مسایل بین‌المللی

بازی با آتش در خاور دور

خاور دورچین در اواخر ماه گذشته از جامعة‌ بین‌المللی خواست که ”برای پاسداری از آموخته‌های جنگ جهانی دوّم و حفظ نظم بین‌المللیِ پس از جنگ، به طور جمعی و هماهنگ تلاش کند.“

همچنین در خبرها بود که خانم هوآ چون‌یینگ، سخنگوی وزارت امور خارجة چین صمیمانه اظهار خوشحالی کرده است که یواخیم گاوک، رئیس‌جمهور آلمان، به مناسب ۷۰مین سالگرد شکستن محاصرة لنینگراد نامه‌یی به همتای روسی‌اش ولادیمیر پوتین نوشته است و در آن به‌خاطر ۸۷۲ روز محاصرة لنینگراد عذرخواهی کرده است. یادآوری می‌شود که روز شکستن محاصرة لنینگراد، در ضمن روز یادبود هولوکاست هم است، چون ارتش سرخ درست یک سال بعد از شکستن محاصرة لنینگراد، اردوگاه آشویتس را تسخیر و زندانیان را آزاد کرد. جالب است که درست در همان روزهایی که این عذرخواهی و ادای احترام به فداکاری مردم لنینگراد منتشر شد، شبکة تلویزیونی روسی ”دوژد“ (باران) در یک نظرخواهی از بینندگانش پرسیده بود که: آیا بهتر نبود لنینگراد تسلیم می‌شد تا مردم از مرگ نجات یابند؟ این نظرخواهی توفانی از اعتراض‌های خشمگینانه را در فضای مجازی برانگیخت که در پی آن، مسئولان شبکة تلویزیونی ”باران“ مجبور به عذرخواهی شدند، اگرچه این ادعا را هم مطرح کردند که این توفانِ اعتراض در شبکه‌های اجتماعی را دولت به راه انداخته بوده است تا بهانه‌یی برای بستن این شبکة تلویزیونی داشته باشد. امّا آن‌طور که از شواهد برمی‌آید، این ادعا چندان پایه و اساسی ندارد، چون درست در همان هفته، کاربران اینترنتی به طریق مشابه، خشم خود را متوجه شبکة تلویزیونی دولتی ”وِستی“ نیز کردند که در گالری عکس‌های ”بزرگان“ که روی سایت خود گذاشته بود، عکسی هم از گوبِلز (وزیر تبلیغات دولت نازی) گنجانده بود.
شبکة تلویزیونی ”باران“‌ که ادعا کرده است که قصدش فقط پرسیدن یک پرسش معمولی تاریخی بدون هیچ سوءنیّتی بوده است، انگار فراموش کرده است که پرسیدن چنین پرسشی در کشوری که در جنگ جهانی دوّم بیشتر از هر ملّت دیگری تلفات جانی و مالی داد تا فاشیسم را شکست دهد، چقدر توهین‌آمیز است. به‌علاوه، مسئولان این شبکه حتّی با نگاهی گذرا به تاریخ اروپای اشغال شده توسط نازی‌ها هم می‌توانستند دریابند که تسلیم شدن به نازی‌ها نیز راه عاقلانه‌یی برای ”نجات جان‌ها“ نبوده است. شاید هم این شبکة تلویزیونی سؤالی صرفاً احمقانه پرسیده بوده است، بدون اینکه در مورد درست و غلط بودن آن فکر کند، ولی برای ”چپ“ اروپا طبیعی است که در مورد هدفِ این نظرخواهی بدگمان باشد. بازنویسی تاریخ جنگ جهانی دوّم همیشه یکی از ”سرگرمی“های مورد علاقة نیروهای راستگرا بوده است، به‌ویژه پس از فروپاشی دولت‌های سوسیالیستی در دهة‌۱۹۹۰ میلادی. برای نمونه، ”روز یادبود قربانیان استالینیسم و نازیسم“‌ در اروپا تلاشی است برای یکسان نشان دادن فاشیست‌ها با مردمی که با فدارکاری خود، فاشیست‌ها را شکست دادند. و در این در حالی است که مطرح کردن و جان دوباره بخشیدن به همدستان نازی‌ها و جنایتکاران جنگی از سوی راستگرایان افراطی در کشورهایی مثل لیتوانی و لتونی و اکنون اوکراین، دارد به روند رایجی تبدیل می‌شود.
تلاش‌هایی از این دست را باید بخشی از استراتژی راستگراها برای بی‌اعتبار کردن کمونیسم به عنوان یک نهضت و یک جنبش مردمی دانست، و به همین دلیل هم، جای تعجب نیست که بزرگ‌ترین کشور مارکسیست-لنینیست دنیا چنین تقلایی را نمی‌پسندد. چین این تلاش‌ها را مرتبط با تلاش‌هایی می‌داند که برای تضعیف سازمان ملل متحد صورت می‌گیرد. هوآ چون‌یینگ اشاره می‌کند که ”نظم نوین بین‌المللی بعد از جنگ جهانی دوّم، زیر رهبری سازمان ملل متحد، بر پایة پیروزی در جنگ جهانی ضدفاشیستی شکل گرفت“ . دولت چین بارها ناخشنودی و خشم خود را از تمایل آمریکا و متحدانش به کارشکنی در کار سازمان ملل متحد و نادیده گرفتن آن- از جمله در اقدام‌های جنایتکارانه‌یی مثل تجاوز به عراق در سال ۲۰۰۳ و حمله به لیبی در سال ۲۰۱۱- اعلام کرده است.
البته طبیعی است که مرکز توجه چین در قارة اروپا نباشد. ”جنگ جهانی ضدفاشیستی“ علاوه بر آلمان، علیه ژاپن نیز بود. به همین دلیل هم بود که از تابستان گذشته، وقتی که دولت ژاپن در اقدامی تحریک‌آمیز جزیره‌های دیااویو و سِنکاکو را (که مورد مناقشة میان چین و ژاپن است) خرید، چین به‌شدت در مورد موضع تهاجمی فزایندة توکیو نگران شده است.
از سوی دیگر، شینزو آبه، نخست‌وزیر ژاپن، قصد خود مبنی بر افزودن متمّمی بر ”قانون اساسی صلح“ آن کشور و تمایل‌اش برای احیای موقعیت ژاپن به عنوان یک قدرت نظامی عمده را پنهان نمی‌کند. یادآوری می‌شود که بر اساس قانون اساسی کنونی ژاپن، این کشور نمی‌تواند دست به هیچ اقدام نظامی بزند، مگر در دفاع از خود. شینزو آبه ادّعا می‌کند که آنچه تغییر قانون اساسی و افزایش قدرت نظامی ژاپن را ضروری کرده است، تعرّض فزایندة چین در منطقة اقیانوس آرام است، از جمله به دلیل تصمیم چین به ایجاد ”منطقة شناسایی دفاع هوایی“ که پاییز پارسال اعلام کرد. جالب اینجاست که پیش از این، کشورهای دیگر و از جمله خود ژاپن، منطقه‌های مشابهی را پیرامون کشور خود ایجاد کرده‌اند، بدون اینکه جنجالی به پا شود!
تحلیل‌هایی که کارشناسان غربی از این وضع می‌کنند، معمولاً از دو نوع است. دسته‌یی از تحلیلگران غربی چین را کشوری متجاوز می‌بیند. این تحلیل تا حدّی جنبة ایدئولوژیکی دارد، چون سیستم سیاسی چین نقاط اشتراک چندانی با نظام‌های غربی ندارد، و تا حدّی هم متأثر از این واقعیت است که در حال حاضر، چین سریع‌ترین رشد را در میان کشورهای قدرتمند جهان دارد. برخی از تحلیلگران حتّی تا آنجا پیش رفته‌اند که چین امروزی را با آلمان پیش از جنگ جهانی اوّل مقایسه می‌کنند و می‌گویند که رشد چین در نهایت و ناگزیر به رودررویی با ابرقدرت کنونی دنیا، یعنی آمریکا منجر خواهد شد. آنچه در این تحلیل نادیده گرفته می‌شود، تعهد چین به رشد صلح‌آمیز و دفاع و حمایت بی‌وقفة آن کشور از راه‌حل‌های مبتنی بر مذاکره و گفتگو برای رفع مناقشه‌های بین‌المللی است. چین، هم در مورد جنگ‌های ”ناتو“ در یوگسلاوی و افغانستان و عراق و لیبی چنین موضعی داشت، و هم در مورد تهدیدِ کنونی به جنگ در سوریه چنین موضعی دارد. تحلیلگران دستة اوّل این واقعیت را نادیده می‌گیرند که اساساً هیچ شاهدی در دست نیست که حاکی از تلاش چین برای تبدیل شدن به رقیب نظامی ایالات متحد آمریکا باشد. آمریکا در ۵۰ کشور در سراسر جهان ۷۰۰ پایگاه نظامی دارد، در حالی که تعداد کل پایگاه‌های نظامی خارجی چین، صفر است.
در دستة‌ دوّم هم تحلیلگرانی‌اند که رقابت میان چین و ژاپن را مسئله‌یی همیشگی میان دو رقیب کهنه می‌دانند که مربوط به امروز و دیروز نیست.
امّا اشارة اخیر چین به حفاظت از نظم بین‌المللیِ شکل گرفته پس از جنگ جهانی دوّم، به نظر می‌آید که در کشورهای دیگر نیز مورد توجه قرار گرفته است. شایان توجه است که از زمان روی کار آمدن شینزو آبه، نخست‌وزیر کنونی ژاپن، روابط ژاپن با کرة جنوبی نیز که از متحدان نزدیک آمریکاست، سرد و غیردوستانه شده است. کرة جنوبی هم به اندازة چین نسبت به تصمیم آبه در مورد تجدیدنظر در ”قانون اساسی صلح“ ژاپن نگران است و با آن ابراز مخالفت کرده است. حتّی وقتی شینزو آبه از معبد یا آرامگاه جمعی ”یاسوکونی“ بازدید کرد- جایی که کُشته‌های جنگی ژاپن را با افتخار دفن می‌کنند، و از جمله ۱۴ تن از جنایتکاران جنگی ژاپن در جنگ جهانی دوّم در آن دفن هستند- کرة جنوبی نارضایتی و خشم خود را از این اقدام آبه ابراز کرد. مسئلة دیگری که چین و کرة جنوبی را خشمگین کرده است، تلاش مکرر سیاستمداران ژاپنی برای بی‌اهمیت جلوه دادن یا حتی توجیه این واقعیت است که در سال‌های دهة ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ میلادی (پیش از جنگ و در جریان جنگ جهانی دوّم) ارتش ژاپن صدها هزار زن را به روسپیگری کشاند. همین امر تأکیدی است بر این واقعیت که میراث جنگ جهانی دوّم در آسیا هنوز خوب وارسی و کنکاش نشده است؛ ژاپن هنوز خیلی از جنایت‌های جنگی‌اش را انکار می‌کند، و جداییِ دو کُره خود نمونة زندة پیامدهای ناگوار آن جنگ است. وقتی که چین طرح ”منطقة شناسایی دفاع هوایی“ خود را اعلام کرد، یکی از روزنامه‌های عمدة کرة جنوبی، توکیو را مقصر دانست که با ”بازگشت به مسیر نظامی‌گری“، چین را به اجرای این طرح برانگیخته است. مقام‌های ژاپنی که تنش‌های موجود را ناشی از آرزوی پکن برای ”رهبری تسلط‌گرایانة بر منطقه“ می‌دانند، تنها واکنشی که توانستند نسبت به مطلب روزنامة کره‌یی نشان بدهند، صرفاً رد کردنِ آن و ”غیرعادی و احساساتی“ خواندنِ آن بود.
آنهایی که برخورد میان چینِ رو به رشد و آمریکایِ همچنان قدرتمند و غالب را پیش‌بینی می‌کنند، یک نکته را خوب متوجه شده‌اند، و آن این است که آنچه در نهایت در مرکز این کشاکش و ستیز قرار دارد، ”نقطة اتکای محوری“ است که واشنگتن در آسیا به دنبال آن است. آمریکا ده‌ها سال است که برجسته‌ترین و قدرتمندترین حضور نظامی را در آسیا داشته است. رشد فزایندة چین و قدرت گرفتن آن به این معنی است که آمریکا برای حفظ تسلط و برتری خود در آسیا، مجبور است بخش بزرگ‌تری از قدرت نظامی خود را به این منطقه از جهان اختصاص دهد. واشنگتن درست همان‌طور که از بریتانیا و فرانسه می‌خواهد که ارتش‌های بیش از حد بزرگ و قدرتمندی در اروپا داشته باشند تا به آمریکا در تحمیل اراده‌اش بر خاورمیانه کمک کنند، اکنون ژاپن را نیز تحت فشار قرار می‌دهد تا ارتشش را نوسازی و تقویت کند و نمایندة پرقدرت آمریکا در خاور دور باشد. این سیاست آمریکا قبایی است که به تن راستگرایان ژاپن بسیار برازنده شده است، ولی تردیدی نیست که سیاستی بس خطرناک است. خانم هوآ چون‌یینگ در سخنان ماه گذشتة خود یادآوری کرد که سال آینده ۷۰ مین سالگرد پیروزی در جنگ جهانی دوّم است. او افزود: ”ما همراه و همگام با جامعة بین‌المللی تلاش خواهیم کرد تا  از آن پیروزی حراست کنیم، و صلح، ثبات و شکوفایی را ارتقا و گسترش دهیم.“
امّا سابقة آمریکا نشان از آن ندارد که آن دولت هم اولویت‌های مشابهی را دنبال می‌کند. ملّت‌های آسیای خاوری در جریان جنگ‌های کُره و ویتنام، جنگ‌هایی که آمریکا در آنها برای حفظ برتری خود در منطقه می‌جنگید، رنج بی‌حدّ و حصری را متحمل شدند. اگر بار دیگر در منطقة اقیانوس آرام جرقة مناقشه‌یی زده شود که دنیا را به آتش بکشد، نتیجة آن جز فاجعه‌یی عظیم برای مردم دنیا نخواهد بود.

به نقل از “نامه مردم”، شماره 941، 5 اسفندماه 1392

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا