صحنهٔ پایانی نمایش ”جنگ علیه ترور“
نوشتهٔ اندرو موری، رهبر با نفوذ جنبش سندیکایی انگلستان و نایب رئیس ائتلافِ ”جنگ را متوقف کنید“، خطاب به کنگره اتحادیه های کارگری انگلستان در شهریور ۱۳۹۳ (سپتامبر ۲۰۱۴)
اگر قرار بود حقِ کسی ادا شود، پرچمهای سیاه داعش که امروزه در موصل و فلوجه و رمادی در احتزازند باید به عکسهای تونی بلر و جورج بوش مزیّن میشدند!
پیروزیهای نظامی ”ناگهانی“ و خیرهکنندهٔ جنگاوران داعش ناشی از، و پیامدِ، شکستِ سیاستی است که از زمان حملهٔ تجاوزکارانهٔ آمریکا-انگلیس به عراق در سال ۲۰۰۳ در پیش گرفته شد. سرنگون کردن رژیم صدام حسین در عراق از راه تهاجمی غیرقانونی، بذرهای رشد یک دولت فاسد، فرقهگرا و خودکامه را بر آن سرزمین پاشید، به طوری که اکنون این کشور از هر جهت در آستانهٔ از هم پاشیدن قرار گرفته است.
در چنین شرایطی، به نظر میآید که آمریکا با دست زدن به یک مداخلهٔ نظامی دیگر پس از قتل وحشیانهٔ جیمز فولی (روزنامهنگار آمریکایی) توسط داعش، و ظاهراً برای متوقف کردن پیشرَویهای داعش، در صدد تکرار و تشدید تهاجمهای خود است. تنها یقینی که میشود داشت آن است که این عملیات نظامی تازه، نهفقط بحران موجود در عراق و خاورمیانه را رفع نخواهد کرد، بلکه به احتمال قوی آن را وخیمتر نیز خواهد کرد.
آمریکا فعلاً فعالیت خود را به پشتیبانی از عملیات نظامی پیشمرگهای کُرد- که متحمل شکستهایی از داعش شدهاند- محدود کرده است. روشن است که چنین عملیاتی بهتنهایی منجر به شکست دادن داعش نخواهد شد، چون بعید است که کُردها جنگ را به بیرون از قلمرو خودشان بکشانند. طرح دیگری که واشنگتن اجرا کرد، جابهجا کردن نخستوزیر بود. نوری المالکی را، که به نحو بیمارگونهای فرقهگرا و خودکامه بود، کنار زدند و با رژیمی جایگزین کردند که امیدوارند فراگیرندهتر باشد. باز هم به یقین زیاد میتوان گفت که این طرح نیز موجب ترمیم و سلامتسازیِ دولت فاسد و فرقهگرا و ناکارآمد عراق و تبدیل آن به دستگاهی که بتواند با اطمینان با داعش مقابله کند، نخواهد شد. آن ارتشی که پس از اشغالِ عراق توسط آمریکا و منحل کردن نیروهای مسلّح عراق به وجود آمد، خصلت فرقهگرایانهاش در نتیجهٔ سیاستهای المالکی چنان تشدید شد که دیگر تمایل و علاقهای به جنگیدن در بیرون از ”حوزهٔ خودش“ در بغداد و در جنوبِ عراق ندارد.
رهبری منطقهٔ خودمختار کردستان، که همیشه در پی این فرصت بوده است تا خودمختاریاش را به شالودهای برای استقرار یک کشور مستقل کُرد ارتقا بدهد، از بلبشویی که ایجاد شده بود برای به دست گرفتن کنترل کرکوک و میدانهای نفتی اطراف آن بهره گرفت، و این موقعیتی است که آنها حاضر نیستند داوطلبانه از آن چشم بپوشند. دولتِ عملاً مستقل کُردِ کنونی در کردستان، اکنون دارد به واقعیتی تثبیتشده تبدیل میشود. در مورد خدشهدار شدن مرز عراق و سوریه در نتیجهٔ حضور و تاختوتاز داعش در این دو کشور، باید گفت که طرح شیطانی و حساب شده پیمان ۱۹۱۸ ورسای [از هم پاشیدن امپراتوری عثمانی در پایان جنگ جهانی اوّل و تقسیم خاورمیانه به مناطق کنترل میان قدرتهای بزرگ] در خاورمیانه اکنون بهتدریج در حال فروپاشیدن است. به این ترتیب، صحنه برای تقسیم سهگانهٔ عراق آماده شده است: یک کردستانِ عملاً مستقل که مرکزی برای جذب کُردها از کشورهای دیگری مثل ترکیه و ایران و سوریه خواهد بود؛ ”دولت اسلامی“ بنیادگرای اسلامی داعش در شمال (که بخش بزرگی از سوریه را در بر خواهد گرفت و بیرون راندنِ آن دستکم مستلزم همکاری با دولت بشار اسد خواهد بود)؛ و یک قلمرو خودکامهٔ شیعی تحت قیمومیت آمریکا در جنوب. نتیجهٔ بمباران کردن این منطقه قطعاً چیزی به غیر از این تقسیم سهگانه نخواهد بود، در صورتی که وجود دموکراسی به احتمال قوی میتواند این منطقه را یکپارچه نگاه دارد.
با تأسف باید گفت که وقوع این تجزیه دقیقاً همان نتیجهای بود که از تجاوز به عراق در سال ۲۰۰۳ کاملاً پیشبینی میشد. این هم یکی دیگر از هشدارها در فهرست بلندبالای هشدارهایی است که تونی بلر، نخستوزیر متکبّر و پُرنخوت بریتانیا، نادیده گرفت. بیتردید شرمآورترین و تحقیرآمیزترین وجه این وضع از نگاه لندن و واشنگتن، پیروزی داعش است، آن هم نهفقط در بخش بزرگی از عراق، بلکه در منطقهٔ وسیعی از سوریه، یعنی جایی که داعش از پشتیبانی ”غرب“ و عربستان سعودی از شورش مسلحانه علیه بشار اسد برخوردار بوده است. صحنهٔ پایانی نمایش ”جنگ علیه ترور“ چنین است: حاکم شدن یک گروه تروریست اسلامگرا در قلب دنیای عرب، مستقیماً در نتیجهٔ مداخلهٔ ”غرب“. وقتی قدرت رو به افزایش طالبان پاکستان را (که در سال ۲۰۰۱ نشناخته بود) نیز به این صحنه اضافه کنیم، انصافاً باید جنگ بوش-بلر را فاجعهای استراتژیک در ابعادی غیرقابلتصوّر توصیف کنیم. البته در نظر تونی بلر هیچکدام از اینها اصلاً تقصیر او نیست. جالب اینکه او در وبسایت عقیدتی خودش بنام ”بنیاد ایمان“- که مُبلّغ کیشی است که فقط خود او از آن خبر دارد- مدّعی است که اگر ”غرب“ در سوریه دخالت نظامی کرده بود، از قدرتگیری داعش جلوگیری میشد! موضوع این است که آن مداخله در سوریهای هم که او از آن سخن میگوید، برضد دولت اسد میبود نه داعش، و بنابراین فقط میتوانست به قدرتمندتر شدن این شورشیان اسلامگرا منجر شود.
حالا معضلِ از هم پاشیدن دولتِ بوشساختهٔ عراق ذهن باراک اوباما را به خود مشغول کرده است. به علّتهایی که پیشتر به آنها اشاره کردم، بمباران کردن مواضع داعش احتمالاً تأثیر محدودی خواهد داشت. خیلی مسخره خواهد بود اگر او اکنون شورشیانِ ضدِ دولت سوریه را بمباران کند، چون پارسال همین موقع در فکر بمباران نیروهای ارتش همین دولت بود. کمتر پیش آمده است که تناقضهای سیاستهای امپریالیسم تا این حد آشکار و عریان دیده شده باشد، که بهروشنی نشان میدهد که قدرتهای بزرگ در گِرد آوردن تیم قابلقبولی از کارگزاران که وظیفهاش تأمین و حفاظت از منافع آن قدرتها در این منطقه است، اکنون با چه دشواریهایی روبرویند. تناقضها فراوانند. اکنون به نظر میآید که ایران نیز برای استقرار و حفظ دولتِ بغداد با آمریکا همکاری میکند، دولتی که ایران بر آن نفوذ زیادی اعمال میکند. از سوی دیگر، آیا ترکیه نسبت به ظهور یک دولت کُرد بیاعتنا خواهد ماند، یا اینکه به خود حق خواهد داد که در نبود یک دولت مقتدر در عراق، از جمعیت ترکمن در اطراف کرکوک دفاع کند؟
در مجموع، آنچه شاهدش هستیم، تصویر روشنتر و برجستهتری از سیاستهای جنگی تونی بلر است. بر پایهٔ شواهد بیشماری که اکنون داریم، میبینیم که همهٔ اعتراضهای جنبش ضدجنگ علیه تهاجم سال ۲۰۰۳ به عراق، از جمله خطر شعلهور شدن یک مناقشهٔ گستردهٔ منطقهیی، بیتردید کاملاً بجا بوده است. البته کسانی هم خواهند بود که خواهان وخیمتر شدن اوضاع و شدت گرفتن این فاجعهاند. شخصیتهای نومحافظهکار (نئوکان) آشنا در دو سوی اقیانوس اطلس بر بازگشت نیروهای آمریکایی-انگلیسی به عراق اصرار دارند. گسیل نیروهای زمینی در مقیاس وسیع به نظر نامحتمل میآید. امّا یادمان باشد که پیش از این نیز راهِ آشنای ”مأموریت خزنده“ آزموده شده است، که در آن صورت، مداخلهٔ بهاصطلاح ”بشردوستانه“ علیه غارتگری و خشونت وحشیانهٔ داعش به جنگی تمامعیار تبدیل خواهد شد. جنبش ضدجنگ باید نیروهای خود را بسیج و علیه این روند مبارزه کند. پس از یک سده مداخلهٔ فاجعهبار و خونین، اکنون بریتانیا در برابر مردم عراق موظف است که این بار کاری نکند. یک موضوع روشن است. در موصل، در شرق اوکراین، و در دریای جنوب چین، نظم نوین جهانی سال ۱۹۹۱ آخرین نفسهایش را میکشد. این نظم نوین پُر از خطر جنگهای تازه و جنگهایی است که گستردهتر میشوند، امّا این امکان را نیز برای مردم به وجود آورده است که امپریالیسم را در مقیاس جهانی شکست دهند.
به نقل از نامه مردم – شماره ۹۵۷ – ۱۴ مهر ماه ۱۳۹۳