گفتوگویِ روزنامة ”پراودا“ با ایگور کارپنکو، رهبر حزب کمونیست بلاروس [برگرفته از: روزنامة اینترنتی-اطلاعرسانیِ ”کامینفورم“]
نودوپنجسالگیِ حزب کمونیستِ بلاروس
با پایانِ سال ۲۰۱۳ و آغازِ سال ۲۰۱۴، از بنیادگذاریِ حزب کمونیست شوروی و همچنین حزب کمونیست بلاروس نودوپنج سال سپری شد. به این مناسبت، الگ استپاننکو، خبرنگار روزنامة “پراودا“، با ایگُور کارپنکو، دبیر اول حزب کمونیست بلاروس، دیداری داشته و در خلال آن با او گفتوگویی کرده است که در زیر میخوانید:
”پراودا“: ایگور واسیلییهویچ، جشن بنیانگذاریِ حزب کمونیست روسیه و بلاروس را آن طور که بهنظر میآید در یک روز جشن میگیرند، آیا این موضوع اتفاقیست؟
کارپنکو: حزب کمونیست بلاروس در ۳۰ دسامبر ۱۹۱۸ در کنگرة نخستِ کشور سوسیالیستی شوروی بهرسمیت شناخته شد، و کشور سوسیالیستی بلاروس نام گرفت و در [اتحاد جماهیر]شوروی سوسیالیستی پذیرفته شد. در فردای همان روز، یعنی در ۳۱ دسامبر، دولت موقتِ انقلابیِ سوسیالیستیِ کارگران-دهقانان بلاروس نامیده شد، و [این رویداد] در یکم ژانویة ۱۹۱۹ در بیانیهیی در شوروی منتشر و اعلام گردید. باید اذعان کنم که کشور شوراها بود که نخستین بار سرزمین ما را بهرسمیت شناخت، و بههمین دلیل هم ما این روز را سالروزِ تولد و تشکیلِ حزب کمونیست بلاروس میدانیم. بلاروس نخستین جمهوری متحد [از اتحاد جماهیر] شوروی بود.
”پراودا“: رویدادِ برگزاریِ نخستین کنگرة سوسیالیستی متحد بلاروس در ۲ تا ۳ فوریه – و نیز مراسم جشنی که از سوی کمیتة مرکزی حزب کمونیست بلاروس در شهر مینسک برپا شده بود- که در آنها نمایندة عالیرتبة اجرائی روسیه، نمایندگان گارگری و اتحادیههای کارگری، نمایندگان تعاونیها، انجمنهای میهنپرست، معاونان و کارکنان نهادهای اجرائی، و همچنین، حزب کمونیست روسیه، حزب کمونیست اوکراین و برخی از حزبهای کمونیست برادر از اروپا، آسیا و آمریکای لاتین شرکت و حضور داشتند و شادباشهایشان را بهمناسبتِ نودوپنجمین سالروزِ بنیانگذاریِ حزب کمونیست، جمهوری و خلقِ بلاروس ابراز کردند، نشان دهندة اهمیتِ رابطة جدائیناپذیر بین خلقهای برادر- بهخصوص رابطة میان روسیه و بلاروس- بود. همین رویداد، ناسیونال ”دمکراتها“را به خشم آورد، زیرا آنان بر این عقیدهاند که، بلاروس پیش از ۲۵مارس ۱۹۱۸- با نام ”جمهوری خلق بلاروس“- به استقلال رسیده بود [این را “رادا ب.ن.ر”(شورای جمهوری دمکراتیک خلق بلاروس) مدعی است]. شما در این باره چه نظری دارید؟
کارپنکو: به یادِ آن داستانهای خیالی و درهمبرهمِ ناسیونال“دموکرات“ ها، و به آن زمانهای دور و دشوارِ پس از سقوط امپراتوری روسیة تزاری و تشکیلِ دولت بلاروس که در روند زندگی رخ داده بود میافتیم که در واقع در همان زمان هم با مخالفت جدی آنها مواجه شد. جمهوری بلاروس دراتحاد با متحدانِ سابق[جماهیر شوروی] و با برابریِ حقوق کامل با جمهوریهای فدراتیو دیگر به جمع آنها پیوست. این آن راهی بود که خلق بلاروس در مسیرش تلاش کرد. خلق بلاروس اگر عجولانه عمل میکرد، خاک بلاروس را که در آن زمان در اشغالِ آلمانها بود نمیتوانست، نه بهلحاظِ قضائی و نه از نظر قانون اساسی، از اشغال درآورد و به خود باز گرداند. “رادا ب.ن.ر” یا جبهة بوروژوازی مردم بلاروس در زمان انتخابات محلی، در مجلس فقط ۳درصد آرا را در سراسر کشور توانست بهدست آورد. پس از فروریزیِ اتحاد شوروی، این سازمان به نیروهای خارجی و دیگر کشورها گویا برای آزادیِ بلاروس متوسل میشد، و با خیانتپیشگیای که به ذهن هیچ انسان راستینی خطور نمیکند، خواستارِ قطع رابطه با روسیه بود.
