کارگران و زحمتکشان

درس‌هایی از تاریخ مبارزات درخشان جنبش‌های کارگری در جهان:اتحاد،‌ مبارزه، پیروزی

تاریخ مبارزات کارگری جهان سرشار از نبردهای نفس‌گیر و شورانگیزی است که پیروزی‌هایی چشمگیر به دنبال داشته‌اند و قدرت شگفت‌انگیز اتحاد و پیگیری در مبارزه برای تحقق خواست‌های بنیادی زحمتکشان را نشان می‌دهند. دستاوردهای زحمتکشان در زمینه‌های گوناگون، از دستمزدهای مناسب گرفته تا ساعت‌های کار و تعطیلی هفتگی و مرخصی و بیمه و اضافه‌کاری و غیره، درروند پیکارهای طولانی و پُررنج ولی افتخارآمیزی به‌دست‌آمده است که نمونه‌های پیروزمند آن را در تاریخ مبارزات کارگری کشور خودمان در چند دههٔ گذشته فراوان می‌توان یافت.

 

به پشتوانهٔ همین پیشینهٔ درخشان است که امروز زحمتکشان جهان، و ازجمله کارگران و زحمتکشان ایران، در برابر تلاش اردوی سرمایهٔ جهانی و ارتجاع برای بازپس‌گیری دستاوردهای زحمتکشان، و نقض بنیادی‌ترین حقوق آن‌ها در زمینه‌های شغلی و سندیکایی، جانانه مقاومت می‌کنند. از یک‌سو، اردوی سرمایهٔ جهانی برای به حداکثر رساندن سود خود زندگی‌ها را متلاشی و مقاومت‌ها را سرکوب می‌کند، و از سوی دیگر، زحمتکشان به‌طور طبیعی برای تأمین یک زندگی شایسته و شرایط کار انسانی تلاش می‌کنند و واکنش نشان می‌دهند. برخورداری از یک زندگی شایسته حق هر انسانی است، و سنگ‌اندازی در تأمین این زندگی از سوی هر نهاد خصوصی یا دولتی که باشد، ظلم و ستمی است نابخشودنی به خانواده‌های زحمتکشان. آنچه در ادامه می‌خوانید، نمونهٔ درخشانی است از اتحاد زنان کارگر ”زنجیر سازی“ در انگلستان و مبارزهٔ جمعی و متشکل آن‌ها، که سرانجامِ شیرین آن پیروزی کارگران و دستمزدهای بهتر برای آن‌ها بود.
***
در سدهٔ نوزدهم میلادی بیشتر تولیدِ زنجیرهای بزرگ دیگر از حالت تولیدِ کارگاهی درآمده و صنعتی شده بود. امّا تولید ”‌زنجیرهای کوچک“ برای استفاده در کشاورزی و وسایل خانگی هنوز وجود داشت و به‌طور عمده در خانه‌ها و اتاقک‌های گوشهٔ حیاط خانه‌ها به حیات خود ادامه می‌داد. بیشترِ این تولید در کارگاه‌های بسیار کوچک و به‌طور دستی توسط زنان و دختران جوانی انجام می‌شد که اغلب فاقد تشکل اتحادیه‌ای بودند و در شرایطی نامناسب و اجحاف‌آمیز کار می‌کردند. درگذر سال‌ها، صنعتِ زنجیر سازی کوچک به‌تدریج در شهر کوچک ”کرادلی هیت“  (Cradley Heath) در ”وِست میدلَند“ [در انگلستان] متمرکز شد.
مزدی که به بسیاری از کارگران پرداخت می‌شد ۳ شیلینگ در هفته بود که مبلغی بسیار ناچیز بود. برای مقایسه، کارگران بارانداز لندن در سال ۱۸۸۹ برای دستمزد ۶ شیلینگ در ساعت اعتصاب کرده بودند. هر کوششی برای بهبود شرایط کارگران زنجیر ساز در کارگاه‌های کوچک و خانگی، با تهدید کارفرمایان به ماشینی کردن تولید روبرو می‌شد که می‌توانست به قیمت بیکار شدن همهٔ کارگران تمام شود.
در آغاز سدهٔ بیستم، در سال ۱۹۰۵، زنجیر سازان زن در کرادلی هیت ”انجمن چکش کاران و زنجیر سازان محلی کرادلی هیت و حومه“ را تشکیل دادند که در حقیقت یک اتحادیهٔ واقعی و اصیل بود که به‌ندرت در تاریخ مبارزاتی این کارگران به این امر اشاره می‌شود. در سال ۱۹۰۷ این انجمن به فدراسیون سراسری کارگران زن (NFWW) پیوست و به بخش زنجیر سازان این فدراسیون تبدیل شد.
در شرایط آن روز، اتحادیه‌ها بیشتر محلی و متعلق به صنف یا حرفه‌ای خاص بودند. اما با نیرومندتر و پیکارجو تر شدن جنبش اتحادیه‌ای در سال‌های نخستین سدهٔ بیستم، روند ایجاد تشکل‌های فراگیرتر شتاب گرفت.
در کنارِ این روند، کارزار عمومی علیه شرایط نامناسب و بهره‌کشی شدید در بخش صنعت، که اکثر کارگران آن‌ها زن بودند، سرانجام به ایجاد جنبشی در طبقهٔ کارگر انجامید. در سال ۱۹۰۹، در پی انتخاب شمارِ اندک اما رو به افزایشی از نمایندگان حزب کارگر در مجلس، دولت لیبرال ”قانون هیئت‌های صنفی“ را تصویب کرد که در تلاطم‌های کارگری ۶۰-۷۰ ساله در صنعت زنجیر سازی منطقهٔ Black County [سرزمین سیاه، به علّت دود‌هٔ فراوان ناشی از سوخت زغال‌سنگ در این منطقهٔ بسیار صنعتی] تأثیر چشمگیری داشت. درجاهایی که ”نرخ دستمزد رایج در شاخه‌ای از صنف یا حرفه در مقایسه با دستمزد در بخش‌های دیگر بیش‌ازاندازه پایین بود“ این قانون امکان  تعیین حداقل دستمزد در آن شاخه را فراهم می‌کرد. در آغاز سال ۱۹۱۰، برای زنجیر سازان دست‌کار، که با چکش دستی کار می‌کردند، حداقل دستمزد ۵/۲ پنی در ساعت، برای ۵۵ ساعت کار در هفته، پیشنهاد شد که تقریباً دو برابر میزان پرداختی رایج در آن زمان بود (برای مقایسه، بهای یک قرص نان در آن زمان ۵/۲ پنی بود) [هر شیلینگ=۱۲ پنی]. با نزدیک شدن مهلت اجرای دستمزدهای جدید در کارگاه‌های زنجیر سازی کوچک، کارفرمایان اعلام کردند که دستمزدها را مطابق با قانون جدید نخواهند پرداخت و در ضمن همان شیوهٔ پیشین پرداخت بر اساس تعداد جنس تحویل‌شده را ادامه خواهند داد. برخی از کارفرمایان حتی با نیرنگ و فریب زنان کارگر را مجبور به امضای برگه‌هایی کردند که در آن از حق خود برای دریافت دستمزد مطابق قانون جدید چشم‌پوشی کنند.
وقتی معلوم شد که کارفرمایان تمایلی برای اجرای قانون جدید ندارند، از همهٔ ”کارگران زن چکش کار در صنف زنجیر ساز“ خواسته شد تا بعدازظهر روز دوشنبه ۱۱ آوریل ۱۹۱۰ را نصف روز تعطیل کنند و برای شنیدن گزارشی دربارهٔ ”قانون هیئت‌های صنفی“ و تأثیر آن بر صنف زنجیر ساز در یک جلسه جمع شوند. سخنرانان این جلسه، خانم مِری مک آرتور، فعال اتحادیه‌ای، و آقای جی جی مالون، رئیس ”اتحادیهٔ ضد شرایط نامناسب کار“ بودند.
در آن زمان در حدود  ۷۰۰۰ کارگر زنجیر ساز در کارگاه‌های کرادلی و حومهٔ کرادلی هیت کار می‌کردند که دوسوم آنان زن بودند. در حدود ۸۵۰ نفر از کارگران به علّت نپذیرفتن موضع کارفرمایان در سرپیچی از اجرای قانونِ حداقل مزد، دست به اعتصاب زدند، یا اینکه قبل از آنکه اعتصاب کنند، کارفرمایان جلوی ورود آن‌ها را به کارگاه‌ها گرفتند و آن‌ها را پشت درهای بسته گذاشتند.
خانم مک آرتور یکی از شخصیت‌‌های محوری در این مناقشهٔ کارگری-کارفرمایی بود. او در مقام رهبر فدراسیون سراسری کارگران زن (NFWW) در فشار آوردن به صاحبان قدرت و پیش بردن کارها، لابی‌گری در مجلس، و جلب‌توجه مطبوعات و ”هیئت‌های صنفی“ توانست نقش مهمی بازی کند. او همچنین در جمع‌آوری کمک‌های مالی به مبلغ هنگفت ۴۰۰۰ پوند (معادل ۳۷۰٫۰۰۰ پوند به ارزش پول امروز) برای صندوق اعتصاب نقش برجسته‌ای داشت. به پشتوانهٔ همین کمک مالی بود که اعتصاب‌کنندگان توانستند مبارزهٔ خود را به مدتی طولانی ادامه دهند. یکی دیگر از نکته‌هایی که در این پیکار کمتر به آن پرداخته می‌شود این است که بیشتر کار عملی‌ای که در این مناقشه انجام گرفت، ازجمله  وظیفهٔ سنگین حفظ اتحاد زنانِ کارگر و پشتیبانیِ فعالان اتحادیه‌ای مرد به عهدهٔ جولیا وارلی (۱۸۷۱- ۱۹۵۲م) بود، چون خانم مک آرتور مجبور بود بیشتر وقت خود را در لندن بگذراند.
