”ژنوِ۲“ مرده است زنده باد ژنوِ بعدی!نوشته: ماری ناصیف- دِبس، معاون دبیرکل حزب کمونیست لبنان
همان گونه که پیشبینی میشد، کنفرانسِ ”ژنوِ۲“ در رابطه با بحرانِ سوریه بهشکست انجامید، زیرا تدارکات این کنفرانس- که در خلال سال ۲۰۱۳ بارها به تعویق افتاده بود- بهمنظورِ ارائة پیشنویسی برای یافتنِ راه حل سیاسیای ممکن کوچکترین روزنهیی نمیگشود.
باید گفت که، هر دو مُجریِ این کنفرانس، یعنی ایالات متحده و روسیه، در مورد خطوط اصلی راه حلِ موردِ انتظار، اختلاف نظر دارند: در وهلة اول دربارة سرنوشتِ بشار اسد در پایانِ دورة ریاست جمهوریاش (ماه مه ۲۰۱۴) که قرار است درنظر گرفته شود، یا همینطور در مورد رژیم سیاسیای که بناست در آینده در سوریه مستقر گردد با یکدیگر توافق ندارند. علاوه بر این، آنها پیرامون شرکتِ ایران در کنفرانس اختلاف نظر اساسی دارند، بهویژه در پی وضعیت انفجارآمیز در اوکراین و مداخلة آمریکا (و نه فقط اروپائیها) در امور داخلی این کشور- که از متحدان روسیه محسوب میشود- به منظور در محاصره قرار دادن این کشور [روسیه]، این اختلاف نظر وخیمتر هم شده است.
اگر به همه این مسئلهها اختلافهای میان جناحهای گوناگون مخالف با رژیم بعثی سوریه وجنگهای خونین بین آنها (بهسبب مداخلة عربستان سعودی و ترکیه) را اضافه کنیم، میتوانیم بگوییم ”ژنوِ۳“ هم همان سرنوشتی را پیدا خواهد کرد که دو کنفرانس قبلی دچارش شدند و همراه با صدور ییانیهیی که هرگز عملی نخواهد شد به کارش خاتمه خواهد داد.
طرفهای گفتوگو، در گیرودارِ شرایطی نامطلوب
اگر آنچه در سالنهای کنفرانس ”ژنوِ۲“ گذشته است را دقیقتر مطالعه کنیم، فقط با سخنان خصمانه روبهرو میشویم. در واقع نه لحن بیانات و نه محتوایِ آنها- چه از جانب هیئت نمایندگیِ دولت سوریه و چه از سوی کشورهای حاضر در مونترو- نمیتوانست کوچکترین روزنة امیدی بهوجود آورد. شواهد این نتیجهگیری بهقرار زیر است:
ابتدا از مخالفان سوریه شروع میکنیم. آنانی که مقیم خارج از کشورند (بهطورِعمده در ترکیه) و زیر نظارت آمریکا عمل میکنند، تنها روی یک نقطه پافشاری میکردند، بند هشتم بیانیة کنفرانس “ژنوِ۱“: تشکیلِ دولت انتقالیای که، بهقولِ ”احمد جربا“، عملی ساختنِ راه حل سیاسیای را بتواند تسهیل کند. و همین آقای جربا اضافه میکند که، نمایندگان دولت سوریه باید مدرکی را امضا کنند که بنابر آن، اختیاراتِ رئیس جمهوری سوریه به چنین دولتی واگذار شود، یعنی دولتی که بعد مأموریت خواهد داشت که اسد و تمام همراهانش را بهجرم جنایتهایی که به آن متهم شدهاند به پای میز محاکمه بکشاند. از سوی دیگر، وزیر امور خارجه سوریه ولید معلم، در مقابل، با حمله به مخالفان، آنان را به خیانت متهم میکند، زیرا بهقولِ او آنان خودشان را به اسرائیل فروختهاند و جنگ تروریستها برضد سوریه را تسهیل کردهاند و میخواهند به این عمل جنبة قانونی بدهند. علاوه بر این، آقای معلم هرگونه بحث دربارة دولتِ موقت- به این دلیل که ”این مردم سوریهاند که به رئیس جمهور حقانیت میبخشند“- را مردود دانست و تاکید کرد که سوریه برای دفاع از خود هر کاری که لازم باشد، بدون توجه به اظهارات وفریادهای برخی، انجام خواهد داد.
این دو موضع متضاد را در سخنرانیهای نمایندگان آمریکا و روسیه و همچنین همه کسانی که در جلسه گشایش کنفرانس ”ژنوِ۲“ شرکت داشتند، نیز میتوان شنید.
در واقع، وزیر امور خارجه عربستان، سعود فیصل، و همراهِ او، یعنی دبیرکلِ ”اتحادیه عرب“، به موضعگیریهای احمد جربا پیوستند، و به نوبه خود این موضعگیریها را به جان کری پاس دادند که در حکمِ مقدمهیی برای راه حلی سیاسی در سوریه خواستارِ استعفایِ بشار اسد بود. برعکس و در تضادِ مشخص با آن، سرگی لاورُف، وزیر خارجه روسیه، در مورد ”هرگونه راه حل تحمیل شده از خارج“، به ویژه در شرایط مشکلی که کشورهای منطقه در آن قرار دارند، هشدار داد.
انگیزههای آشکار وانگیزههای ضمنی
همه اینها، این پرسش را پیش میآورد که، چرا کنفرانس ”ژنوِ۲“ تشکیل شد و چه دلیلهای ضمنیای رژیم سوریه و مخالفان مقیم خارجِ رژیمِ سوریه را بهملاقات با همدیگر وادار کرد؟ که بلا فاصله هم در میان ”کارشناسان“ اعلام کنند که با هر گونه راه حل واقعی مخالفند؟
بدیهی است که علت اصلی، با آنچه در سرزمین سوریه میگذرد مرتبط است. رژیم بشار اسد و همچنین مخالفان آن، بر اساس پیشبینیهایی پیرامونِ جنگ شش ماهه اول سال ۲۰۱۳، روی تغییرات نظامیِ محتملِ پیش از شروع کنفرانس حساب میکردند. با این حال، و با وجود درگیریهای شدید در اطراف شهر حلب و نزدیک مرزهای لبنان، دو طرف درگیر نتوانستند کوچکترین تغییری به نفع خود در موازنه نیروها ایجاد کنند. در واقع، پیروزیِ رژیم در قصیر، آن چنان که برخی پیشبینی میکردند، به پیروزیهای بیشتر بهویژه در منطقههای کلامون و آلپ منجر نگردید. اضافه بر این، شدت یافتنِ مشکلهای اقتصادی و اجتماعی، گسترشِ نقشِ مافیای زیر پوششِ رژیم، و همچنین تغییرها در پستهای دولتی، این تصور را بهوجود آورد که چیزی پیش نمیرود. از سوی دیگر، خشونت بیبندوبار و وحشیانه (قتل غیرنظامیان) از سوی گروههای اسلامگرا با نام ”جهادگران“(همچون ”دولت اسلامیِ عراق و شام“ و یا ”جبهة نصرت“) سیمای مخالفانِ رژیم سوریه را در مجموع لکهدار کرد: تصویری از آنها که بهسبب جنگ بین خودشان وهمچنین افزایشِ عدة آوارگانِ درحالِ گریز از ناحیههای جنگزده و تخریبِ دهکدهها و شهرها، پیشتر از این نیز لکه دار شده بود.
بنا براین، هر دو طرف به آتشبسی موقت نیاز مبرم داشتند، و شاید آتشبسی با توافق آمریکا و روسیه بهمنظورِ بازنگریِ شرایط سوریه وهمچنین تمام خاورمیانه و بررسیِ سهمِ هر یک از منابع انرژیِ کشفشده در حوزة شرقِ مدیترانه. نیازِ به این آتشبس بود که راه را برای نشستِ ”ژنوِ۲“ هموار کرد.
و چون مسئله بر سرِ آتشبس است، طرفهای درگیر و قدرتهای بزرگی که از آنها پشتیبانی میکنند، قصدِ پیشبُردِ راه حلی سیاسی را ندارند. به همین دلیل است که شکستِ کنفرانس“ژنوِ۲“ را انتظار داشتیم، بهخصوص که رژیم سوریه و مخالفانش که از سوی ” اتحاد میهنی“ نمایندگی میشدند، از بسیاری لحاظ شباهتهایی فراوان با هم دارند: نهتنها مجموعهیی از برجستهترین نمایندگان بورژوازیِ بزرگ سوریهاند، بلکه در طرفداری از سیاستهای نولیبرالیِ اقتصادی (و اجتماعیِ) حمایتشده از سوی صندوق بینالمللی پول، دارای موضعهای مشترکاند، یا بهعبارتی، همان سیاستهایی که سه سال پیش موجب بروز بحران در سوریه شد.
ما آینده را چگونه می بینیم؟
بنابراین، بر پایه همه این دلیلها، کنفرانس“ژنوِ۲“ نمیتواند پاسخگویِ آرمانهای مردم سوریه- بهطورِعمده آرمانِ دستیابی به آتشبسی از برای بهوجود آمدنِ شرایط بهمنظورِ رسیدن به راه حلی سیاسی- باشد. برای این کار دو مشکل دیگر وجود دارد که باید بهسرعت حل شوند: مشکلِ نخست، نگرانی در رابطه با وضعیت پناهندگان سوری است که، بر اساس گزارشهای سازمان ملل متحد در پایان سال ۲۰۱۳، عدهشان در حال حاضر بیش از نه میلیون نفر است. همین گزارش، هزینه سالانه این پناهندگان را ۵۴ میلیارد دلار پیش بینی کرده است که از وخامتِ اوضاع نهتنها در اقتصاد سوریه، بلکه در کشورهای همسایه (بهویژه در لبنان) نشان دارد. مشکلِ دوم، در رابطه با باز سازیِ سوریه است که هزینه آن تا به امروز، بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار تخمین زده شده و اگر جنگ در منطقههای کنونی و دیگر منطقهها گسترش یابد، این هزینه هم افزایش خواهد یافت. اگر ما تجربة جنگ آمریکا برضد عراق و یا حتی تجربة لبنان در پیِ جنگِ داخلی (که مرکزِ شهر بیروت ویران شده، به شرکت ”سولیدر“ متعلق به رفیق حریری، رئیس سابق دولت سپرده شد) را درنظر بگیریم، اگر ما نقشِ منفیِ کشورهای عربی و قدرتهای بزرگ سرمایه داری در بدهی عظیمی که بهدستور بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول به مردم لبنان تحمیل شد را بهخاطر آوریم، خواهیم گفت که سوریه به فرار از چنین سرنوشتی قادر نیست و در محاصرة نیروهای امپریالیستی و روسیه قرار میگیرد، که از یک سو به بیثباتیِ اقتصادی کشانده میشود و از سوی دیگر به تشدیدِ تنشهای مذهبی و فرقهای گرفتار خواهد آمد.
واضح است که چنین وضعیتی از تحقق یافتنِ آرمانهای تغییرخواهانة مردم سوریه مانع خواهد شد، زیرا آنچه که نمودارِ آینده است (در افق مشاهده شدنی است) یا بازگشت[عقبنشینی] رژیم بعثی کنونی بهخاطر ترس از اسلامگرایان افراطی است، و یا دستیافتن به اجماعی بین رژیم کنونی و نمایندگان بورژوازیِ بزرگِ مخالفش خواهد بود. و در هر دو حالت، افقِ تغییرهای دمکراتیکِ آینده بهدلیل ضعفِ پویاییِ نیروهای پیشرو که تنها نیروهاییاند که تغییرهای اساسی را خواستارند، تاریک است.
به نقل از مجلة دوهفتگیِ ”النداء“، ۱۱ بهمنماه (۳۱ ژانویه ۲۰۱۴)
به نقل از “نامه مردم”، شماره 940، 21 بهمن ماه 1392