مسایل سیاسی روز

صد سال از آغازِ جنگ جهانیِ اول گذشت، برای صلحِ جهانی مبارزه کنیم! درس‌ها و تجربه‌هایِ جنگ جهانیِ اول، و اثرهایِ آن بر سرگذشتِ میهن ما

صد سال از آغازِ یکی از هولناک‌ترین جنگ‌های تاریخ بشر، جنگ جهانیِ اول، گذشت. یادکردِ این رخ‌داد تاریخی در سطح جهان، به‌ویژه در کشورهای عضو «اتحادیه اروپا»، با مراسم و تبلیغات معینی همراه بود.

 

در تبلیغات عوام‌فریبانه و سطحی رسانه‌های خبری آمریکا و اروپا- که عواطف عوامانه و کم‌مایهٔ عمومی را با مهارت به‌بازی می‌گیرند- جنگ جهانی اول در حکم رخدادی ناشی از اقدام گروهی جوانِ ملی‌گرایِ آنارشیست در ترور فرانس فردیناند، ولیعهد اتریش- مجارستان معرفی می‌شود. برخلافِ »تحلیل‌های «سطحیِ امپریالیسم خبری- که این روزها وظیفهٔ فریبِ افکار عمومی به‌منظورِ پیش‌بُردِ مقاصد تجاوزکارانهٔ آمریکا و »اتحادیهٔ اروپا «در رویدادهای جاری در اوکراین،خاورمیانه، و آسیای شرقی را پی‌می‌گیرد- آتشِ جنگ جهانی اول بر بنیاد رشته‌یی از تضادهای آشتی‌ناپذیر و رقابت شدید انحصارها و کشورهای سرمایه‌داریِ پیشرفتهٔ آن زمانِ اروپا، برافروخته شد. 

مروری بر ماهیت و سبب‌هایِ جنگ جهانیِ اول
جنگ، آن گونه که مبلغان و نظریه‌پردازانِ سرمایه‌‌داری آن را معرفی می‌کنند، از ذات و سرشتِ انسان‌ها در دوره‌های مختلف تاریخ نَشئت نمی‌گیرد و نمی‌تواند بگیرد. جنگ پدیدهٔ تاریخی‌ای گذراست که در وضعیتِ اجتماعی- اقتصادی و تاریخی‌ای معین پدید می‌آید. به‌عبارت دقیق‌تر، سبب‌های برافروخته شدن آتش جنگ‌ها را در خصلتِ جامعه‌های دارای طبقه‌های اجتماعی متناقض و در پایه‌های اقتصادی این جامعه‌ها باید جستجو کرد. لنین تاکید کرده‌ بود که جنگ با بنیادها و سرشتِ مالکیتِ خصوصی در تضاد نیست، بلکه به‌عکس، جنگ‌ها نتیجهٔ اجتناب‌ناپذیرِ ذاتِ سودجویانه و استثمارگرانهٔ سرمایه‌داری‌اند. به‌سخنی دیگر، جنگ ادامهٔ سیاستِ طبقه‌های استثمارگر حاکم است.
جنگ جهانی اول در اوضاعی به‌وقوع پیوست که تضادهای امپریالیسم در دههٔ دوم سدهٔ بیستم (سال‌های ۱۹۱۳-۱۹۱۷) تشدید شده‌ بود. در دورانِ امپریالیسم، که بالاترین مرحلهٔ صورت‌بندیِ سرمایه‌داری است، به‌علت تسلط و استیلای انحصارهای بزرگ، نابرابریِ رشدِ کشورها- هم از نقطه‌نظر اقتصادی و هم ازجهت سیاسی- شدت می‌یابد. بنابراین، بازتقسیمِ بازارها و کشورهای جهان امری ناگزیر و سرشتیِ مرحلهٔ امپریالیسم است.
تقسیمِ مجددِ جهان (در طول آن سال‌ها) به‌حساب این یا آن دولت، یعنی تنها از طریق جنگ امکان‌پذیر گردید. همه کشورهای امپریالیستی بر اثر شدت‌یافتن تضادها، مدت‌ها بود که برای جنگ در راه تقسیمِ مجددِ جهان آماده می‌شدند. آلمان در آخرهای سدهٔ نوزدهم به‌لحاظ صنعتی از انگلیس پیش‌افتاد و جای رقیبِ دیرینه‌اش را در بازارهای جهان تنگ‌کرد. آلمان می‌کوشید که نقشه جهان را به‌سود خود تغییر ریشه‌ای دهد. سببِ اصلی جنگ همین تضادهای میان امپریالیست‌های انگلیس و آلمان بود. ازسوی دیگر برای قدرت‌های تجاوزگر و امپریالیستیِ روسیهٔ تزاری و فرانسه نیز بازارهای تازه‌ای لازم بود تا از رقیبان عقب نمانند و درعین‌حال دست انگلیس و آلمان و دیگران را از این بازارها کوتاه کنند. روسیهٔ تزاری، در رقابت با آلمان، به ترکیهٔ عثمانی، تنگه‌های استراتژیک »بسفر «و »داردانل «و سواحل دریای مدیترانه چشم داشت. فرانسه آفریقای شمالی و بخش‌هایی از خاورمیانه را برای خود درنظر داشت. تضادها بر سر تصاحبِ بازارهای جدید و بازتقسیم شدت یافته بودند، و درعین‌حال، بحرانِ ذاتیِ سرمایه‌داری، اقتصاد بیشتر کشورها را در کام خود فرو برده‌ بود. در آخرهای ژوییه و اوایل اوت ۱۹۱۴ (مطابق با مردادماه ۱۲۹۳ خورشیدی)، بحرانِ اقتصادی به اوج خود رسیده‌ بود. بحرانِ عظیم مالی درسال ۱۹۱۴ باعث شد تا بازارهای مالیِ لندن و پاریس سقوط کنند و فروریزند. در انگلیس سرمایه‌گذاران برای تبدیل پول‌های کاغذی به‌طلا سر و دست می‌شکستند. آن‌زمان طلا پشتوانهٔ لیره استرلینگ بود. درجریان این بحران ذاتی سرمایه‌داری (در آن دورهٔ تاریخ)، در هفته‌یی که انگلیس واردِ جنگ جهانی اول شد، همه بازارهای مالی و بانک‌ها تعطیل شده و یا فروپاشیده بودند. در بیش از ۵۰ کشور بازارِ سهام سقوط آزاد کرد و هجومِ مردم به بانک‌ها صحنه‌هایی دردناک پدید آورد. بحرانِ سرمایه‌داری نقطهٔ شروع جنگ جهانی اول بود.
مارکس، در اثرِ جاودانه‌اش، »سرمایه«، با دقت و تیزبینی‌ای تحسین‌برانگیز، علل بحرانِ ذاتیِ سرمایه‌داری را نشان داده‌ است: »آخرین علت هر بحران واقعی همواره فقر توده‌ها و مصرف محدود آنها در مقابل تمایلِ تولید سرمایه‌داری به‌توسعه نیروهای تولیدی است، به‌نحوی که گویی این تولید جز استعداد مصرفِ مطلقِ جامعه حدود دیگری را نمی‌شناسد… تجدیدِ تولیدِ ساده و گسترش‌یافته مبدل به شرایط متعددی از توسعهٔ ناهنجار امکانات بحران می‌گردند، زیرا نظر به شکلِ طبیعی این تولید (شیوهٔ تولیدِ سرمایه‌داری) تعادلْ خود امری تصادفی است.«۱ به‌دیگر سخن، بحران‌های اقتصادی نتیجه تضادهای ذاتی سرمایه‌داری‌اند که هر از چندی به‌صورت بحران نمایان می‌شوند. برپایه این بحران ژرف، تضادهای کشورهای امپریالیستی شدت بی‌سابقه‌ای یافت. دو بلوک متخاصم امپریالیستی شکل گرفت. امپریالیسم انگلیس با فرانسه قراردادی را به‌امضا رساند که در تاریخ به‌ پیمان »آنتانت «مشهور شد. روسیه تزاری به‌سرعت به »آنتانت «پیوست. آلمان نیز با امپراتوری اتریش- مجارستان و برای  مدتی با ایتالیا متحد شد. جنگ جهانی اول آغاز شد، ۲۸ کشور با جمعیتی بیش از هزار و پانصد میلیون نفر به‌تدریج به ورطهٔ جنگ کشانده شدند. لنین در مقاله‌یی که به سال ۱۹۱۴ با عنوان:»جنگ و سوسیال دمکراسی روسیه «نوشت، در توضیح علل جنگ و وظیفهٔ نیروهای انقلابی و ترقی‌خواه تاکید کرد:»جنگ اروپا که دول و احزاب بورژوازی همه کشورها ده‌ها سال در تدارک آن بودند درگرفت. افزایشِ تسلیحات و تشدیدِ فوق‌العادهٔ مبارزه برای به‌دست آوردنِ بازار در مرحلهٔ جدید، یعنی در مرحلهٔ امپریالیستیِ رشدِ سرمایه‌‌داریِ کشورهای پیشرو و منافعِ خاندان‌هایِ سلطنتیِ عقب‌مانده‌ترین کشورهای اروپایِ خاوری ناگزیر می‌بایستی به ‌این جنگ منجر می‌شد و بالاخره هم منجر شد. اشغالِ اراضی و انقیاد ملت‌های دیگر… منحرف ساختن توجه توده‌های زحمتکش از بحران‌های سیاسی داخلیِ روسیه، آلمان و انگلستان و کشورهای دیگر، ایجاد تفرقه میان کارگران… امحاءِ پیشاهنگِ کارگران به‌منظورِ تضعیف جنبش انقلابی پرولتاریا- یگانه مضمون و معنا و مفهوم جنگِ کنونی است. … وظیفهٔ سوسیال دمکراسی قبل از هرچیز این ‌است که این معنایِ واقعیِ جنگ را آشکار سازد.«۲
جنگ جهانی اول، نردیک به ۱۰ میلیون سرباز و نیروهای ارتشی کشته  و بیش از ۲۱ میلیون زخمی را باعث شد و نسلی از مردم در آتش سودجویی و آزمندیِ امپریالیست‌ها نابود شد.

ایران و جنگ جهانی اول
هنگامی‌که تضاد امپریالیست‌ها به اوج رسید و جنگ خانمان‌سوز درگرفت، میهن ما بر اثر دخالت‌های انگلیس و روسیه تزاری و استبداد حاکم بر کشور، وضعیت دشواری را سپری می‌کرد. باوجودِ اعلام بی‌طرفی ازسوی دولت وقت، میهن ما مورد هجوم بلوک بندی‌های امپریالیستی قرار گرفت. در آغاز جنگ جهانی اول و اشغال میهن ما از سوی ارتش انگلیس، قحطی بزرگی به‌وجود آمد و جان بسیاری را گرفت. همزمان با ورود نیروهای تجاوزگر انگلیسی، سربازان روسیه تزاری هم به ایران حمله کردند. به‌علاوه، ارتش ترکیه عثمانی، با حمایت آلمان، به مناطق غرب و شمال غربی ایران یورش برد. ارتش ترکیه عثمانی در آذربایجان، کردستان و بخش‌هایی از غرب کشور دست به کشتار وسیع مردم زد. مطابق برخی آمارهای موجود، در خلال جنگ جهانی اول به دلیل موج گسترده ای از قحطی و بیماری های واگیر شمار زیادی از مردم ما به ‌کام مرگ رفتند. فقط در جریان حمله ارتش ترکیه عثمانی ده‌ها هزار ایرانی به‌ویژه ساکنان آذربایجان، همدان، کردستان و هم میهنان ارمنی و آشوری قتل عام شدند.
دولت ضعیف و بی‌کفایت و نبودِ جنبش مردمی‌ای نیرومند و نیز دخالت‌های انگلیس و روسیه تزاری وضعیت وخیمی را به‌وجود آورده‌ بودند که مایه نگرانی همه میهن‌پرستان و آزادی‌خواهان کشور  شده بود. آغاز جنگ جهانی اول و اتحاد نامقدس روسیه تزاری و انگلیس، ضربه سختی به‌حق حاکمیتِ  ملی، استقلال و تمامیت ارضی میهن ما وارد ساخت.
پس از انقلاب ناتمامِ مشروطه و تداومِ حاکمیت استبدادِ متکی به فئودال‌ها و روحانیونِ درباری، صحنهٔ سیاسی کشور با تغییرهای جدی روبه‌رو شد و امکان مداخله انگلیس و روسیه تزاری بیش از پیش فراهم ‌آمد. تضعیف مشروطه‌خواهان راستین و انقلابیون میهن‌پرست، سبب روی کارآمدن دولت‌های مرتجع و همسو با دربار قاجار گردید. درنخستین ماه‌های جنگ جهانی اول، زیر فشار امپریالیست‌ها، مجلس سوم، که کمی پس از تاجگذاریِ احمدشاه تشکیل شده‌بود، به نخست‌وزیریِ عین‌الدوله، که از مباشران استبداد به‌شمار می‌آمد، رأی داد. دولت جدید در حقیقت مورد حمایت روسیه تزاری و به‌ویژه انگلیس بود. این اقدام شکافی ژرف میان دمکرات‌ها و میهن‌پرستان ازیک سو و دولت اکثریت و اعتدالیون ازسوی دیگر پدید آورد. ملک‌الشعرای بهار در کتاب »تاریخ مختصر احزاب سیاسی در ایران – انقراض قاجاریه«، در توضیح وضعیت آن زمان، می‌نویسد: »در جنگ بین‌المللی اول… مجلس سوم باز شد و دمکرات و اعتدال در مجلس عضو بودند و تشنجات سختی هم در این مجلس بین دسته‌جات رخ‌داد… دمکرات‌ها این نوبت (در مجلس سوم) زیادتر بودند، اعتدالیون به دو دسته تقسیم شده‌بودند… فشار متفقین از طرفی و تحریکات متحدین ازطرف دیگر موجب شد که افکار به دو قسمت شدند. هواداران متحدین و هواداران متفقین. دمکرات‌ها و (بخشی از اعتدالیون)… در نتیجهٔ این قضایا به هواداریِ متحدین آلمان و دوستانش از تهران هجرت کردند. …«۳ به‌بیان دقیق‌تر، کشور وضعیت دشوار و خطرناکی داشت. استقلال اقتصادی ایران از دست رفته‌ بود، دارایی‌های کشور زیر کنترل بانک‌های امپریالیستی آن روز- بانک انگلیسی به‌ نام »بانک شاهنشاهی «و بانک روس تزاری به نام »بانک استقراضی روس«- قرارداشت. تمامی شاهرگ‌های حیاتی کشور زیر تسلط انگلیس بود. درسال ۱۹۱۶، دومین سال پس از آغاز جنگ جهانی اول، موافقت‌نامه‌یی از سوی انگلیس به ایران تحمیل شد که مطابق آن تمامی امور مالی و نظامی کشور زیر نظر و هدایت کمیسیون مختلطی به‌نام »کمیسیون میکس «قرار می‌گرفت. اغلب نیروها و مبارزان سیاسی کشور به‌دلیل نفرت از انگلیس و روسیه تزاری، تصور می‌کردند پیروزیِ آلمان به‌سود استقلال ایران و نجات از شر دو کشور تجاوزگر (روسیه تزاری، انگلیس) خواهد بود. کانون مبارزهٔ مردم ایران در حقیقت رویارویی با قرارداد تقسیم ایران بود. درسال ۱۹۱۶ (پاییز) دولت جدید در ایران تشکیل شد. فعل و انفعال‌های سیاسی در صحنه کشور شدت یافت. فروپاشیِ امپراتوری اتریش- مجارستان و نیز انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر و سقوط تزاریسم در دلِ جنگ جهانی اول روی داد. این تغییر توازن [نیرو در سطح جهانی] بازتابی ژرف، گسترده و توام با هیجان‌های ملی و میهنی در ایران داشت. در این زمینه، ملک‌الشعرای بهار در کتاب »تاریخ مختصر احزاب… «تاکید می‌کند:»بعد از رفتن مهاجرین (دمکراتها و همه مخالفان روسیه تزاری و انگلیس از تهران به‌قم و کرمانشاه)، بهانه‌هایی به دست قشون روس آمد که از طرفی تا اصفهان و از طرف دیگر تا همدان و کرمانشاه و نزدیک سرحد عراق بتازند… (از سوی دیگر) موجب مهاجمات سپاه عثمانی به همدان گردیده‌ بود… کابینهٔ وثوق‌الدوله تشکیل گردید… سفرای متفقین از بیم سقوطِ تهران و آمدن قوای ترک (ترکیه عثمانی)، درصدد برآمدند که شاه و دربار را همراه خود به مازندران ببرند… بعد از آن که مهاجرت آغاز شد، چیزی نگذشت که انقلاب روسیه هم درگرفت و سپاهیان روس تزاری ایران را ترک گفتند و با آزادی‌خواهان ایران برادر شدند.«۴ ملک‌الشعرای بهار در ادامه این بخش از اثر خود چنین می‌نویسد: »روزی در مسجد شاه جمعی از دمکرات‌ها گرد آمده ‌بودند [و] من برحسب اشارهٔ انجمن مخفی حزب دمکرات برای آنها حرف می‌زدم، یکی از سخنان من این بود که گفتم: دو دشمن از دو سو ریسمانی به گلوی کسی انداخته که او را خفه کنند. هرکدام یک سر ریسمان را گرفته، می‌کشیدند و آن بدبخت در میانه تقلا می‌کرد، آنگاه یکی از آن دو خصم، سر ریسمان را رها کرد و گفت، ای بیچاره! من با تو برادرم و مرد بدبخت نجات یافت. آن مرد که ریسمان گلوی ما را رها کرده، لنین است… حزب دمکرات و آنهایی که در تهران مانده بودند و به مهاجرت نرفته و یا از سرحد باز آمده‌ بودند، حس کردند که می‌توان ایران را نجات داد.«۵
جنگ جهانی اول مرگ و نابودی و ضربات و لطمه‌های جدی‌ای را به میهن ما ایران موجب گردید. آنچه ملک‌الشعرای بهار با صراحت و شجاعت در خصوص »معجزه «انقلاب اکتبر و تاثیر آن بر اوضاع ایران بیان می‌کند واقعیتی است کتمان‌ناپذیر! ازاین روی، با استناد به تجربه‌های تاریخ، باید با تمام توان با دیکتاتوری و عقب‌ماندگی رزمید و درعین‌حال با قاطعیت تمام از استقلال و حق حاکمیت ملی و میهن‌مان با همهٔ وجود دفاع کرد. علاوه براین‌ها، رخ‌دادِ جنگ اول جهانی برای خلق‌های میهن ما- همانند دیگر خلق‌های جهان- درس‌ها و تجربه‌های ارزنده‌ای دربر داشته است. مبارزه برای صلح، درسِ بزرگِ جنگ جهانی اول است.. اینک امپریالیسمِ غرقه در بحرانِ ذاتی‌اش، با آتش‌افروزی در نقطه‌های مختلف گسترهٔ جهان، صلح را تهدید می‌کند. امپریالیسم و نظام سرمایه‌داری به‌طورِسرشتی با صلح، پیشرفتِ اجتماعی، و برابریِ خلق‌ها دشمن‌اند. تجربهٔ دو جنگ جهانی و کشتارهای دهشتناک درخلالِ آن‌ها، و نیز جنگ‌افروزی‌هایِ امروزِ امپریالیسم در فلسطین و اوکراین، در عراق و سوریه، در آمریکای لاتین، آسیای جنوب شرقی و آفریقا، این واقعیت را آینگی می‌کند!
پاس‌دارِ صلح جهانی باشیم، در راهِ صلح، استقلال و برابری پیکار کنیم!

۱. کارل مارکس، سرمایه، جلد اول، صفحه‌های ۳۸و ۳۹و ۴۲، انتشارات حزب توده ایران، ۱۳۵۲.
۲. لنین، منتخب  آثار [به زبان فارسی]، صفحه ۳۱۷.             
۳. ملک الشعرای بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی در ایران، انقراض قاجاریه، جلد اول، صفحه‌های ۴۲ و ۴۳ ، سال ۱۳۸۷ .
۴. همان، صفحه‌های ۵۵ و ۵۷ و ۵۸ .
۵. همان، صفحه‌های ۵۸ و ۵۹ .

به نقل از نامه مردم – شماره ۹۵۳ – ۲۰ مرداد ماه ۱۳۹۳

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا