارانگ، از جان‌باختگان کمونیست، که اصلاً اهل استان بَحرالغزالِ سودان جنوبی بود، دید و تحلیلِ کاملاً روشنی از وضعیت سودان شمالی در قیاس با سودان جنوبی داشت. او در جزوه‌یی که در اوایل سال ۱۹۶۱ (۱۳۳۹ش) منتشر کرد، مخالفت خود با نظر سیاستمداران جنوب سودان را اعلام کرد که تفاوت میزان رشد و توسعه میان استان‌های شمالی و جنوبی را بخشی از نقشه‌یی می‌دانست که هدفش عقب نگاه داشتن عمدی کل کشور بود. او توسعه‌نیافتگی استان‌های جنوبی را علّت اساسی کشمکش‌های فزایندة میان شمال و جنوب می‌دانست، و البته نقش سیاست‌های استعماری در غنا، نیجریه، اوگاندا و کشورهای دیگر را دست‌ِکم نمی‌گرفت که منجر به رشد اجتماعی و اقتصادی نامتعادل و ناهمگون شده بود. او خواستار و مدافعِ وحدت میان جنبش دموکراتیک در شمال با ”نیروهای نوین“ تازه‌نفس ولی کم‌تجربة استان‌های جنوبی بود. با وجود این، اکثر روشنفکرانِ جنوب بی‌بروبرگرد خواستار جدایی از سودان (شمالی) بودند. از آن پس، جداییِ جنوب از شمال به شعاری تبدیل شد که اکثریت جنوبی‌ها پیرامون آن متحد شدند. گفتنی است که آن روشنفکرانِ شمال که در پی استقلال سودان به قدرت رسیدند، موذیانه از اسلام و ناسیونالیسم شبهِ‌عربی با هدفِ حفظ و تداومِ قدرت انحصاری خود و دست‌اندازی بر ثروت سودان استفاده کردند. در آن تغییر و تحوّل، دستِ روشنفکرانِ جنوبی از قدرت کوتاه ماند. دودَستگی میان شمال و جنوب به‌سرعت تشدید و فاصله‌ها هرچه بیشتر شد. دولتی که در شمال به قدرت رسید برای سرکوب قیام‌های متناوبی که سرتاسر استان‌های جنوبی سودان را در بر گرفته بود، متوسّل به زور و خشونت شد. دولتِ وقتِ سودان دو توافق‌نامه‌یی را که در چارچوب سودانِ واحد، خودمختاری محلی به جنوب می‌داد، زیر پا گذاشت و نقض کرد. چنین شد که این عدم اعتماد میان شمال و جنوب، مانعی جدّی بر سر راه آشتی و حل‌وفصل مسالمت‌آمیز اختلاف‌ها شد.
جنبش مسلّحانة رهایی‌بخش خلق سودان جنوبی بیش و پیش از هر چیز خواستار دگرگونی بنیادی در نظام سیاسی و جدایی دین از دولت و سپردن قدرت به نهادهای محلی بود. جنگ داخلی که در پی این اوضاع رخ داد، به بن‌بست رسید. هیچ‌یک از دو طرف کشمکش نمی‌توانست به پیروزی تعیین کننده‌یی دست یابد. ولی هر دو طرف حاضر بودند با میانجی‌گری مسئله را حل‌وفصل کنند. ”شورای توسعة بین‌دولتی“ (IGAD، متشکل از هشت دولت در شرق و شاخ آفریقا، شامل هر دو سودان) که مورد حمایت نروژ و آمریکا بود، موفق شد ”توافق‌نامة جامع صلح“ را تنظیم کند که از جمله شش سال پس از امضای قرارداد، حق خودمختاری به ”مناطق“ سودان جنوبی می‌داد. این توافق راه را برای برگزاری یک همه‌پرسی باز کرد که در نهایت منجر به تقسیمِ سودان و پیدایش کشور سودان جنوبی شد.
خیلی از ناظران از این نگران بودند و هستند که تقسیمِ سودان دشواری‌هایی را به دنبال آورد که بسیار حل‌ناشدنی‌تر از دشواری‌هایی باشد که قرار بود حل کند! در آن زمان، کشور تازه‌بنیاد سودان جنوبی فاقد ابتدایی‌ترین پیش‌شرط‌های لازم برای ساختمان دولتی پایدار بود. برخلافِ مستعمره‌های پیشین آفریقا، بیشترِ منابع مادّی سودان جنوبی دست‌نخورده باقی مانده است. زیرساختار مادّی و سیاسی اساساً وجود ندارد. کشور فاقد خدمات اساسی مثل مدرسه، درمانگاه، وسایل ارتباطی، کارگر ماهر، طبقة کارگر، صاحبان کسب‌وکار و سرمایه‌گذار است. آنچه این وضعیت تیره و تار را وخیم‌تر کرده است، رقابت‌ها و کشمکش‌های فراوان میان افراد و قبیله‌ها، حیف‌ومیل و اختلاسِ منابع اندک موجود، و فساد گسترده و عیان در کشور است.
نیروهای اجتماعی درگیر در کشمکش‌ها
جنبش رهایی‌بخش خلق سودان جنوبی که یگانه حزب حاکم است، موفق نشد به یک سازمان سیاسی همه‌جانبه فراروید، و نتوانست طرح اقتصادی-اجتماعی مناسبی برای توسعة‌ کشور تنظیم و ارائه کند. در چنین اوضاعی، نبودِ دکتر جان گارانگ دِمابیور، آرمان‌خواه برجسته و بنیادگذار ”جنبش“ بیش از همیشه بارز است. خَلَفِ او که امروز ریاست جمهوری سودان جنوبی را به عهده دارد، به‌هیچ‌وجه برای کشیدنِ بارِ مسئولیتِ تبدیلِ ارتشِ رهایی‌بخش به یک سازمان سیاسی آماده نبود. او در سال‌های اخیر متوسّل به فرمول کهنة ”تفرقه بینداز و حکومت کن“‌ شده است. او به دشمنی با بخش‌های بزرگی از متحدان پیشین خود پرداخت، به‌ویژه با گروه موسوم به ”بچه‌های جان گارانگ“ که خود را ادامه دهندة راه او می‌دانند. این گروه از وفاداران به جان گارانگ به‌ویژه در منطقة اَبیی قدرتمند است، که منطقه‌یی است مورد مناقشه‌یی سخت میان دولت سودان (در شمال) و سودان جنوبی.
بحران‌های سیاسی در سودان جنوبی زمانی آغاز شد که مبارزة قدرتِ رودررو و سختی میان سالوا کی‌یِر میاردیت، رئیس‌جمهور وقت، و دکتر ریاک مَشار، معاون او، درگرفت. باید اذغان داشت که هر دو رقیب در پیِ کسبِ پشتیبانی اقوام بزرگِ ”دینکا“ (۵۵۰ طایفه) و ”نوئِر“ (۲۵۰ طایفه) بودند. این دو قوم، بزرگ‌ترین قوم‌های سودان جنوبی‌اند، ولی قوم دینکا نامُنسجم‌تر از رقیبان خود است. قوم نوئر، اگرچه کوچک‌تر است، ولی مردم آن پیکارجویانی بی‌باک‌اند که تسلیحات خوبی در اختیار دارند و در ساختاری شبهِ نظامی سازمان یافته‌اند. و از همه مهم‌تر، همین قوم است که کنترل ”نیل سفید“، یعنی آبراهِ اصلی منطقة میان سودان (در شمال) و سودان جنوبی را در دست دارد. در سال‌های اخیر، ذخایر عظیم نفت در استان الوحده کشف شده است که به طور انحصاری در سرزمین‌های قوم نوئِر و در اختیار این قوم است. در نبودِ دیگر منابع تولیدِ درآمد در سودان جنوبی، در حال حاضر صدور نفت به شاهرگِ حیاتی کشور تبدیل شده است.
نقش کشورهای خارجی
هم‌اکنون هفت منطقه از ده منطقة سودان جنوبی در وضعیت جنگی قرار دارد، و تردیدی نیست که منطقه‌های دیگر هم دیر یا زود به جنگ کشیده خواهند شد و به‌زودی ممکن است تمام سودان جنوبی در شعله‌های آتشِ یک جنگ تمام عیار داخلی بسوزد. میانجی‌گری‌هایی که اخیراً برای استقرار آتش‌بش میان طرف‌های درگیر در جنگ صورت گرفته است، ممکن است به موفقیت‌هایی برسد، امّا به احتمال قوی آتش‌بس پایدار نخواهد ماند. به نظر نمی‌آید که نبرد قدرت میان سالوا کی‌یِر و رقیب او به این زودی‌ها پایان پذیرد. سالوا کی‌یِر به پشتیبانی متحدانی مثل پرزیدنت عُمَر البَشیر امید بسته است. شاید اگر وضعیت عادی می‌بود، جمهوری سودان قاعدتاً می‌توانست نقش فعّالی در حل‌وفصل مسائل از راه مذاکره میان طرف‌های درگیر بازی کند. جمهوری سودان نه‌فقط از لحاظ سیاسی، بلکه از لحاظ راهبُردی (استراتژیک) نیز یکی از مهم‌ترین شریک‌های سودان جنوبی است. این دو کشور تقریباً ۲۰۰۰ کیلومتر مرز مشترک دارند.  ولی دولت مرکزی در خارطوم شاید دیگر نتواند نقش ”میانجی بی‌طرف“ را به عهده بگیرد. در ماه‌های اخیر، روابط جمهوری سودان با سالوا کی‌یِر، رئیس‌جمهور سودان جنوبی، گرم‌تر شده است. هر دو دولت بر سر حل‌وفصل اختلاف‌ها از راه‌های مسالمت‌آمیز توافق کرده‌اند.
رئیس‌جمهور اوگاندا هم در پشتیبانی از سالوا کی‌یِر درنگ نکرده است. آنهایی که با وضعیت جغرافیایی-سیاسی سودان جنوبی آشنا هستند خوب می‌دانند که مداخلة نظامی اوگاندا در این اوضاع، بسیار پُرهزینه و خطرناک خواهد بود، و خسارت‌های فراوانی برای طرف‌هایِ درگیر به بار خواهد آورد.
اوگاندا در عقب‌ماندگی و توسعه‌نیافتگی سودان جنوبی ذی‌نفع بوده است. هزاران اوگاندایی به بازار کار سودان سرازیر شده‌اند، از کارگران ساده گرفته تا پیشه‌وران نیمه‌ماهر و خرده‌بازرگانان. درهای بازارهای سودان جنوبی برای ورود فرآورده‌های کشاورزی و کالاهای ساخت شدة کشور همسایة جنوبی کاملاً باز است. خیلی از خانواده‌های سودان جنوبی که از وضعیت مالی نسبتاً خوبی برخوردارند، فرزندان خود را برای تحصیل به مدرسه‌های اوگانادا می‌فرستند. با وجود اینها، اوگاندا در مورد اهالی سودان جنوبی که ممکن است خواهان پناهندگی در شمال اوگاندا باشند، خیلی سخت‌گیری می‌کند. حکومتِ دیکتاتوری مخوفِ ژنرال عیدی اَمین، در سال‌هایی که او در اوگاندا بر سر قدرت بود، متأسفانه از حمایت گستردة مردم در سودان جنوبی برخوردار بود. با وجود این، اوگاندا بی‌درنگ و با تمام قوا از سالوا کی‌یِر پشتیبانی سیاسی و نظامی کرده است. حتّی چندی پیش یوری موسه‌وِنی (رئیس جمهور کنونی اوگاندا که از سال ۱۳۶۲ در این مقام است) هشدار شدیدی به دکتر ریاک مَشار داد که اگر تا چهار روز دیگر به سر میز مذاکره باز نگردد، نیروهای او را در هم خواهد کوبید. واقعیت این است که ارتش اوگاندا عملاً در جنگ داخلی سودان جنوبی وارد شده است و جنگی نیابَتی را به پشتیبانی آمریکا و بریتانیا و AFRICOM به پیش می‌بَرَد.
اتیوپی نیز منافع مُعیّنی در سودان جنوبی دارد. اتیوپی در حوزة‌ مالی،‌ از جمله در نظام بانکی سودان جنوبی، و نیز در هتل‌داری و گردشگری بسیار فعّال است. این همسایة شرقی سودان جنوبی نیز مانند اوگاندا از بازارهای دست‌نخوردة سودان جنوبی بهره می‌بَرَد. هم‌اکنون هزاران کارگر نیمه‌ماهر اتیوپیایی در بازار کار سودان جنوبی کار می‌کنند. یکی از هدف‌های درازمدت اتیوپی، صدور برق تولید شده در نیروگاه آبی سدّ ”سِنتِنیال“ به سودان جنوبی است.
کنیا یکی دیگر از کشورهای همسایة سودان جنوبی در جنوبِ شرقیِ آن است که دارای منابع اقتصادی عظیم، و جلودار نواستعمار در آفریقاست. کنیا یکی از شریان‌های اصلی واردات به سودان جنوبی، و صادرات ناچیزِ سودان جنوبی به این همسایة جنوبی است. علاوه بر این، سرمایه‌داران کنیایی و هم‌سِلک‌های آنها در بریتانیا و آمریکا، سرمایه‌گذاری‌های عظیمی در نظام بانکی و صنعت هتل‌داری سودان جنوبی کرده‌اند. کنیا همچنین در پی آن است که منطقة مورد مناقشة ”ایله‌می“ (مثلث میان سودان جنوبی، اتیوپی و کنیا) را ضمیمة خاک خود کند. گفته می‌شود که این منطقه سرشار از ذخایر فلزها و مواد کمیاب، از جمله طلا، است. چین نیز در زمینة استخراج نفت در منطقه‌های محل سکونت اقوام نوئِر سرمایه‌گذاری‌های عظیمی کرده است. با توجه به مناقشة میان رئیس‌جمهور سالوا کی‌یِر و معاون سابقش ریاک مَشار، چین اکنون در وضعیت دشواری قرار گرفته است. البته چون این دو رقیب نیاز زیادی به درآمد نفت دارند، چین می‌تواند در این مناقشه از نفوذ خود بر هر دو طرف استفاده کند.
کارزار حزب کمونیست
حزب کمونیست سودان جنوبی برای پیشبُرد تلاش‌های خود در راه برقراری صلح و آرامش در کشور، خواستار همبستگی و حمایت بین‌المللی نیروهای مترقی و جنبش جهانی کمونیستی است. خواست‌های اصلی این حزب عبارتند از: پایان دادن فوری به عملیات نظامی، بازگرداندن آوارگان جنگِ داخلی به شهر و خانه‌شان، و آزادی زندانیان سیاسی
عدم مداخلة کشورهای همسایه در امور داخلی سودان جنوبی
محاکمه کردن همة کسانی که مرتکب جنایت علیه مردم شده‌اند، و تأمین و تضمین حقوق بنیادی دموکراتیک و حقوق بشر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا