«ناتو» تهدید کنندهٔ صلح و ثبات در دنیا
»ناتو« امروزه بزرگترین جنگافروز و ماشین جنگی دنیاست. این پیمان نظامی تجاوزگر چند سال پس از پایان جنگ جهانی دوّم و تشکیل سازمان ملل متحد، با امضای معاهدهای در واشنگتن در ۴ آوریل سال ۱۹۴۹ [۱۵ فروردین ۱۳۲۸ش] میان بلژیک، هلند، لوگزامبورگ، فرانسه، بریتانیا، پرتغال، ایتالیا، نروژ، دانمارک، ایسلند، کانادا و آمریکا شکل گرفت. هدفِ اعلام شدهٔ اصلی این پیمان، »دفاع جمعی «بود، بدین معنا که هر عضو پیمان تعهد میکند که در صورت حملهٔ خارجی به هر عضو دیگر این پیمان، به دفاع از آن برخیزد. امّا »ناتو« اکنون تلاش دارد که نقش گستردهتری را بازی کند و به عنوان »کلانتر جهان« در امور منطقهیی و جهانی دخالت و عمل کند و اعتبار و موقعیت سازمان ملل متحد را خدشهدار و ضعیف کند.
از سوی دیگر، »ناتو «برای حفاظت از منافع شرکتهای غولپیکر فراملّی و چندملیتی و دایرهٔ نفوذ این شرکتها و قدرتهای دولتی حامی آنها، قلمرو دخالت و دستاندازی خود در سراسر جهان را هرچه گستردهتر میکند تا هر گونه »تهدیدی« علیه منافع قدرتهای عضو را سرکوب کند. وارد کردن اوکراین به عنوان عضو کامل در این پیمان نظامی (اوکراین در سال ۱۹۹۷ »منشور مشارکت ویژه« را با »ناتو« امضا کرد)، که مورد بحث سران ناتو در روزهای پنجشنبه و جمعهٔ هفتهٔ گذشته در کشور ولز بود، بخشی از همین تلاش »ناتو« برای گستردن قلمرو خود و محاصرهٔ تحریککنندهٔ کشور روسیه و تسلیح بیشتر کشورهای عضو، مثل لیتوانی و استونی، است. اکنون مدتی است که رسانههای بزرگ غرب، با رهنمودِ قدرتهای »ناتو«یی و به همان روال جنگ سرد، روسیه را »دشمن« خطاب میکنند. حضور تشنجآفرین ناتو در همسایگی روسیه، چین را نیز در تیررس این نیروی متجاوز قرار میدهد. از دیگر موضوعهای مورد بحث در نشست اخیر »ناتو«، ایجاد نیروهای واکنش سریع، حلوفصل مسئلهٔ »داعش«، و وضعیت افغانستان بود. نیروهای هوادار و مدافع صلح، پیشرفت و عدالت اجتماعی در سراسر جهان، از جمله شورای جهانی صلح، خواهان برچیده شدن »ناتو« هستند که در پی برچیده شدن پیمان ورشو و پایان جنگ سرد، انتظار میرفت این پیمان نظامی غربی نیز منحل شود. در اعلامیهٔ «شورای جهانی صلح «به مناسبت ۱۰۰مین سالگرد آغاز جنگ جهانی اوّل، ۷۵مین سالگرد آغاز جهانی دوّم، و نیز نشست سران ناتو آمده است: «نشست سران ناتو در ولز برای ایفای نقش “کلانتر جهان” توسط ناتو و به دست آوردن و حفظ بازارها، منابع انرژی و دایرهٔ نفوذ ناتو به زیان حقوق و نیازهای ملّتهای جهان، از بهانههای نو و کهنه استفاده خواهد کرد. انحلال ناتو برای مدافعان صلح، عدالت اجتماعی و پیشرفت باید در اولویت قرار داشته باشد. «شورای جهانی صلح در همین اعلامیه روز ۳۰ اوت را به عنوان «روز جهانی اعتراض به ناتو «اعلام کرد که به همین مناسبت گردهماییها و تظاهرات نیروهای صلح طلب در ولز و دیگر کشورهای جهان برگزار شد.
رفیق رابرت گریفیت، دبیرکل حزب کمونیست بریتانیا، که خود اهل ولز است و در گردهماییهای اعتراضی به ناتو در آن کشور شرکت داشت، در ارتباط با نقش »ناتو« در جهان امروز مطلبی نوشته است که ترجمهٔ آن را در اینجا میخوانید.
********
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی »ناتو« در سال ۱۹۴۹ [۱۳۲۸ش] بر اساس مشتی دروغ شکل گرفت. به مردم میگفتند که این ائتلاف نظامی پیمانی است صرفاً برای دفاع از خود؛ هیچ کشور دیگری را هدف قرار نمیدهد، و بنابراین مغایر با منشور سازمان ملل متحد نیست. ولی خیلی زود روشن شد که »ناتو«، در کنار پیمانهای »سنتو« و »سیتو«، هستهٔ مرکزی یک رشته ائتلافهای نظامی به سرکردگی آمریکا به قصدِ محاصره کردن اتحاد شوروی بود. پایگاههای مقدّم نظامی آمریکا، بریتانیا و »ناتو« از آلاسکا و کانادا و ایسلند تا اسکاندیناوی و بریتانیا و اروپای غربی- از جمله پرتغال فاشیستی- و منطقهٔ مدیترانه و ترکیه و اقیانوس هند و آسیای جنوب شرقی و کرهٔ جنوبی و ژاپن و اقیانوس آرام گسترده بودند. به این ترتیب، همهٔ شهرهای اتحاد شوروی در تیررس موشکهای کوتاهبُرد و میانبُرد و بینقارهیی هستهیی قرار داشتند. ولی وقتی که اتحاد شوروی در سال ۱۹۶۲ [۱۳۴۱ش] میخواست موشکهای کوتاهبُرد خود را برای دفاع از کوبا در پایگاههایی نصب کند که از آنجا آمریکا در تیررس قرار میگرفت، کاخ سفید برای برچیدن این موشکها، اتحاد شوروی را تهدید به یک جنگ هستهیی تمامعیار کرد.
»ناتو« در زمانی تشکیل شد که دولت بریتانیا دربارهٔ ورود موقت هواپیماهای بمبافکن آمریکایی به بریتانیا برای »مقاصد آموزشی و حسن تفاهم« نیز دروغ میگفت. شصت و شش سال بعد از آن سال، آن هواپیماها هنوز در بریتانیا و در پایگاههای تحت کنترل آمریکا مستقرند که در آغاز از آنها به عنوان پایگاههای »نیروی هوایی سلطنتی« نام میبردند که مردم را فریب دهند.
سالهای آخر دههٔ ۱۹۴۰ [۱۳۲۰ش] همچنین دورهای بود که دولتِ حزب کارگر که پس از پایان جنگ [جهانی دوّم] بر سر کار بود، در تدارک تولید بمب اتمی برای خودِ بریتانیا بود؛ عملیاتی که در آغاز حتّیٰ از وزیران هیئت دولت نیز مخفی نگاه داشته میشد.
از دههٔ ۱۹۵۰ [۱۳۳۰ش] داستان را عوض کردند و ادعا کردند که اتحاد شوروی و متحدانش یک مسابقهٔ تسلیحاتی علیه غرب به راه انداختهاند، و»ناتو« برای مقابله با تهدید اتحاد شوروی و متحدانش نسبت به آزادیهای »غربی« تشکیل شده است. این در حالی است که »پیمان ورشو« تازه در سال ۱۹۵۵ [۱۳۳۴ش] تشکیل شد، یعنی شش سال پس از تشکیل »ناتو«، و آن هم فقط به این دلیل که »ناتو« آلمان غربی را مجدداً مسلّح کرده و در صفوف خود جا داده بود. از سوی دیگر، در مسابقهٔ تسلیحاتی میان »غرب« و »شرق«، اوّل آمریکا بود که هم بمب اتمی و هم بمب هیدروژنی را تولید کرد. بمبافکنهای هستهیی و موشکهای بینقارهیی بالیستیک را نیز اوّل آمریکا ساخت. تا سال ۱۹۹۳ [۱۳۷۲ش] که پیمان ورشو برچیده شد، از حملهٔ شوروی به اروپای غربی هرگز هیچ نشانهیی دیده نشد. امّا به عوض اینکه همین دلیلی باشد برای آنکه »ناتو« هم منحل شود، دشمنان جدیدی از قبیل »دولتهای سرکش« قذافی، صدام حسین، میلوسوویچ و آیتاللههای ایران را اختراع کردند تا ادامهٔ کار »ناتو« را توجیه کنند.
