منشورِ ”زن ستیزیِ“ ولی فقیه!
پس از روی کار آمدن رژیم ”ولایت فقیه“، زنان میهن ما در عرصة حقوق انسانی ، اجتماعی ، سیاسی و فردیشان همواره و پیوسته در معرض هجومهای متحجرانه و قرون وسطایی بودهاند، هجومهایی که با گذشت زمان بر سبعیت و دامنة آنها افزوده شده است. نکتة مهم اینکه، اصلیترین سران رژیم ”ولایت فقیه“، از جمله خودِ رهبر، از گردانندگان و کارگزارانِ این سیاستهایِ زن ستیزانه بودهاند.
علی خامنهای، ”ولی فقیه“، در دیدار اخیری که با ”زنان فرهیخته و نُخبه“ داشت، بار دیگر بر سیاستهای زن ستیزانهاش- که زیر پوششِ سخنانی در ”دفاع از مقامِ زنان ” ارائه شد- تاکید ورزید، و چارچوب سیاستهای آتیِ رژیم را در مورد زنان ترسیم کرد. سخنانی که مطمئناً بهمفهومِ بهکار گرفتن محدودیتها و محرومیتهای بیشتر در عرصة حقوق زنان میهن ما در آینده خواهد بود.
خامنهای در سخنانش ضمن توجیهِ ایدئولوژیکِ نابرابری بین زن و مرد و طبیعی جلوه دادنِ این نابرابریِ (برخاسته از این ایدئولوژی)، خانه نشینی، دوری از فعالیتهای اجتماعی، اشتغال، و حتی کوشش برای تحصیل را برای زنان منطقی و طبیعی خواند، و غیر از آن را ”متحجرانه“ و فریبکاری نامید. او در بخشی از سخنان خود گفت: ”نگاهِ کاسبکارانه به ظرفیتِ زنان در مسائل اقتصادی از جمله اشتغال و نگاه تحقیرآمیز به زن و تنزل دادن او به وسیلهای مبانی دیگری است برای اطفای شهوات مردان، که تفکرات غربی را دربارة زنان، کاملاً ظالمانه و متحجرانه ساخته است“ [پایگاه اطلاع رسانی دفتر رهبری، ۳۰ فروردینماه].
این سخنان از سوی رهبر رژیم ولایی در شرایطی رانده میشود که در ایران بر اساس قوانین جاری و قوانین ”شرعی“، اسلامگرایان حقِ داشتنِ چهار زنِ عقدی را بهطورِهمزمان دارند و در کنارِ آن نیز ازدواجهایِ موقت (چندساعته) و ”صیغه“، از سوی روحانیتِ حاکم تبلیغ و ترویج میشود. این است نظرِ رژیم ولایت فقیه دربارة زنان و نگاهِ به آنان. زنان در هر شرایطی تنها باید در چارچوبِ “خواست” و بر پایة ”نیاز“های مرد عمل کنند، و از داشتنِ هر حق دیگری جز “خواست” و “نیاز”های مرد، محرومند. خامنهای که بهصراحت اعتراف میکند که اعتقادی به برابریِ زن و مرد ندارد- و البته بنابر قوانین جاری در کشور چنین سخنان تبعیضآمیزی نیز دور از انتظار نباید باشد، در ادامه میگوید: “با کدام منطق باید زنان، که خداوند آنان را از لحاظِ جسمی و عاطفی برای منطقة ویژهای از زندگی آفریده است در عرصههایی وارد کنیم که آنها را دچار رنج و سختی می کند؟… برخلاف برخی دیدگاهها، اشتغال از مسائل اصلی مربوط به زنان نیست البته اشتغال و مدیریت مادام که با مسئلة اصلی یعنی خانواده منافاتی پیدا نکند، ایرادی ندارد” [همانجا].
او با دادنِ چراغ سبز برای محدود کردن بیشتر زنان میهنمان از تحصیل در رشتههای مورد علاقهشان و اشتغال در آنها، اضافه می کند: “دربارة تحصیل زنان در برخی رشتههای تحصیلی دانشگاهی… اگر در این مسئله تفاوتی هم باشد ضدعدالت نیست چرا که نباید رشتههای تحصیلی و مشاغلی که متناسب با طبیعت زنان نیست به آنان تحمیل شود… اینکه زنان برخی مشاغل را برعهده نگیرند هیچ ننگ و نقصی نیست بلکه آن چیزی غلط است که متناسب با طبیعتِ الهیِ زن نباشد.”
علی لاریجانی ، رییس مجلس شورای اسلامی، نیز یک روز پس از سخنان خامنهای، در جلسه علنی مجلس، در تأییدِ سخنان “رهبر“ و در همآهنگیِ با آن، بهطورِصریح، “دستورِ“ تدوینِ قوانین جدیدِ زنستیزانه را به مجلس صادر کرد. او در این مورد گفت: “باید بیش از گذشته در تدوین قوانین و مقررات توجه کرد و رسانهها تلاش کنند که حضور زنان در فعالیتهای مختلف باعث عدم توجه و وقتگذاری آنها در خانواده نشود که هیچ چیزی جای این خلأ را نمیتواند پر کند و نتیجة آن برخی آسیبهای اجتماعی است… بهدرستی رهبر معظم انقلاب در سخنان روز گذشتهشان این موضوع را متذکر شدند که جایگاهِ زن و سَبکِ زندگیِ زنان باید مُنبعِث از سنتِ فکری اسلامی نه کپیبرداریِ تقلیدی از شیوههای غربی باشد.“ [خبرگزاری ایسنا، ۳۱ فروردینماه].
سخنان خامنهای در مسیرِ ادامه دادن به روندِ سیاستهای ارتجاعی، عوامفریبانه، و زنستیزانة رژیم است. رژیم از همان سالهای اول انقلاب تلاش کرده است تا با تدوینِ قوانین ”ناب اسلامی“ و اجرای ”شرعیِ“ آنها، محدودیتهای هر دم فزایندهای را برای زنان میهنمان بهوجود آوَرَد. روندِ بهوجود آوردنِ محدودیتهای مختلف برای زنان، بهویژه در چند سال اخیر و با ارائة طرحِ جنجالبرانگیز و ارتجاعیِ ”لایحة خانواده“، از سوی احمدی نژاد و پشتیبانی از آن توسط ولی فقیه اوج بیشتری یافته است، یعنی طرحی که در پیِ آن فشارهای اجتماعی و اقتصادی بر زنان میهنمان بالا گرفته است و تبعیضهای بیشتری در مورد دستیابی زنان به موقعیتهای شغلی و تحصیلی بهکار برده شد. برخلاف سخنان خامنهای که میگوید: ”زن در محیط اسلامی رشد علمی می کند، رشد شخصیتی می کند، رشد اخلاقی می کند، رشد سیا سی میکند، در اساسی ترین مسائل اجتماعی در صفوف مقدم قرار می گیرد…“ [سخنرانی در اجلاس جهانی زنان و بیداری اسلامی، ۲۱ تیرماه ۱۳۹۱]، نرخِ مشارکتِ زنان میهن ما در فعالیتهای اقتصادی- براساسِ گزارش ایرنا در اول اردیبهشتماه امسال- تنها ۱۲ و ۷ دهم درصد است، و در زمینههای دیگر آمار از این هم پائینتر است. بنا بر قوانین “فقاهتی”، زنان در عرصههای مهم و تأثیرگذاری چون کاندیداتوری در ریاست جمهوری، قضاوت، شرکت در نهادهای مربوط به سیاستگذاریِ خارجی و پستهای وزارت و ارتش، یا کلاً حق شرکت و حضور ندارند و یا حضورشان نامحسوس و کمرنگ است، از جمله حدود ۴ درصد نمایندگان مجلس، حدود ۳ درصد مدیرانِ رده بالا، ۵ و یک دهم درصد اعضای شوراهای شهرها و روستاها در کل کشور، و ۱۵ درصد اعضای شوراهای شهرهای بزرگ، زنانند. در عرصههایی چون ریاست دانشگاهها و مراکزعالی[آموزشی] کشور و مدیریت رده بالا در آموزش و پرورش (بهرغم آنکه بیش از ۶۰ درصد ورودی دانشگاهها را دختران تشکیل میدهند)، حضور زنان بسیار کمرنگ و بیاثر است. این است حاصل دیدگاه خامنهای و متحجران حاکم بر کشور در مورد ”سعادت“ و ”مقام والایِ“ زن، دیدگاهی بهغایت ارتجاعی، واپسمانده، و قرون وسطایی، که در آن زنان به ”ماشینهای تولید مثل“ و خدمتگزارِ هدفهای بهرهکشانه تبدیل شدهاند.
هرچند این دیدگاه از تحجر و عقب ماندگی فکری رژیم در مورد زنان سرچشمه میگیرد، اما هدفهای اصلیِ رژیم در هرچه بیشتر محدود کردنِ زنان میهنمان را نباید از نظر دور بداریم: زنان ایران، در مقام نیمی از جمعیت فعال کشور، هرچند که با ستمی مضاعف دست و پنجه نرم میکنند، در روندِ تمامی تحولهای چند دهة اخیر کشور فعال و اثرگذار بودهاند. این نیروی عظیم، باوجود تمامی فشارهای ارتجاع حاکم، در بسیاری از عرصههای اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی، توانسته است مدعی باشد، خود را مطرح کند، و خواستار تغییرهای بنیادی شود. این نیروی عظیم، یعنی زنان ایران، در راهِ سرنگونیِ رژیم گذشته و بهانجام رساندنِ انقلاب شکوهمند بهمن ۵۷، همدوش با مردان رزمیدند، به خاک و خون درغلتیدند، و حماسه آفریدند. این زنان، با استفاده از هر روزنة ممکن، تاثیری جدی در آفریدنِ حماسه دوم خرداد[۷۶] داشتند و با فعالیتهایشان دست رد به سینة نمایندة برگزیدة “ولی فقیه” و سیاستهای او زدند. زنان، در جنبشِ مردمی سال ۱۳۷۶، با حضوری گسترده، و این بار سازماندهیشدهتر، عرصة سیاسی را بر حکومت تنگ کردند و همگام با دیگر نیروهای مترقی و خواهانِ تغییر، پایههای رژیم حاکم را بهلرزه درآوردند.
رژیم که حضورِ اجتماعیِ قانونمندِ زنان آگاه و سازماندهیشده را خطری جدی برای خود میبیند، تلاش دارد تا با تحمیلِ قوانین فقهی و ارتجاعی، آنان را محدود کند و از تحرک و تلاش برای دست یافتن به حقوق انسانی و قانونیشان مانع شود. سخنان خامنهای نیز تلاش دیگری در راستایِ خانهنشین کردنِ زنان و ممانعت از حضور آنان در عرصههای سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی است تا به این وسیله از سازمانیافتن و فعالیت آنان جلوگیری شود و از این راه به جنبش اعتراضی و حقطلبانة مردم ضربه وارد شود. تلاش سران رژیم اما در نهایت عبث خواهد بود، چرا که زنان میهنمان همواره، حتی در بدترین شرایط سیاسی و اجتماعی، در عرصة مبارزه حضوری فعال داشتهاند و آگاهانه و قهرمانانه در راهِ دستیابی به خواستهای بهحق و قانونیشان مبارزه کردهاند و در آینده نیز به مبارزه ادامه خواهند داد. مبارزة زنان ایران، همچون همیشه، با مبارزة دیگر نیروهای مردمی و مترقی- و در مقام یکی از اصلیترین و اثرگذارترین جنبشهای کشور- در پیوند باقی خواهد ماند.
جنبشِ مردمی میهنمان، برای برونرفت از جهنمِ رژیمِ ترور و خفقان و مبارزه با قوانین ارتجاعی و قرونوسطاییاش، و در مبارزهیی مشترک همراه با دیگر گردانهای مبارز بهمنظورِ طردِ رژیم ولایت فقیه و استقرار جایگزینی دموکراتیک، سکولار، ترقیخواه و صلحجو، به شرکت فعال زنان در این مبارزه نیاز دارد. زنان میهنمان در این مبارزه، ابتکارِ تدوین شعارهای مناسب، و رهبریِ مرحلههای مختلف آن، بهحق در صفهای مقدم جای دارند.
به نقل از نامه مردم، شماره 946، 15 اردیبهشت ماه 1393