به یاد اسطوره های انسانیت و پایداری به مناسبت شصتمین سالگرد اعدام افسران توده ای
هر کجا مشتی گره شد: مشت من!
زخمی هر تازيانه: پشت من!
هر کجا فرياد آزادی: منم!
من در اين فريادها دم میزنم!
ه. الف. سایه
“رفقای شهید ما در بازجویی و دادرسی و به ویژه در بازپسین مرحله حیات و در آستانه اعدام قهرمانی شگرفی از خود بروز دادند. ایران از این قهرمانی تکان خورد. جهان از این قهرمانی آگاه شد. فرزندان مزدک و بابک، حیدرعمواوغلی و ارانی، نشان دادند که روح مقاومت و عنادِ انقلابی در ایران نمرده است، کماکان در پرتویی نیرومند در تجلی است… و مایه پرورشِ نسلهای تازهای از جانبازان حقیقت و عدالت شد [ اسناد و دیدگاهها، ”اعدام افسران آزادیخواه“، احسان طبری، ص۳۴۷].
روز ۲۷ مهرماه امسال، مصادف است با شصتمين سالگشت، تيرباران اولين گروه از افسران سازمان نظامی حزب توده ايران. در سحرگاه ۲۷ مهرماه سال ۱۳۳۳، رژيم جنايتکار شاه در ادامه سياست سرکوب خونين جهت استقرار مجدد پايههای ديکتاتوری خود که در سايه کودتای نگین و “سیا” ساخته ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، تحقق پذیرفته بود، به انتقام جویی از خلق و نیروهای انقلابی و میهن پرست دست زد. در چنین روزی قلب تپنده و پرمهر ۱۰ انقلابی تودهای هدف گلولههای دژخیمان و سرسپردگان تبهکار قرار گرفت. این گونه بود که نخستین دسته از افسران تودهای، متشکل از ۹ افسر نظامی و یک غیر نظامی به خاطر آرمانهای انسانی خود که همانا دستیابی به آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی برای مردم و میهن بود، دلاورانه در میدان تیر جان باختند. تیرباران این ده مبارز خستگی ناپذیر و میهن پرست، در واقع آغاز موجی از کشتار تودهایها توسط رژیم کودتا و به مثابه استقرار دور جدیدی از استبداد آن هم به شکل دیکتاتوری خشن و کاملاً وابسته بود. افردای که در اولین گروه به حوخه های اعدام سپرده شدند و به شهیدان راه آزادی میهن پیوستند، عبارت بودند از رفقا: سرهنگ عزتالله سیامک ، سرهنگ محمدعلی مبشری، مهندس مرتضی کیوان (شاعر و روزنامهنگار انقلابی)، ستوان یکم عباس افراخته، سروان شهربانی نظامالدین مدنی، سروان محمدعلی واعظقائمی، ستوان نعمت عزیزی نمین، سرگرد هوشنگ وزیریان، سرگرد نصراله عطارد و سروان نورالله شفا. این سرودخوانان آزادی با دلاوری ویژه خویش لحظاتی قبل از اجرای فرمان آتش، با سر دادن شعار “زنده باد حزب توده ایران” و “زنده باد ایران” … سکوت سرد سحرگاهی را در میدان تیر شکستند و آغاز پایان شب استبداد را دوباره بشارت دادند.
دستگاههای تبلیغاتی رژیم ستم شاهی بسی تلاش کرد که یاد و اثری از فداکاری و دلاوری این قهرمانان به ویژه هنگام تیرباران در یادها باقی نماند ولی عکسهایی که از لحظات اعدام به جا مانده و همچنین وصیتنامههای کوتاه، خاطرهها و یادنوشتههایی که به بیرون از زندان راه پیدا کردند، نشان از پایبندی و ایمان این رفقا به میهن، حزب خود و راهی که میرفتند، دارد. برای نمونه در زیر ما به نقل تکههای کوتاهی اکتفاء میکنیم: رفیق سرهنگ سیامک یک روز پیش از اعدام، در ملاقاتی که افسران با خانوادههای خود برای وداع داشتند، برای دلداری به بستگان خود گفت: “آدم وقتی قرار است بمیرد، چرا خوب و باشکوه نمیرد؟”” و زمان جدایی مشت حود را گره کرد و با صدای رسا گفت: “ما رفتیم، شما زنده باشید و خوب زندگی کنید.
سرهنگ سیامک روحیهای قوی و عزمی راسخ داشت و در کنار یاران خود در لحظه اعدام همصدا با آنان با شعار “زنده باد حزب توده ایران” تن به گلولههای آتش دشمن سپرد و برگی از تاریخ خونین حزب ما را رقم زد.
رفیق مبشری در آستان مرگ به همسر و یار زندگیاش چنین مینویسد: “من جز سعادت و خوشبختی ملت عزیز ایران هیچ سودا و آرزویی در سر نداشتم و در این راه کشته میشوم. این مرگ، مرگ شرافتمندانه است…”
مرتضی کیوان شاعر و انقلابی بزرگ، تنها غیرنظامی گروه محکوم به اعدام بود و با سری افراشته تمام مراحل شکنجه در زندان را قهرمانانه طی کرده بود. یک زندانی سیاسی که او را در زندان دیده بود، چنین نقل میکند: او در زندان مثل سنگ خارا ایستاد و حلاجوار همه شکنجهها را تحمل کرد… رفیق مرتضی کیوان روزنامهنگاری برجسته، اندیشمند و دارای شم سیاسی قوی بود. وی در آستانه اعدام خود و یارانش به همبندانش چنین گفته بود: “در بیرون خبرهایی هست. لایحه نفت باید به تصویب برسد. این لایحه قربانیهایی دارد. من هیچ از مرگ قریبالوقوع خود متاسف نیستم. زندگی ما در برابر آزادی و استقلال میهن عزیز ما هیچ ارزشی ندارد…”
رفیق عباس افراخته، این افسر فروتن و دوستداشتنی، در وصیتنامه خود شب پیش از اعدام به خانواده اش توصیه میکند که به فرزندان او راه واقعی تودهها یعنی ادامه راه پدر را بیاموزند. همرزم او نظامالدین مدنی در نامهای به همسرش چنین مینویسد: “دوست دارم، بچههای عزیزم پس از این که بزرگ شدند بدانند که پدرشان شرافتمند بود و شرافتمندانه از دنیا رفت. همانطور که ناظر بودی از طرف من به احدی اجحاف نشد و همه مرا دوست داشتند…”
و رفیق واعظقائمی در یکی از آخرین نامههایش چنین نوشته است: “مرا به جرم حقیقت و پاکدامنی و بیگناه به قتل میرسانند… من در راه حق و حقیقت شهید میشوم. حتی در آخرین مرحله زندگی هم مرا از دیدار تو و نورچشمانم محروم کردند. پاکدامنی و صداقت و خدمت بود که شما را تهی دست نمود. چنین است پاداش هیئت حاکمه به درستی و راستی…” رفیق سرگرد هوشنگ وزیریان با روحیه بسیار قوی حتی در لحظه اعدام به جوخه آتش فرمان میداد و چنین درخواست کرد: “چشمانم را نبندید! میخواهم در دم مرگ لرزش دستهای شما را ببینم!”
در اینجا سخن از شصتمین سالگرد به شهادت رساندن اولین گروه از افسران تودهای است، زیرا میدانیم که رژیم دست نشانده شاه، خشمگین از مبارزه مردم در جریان جنبش ملی شدن صنعت نفت و برای انتقامجویی از خلق که مدتی پیش او و نزدیکانش را زبونانه وادار به فرار کرده بود، و همچنین برای خاموش کردن هرگونه صدای مخالفی به موجی از کشتار دست زد و در فاصلهای کمتر از یک سال پس از کودتای خائنانه و سرکوب جنبش، بسیاری از افسران مهین پرست و مبارز عضو حزب توده ایران را به جوخههای اعدام سپرد. بدین ترتیب علاوه بر اعدام ده تن در گروه اول در 27 مهرماه که در بالا نام برده شد، به فاصله کوتاهی سه دسته دیگر از افسران تودهای قربانی کودتای ۲۸ مرداد و حامیان آن شدند. که جا دارد در این سالگشت نیز از این قهرمانان به نام برده شود.
گروه دوم افسران حزب توده ایران در سحرگاه روز ۸ آبان ۱۳۳۳ تیرباران شدند. اسامی این سرداران عبارت است از: رفقا سرگرد محمدرضا بهنیا، سروان مصطفی بیاتی، سروان حسن کلالی، سروان منصور کلهر، سرگرد غلامحسین محبی و سروان احمد مهدیان.
دو هفته بعد در تاریخ ۱۷ آبان ۱۳۳۳، پیکرهای گروه سوم از قهرمانان تودهای به گلوله بسته شد. رفقای شهید این گروه عبارت بودند از: رفقا سرگرد جعفر وکیلی، سرهنگ کاظم جمشیدی، سرهنگ امیر افشار بکشلو، سرهنگ محمد جلالی و محمدباقر واله.
و بالاخره در ۲۶ مرداد ۱۳۳۴، گروه چهارم از افسران تودهای با سرود آزادی بر لب، در خون خود غلتیدند. اسامی این سرداران بیشکست چنین است: رفقای شهید سرگرد رحیم بهزاد، سرگرد ارسطو سروشیان، سروان اسماعیل محققزاده، ستوان حسن مرزوان، ستوان منوچهر مختاری و ستوان اسداله نصیری.
در طول شصت سال گذشته، در رثای افسران شهید و سایر سرداران سر بدار و برای زندهنگاه داشتن خاطره عزیز همه آنهایی که بعد از کودتای ۲۸ مرداد به چوبههای اعدام بسته شدند و گلهای وجودشان پرپر شد، رمانها، شعرها، آهنگها و آثار هنری فراوانی ساخته و پرداخته شده است. این همه گویای عهد و پیمان و خود گوشههایی از آموزش انقلابی و پرورش نسلهای بعدی بوده است. یاد و خاطره غرورانگیز این جانهای شریف و پیکار جانانه و خستگی ناپذیر آنان همواره مایه سرمشق و درسآموزی برای مبارزه در راه ساختن جامعهای بهتر و عادلانه است. باید همواره از این نامهای خونین و سرنوشتهای تابناک دفاع کرده و یاد آنها را پاس داشت. باید همیشه و در همه حال از این جانهای شیفته و فداکاریهای والا در میدان کارزار و فتح آینده، نیرو گرفت.
یاد این سرداران بیشکست هنوز همچون شعلهای در خاطرهها میسوزد، و ایمان آنها هنوز پرچم مبارزه مردم میهن ما است.
به نقل از نامه مردم – شماره ۹۵۷ – ۱۴ مهر ماه ۱۳۹۳