»ناتو« از آن زمان تا کنون به این کشورها حمله یا آنها را بمباران کرده است: بوسنی (۱۹۹۲ – ۱۹۹۵)، صربستان و کوزوو (۱۹۹۹)، افغانستان (از سال ۲۰۰۲) و لیبی (۲۰۱۱). »ناتو« با پا گذاشتن روی قولی که به میخاییل گورباچف، رئیسجمهور شوروی سابق، داده بود، به سمت شرق و به سوی مرزهای روسیه پیشرَوی کرده است و اکنون این امکان تازه را هم به دست آورده است که بتواند چین را مورد هدف قرار دهد. تا کنون ۱۲ کشور که قبلاً جزو اتحاد شوروی و عضو پیمان ورشو بودند به عضویت »ناتو« درآمدهاند، و پایگاههای جدید آمریکا در خاک کشورهای تاجیکستان، قرقیزستان، گرجستان، آذربایجان، افغانستان و عراق مستقر شده است. آنچه در آغاز از ائتلاف ۱۲ دولت شکل گرفت، اکنون ۲۸ عضو دارد، که تازهترین اعضای آن آلبانی و کرواسی هستند، و دیگر جمهوریهای سابق یوگسلاوی نیز منتظر پذیرش و عضویت در »ناتو« هستند. بهعلاوه، برنامهٔ وارد کردن گرجستان و اوکراین به »ناتو« و اتحادیهٔ اروپا منجر به جنگهای داخلی و محلی و مقابلهٔ نظامی با روسیه شده است. یکی از هدفهای برنامههای »ناتو« برای ایجاد یک »سپر دفاعی« موشکی اروپایی در شرق اروپا این است که بتواند به روسیه حمله کند بدون اینکه نگران واکنش مؤثر روسیه باشد. نکتهٔ دیگر اینکه از سال ۲۰۰۲ (۱۳۸۱ش) که توافقنامهٔ برلین میان اتحادیهٔ اروپا و »ناتو« تنظیم و امضا شد، اتحادیهٔ اروپا بیش از پیش با »ناتو« در هم آمیخته است، که میتوان آن را در برنامهٔ نظامیگرایانهای دید که در سال ۲۰۰۷ در »پیمان لیسبون« ترسیم شد [که بخشهای زیادی از پیمان اولیهٔ اتحادیهٔ اروپا را بازتعریف کرد].
ورود »ناتو« به عرصههایی مثل جرمهای سایبری و نسخهبرداری غیرقانونی [بهاصطلاح دزدی آثار فکری] در صحنهٔ بینالمللی نیز با هدفِ دلیلتراشی بیشتر برای نیاز به وجود »ناتو« و گستردن عرصهٔ عمل آن در سرتاسر جهان طراحی شده است. به همین ترتیب، این جاهطلبی منجر به توافقنامههای راهبُردی میان چندین کشور دیگر، از جمله کلمبیا، شده است که دولتهای راستگرای آنها نقشِ اسب تروای آمریکا را برای بر هم زدن اتحاد ضدامپریالیستی در آمریکای لاتین بازی میکنند. نقش تجاوزکارانه و توسعهطلبانهٔ »ناتو« را میتوان در هیئت دبیرکل کنونی آن آندره فوگ راسموسِن دید؛ یک ضدکمونیست هار که زمانی که نخستوزیر دانمارک بود، دولتی ائتلافی با »حزب مردم« تشکیل داد که یک حزب راستگرای افراطی و آشکارا نژادپرست است. راسموسن با تکرار همان دروغهای همتای انگلیسیاش تونی بلر [و جورج بوش آمریکایی] در مورد سلاحهای کشتار جمعی در عراق، کشورش را با شور و حرارتِ فراوان به جنگ عراق کشاند. اکنون هم از هیچ فرصتی برای مطرح کردن امکان جنگ با روسیه غافل نمیشود. همانطور که فیل پایراتین، نمایندهٔ کمونیست مجلس بریتانیا در سال ۱۹۴۹ [۱۳۲۸ش] هشدار داده بود، امروزه »ناتو« بدون رعایت کردن جایگاه و اختیار سازمان ملل متحد، سعی در تضعیف مقام و نقش این سازمان بینالمللی دارد. »ناتو« که همیشه در راستای سیاست خارجی آمریکا حرکت میکند، به میل خود انتخاب میکند که کدام تصمیمهای سازمان ملل متحد را اجرا کند و کدام را نادیده بگیرد، از جمله در مورد تحریم تجارتی کوبا توسط آمریکا یا در مورد اشغال غیرقانونی سرزمینهای فلسطین و سوریه و لبنان توسط اسرائیل. وقتی هم که سازمان ملل متحد در خط آمریکا عمل نمیکند، »ناتو« کار خودش را میکند و بدون توجه به تصمیم سازمان ملل متحد، دست به اقدام نظامی میزند.
اکنون بیشتر از ۷۰ درصد کل مخارج تسلیحاتی و نظامی دنیا را قدرتهای »ناتو« به سرکردگی آمریکا و بریتانیا و فرانسه هزینه میکنند. »ناتو« نه ساختاری دموکراتیک دارد و نه در برابر هیچ نهادی مسئول و پاسخگوست. »ناتو« موقعیت و اعتبار سازمان ملل متحد را ضعیف میکند و به آن لطمه میزند، نظامیگری را رواج میدهد، و بزرگترین خطر در جهان برای صلح و ثبات است. بریتانیا باید از »ناتو« و اتحادیهٔ اروپا بیرون بیاید. خروج بریتانیا نقش و اعتبار این دو نهاد در حفظ منافع شرکتهای بزرگ غربی در دنیا را به چالش میکشد. بهعلاوه، این امکان را به ما میدهد که سیاست دفاعی و خارجی واقعی و مستقلی را بر اساس عدالت اجتماعی و همبستگی- و نه تجاوز نظامی و سلاحهای کشتار جمعی- دنبال کنیم.
به نقل از نامه مردم – شماره ۹۵۵ – ۱۷ شهریور ماه ۱۳۹۳