وارلی زندگی کاری‌اش را در ۱۳ سالگی در کارخانه پشم و کاموای برَدفورد (‌Bradford) در شغل رُفتگری شروع کرد. در کرادلی هیت اوضاع خیلی حاد شده بود. جمع زیادی از زنان از امضای برگه‌ای که کارفرمایان را از اجرای قانون هیئت‌های صنفی دربارهٔ حداقل دستمزد مستثنا می‌کرد، خودداری کرده بودند. در روز ۲۷ اوت ۱۹۱۰ (شهریور ۱۲۸۹ش) کارفرمایان درهای کارخانه‌ها را به روی کارگران بستند و از ورود آن‌ها به محل کار جلوگیری کردند.
در هفتهٔ اول اعتصاب، نشست همگانی کارگران به راه‌پیمایی خیابانی آنان همراه با خواندن ترانه‌های شور آور منتهی شد. شعبهٔ کرادلی هیتِ فدراسیون سراسری کارگران زن همچنان برای تأمین زندگی کارگران اعتصابی به آن‌ها کمک مالی می‌کرد. در هفتهٔ نخست اعتصاب، ۲۱۲ کارگر عضو اتحادیه و ۲۰۲ کارگر که عضو اتحادیه نبودند هرکدام به ترتیب ۵ شیلینگ و ۲ شیلینگ و نیم دریافت کردند. تأثیر این کمک مالی تکان‌دهنده بود. در هفتهٔ دوم، تعداد کارگرانی که از این کمک مالی برخوردار شدند به ۲۲۶ کارگر عضو اتحادیه و ۴۳۰ کارگر غیر عضو افزایش یافت. در همین هفته، یک تظاهرات رسمی ترتیب داده شد و ۵۰۰۰ نفر از مردم در مقابل دبستان محلهٔ گرینجر (Grainger) تجمع کردند. صف تظاهرکنندگان، که دستهٔ موزیک کواری بانک (Quary Bank) پیشاپیش آن حرکت می‌کرد، تا کرادلی و دروازهٔ کولی (Colley) رفت و دوباره از همان مسیر به محل اوّل بازگشت. خیلی از تظاهرکنندگان کودکانشان را نیز با خود به راه‌پیمایی آورده بودند. همه به‌دقت به سخنرانی وارلی و نمایندهٔ خانم‌ مک آرتور که از لندن آمده بود گوش می‌دادند. زنان کارگر روحیه‌ای شاد داشتند و حتی احساس رهایی می‌کردند. هر شنبه عده‌ای از زنان برای جمع‌آوری کمک مالی به مناطق دوردست و حتّیٰ تا بیرمنگام (Birmingham) و سراسر منطقهٔ صنعتی ”سرزمین سیاه“ می‌رفتند و با دستی پُر بازمی‌گشتند. هیچ‌کس از آن‌ها نمی‌پرسید که آیا اجازهٔ جمع‌آوری پول در خیابان رادارند یا نه. فقط کافی بود که ظرف‌هایشان را به صدا درآورند و ندا دهند: ”به اعتصاب دختران کرادلی کمک کنید!“ پشتیبانی مردم از اعتصاب‌کنندگان چشمگیر بود و روزنامه‌ها نیز گزارش‌های بسیار شورانگیزی منتشر می‌کردند. روزنامهٔ دِیلی‌اکسپرس در شمارهٔ روز اوّل سپتامبر ۱۹۱۰ خود مقاله‌ای دربارهٔ خانم راند (Patience Round)، ”اعتصابیِ ۷۹ ساله“ و یکی دیگر از ۱۲ زنجیر ساز اعتصابی که بیشتر از ۷۰ سال داشتند منتشر کرد. نشریهٔ بیرمنگام دیسپَچ (Birmingham Despatch) هم دربارهٔ این خانم نوشت که از ۱۰ سالگی زنجیر سازی می‌کرده است. این گزارش‌ها با اشاره به افق زندگی محدود خانم راند که ”در زندگی‌اش هیچ‌گاه از محدودهٔ کرادلی هیت خارج نشده است“، دربارهٔ زندگی خصوصی او نوشتند که برای تأمین معاش و هزینهٔ نگهداری شوهر معلولش، چاره‌ای نداشته است جز اینکه از طلوع تا غروب آفتاب کار کند. در روزنامه‌ها از قول خانم راند نوشتند که: ”این روزها، روزهای خیلی خوبی است… هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم که برای تحقق حقوق زنان زندگی و مبارزه کنم.“ در آن زمان ۶۳۸ تن از کارگران زن پشت درهای بسته مانده بودند که ۳۲۰ تن از آن‌ها عضو اتحادیه بودند و ۳۱۸ تن از آن‌ها عضو نبودند. درمجموع ۸۰۰ کارگر اعتصابی از صندوق اعتصاب کمک مالی دریافت می‌کردند و تقریباً ‌با اطمینان می‌توان گفت که به این دلیل بود که کارگران توانستند به اعتراض خود ادامه دهند، به‌طوری‌که در عرض یک ماه، ۶۰ درصد از کارفرمایان موافقت کردند که حداقل دستمزد قانونی را بپردازند. اکنون زمانِ انتظار بود. در هفتهٔ سوم اعتصاب، در یک روز دوشنبه، یک گردهمایی اعتراضی در برابر تئاتر اِمپایر برگزار شد. در هفتهٔ چهارم نیز این گردهمایی تکرار شد. تا آن زمان ۳۵ کارخانه‌دار با پرداخت دستمزد کامل موافقت کرده بودند. در ۲۴م سپتامبر، یعنی در هفتهٔ پنجم مناقشهٔ کارگران و کارفرمایان، دیگر روشن بود که روند حل‌وفصل مناقشه دارد به‌خوبی به سود کارگران پیش می‌رود. صاحبان کارخانه‌های کوچک‌تر و واسطه اعلام کردند که آماده‌اند دستمزدها را بر اساس نرخ مصوب هیئت صنفی بپردازند، به‌شرط آنکه کارفرمایان عمده موافقت کنند که فقط به چنین کارخانه‌هایی که پرداخت با نرخ قانونی را پذیرفته‌اند جنس سفارش دهند. در این زمان ۶۰۰ کارگر عضو اتحادیه با مزد تصویب‌شدهٔ قانونی کار می‌کردند، ولی ۱۴۰ کارگر عضو اتحادیه و ۲۸۰ کارگر غیر عضو هنوز درگیرِ مناقشه بودند و به توافق نرسیده بودند. در هفتهٔ ششم، در یک روز یکشنبه، گردهمایی بزرگ دیگری در تئاتر اِمپایر برگزار شد که این بار سخنرانان اصلی آرتور هندرسون، رهبر فراکسیون حزب کارگر در مجلس، و جان گالزوُرتی (John Galsworthy)، داستان‌نویس مشهور، بودند.
کارفرمایان پیشنهادِ کارخانه‌داران واسطه را رد کردند و اختلاف و مناقشه به ماه اکتبر کشیده شد، ضمن آنکه روز به روز حادتر نیز می‌شد. کار از گفتگو به تظاهرات ایستاده در برابر تمام کارخانه‌ها تبدیل شد، عملی که امروزه آن را اصطلاحاً ”گام بعدی“ می‌خوانند. سرانجام توافق غیرمنتظره‌ای به عمل آمد که نشان از کوتاه آمدن کامل کارفرمایان داشت. همهٔ کارفرمایان موافقت کردند که فقط با کارخانه‌داران واسطه‌ای که دستمزدهای جدید را پذیرفته‌اند معامله کنند. تا آن زمان دست‌کم ۱۳۵ کارخانه‌دار واسطه دستمزدهای قانونی جدید را پذیرفته بودند.
در همان روز، در تجمعی از زنان که در دبستان محلهٔ گرینجر برگزار شد، حاضران همگی بر این نظر بودند که آنچه روی‌داده است، پیروزی قطعی و کاملی است که آن‌ها در ده هفتهٔ گذشته به دنبال آن بوده‌اند. به این زنانِ کارگر پیشنهادهای بی‌شماری برای پایان دادن به اعتصاب و بازگشت به کار داده‌شده بود، اما آنچه آن‌ها را راضی می‌کرد، فقط و فقط دستیابی به همهٔ خواست‌هایشان بود و نه هیچ‌چیز دیگر.
نکتهٔ جالب دیگر اینکه در این نبرد حتّیٰ یک کارفرما ورشکست نشد، هیچ زنی کارش را از دست نداد، و هیچ کارخانه‌ای هم به خارج از کشور منتقل نشد.
(برگرفته از نشریهٔ انگلیسی مورنینگ استار، به نقل از جزوهٔ ”تاریخ ما: بیداری زنان“، از انتشارات حزب کمونیست بریتانیا)

به نقل از نامه مردم – شماره ۹۵۲ – ۶ مرداد ماه ۱۳۹۳

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا