محمد توسلی، حزب تودهٔ ایران، و «تفکرِ براندازانه»
از هنگام انتخابات مهندسیشدهٔ ریاستجمهوری در سال۹۲، که گزینهٔ حسن روحانی را بر مسندِ ریاستجمهوری نشاند، مدت زمان زیادی نمیگذرد. در طولِ این مدت، صحنهٔ سیاسی ایران تحولات متعددی را شاهد بوده است که دربرگیرندهٔ مسئلههای گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، زنان، دانشجویان، و جز اینها، بوده است. اما پدیدهٔ جدید و گسترشیابندهای که بهخصوص در طول مدت [پس از روی کار آمدن دولت روحانی] شاهد آن بودهایم، بازگوییِ تاریخِ جمهوریاسلامی- از ابتدای آن تا مقطع فعلی- از جانب شخصیتهای سیاسی و بهطورِعمده در غالب مصاحبه است. این بازگوییها در چندین موضوع اشتراکهایی با یکدیگر دارند که بهنظر ما نهتنها اتفاقی نیست، بلکه با برنامهریزی همراه است.
ازجملهٔ این اشتراکها این است که این مصاحبهها از سوی نشریههایی برگزار میشوند که جزوِ جریانهای نزدیک به رفسنجانیاند. چپستیزی از دیگر اشتراکهای آنها است. بازگوییِ تاریخِ سی وچند سالهٔ جمهوریاسلامی در این گونه مصاحبهها یا نوشتهها، به چند سالِ نخستِ تأسیس جمهوریاسلامی محدود میگردند، و درنهایت، بهالقایِ این توهم میکوشند که روشهای براندازانه مذموم و روشهای اصلاحی- بهشیوهای که بنیانهای حاکم را دستنخورده باقی بگذارند- تنها شیوهٔ صحیح مبارزه است. مصاحبهٔ هفتهنامهٔ “صدا”، شمارهٔ ۱۰، ۳ آبانماه ۱۳۹۳، با محمد توسلی، ازجملهٔ این بازگوییهای برنامهریزیشده است. سایت “عصر ایران“، ۶ اردیبشتماه ۹۳، بهنقل از خبرگزاریمهر، نوشت: “شمارهٔ نخست از هفتهنامهٔ ”صدا“ با سردبیریِ محمد قوچانی درحالی امروز بر پیشخوان روزنامهفروشیها قرار گرفت که این هفتهنامه جدایِ از نامیدنِ خود با عنوان هفتهنامهٔ اعتدالیون، در یادداشتی به قلم علی راعی، قائم مقام مدیر مسئول خود، اذعان داشته است که سابقهٔ ۱۵ سال حضور در فضای مطبوعات کشور را داراست و در دُورِ جدید انتشارش حیاتی تازه بهدست آورده است.”
پیشینهٔ محمد قوچانی، از مهرههای نزدیک به رفسنجانی، و نشریههایی که راهاندازی و منتشر میکند، معروفِ خاص و عام است و بهتوضیح بیشتری نیاز ندارد. اما آن چیزی که این مصاحبه را، نسبت به دیگر مصاحبهها، برجسته میکند سخنان شخصیتی است که از اعضای فعال نهضتآزادی بوده است و سابقهٔ سیاسیِ مشخصی دارد. این مصاحبه در سایت “ملیمذهبی”ها و “جرس“ نیز منتشر شد.
سؤالکننده با اشاره به اینکه “نهضتآزادی بهعنوان نخستین نیروی اصلاحطلب پس از انقلاب” بوده است، از توسلی میپرسد: “اصولاً چگونه میتوان بین نسلهای مختلف یک حزب یا جریان سیاسی قائل به تمایز شد؟”، که توسلی- با اشاره به اینکه این رویکرد “را باید در سوابق فرهنگی- اجتماعی این جریان واکاوی نمود”- درادامه میگوید: “بطور خلاصه، وقتی بررسی فعالیتهای فرهنگی- اجتماعیِ بازرگان، سحابی و طالقانی را از شهریور ۱۳۲۰ آغاز میکنیم، میبینیم برخلاف سیدجمالالدین اسدآبادی، گفتمان آنها مبتنی بر تحول در عرصهٔ عمومی و اصلاح زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی جامعه است تا تحولات در نفوس و شخصیت حقیقی آحاد جامعه شکل نگیرد؛ انتظار اینکه در ساختار سیاسی- اجتماعی تغییری بوجود آید، امکانپذیر نیست. در واقع، پیشگامانِ نهضتآزادی اصلاحات را بهصورتِ تدریجی و گامبهگام و با رویکردِ فرهنگی- اجتماعی تعریف میکردند، و بههمین جهت، در دههٔ ۲۰ [سالهای ۱۳۲۰] صرفاً کار فرهنگی- اجتماعی را در پیش گرفتند.” در بارهٔ این قسمت از سخنان محمد توسلی حساسیت خاصی نداریم و همچون یک رویکرد به آن مینگریم، اما یادآوریِ این قسمت از سخنان توسلی از آن جهت برای ما مهم است که ایشان در قسمتی دیگر از مصاحبهاش به موردهایی اشاره میکند که هم تاملبرانگیز است و هم درارتباط با موضوع موردبحث ما قرار دارد. توسلی در قسمتی دیگر از سخنانش میگوید: “گفتمانی که در سالهای ۵۸ و ۵۹ در فضای سیاسی کشور حاکم بود، مشخصاً گفتمان رادیکال و عملاً براندازی بود. منتهی، واژهٔ براندازی را بهکار نمیبردند. نیروهایی که آن زمان در جایگاه اپوزیسیون نظام قرار داشتند، از واژهٔ ”تداوم انقلاب“ بجای براندازی استفاده میکردند: حزب توده، مجاهدین خلق و دیگر جریانات چپ در ادبیات سیاسی خود این واژه را بهکار میبردند؛ اما فکر اصلی را حزب توده مطرح کرده بود. آنها برپایه زیربناهای فکری مارکسیستی و چپ معتقد بودند که انقلاب اسلامی ۵۷ رویکردی ارتجاعی دارد؛ بنابراین، ما باید انقلاب را تداوم ببخشیم تا یک گفتمان انقلابی و مترقی جایگزین آن شود! بنابراین، گفتمان تداوم انقلاب نوعی رویکرد براندازی با هدف تصاحب قدرت بود. در مقابل چنین گفتمانی و فضایی که کلاً چپ بود، گفتمان مهندس بازرگان و نهضت آزادی ایران قرار داشت. در این گفتمان، انقلاب اسلامی یک انقلاب کلاسیک و در راستای مطالبات تاریخی ملت ایران و در تداوم انقلاب مشروطه تعریف میشد. البته، تأکید میشد که بعد از پیروزی انقلاب انحرافاتی در اجرای این مطالبات تاریخی بوجود آمده است؛ اما خط مشی این بود که باید بایستیم، از انقلاب و آرمانهای اولیه آن دفاع کنیم و با التزام و تأکید بر اصول قانون اساسی بهعنوان میثاق بین مردم و حاکمان، بر اجرای اصول مغفول آن به ویژه اصول فصلهای سوم و پنجم در جهت تأمین آزادیها و حقوق اساسی ملت، به صورت مسالمتآمیز، پای بفشاریم.”
از انقلاب شکوهمندِ سال ۵۷ تا کنون نزدیک به سیوشش سال میگذرد و جمعیتِ عظیمی شاهدانِ عینیِ این رویدادِ مهم بودهاند. تجزیهوتحلیل رویدادهای آن سالها بهشیوهای که بابِ طبعِ چهرههای معلومالحالی همچون محمد قوچانی باشد، برای شخصیتی که ادعایِ مبارزهٔ سیاسیای چندین دههای دارد نهتنها اعتباری کسب نمیکند، بلکه سؤالهای بسیاری هم بهوجود میآورد. ازجمله اینکه، چنین سخنان مشمئزکنندهای به چه هدفی بیان میشوند؟ دههٔ ۶۰ [سالهای ۱۳۶۰] یکی از خونینترین دههها در تاریخ معاصر ایران میهن ماست. ما قصد نداریم رویدادهای این دهه را بازنویسی کنیم، چون اطلاعات زیادی دربارهٔ آن نشر یافته است. جنایتهایی که در این دوران صورت گرفت، توصیفناپذیرند. متهم کردنِ نیروهای سیاسی با این توجیه که همگی آنها قصدِ براندازی داشتند بدین معنا است که: سرکوب کردنهایِ وحشیانهٔ این نیروها نیز توجیهپذیر است. هیچ معنای دیگری از این سخنان فضاحتبار نمیتوان دریافت. مدتزمانِ حضور و فعالیتِ علنیِ نیروهای سیاسی در جامعهٔ ایران در آن تاریخ، بیش از دو سه سال طول نکشید. تمامی این نیروها و گروههای سیاسی بهنحوِ وحشیانهای سرکوب شدند: شمارِ زیادی از اعضا و هوادارانشان زندانی، شکنجه، و اعدام شدند. این سرکوبها اتفاقاً شاملِ حالِ نهضتآزادی و اعضای آن هم گردید، و برخلافِ نظرِ آقای توسلی، که بهنوعی میخواهد این موضوع را وارونه جلوه بدهد، واقعیت چیز دیگری را نشان میدهد. توسلی در این مورد ازجمله میگوید: “بعد از خرداد ۶۰ همه احزابی که با حاکمیت نبودند، تحت فشارِ موجود کرکرهٔ خود را پایین کشیدند. تنها گروه سیاسی که در دهه ۶۰ فعالیت خود را ادامه داد و ایستاد و دغدغههای اصلاحی خود را مطرح کرد، نهضت آزادی ایران بود. لااقل، من گروه دیگری را به خاطر ندارم.” لازم به توضیح است که، از دههٔ ۶۰ تا کنون، رژیم حتی فعالیت نهضتآزادی و بهطورِکلی جریان ملیمذهبی را هم تحمل نکرده است و بهکرات و دفعات، اعضای این جریان از جمله خودِ آقای توسلی به زندان انداخته شدهاند. همین هفته گذشته بود که خبر رسید ناصر هاشمی راد، از جریان ملیمذهبی، به ۱۱ سال زندان محکوم شده است. سؤال اصلی این است که: زندانی شدنِ اعضای نهضتآزادی، ملیمذهبیها، و ازجمله خودِ آقای توسلی، در طولِ سالهای گذشته بهدلیلِ براندازی بوده است یا بهسببِ فعالیتهای اصلاح طلبانه؟ از این جهت مایلیم به نقلقول از سخنان ایشان در ابتدای مقالهمان برگردیم و این سؤال را مطرح کنیم که: اصولاً تعریفِ آقای توسلی از مَشیِ اصلاحطلبانه و تفاوتِ آن با تفکرِ ”براندازانه“ چیست؟ از فحوای سخنان آقای توسلی این برداشت را میتوان کرد که، هر حزب، گروه، یا جریان سیاسیای که معتقد بود که از شعارهای اصلیِ انقلاب یعنی ضرورت تغییرهای اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی نباید عدول کرد، و یا اینکه بر این باور بود که در چارچوبِ رژیم ولایتفقیه اصلاحاتِ بنیادین امکان پذیر نیست، برانداز است و سرکوبِ آن مانعی ندارد و موجه است، اما هر جریانی که معتقد است با سیاستهای مماشاتگرایانه و چانهزنی میتوان تغییرهایی را در حاکمیت بهنفعِ مردم بهوجود آورد را باید اصلاحطلب قلمداد کرد. این تمامی مطلبی است که از سخنان آقای توسلی میتوان برداشت کرد. توسلی درحالی که در این مصاحبه تمامی نیروهای مترقی، بهخصوص حزب تودهٔ ایران، را مورد حمله قرار میدهد، جالب اینکه به مقطعی از فعالیت سیاسیاش نیز اشاره میکند که در آن رویکردی به مَشیِ مسلحانه هم دیده میشود. محمد توسلی دربارهٔ چراییِ رویکردش به این مشی، میگوید: “توقفِ گفتمانِ اصلاحطلبی در ایرانِ دههٔ ۴۰[سالهای ۱۳۴۰] دو عامل داشت: اول، حاکمیتِ خشونت بر عرصهٔ سیاستِ داخلی و دوم: تسلطِ گفتمانِ مبارزهٔ مسلحانه در عرصهٔ جهانی و بهویژه کشورهای جهان سوم. بنابراین، با توقفِ گفتمان اصلاحطلبی و زندانی شدن رهبران این گفتمان، تنها راهحلی که بهنظر میرسید باقیمانده باشد، مبارزهٔ مسلحانه بود.” در اینجا باید پرسید که، با توجه به این برداشت از ایرانِ دههٔ ۴۰، وضعیت کنونیِ ایران و رویکردهای حاکمانِ کنونی با دوران سابق چه تفاوتی دارد؟ تقریباً تمامی فعالان سیاسی بر این نظرند که اختناق و سرکوبگری درحالحاضر نسبت به دورانِ پیشازانقلاب بهمراتب شدیدتر و وحشیانهتر است. اما با این وجود، توسلی در این راستا بهتناقضگوییِ آشکار دچار میشود و مرتب بر سیاستهایی تاکید میورزد که بوی مماشات از آن بلند است.
آقای توسلی در این مصاحبه بهکرات ضمن بردنِ نام مهندس بازرگان، از شخصیت و منشِ سیاسیِ او ستایش میکند و خود را پیروِ او میداند. برای موشکافی در این مورد، استناد به سخنان خودِ مهندس بازرگان نشان میدهد درحالیکه آقای توسلی مدعیِ پیروی از بازرگان است، اما هیچگونه نشانهیی مبنی بر اینکه درعمل هم پیروِ مهندس بازرگان بوده باشد، دیده نمیشود. مهندس بازرگان پیش از درگذشتش، با روزنامهٔ آلمانیِ “فرانکفورترروندشاو” مصاحبهیی انجام داد که بازگوییِ آن پاسخی شایسته به سخنان مشمئزکنندهٔ محمد توسلی است. مهندس بازرگان در جواب به این سؤال که، فعالیت شما به چه صورتی است، گفت: “گاه به گاه دفتر سیاسی نهضت تشکیل جلسه میدهد و این کلِ فعالیت ماست. دیگر نه امکانِ برگزاریِ مجمععمومی هست و نه به کتابها و نشریات ما اجازهٔ انتشار داده میشود.” مهندس بازرگان در جواب به این سوال نیز که “امروز چگونه میتوان در ایران خارج از چارچوبی که رژیم تعیین کرده [است] بهفعالیتِ سیاسی پرداخت”، میگوید: “ابتدا باید بگویم که در همان چارچوبِ مقرر هم خبری از آزادی نیست. … کوچکترین اجتماعِ افراد، حتی اعتصابِ کارگران و دانشجویان نیز از ترس اینکه مبادا گسترش یابد سرکوب میشود.” مهندس بازرگان دربارهٔ کشتار مردم قزوین، گفت: “آنها تعداد بسیار بسیار زیادی را اعدام کردهاند. اما آمار دقیقی در این باره بهدست من نرسیده است.” مهندس بازرگان در بخشی از مصاحبهاش، به صحبتهای علی خامنهای اشاره میکند و میگوید: “آقای خامنهای بارها شِکوِه کرده است که آنها چقدر بیشرم هستند که از یکسو حکومتیان را مورد انتقاد و اعتراض قرار میدهند و از دیگر سو مدعیِ نبودِ آزادی میشوند. پاسخِ ما به ایشان چنین بوده است. بله، ما گهگاه امکان پیدا میکنیم که [به] ابرازِ عقیده بپردازیم، تا اینجا حق با شماست. اما شما رابطهٔ ما با مردم را قطع کردهاید. … با سایر احزاب و جنبشهای اپوزیسیون نیز همین گونه رفتار شده است.” مهندس بازرگان در جواب به این سؤال که: آیا رژیم را اصلاحپذیر میدانید؟ با یادآوریِ این نکته که تاکنون نشانهیی از گرایشِ رژیم به رفرم و اصلاحات دیده نشده است، به ملاقات خودش، احمد صباغیان، و یزدی- در دورهیی که نمایندهٔ مجلس بودند- با رفسنجانی اشاره میکند و میگوید: “هنگامی که ما از نبودِ آزادی شِکوِه کردیم، رفسنجانی حرف ما را قطع کرد و گفت که، شاه به ما آزادی داد از کشور بیرونش کردیم، ما خودمان چنین خطایی را تکرار نخواهیم کرد.” مهندس بازرگان همچنین در جواب به این سؤال که “آیا فکر میکنید یک تحولِ واقعی تنها در صورتِ فروپاشیِ رژیم امکانپذیر است”، گفت: “بله، ولی اگر کسی از من بخواهد که با رفتنِ آقایان عهدهدارِ مسئولیت شوم، قبول نخواهم کرد. … حکومتیان برای تداوم بقایِ خود به هر کاری دست زدهاند تا آلترناتیوی در برابرشان وجود نداشته باشد. آنها ملیگراها اعم از مذهبیها و غیرمذهبی، کمونیستها، مجاهدین و همه گروههای دیگر را مجبور کردهاند که بگذارند و بروند، بهگونهای که اینک هیچ راهِ حلی جز ادامهٔ تسلط خودشان باقی نمانده است. اینها نفسِ مردم را بریدهاند و هر تلاشِ آزادیخواهانه را در نطفه خفه کردهاند.”
در سخنان مهندس بازرگان هیچ نشانهیی مبنی بر اینکه این رژیم اصلاحپذیر است، مشاهده نمیشود. مهندس بازرگان در این مصاحبه بهصراحت از فروپاشیِ رژیم سخن بهمیان آورده است و نیز بهصراحت به سرکوبِ نیروهای سیاسی بهوسیلهٔ جنایتکارانِ حاکم اشاره کرده است. تفسیرهای مهندس بازرگان و تحلیلِ ایشان از وضعیتِ نیروهای سیاسی و حاکمیت، با ادعاهای پوچِ محمد توسلی درتضادِ آشکار قرار دارند. شایسته است که آقای توسلی این تضاد در سخنانش را که از طرفی خود را پیروِ مهندس بازرگان میداند و از طرف دیگر دیدگاهی کاملاً متفاوت با دیدگاههای مهندس بازرگان را بیان میکند، توضیح دهد.
آقای توسلی حتما بهیاد می آورند که در جریان انتخابات سال ۷۶، نمایندهٔ موردنظرِ ولیفقیه در برابر خشم و نارضاییِ مردم شکست سنگینی را متحمل شد و بهدنبالِ آن فضای سیاسیِ ایران تحولهایی کیفی و کمی یافت. در جریانِ رویدادِ این تحولها، جنایتهای پرشماری از سوی جنایتکارانِ حاکم برای مقابله با اصلاحات و خواستِ جنبش مردمی را شاهد بودیم. قتلهای زنجیرهای ازجملهٔ این جنایتها بود. حمله به کوی دانشگاه و دیگر تبهکاریها هم بهیاد همگان هست. آیا داریوش و پروانه فروهر هم جزوِ جریانهای برانداز بودند؟ پوینده و مختاری و دانشجویان هم هیچچیزی بهجز احقاق حقوق مردم را در عملکردشان نمیتوان مشاهده کرد. تاریخِ جنایتهای جمهوریاسلامی به سالهای ۵۷ تا ۶۲ منحصر نمیشود. هم اکنون نیز بسیاری جنایتها از سوی رژیم حاکم را شاهدیم. تحولهای سیاسی از هنگام آغاز ریاستجمهوری حسن روحانی نمایشگرِ نزاعِ جناحهای انگلی رژیم برای غارت منافع ملی ایران و استیصالِ رژیم در رویارویی با تحریمهای اقتصادی و بنبستِ سیاسیاقتصادیِ رژیم است. هنوز بسیاری از فعالان و نیروهای سیاسی ازجمله آقای توسلی در فضایی توهمآلود بهسر میبرند، و در این راستا، علاوه بر حمایت و پشتیبانی از جناحی جنایتکار و غارتگر، لبهٔ تیز شمشیرش را به سوی نیروهای مترقی گرفته است تا، بهطورِعمدی یا سهوی و همراه با تحریفِ تاریخ، برای تفکری تبلیغ کند، که درنهایت، نقشِ جنبش اجتماعی و حامیانش را کمرنگ و خنثی سازد، تفکری درصدد است تا درعمل، مردم و میهن ما را در چنگ نیروهایی که بههیچعنوان حاضر بهتن در دادن به خواست مردم نیستند، تنها باقی گذارند.
ما بارها و بارها اعلام کردهایم که، در چارچوب رژیم ولایتفقیه اصلاحات بنیادین امکانناپذیر است، و در این ارتباط شواهد مستدل و مستندی داریم. باید اضافه کنیم که، درمورد این امکانناپذیری ما تنها نیستیم که به آن باور داریم، مصاحبهٔ مهندس بازرگان، که در بالا قسمتهایی از آن نقل شد، آشکارا نشان میدهد که حتی او هم چنین امکانی را محتمل نمیدانست.
به نقل از «نامه مردم»، شماره ۹۶۱، ۱۰ آذر ماه ۱۳۹۳