بیدادِ فقر و ناداریِ مطلق در هندوستان زیر سایهٔ سرمایهداری نولیبرالی
گشودن درهای اقتصاد هندوستان به روی شرکتهای چندملیتی اگرچه نرخ رشد بیشتری را به دنبال داشته است، ولی در عین حال همراه با کاهش نظارت دولت و افزایش و تشدید دهشتناک فقر در این کشور بوده است.
نوشتهٔ کالین تادهانتر، در روزنامهٔ انگلیسی مورنینگ استار، ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۴
شاخص چندبُعدی فقر (MPI) جهان در سال ۲۰۱۴ که پژوهشگران دانشگاه آکسفورد در انگلستان آن را بررسی کردهاند، ۱۰۸ کشور جهان را در بر میگیرد: ۳۱ کشور کمدرآمد، ۶۷ کشور با درآمد متوسط، و ۱۰ کشورِ پُردرآمد. مجموع جمعیت این کشورها ۵ میلیارد و ۴۰۰ میلیون نفر است، که چیزی در حدود ۷۸ درصد کل جمعیت جهان است. شاخص چندبُعدی فقر، فقر را در سطح تکتک افراد ارزیابی میکند. اگر شخصی از یک سوّم (یا بیشتر) از شاخصهای موزون دهگانه [که هر کدام ”وزن“ویژهای در محاسبهٔ شاخص فقر دارند] محروم باشد، بر اساس شاخص جهانی فقر در پایینترین ردههای شاخص قرار میگیرد، و میزان یا شدت فقر او با احتساب تعداد موارد محرومیتهایی که دارد سنجیده میشود. بهداشت و سلامت، آموزش، سطح زندگی، میزان تحصیلات، سطح تغذیه، میزان مرگومیر کودکان، مصالح یا کیفیت زمینی که روی آن زندگی میکنند (مثلاً خاک) و دسترسی به آب و برق جزو این شاخصهای چندگانهاند. بررسی وضعیت ۱ میلیارد و ۶۰۰ میلیون نفری که در پایینترین ردههای شاخص فقر قرار دارند نشان داد که ۸۵ درصد آنها در مناطق روستایی و غیرشهری زندگی میکنند. همچنین، کاهش فقر در میان همهٔ تهیدستان یک کشور یا در میان زیرگروههای جمعیتی گوناگون الزاماً یکنواخت و یکسان نیست. حتّیٰ وقتی یک بهبود کلی در وضعیت فقر صورت میگیرد، باز هم ممکن است تغییر محسوسی در وضعیت تهیدستترین تهیدستان پدید نیاید. بیشترین میزان نابرابری در ۱۵ کشور آفریقا سیاه (کشورهای زیر صحرای بزرگ آفریقا) و در پاکستان، هندوستان، افغانستان، یمن و سومالی دیده میشود.
پژوهشگران دانشگاه آکسفورد در بررسی خود به وضعیت بیچیزان یا فقیرترین جمعیتِ تهیدستان توجه ویژهای داشتهاند. بیشتر از نیمی از جمعیت تهیدست یا فقیر جهان در ردهٔ این ”بیچیزان“یا نادارها قرار دارند. طبق شاخص چندبُعدی فقر، از میان جمعیت ۱ میلیارد و ۲۰۰ میلیونی هندوستان، بیشتر از ۳۴۰ میلیون نفر جزو ”بیچیزان“محسوب میشوند. هندوستان در میان کشورهای آسیای جنوبی، پس از کشور جنگزدهٔ افغانستان فقیرترین کشور این منطقه است. در حدود ۶۴۰ میلیون نفر از جمعیت هندوستان تهیدست و فقیر هستند، که برابر با ۴۰ درصد کل تهیدستان جهان است. بیست سال پیش هندوستان در میان شش کشور آسیای جنوبی (هندوستان، پاکستان، بنگلادش، سریلانکا، نپال و بوتان) از لحاظ میزان و کیفیت شاخصهای اجتماعی در ردهٔ دوّم قرار داشت. امّا این کشور اکنون پس از پاکستان، بدترین شاخصهای اجتماعی را دارد. تولید ناخالص ملّی سرانهٔ بنگلادش نصف هندوستان است ولی میزان مرگومیر نوزادان و کودکان در بنگلادش کمتر از میزان مشابه در هندوستان است. در سال ۲۰۰۶ دو آمارگیری و سنجش مشابه در بنگلادش و هندوستان انجام شد. این آمار نشان داد که در بنگلادش ۸۲ درصد کودکان به طور کامل مایهکوبی (واکسینه) میشوند، ۸۸ درصد کودکان ویتامین آ تکمیلی مصرف میکنند، و ۸۹ درصد آنها در فاصلهٔ یک ساعت پس از به دنیا آمدن، از شیر مادر تغذیه میشوند. آمار مشابه در مورد کودکان هندوستان در همهٔ موارد کمتر از ۵۰ درصد، و حتّیٰ میزان مصرف ویتامین آ فقط در حدود ۲۵ درصد بود. افزون بر این، بیش از نیمی از جمعیت هندوستان از داشتن توالت محرومند و در کوچه و خیابان ادرار و مدفوع میکنند، که خطر عمدهای برای بهداشت و سلامت جمعیت است. رقم مشابه در بنگلادش کمتر از ۱۰ درصد است. بنگلادش از لحاظ طیف گستردهای از شاخصهای بنیادی اجتماعی، از جمله طول عمر، میزان زنده ماندن کودکان، میزان مایهکوبی، کاهش میزان بارداری، و بهویژه شاخصهای تحصیلی، از هندوستان جلو افتاده است.
در سالهای اخیر صحبتهای زیادی دربارهٔ میزان بالای رشد تولید ناخالص ملّی در هندوستان شده است. پس اِشکال کار کجاست که فقر و ناداری در این کشور بیداد میکند؟ آمارتیا کومار سِن [اقتصاددان هندی و برندهٔ جایزهٔ نوبل اقتصاد ۱۹۹۸] و کاشیک باسو، اقتصاددان ارشد بانک جهانی، معتقدند که بخش عمدهٔ کل رشد هندوستان، بازتابِ افزایش بیتناسب و سرسامآورِ درآمد افرادی است که در بالاترین پلههای نردبانِ درآمد جای دارند. از سالهای آغازین دههٔ ۱۹۹۰ [۱۳۷۰ش] که هندوستان درهای اقتصادش را به روی نولیبرالیسم گشود، تا کنون نسبت میانِ دستمزدهای ۱۰ درصد بالایی و ۱۰ درصد پایینی در طیف دستمزدها، دو برابر شده است. بر پایهٔ گزارش سال ۲۰۱۱ [۱۳۸۹ش] ”سازمان توسعه و همکاری اقتصادی“با عنوانِ جالبِ ”ما از هم دوریم“، نابرابری توزیع دستمزدها در هندوستان منجر به این شده است که این کشور در میان اقتصادهای نوپا و روبهرشد، یکی از ضعیفترین کارکردها را داشته باشد. میزان کاهش فقر در هندوستان همچنان در همان حدی است که ۲۵ سال پیش بود! از سال ۱۹۹۷ [۱۳۷۶ش] تا کنون نزدیک به ۳۰۰ هزار کشاورز به علت درماندگی اقتصادی دست به خودکشی زدهاند و تعداد خیلی بیشتری از آنها به طور کل دست از کشاورزی کشیدهاند.
داراییهای عمومیای مثل فرودگاهها، دانههای کشاورزی، بندرها و زیرساختهای ساخته شده با پول یا کار مردم را به بخش خصوصی فروختهاند. امضای تفاهمنامههای پنهانی میان دولت و صنایع استخراج منابع منجر به کوچ اجباری ۳۰۰ هزار نفر از فقیرترین مردم کشور از محلهای سکونت قبیلهییشان، و جای گرفتن حدود ۵۰ هزار نفر در ”اردوگاهها“شده است. پیامد این وضع این بوده است که شورشیان و چریکهای [مائوئیست] ناکسالی و دیگر شورشیان اکنون در بسیاری از این نواحی وارد درگیریهای خشونتآمیز با دولت شدهاند. پرسش این است که فایدهٔ آن ۸-۹ درصد رشد سالانهٔ تولید ناخالص ملّی در سالهای اخیر چه بوده و سود آن به چه کسانی رسیده است؟ باید نشست و آمار را خواند و سپس به درون جامعه رفت و جزیرههای ثروت و امتیازهای ویژه را در میان دریایی از فقر و محرومیتهای اجتماعی دید.
مؤسسهٔ ”تمامیت مالی جهانی“[یک سازمان غیرانتفاعی پژوهشی و حمایتی مستقر در واشنگتن، آمریکا] نشان داده است که خروج وجوه غیرقانونی از هندوستان و واریز آنها به حسابهای بانکی خارجی، از سالهای آغازین دههٔ ۱۹۹۰ [۱۳۷۰ش] که اقتصاد کشور به نولیبرالیسم روی آورد، شدت گرفته است. بزرگترین عاملان این جریان، ”اشخاص با دارایی خالص بالا“هستند؛ یعنی همان ثروتمندانِ کلان. سرمایهداریِ مبتنی بر پارتیبازی و رابطهٔ نزدیک با مقامهای دولتی، و نیز کلاهبرداریها و شیّادیهای کلان، امروزه در هندوستان امری عادی و رایج شده است. پیدا کردن اِشکالِ کار خیلی سخت نیست. توسعه و رشد اجتماعی هندوستان در پیشگاهِ فساد و آز برای پُر کردن حسابهای بانکی در سوئیس، قربانی شده است؛ آن را ربودهاند و در جیب طبقهٔ حاکم ”ثروتآفرینان“و لاشخورهای چندملیتیای گذاشتهاند که مدتهاست که دیگر از چرخیدن دور طعمهٔ خود باز ایستادهاند و اکنون در حال به چنگال گرفتن و ربودنِ آنند.
رودخانهها و زمینها آلوده و مسموم شدهاند و مردم در جاهایی مثل پنجاب دچار بیماریهای گوناگون میشوند. شرکتهایی مثل مونسانتو [متخصصِ فروش بذرهای مهندسیشده] کشاورزیِ هندوستان را ربوده و در چنگ خود گرفتهاند. شرکتهای بزرگ زمینها را تصرف میکنند، و این اواخر، سورچرانی با پولهای عظیمِ به دست آمده از معاملهٔ نیروی هستهیی برقرار است. شرکتهای بزرگ و پولداری که امور را در دست دارند و به میل خود به پیش میبرند، از راه تبلیغات و کارزارهای روابط عمومی، یا از راه تأمین مالی (و مال خود کردنِ) مناسبتهای عمده در کشور، یا بودجه دادن به پژوهشهای نهادهای دولتی و بنابراین سَمتوسو دادن به ”دانش“و یافتههای این نهادها به سود خود، یا با جایگیر شدن در مقامهای کلیدی در گفتگوهای تجارتی بینالمللی و تلاش برای تعدیل ساختاری بازارهای خردهفروشی و تولید مواد غذایی و کشاورزی، طرز فکرها و سلیقهها را به سود خود شکل میدهند. آنها برای رسیدن به این هدفها از شیوهها و وسیلههای گوناگونی استفاده میکنند. دانههای کشاورزی، کوهستانها، آب، جنگلها و تنوع زیستی هندوستان به حراج گذاشته شده است. کشاورزان و عشایر قبیلهیی را به ورطهٔ نابودی کشاندهاند. دارند شیرهٔ جان هندوستان را میکشند. اگر فکر میکنید که این دیدگاهی افراطی است، بروید از آن ۳۴۰ میلیون ”بیچیز“بپرسید که بیش از نیمی از جمعیت تهیدستان و فقیران هندوستان را تشکیل میدهند.
به نقل از نامه مردم – شماره ۹۵۶ – ۳۱ شهریور ماه ۱۳۹۳