رفیق شهید عباس بستاره
انسانی رنجدیده، مبارزی پرشور
شهادت شهریور ۱۳۶۷ – فاجعه ملی
رفیق عباس بستاره در سال ۱۳۳۸ چشم به گیتی گشود و در تنگنای محیط زیست یک خانواده کارگری، با همه محرومیتها و رنجهایش پا گرفت و بزرگ شد. عباس در حین تحصیل کار میکرد. بدینسان بیش از پیش از درد و رنج زحمتکشان آگاه شد و برای مبارزه برضد بیدادگریها و پلشتیهای اجتماعی انگیزه یافت.
رفیق بستاره از سال ۱۳۵۰ به گونهای پیگیر به مطالعه روی آورد و به مرغ اشتیاق خود برای فراگیری دانش مبارزه طعام داد. دیری نپائید که خود را در هوای عطرآگین اندیشههایش، عاشقی شیفتهجان دید که دیگر هیچ چیز جز عمل به او آرامش نمیبخشید و به خواستش پاسخ نمیداد. در سال ۱۳۵۵ به عضویت سازمان نوید در آمد. رفیق بستاره پس از تمام کردن دوران دبیرستان در سال ۱۳۵۶ موفق شد وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شود. فعالیت پر شورش در محیط دانشگاه و در بین دانشجویان، او را به یکی از چهرههای موفق جنبش دانشجویی علیه رژیم دیکتاتوری محمدرضاشاهی تبدیل کرد. پس از پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ وی به شیراز رفت و فعالانه به کار سازماندهی کارگران استان فارس مشغول شد. در سال۶۱ با دریافت ماموریت حزبی، به تهران بازگشت و در سازمان مخفی حزب سرگرم فعالیت شد. سرانجام در اردیبهشت سال ۶۲ در جریان دومین یورش گسترده نهادهای سرکوبگر رژیم جمهوری اسلامی به حزب توده ایران، به بند کشیده شد. شش سال شکنجههای قرون وسطایی مزدوران خمینی نتوانست او را به زانو در آورد. قهرمانانه ایستادگی کرد و حاضر نشد به هیچ شکلی به آرمان والای حزبش پشت کند. شکنجهگران که از درهم شکستن ارادهاش ناامید شده بودند، او را به همراه صدها تن دیگر از مبارزان دلیر خلق در جریان فاجعه ملی کشتار زندانیان سیاسی ایران، به جوخه اعدام سپردند.