”پراودا“: منظورتان همان تلگرامی است که “ویلهم دوم”[امپراتور آلمان از ۱۸۸۸ تا ۱۹۱۸] با تشکر فراوان بهخاطر آزاد کردنِ سربازان آلمانی برای “رادا ب.ن.ر” فرستاده بود و “رادا ب.ن.ر” چابلوسانه از امپراتور خواهش کرده بود تا بلاروس را رایش آلمان درحمایت خود قرار دهد و متقاعد کردنِ [او] به دوستی برای آیندهیی بهتر، که از سوی روزنامه پراودا در آن زمان افشا گردید؟
کارپنکو: بله. گویا این رسوائی برایشان کافی نبود. این انگلها دوباره به بلاروس باز گشتند و با پیوستن به جبهة قیصر با نازی ها همگام شدند و در راه اروپای آزاد برضدِ مردم خودشان جنگیدند. پس از شکستِ نازیها، شروع کردند به خوش خدمتی به صاحب جدیدشان-ایالات متحده آمریکا- و ماهوارة اروپائی آن شدند. با اینکه تاریخ هرگز به گذشته باز نخواهد گشت، اما باید در نظر داشت که کشور بلاروس همراه با اتحاد جماهیر شوروی به استقلال رسید. و این امر مظهرِ سیاستِ ملی و بهطورِ دقیق، پایههای پرنسیپِ لنینی بود. لنین در جلسة اتحادیة سازمان ملل گفت که، ما اتحاد و مشارکت خلقها را خواهانیم، اتحادی که اجازة تجاوز خلقی به خلق دیگر را نداشته باشد، یعنی آنچنان اتحادی که اساسِ اعتماد واقعی، برادری، و یگانگیِ کامل و برآمده از میل و اراده و رأیِ آنها باشد. پیاده کردنِ این اصول بدون جمهوریهایِ برابر[حقوق] غیرممکن است.
”پراودا“: ولادیمیر لنین مینویسد: “ما خود را با جمهوری اوکراین و دیگر جمهوریها برابر و مساوی میدانیم و همراه با یکدیگر به اتحادیه فدراتیو جدید میپیوندیم.” آیا این همان پیروزی واقعی ما نیست که در اتحاد جماهیر شوروی بهدست آمده بود؟
کارپنکو: ما برای نخستین بار در تاریخ مردم بلاروس سیستم ملی آموزش پیشرفته را پایهگذاری کردیم، نظام تخصصی هنر و فرهنگ در کشورمان پایه گذاری شد، سیستم ملیِ چاپ و نشرِ کتاب و خبر رسانیِ مطبوعاتی جریان یافت و بهصورتِ اصیل خود شکل گرفت. جمهوری بلاروس که در زمان تزار از هیچ مرکز علمیای برخوردار نبود، در سال۱۹۴۱ دارای ۶۷ مرکز علمی بود که عبارت بودند از: ۲۶مؤسسة پژوهشیِ دانشگاهی، ۱۵ ایستگاه پژوهشی، ۱۶ مرکزِ زمینشناسی، گیاهشناسی، زیستشناسی، زیستشیمی، جانورشناسی، فیزیولوژی، فتوسنتز، و دارو. فقط در عرض ۱۵ سال پیش از شروع جنگ[جهانی دوم]، صنعت بلاروس ۲۳ برابر [نسبت به پیش از آن] توسعه یافت، و باید خاطر نشان کرد که، بلاروس به جمهوریِ توسعه یافتة صنعتی ای با پشوانة [صنعت] کشاورزی تبدیل شد.
”پراودا“: در گزارشی که در جلسه رسمی بهمناسبت نودوپنجسالگی حزب کمونیست بلاروس ارائه دادید، از زندگی و قهرمانیهای مردم بلاروس که در صفحههای تاریخ ثبت شده است یاد کردید، از پایداری مردم بلاروس در برابرسختترین آزمونهای تاریخی و مبارزاتشان با اشغالگران نازی سخن گفتید. ممکن است این موضوع را روشنتر بیان کنید؟
کارپنکو: ما مردم بلاروس- همراه با تمام مردم اتحاد شوروی- پیروزیهای تاریخیمان را در پیکارمان در راه دفاع از آزادی مدیون رهبری حزب کمونیست میدانیم، [زیرا] این رهبری باعث شد تا مقاومتمان را در جبهة نبرد افزایش دهیم. واحدهای منظم ارتش سرخ بلاروس که بهدرستی جنبش مقاومت لقب گرفته بود، در بیش از نیمی از خاک منطقه بهشیوة پارتیزانی(چریکی) پیکار میکردند و در قلمروِ این پیکارِ پارتیزانی بود که ارتش سرخ با استقرار خود در آن و بنابر قوانین اتحاد شوروی توانست به مبارزه ادامه دهد. لازم به یاد آوریست که، با اینکه بلاروس درطول جنگ یکسوم از جمعیتاش و بیش از نیمی از تمامی ثروت ملیاش را از دست داده بود و ۲۰۹ شهر مرکزی، شهرستان، و قصبه و بیش از ۹۰۰۰روستایش با خاک یکسان شده بودند، این جمهوری در مدت زمان کوتاهی توانست خود را بازسازی کند، و نهتنها از جمهوریهای برادر بیشتر پیشرفت کرد، بلکه در برخی عرصهها از روسیه هم پیشی گرفت. بلاروس بهحق در صنایع شیمیائی، ذوب آهن، و صنعت الکترونیکی به فروشگاه اتحاد جماهیر شوروی تبدیل گردیده بود. با نزدیک شدن سطح رشد کشاورزیاش به سطح جهانی، در تولید شماری از محصولات حیاتی دامی از جمله شیر و گوشت، سرانة تولید این جمهوری در این عرصه تقریبا از همة کشورهای اروپای غربی بالاتر بود. بهطور کلی، بلاروس در دوران سوسیالیستی و رهبری حزب کمونیست شوروی، با وجود تحملِ ضربهها و تخریبهای بسیار، دیگر بار توانست بهلحاظِ اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی به جایگاه بالائی دست یابد.
”پراودا“: شما در خلال سخنانتان یادآور شدید که جمهوریهای شوروی به بلاروس کمکهای شایانی کردهاند، آیا لازم نمیدانید یادآوری کنیم که بلاروس هم کمکهای برادرانة فراوانی به آنها کرده است؟
کارپنکو: بله بلاروس بارها و بیحد به روسیه و قزاقستان بهمنظورِ بالا بردنِ توسعة زمینهای بکر همکاری کرده است، از جمله بنابر قرارداد مینسک، روسیه و دنیپر، در جلگههای بیحدوحصر آنها روستاهائی که به کشور ما نزدیکاند، ساخته است و همچنین شهرها و شهرکهائی در منطقه ”تومین“و دیگر منطقههای روسیه ساخته است، همان منطقههایی که روسیه در آنها چاههای نفت و گاز را توسعه داد. البته درمورد خشکسالیهای روسیه هم میتوان یادآوری کرد که بلاروس در فرستادن گندم و علوفه کمکهای شایانی در این زمینه کرد. در واقع این همان کمکهای برادرانهای بود که شوروی بزرگ را توسعه میداد و باعث موفقیت آن میشد.
از بین رفتن اتحاد شوروی در دسامبر ۱۹۹۱ ضربه سنگینی به تمام جمهوریهای آن زد. در این میان بلاروس هم پتانسیلهای اقتصادیاش را از دست داد. خط مقدم تولید بهطورِعمده کاهش یافت و بیکاری همچون بهمنی بر سرمان فرو ریخته بود و علت آن هم کاهش تولید در صنایع و تاثیرش در جامعه بود. این ضربه نهتنها به اقتصاد بلاروس بلکه به استقلال آن هم بود. مسئله عمده مبارزه ایدئولوژیک و سیاسی و انتخاب دوبارة راه توسعه دولت بلاروس بود. انتخابی که باید انجام میگرفت.
”پراودا“: گویا در این مرحلة گذارِ تاریخی سه سازمانِ میانهرو، محافظهکارِمیانهرو، و رادیکالناسیونالیست و لیبرالِ طرفدارِ غرب دربارة رویکردهای جمهوری بهبحث و جدل میپرداختند.
کارپنکو: بحث؟بهنظرم کاربردِ واژة بحث برای آن خیلی نرم است. من آن زمان را خوب بهخاطر دارم که بین جناحهای مختلف مبارزهیی واقعی جریان داشت. بهیاد دارم که گروه بهاصطلاح ”دموکرات“ها با برنامهریزیهائی به خیابانها میریختند و به کَندنِ مدالهای جانبازان جنگ جهانی دوم دست میزدند .آنان مدالهای جانبازان را از روی سینههایشان میکندند. در واقع چنان ستیزهایی بود که میتوان آنها را به مینهای کارگذاشته شده در میدان جنگ تشبیه کرد. جنگ با آقایانِ ”آ-گورو“ و ”زنون پازنیاک“ و حملههای رسانهای[با مقالهها] و سخنرانیهای از پیشبرنامهریزی و فورمولهشدة ضد روسی(رسوفوبیا[روسهراسی])شان که با هدفِ رویارویی با اتحاد با روسیه شکل گرفته بود. طرفداران این خط را ه حل خود را با مبارزه با زبان روسی و تصفیه دستگاهای دولتی و ارتش از ”افسران“و سازمانهای اجرای قوانین روسی آغاز کردند و ظاهراً خواستار ”دمکراسیِ“محلی در بلاروساند، یا درواقع و بهعبارتی دیگر، آن بلاروسی که به اقیانوس اطلس و بلوک شمالی و ناتو بپیوندد.
اما جامعه بلاروس تلاش رادیکاللیبرالها را که میخواستند ثبات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی میلیونها مردم بلاروس را برهم زنند درهمشکست و آنان را بهزانو درآورد و اقدامهایشان را خنثی کرد. حس وطنخواهی و فعالیت و تلاش انبوه تودهها در سیاست و انتخاب ”الکساندر لوکاشنکو“ به مقام ریاست جمهوری، کشور را از فروپاشیِ اقتصادی-سیاسی و اجتماعی و علمی و فرهنگی بازداشت. او با همراهی جمهوریهای دیگر به بازسازیِ بلاروس پرداخت، و با ”اتحاد دولتهای مردمی“[(“س.ن.گ“) اتحادِ چند جمهوریِ سابق شوروی]، بهترمیم گسترده کشور دست زد. کشورهای عضو این اتحاد، با پیوند با یکدیگر توانستند مانع از فروپاشی بلاروس و چند جمهوری دیگر گردند.
”پراودا“: لوکاشنکو در جلسة ”اتحاد دولتهای مردمی“ (س.ن.گ)، که در شهر مینسک برگزار شده بود گفت که، بلاروس استقلال خود را بدون همکاری نزدیک با کشورهای مستقل مردمی نمیتواند بهتصور آورد.
کارپنکو: بله ما بدون همکاری با این جمهوریها نمیتوانیم استقلال و رفاه را برای مردم بیاوریم، و به چنین رویکرد اصولیای[همکاری با این جمهوریها] مادام که از سوی روسیه حمایت میشود، به آن ادامه خواهیم داد و حتی برای ایجاد روابطی تنگاتنگتر هم حاضر خواهیم بود. این روابط حساب شدة اصولی و مدرن ریشههایی عمیق در روابط تاریخی گذشته پدرانمان دارد و جمهوری بلاروس در اتحاد سوسیالیستی شوروییایی از آنها فراگیری کرده است. بهعنوان مثال، پرداخت هزینة خدمات محل زیست(آپارتمانها) نباید بیش از بخشی از حقوق شهروندان را دربربگیرد، که کاملا با زمانی که در سوسیالیسم زندگی میکردیم همگونی دارد. مراقبتهای پزشکی و خدمات اجتماعی و دستمزدها همان گونه که در دوران اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت باقی ماندهاند. جشن انقلاب اکتبر خط سرخ بزرگ سخن ماست و این الگوی گزین شده توسعة تدریجیِ اقتصادی کشور ما است.
”پراودا“: این الگو آیا در قشرهای پایین اجتماعی هم عمل میکند؟
کارپنکو: در جمهوری ما بین کمدرآمدترین و پردرآمدترین افراد چیزی در حدود ۴تا ۵ درصد اختلاف درآمد وجود دارد، و این طبق آمار رسمی دولتی است، در حالی که در روسیه طبق آمار رسمی دولتی تفاوت ۵۰ برابر و در اروپا این تفاوت هشت تا ده برابر در آمد است.
”پراودا“: هدفهای حزب کمونیست بلاروس را میتوانید بیشتر بازنمائید.
کارپنکو: اهداف حزب ما همچنان که در برنامهمان آوردهایم چنین است: حاکمیتِ مردمی؛ دموکراسی؛ عدالت اجتماعی؛ برابریِ اجتماعی و سوسیالیسم، مطابق با سطح فعلی نیروهای مولده با در نظر داشتن مشکلات پیشِ رویِ جامعه و همراه با کیفیت بیشتر زندگی و شرایط لازم برای پیشرفت شخصی انسانها. بههمین دلیل است که ما از سیاستهای اجتماعی و اقتصادی رئیس جمهورمان ”الکساندر لوکاشنکو“ حمایت میکنیم. حزب کمونیست بلاروس به این معتقد است که کسانی را که در پیشبُردِ هدفها و منافع مردم و دستیابی به سوسیالیسم و روند آن گام مینهند پشتیبانی کند. حزب کمونیست بلاروس برای رسیدن به این هدفها از شکلها و شیوههای موثر مختلفی استفاده کرده است و میکند. البته تلاش برای احیا و ترویج توسعه فرایندهای مثبت و ادغام در اتحاد شوروی سابق، بهخصوص همراهی و اتحاد با دولت و تصمیمگیریِ اکثریت، از وظائف و اهداف سیاسی اجتماعی و اقتصادی پیگیرانه رهبریِ بلاروس است، بههمین دلیل است که سیاستهای دولت بلاروس در معرض نهتنها انتقاد بلکه فشارهای دائم و تحریمهای غرب است تا آنجا که ”دمکرات“مآبهای غربی ورودِ تانکهای ناتو هم را- که ابزاری برای سلطه بر جهاناند- برای ورود به میهنمان خواستار شدهاند. لازم به یاد آوری است که بلاروس در راه استقلال و دفاع از میهن تجربه تاریخی فراوانی دارد و ما در راه دفاع از میهن هر قدر هم جنگی سخت دربر داشته باشد مبارزه خواهیم کرد، زیرا ما در این مبارزه راهی روشن برای ایدههای بزرگ و هدفمند دوران بزرگ شوروی را با خود همراه داریم.
http://kpu.krivbassinfo.com