در گرامیداشت جنبش بیست و یک آذر: مبارزه علیه ستم ملی بخش جدایی ناپذیر پیکار سراسری برضد استبداد ولایی و امپریالیسم
گرامیداشت جنبش ملی و مردمی ۲۱ آذر و تشکیل حکومت ملی و خودمختار آذربایجان درسال ۱۳۲۵ خورشیدی، فرصت مناسبی برای بررسی موضوع ستم ملی و بهطورکلی مساله ملی در میهن ماست؛ بهویژه آنکه اکنون در دهه دوم سده بیست و یکم در سایه جنگ افروزی و گسترشجویی امپریالیسم، مساله ملی و چگونگی حل آن بهسود منافع خلقها بهیکی از مهمترین مباحث خصوصاً در منطقه حساس خاورمیانه بدل شدهاست.
* جنبش ملی ۲۱ آذر و جایگاه تاریخی آن:
جنبش ملی ۲۱ آذر برخلاف تبلیغات زهرآگین و دروغپردازیهای دو رژیم سلطنتی و ولایی، ریشه در تحولهای میهن ما داشته و بخش جداییناپذیر مبارزه سراسری خلقهای ایران برای دستیابی به آزادی و عدالت اجتماعی است. دراین زمینه بیانیه ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ یک مثال گویا و تاریخی است. طی این بیانیه دفاع از استقلال و تمامیت ارضی ایران در سرلوحه قرارگرفته و جنبش ۲۱ آذر در چارچوب مبارزه سراسری برای نیل به آزادی و تضمین حق حاکمیت ملی تعریف گردیدهاست.
جنبش ۲۱ آذر به معنی کامل کلمه جنبشی خلقی با خصلت دمکراتیک و ضدامپریالیستی بود. عمدهترین نشانه این خصلت دمکراتیک، حضور وسیعترین طبقهها و قشرهای اجتماعی و تودههای مردم است. این جنبش ضمن آنکه ریشه در میان تودههای خلق داشت، به همه نیروهای ملی و مترقی آن زمان در دو عرصه داخلی و خارجی متکی بود. به عبارت دقیقتر جنبش ۲۱ آذر و حکومت ملی و خودمختار آذربایجان با مبارزه دلیرانه خود میکوشید این خطه که از نظر تاریخی پرچمدار انقلاب مشروطیت محسوب میشود، به پایگاه مطمئن برای پیکار سراسری مردم میهن ما علیه استبداد، استعمار و برای رهایی و دمکراسی واقعی بدل گردد. چنین است ماهیت جنبش ملی ۲۱ آذر و اصول و ویژگیهای آن!
بهعلاوه جنبش ملی ۲۱ آذر و حکومت ملی و خودمختار در طول حیات کوتاه خود منشاء خدمات بسیاری بود که میتوان به مواردی چون، مبارزه با احتکار، حق بیمه و مزد عادلانه، ایجاد شبکه بازرگانی دولتی، وصول مالیات از کلان سرمایهداران و ملاکان بهسود تامین نیازمندیهای تودههای مردم، انجام اصلاحات ارضی بهسود دهقانان محروم، الغای مناسبات ناعادلانه، تضمین و حمایت عملی از حقوق زنان در کلیه عرصههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و حق رای برای زنان، بسط شبکه مدارس، ایجاد و تاسیس کتابخانه و تئاتر دولتی، ارکستر ملی و دهها نشریه و مجله، ایجاد بیمارستان، زایشگاه و درمانگاه برای بهبود وضعیت بهداشتی جامعه و نظایر آن اشارهداشت.
این جنبش ملی و مردمی از حمایت همه نیروهای راستین راه آزادی ایران برخوردار بود. درکنار حزب توده ایران، نیروهای میهندوست دیگر بنا به ماهیت مردمی این جنبش ازآن پشتیبانی میکردند. بهطور مثال حزب ایران طی مطلبی در روزنامه جبهه آزادی (شهریورماه ۱۳۲۵) در خصوص حکومت ملی و خودمختار آذربایجان چنین موضعگیری کردهبود: “ما نهضت دمکراتیک آذربایجان را برای سعادت ایران لازم دیدیم درهمان موقعی که دشمنان ایران حزب دمکرات آذربایجان را تجزیهطلب معرفی میکردند، ما راه خود را گرفتیم و هرگز فریب این نغمهها را نخوردیم و نهضت دمکراتیک آذربایجان را اسلحه آزادیخواهان ایران شناختیم.” (۱)
همچنین دکتر محمد مصدق در جلسه ۱۹ دی ماه ۱۳۲۴ مجلس شورای ملی با حمله به نخست وزیر وقت (حکیمی) اعلام کردهبود: “نظریات من اینبود که بین دولت راجع به طرز اداره نمودن قسمتی از مملکت یا اهالی آنجا اختلاف حاصل شدهاست. باید با اهالی محل داخل مذاکره شد . . . من برای صلاح و صواب ملت ایران از آقای حکیمی خواهش میکنم بیش از این وقت مملکت را ضایع نکند و فوراً از کار کنارهجویی کند.” (۲)
جنبش ۲۱ آذر جزء جداییناپذیر مبارزه سراسری مردم ایران در آن مقطع تاریخی بود و همین اصل اساسی جایگاه و ویژگیهای آنرا مشخص کرده و میکند.
* مساله ملی و تجربه جنبش ۲۱ آذر:
مساله ملی و اعمال ستم ملی ازسوی رژیمهای استبدادی در میهن ما واقعیتی غیرقابل انکاراست. از اینرو نمیتوان در مبارزه علیه استبداد و خودکامگی و برای نیل به حقوق تودههای مردم و آزادی و عدالت اجتماعی، مساله ملی و ارایه راهحل برای الغای آنرا منظور نداشت. مساله ملی در میهن ما با پیدایش سرمایهداری آنهم بهشکل معیوب و وارداتی در پیوند تنگاتنگ است. بهعبارت دقیقتر با نفوذ سرمایه امپریالیستی و شکلگیری لایه سرمایهداری وابسته در کشور، شاهد اعمال ستم ملی علیه خلقهای کشور بهموازات استبداد و دیکتاتوری هستیم. پس از تشکیل جمهوری اسلامی و شکست انقلاب ایران ستم ملی اشکال جدیدی بهویژه شکل تبعیض مذهبی نیز بهخود گرفت. واقعیت ایناست در مبارزه برای الغای ستم ملی و تامین حقوق برابر برای کلیه خلقهای ساکن میهن ما، نمیتوان و نباید این مبارزه را از پیکار سراسری برای رهایی ملی و آزادی جداکرد. تجربه جنبش ۲۱ آذر و نیز جنبش 2 بهمن نشان میدهند که هرگاه پیوند ضرور، ژرف و استوار میان مبارزه برای لغو ستم ملی با مبارزه علیه دیکتاتوری و امپریالیسم برقراربوده دستاوردهای این پیکار قابل لمس، مشاهدهشدنی و ماندگار بودهاست. این واقعیت بر بستر علل عینی – تاریخی متعددی پدیدشده و تجربههای تلخ و شیرین بسیاری برآن مهر تایید کوبیدهاست. بهدلیل ویژگیهای مساله ملی در کشور ما، الغای ستم ملی در بطن و چارچوب مبارزه همگانی خلق جای میگیرد و ریشه در تحولهای سراسری دارد. جنبش ۲۱ آذر و نیز جنبش 2 بهمن بهطور مشخص ماهیت و اهداف خودرا در ارتباط با نهضت سراسری مردم ایران تعریف و مدلل نمودند و از اینرو اکنون نیز چراغ راهنمای مبارزه علیه ستم ملی در کشور بهشمار میآیند.
* رژیم ولایتفقیه، سرکوب خلقها و اعمال ستم ملی:
رژیم ولایتفقیه بنابه ماهیت واپسمانده و ضدمردمی خود، راه رژیم تبهکار سلطنتی در اعمال ستم ملی علیه خلقهای کشور را ادامه داد و همانطور که اشاره شد، اشکال نوینی نیز بهآن بخشید.
این رژیم با انکار هویت ملی و پیوندهای تاریخی میان مردم ایران به چنان ستم و تبعیضی دست یازیدهاست که هماکنون پیامدهای ناگوار و نگرانکننده آن همچون تهدیدی علیه حق حاکمیت ملی و یکپارچگی پیش روی ما قراردارد. یکی از مبناهای اعمال ستم ملی در رژیم ولایتفقیه تاکید این رژیم بر تفکر قرون وسطایی “امت واحده” در برابر ملت و هویت ملی است. بیدلیل نیست که خمینی بهشدت علیه میهن پرستی و تعلق به منافع مردم میتاخت و بر “امت” در برابر ملت و هویت “اسلامی و مذهبی” در برابر “هویت ملی ایرانی” که هویتی متنوع، متکثر و بههم آمیخته با ترکیبی از هویت همه خلقهاست، میتاخت. امروز نیز واپسگرایانی چون مصباح یزدی، مکارم شیرازی، خامنهای و شمار دیگری از روحانیون بانفوذ حکومتی و دیگر سران و گردانندگان حکومت به انکار هویت ملی مشغول و همچنان بر مفهوم “امت” پافشاری میکنند. رواج و تاکید بر “امت اسلامی” سبب نوعی خلاء هویتی و لاجرم رشد گرایشهای منفی چه در شکل عظمتطلبی و انکار مساله ملی و چه به شکل جداییطلبی و ناسیونالیسم سطحی و عوامفریبانه و نیز گرایشهای ارتجاعی – مذهبی در مناطق قومی – ملی گردیدهاست.
رژیم ولایتفقیه نه تنها دشمن آزادی و عدالت اجتماعی، بلکه دشمن یکپارچگی و پیوندهای ناگسستنی خلقهای ایران و بهطور کلی ریشه و هویت ملی ایران و ایرانیان است. دراین زمینه فقط کافیاست به مواضع اخیر یونسی وزیر اطلاعات پیشین و یکی از جنایتکاران دهه شصت که اکنون در سمت دستیار ویژه ریاست جمهوری در امور اقوام و اقلیتها انجام وظیفه میکند، اشارهکرد. یونسی در گفتوگو با خبرگزاری مهر ۱۹ آبان ماه از ایجاد شکاف در مناطق قومی – مذهبی کشور ابراز نگرانی کرده و گفتهبود “اختلافات وسیعتر میشود”. رژیم ازیک سیاست معین در مناطق قومی کشور بهره میبرد که مبتنی بر اعمال ستم ملی با رواج تبعیضهای مذهبی است. برای مبارزه با این سیاست پیوند هرچه مستحکمتر میان حزبهای ملی و مبارزان راه الغای ستم ملی با مبارزه سراسری ضد استبدادی و ضدامپریالیستی یک اولویت تلقی میگردد.
* مساله ملی و دیدگاههای حزب ما:
حزب توده ایران از نخستین روز حیات خود مدافع حقوق خلقهای ایران و الغای ستم ملی بودهاست. از نخستین برنامه حزب تا آخرین برنامه مصوب کنگره ششم، ما همواره از پیگیرترین و استوارترین مدافعان برابری حقوق خلقهای ایران و لغو ستم ملی بوده و هستیم. به اعتقاد ما باید ریشه مساله ملی در کشور خشکانده شده و حقوق برابر همه ساکنان کشور تامین گردد.
حزب ما براساس جهانبینی خود به مساله ملی با اهمیت بسیار و در چارچوب منافع سراسری خلقها برخورد میکند. باید با مساله ملی برخورد مشخص تاریخی داشت، در مبارزه برای الغای ستم ملی ضروراست درجه تکامل جامعه در دورانهای مختلف، خصوصیات، مشخصهها و ویژگیهای هر کشور معین به درستی درنظر گرفتهشده و ارزیابی گردد. بهعلاوه تناسب نیروهای طبقاتی در صحنه جهان و در داخل هر کشور معروض، میزان آگاهی و درجه آمادگی و فعالیت تودههای زحمتکش و سطح سازمانیافتگی و تشکل آنها بهدقت محاسبه و مشخص شود. محتوی و اهمیت مساله ملی در همه دورانها یکسان نیست. بهویژه اینکه مساله ملی در پیوند تنگاتنگ و جداییناپذیر با مبارزه همگانی خلق قرارداشته و تحکیم پیوند میان آن از اهمیت فوقالعاده زیاد برخورداراست.
دراین خصوص رفیق طبری نوشتهبود: “ستم ملی نیز با اشکال مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و غیره از طرف هیات حاکمه اعمال میگردد. این ستم با ستم طبقاتی در میآمیزد و منشاء بروز ایدئولوژیهای ناسیونالیسم، شونیسم، راسیسم، دشمنهای مذهبی و غیره است که گاه نیز منجر به تیرهشدن آگاهی زحمتکشان و مانع اتحاد آنها علیه دشمن مشترک است. لنین یادآور میشد که مساله ملی به مختصات دوران معین تاریخی و شرایط خاص و مرحله معین تکامل اجتماعی هر ملت بستگی دارد . . . بدین معنی مساله ملی در هر مرحله معین تاریخی دارای محتوی طبقاتی معین است، لذا چنانکه یادآور شدیم، باید برای ارزیابی صحیح آن برخورد مشخص تاریخی و طبقاتی داشت”. (۳)
همچنین ضروراست در بیان و توضیح مساله ملی از دیدگاه حزب ما به موضع دقیق، علمی و موشکافانه قهرمان شهید تودهای رفیق امیر نیکآیین با تاکید اشاره نمود. او خاطرنشان ساخته: “واقعیات نشان میدهند که در بین واحدهای ملی ساکن سرزمین ما آگاهی ملی و مطالبات حقوق ملی درحال رشد است و مساله ملی بیش از پیش حدت مییابد و حل آن به یکی از وظایف مبرم اجتماعی بدل میگردد. در طرح و حل مساله ملی در کنار واقعیتِ ستم ملی که از طرف هیات حاکمه اعمال میشود و موجب تفرقه معنوی ملل و اقوام ساکن میهن ماست، باید واقعیت دیگری را نیز مورد توجه قرارداد و آن رشتههای مختلفی است که واحدهای ملی ایران را به یکدیگر پیوند میدهد . . . پس طرح و حل درست مساله ملی میطلبد که هم ستم ملی و محرومیتهای ملی را درنظر داشت و هم پیوندهای عمیق تاریخی و فرهنگی و منافع عمده مشترک سیاسی و اجتماعی موجود میان خلقهای ایران را . . . برای اتحاد واقعی و تمامیت ارضی مستحکم باید ستم ملی را از بین برد . ..” (۴)
حزب تودهٔ ایران در برنامه نوین خود، مصوب ششمین کنگره ، درباره چگونگی حل مسئله ملی از جمله اعلام می کند: “ایران کشوری است چندین ملیتی (کثیرالمله)، که در آن خلقها و ملیتهای گوناگون (فارسها، آذربایجانیها، کردها، بلوچها، عربها، ترکمنها، ارمنیها، و آشوریها) زندگی میکنند، که دارای سرزمین، زبان، آداب و آئین، و رسمهای ویژه خودند. رشتههای بسیاری خلقهای گوناگون کشور ما را به هم پیوند میدهند. آنها در درازنای سدههای متمادی، تاریخ و سرنوشت مشترکی داشتهاند، و دست در دست هم، در ابداع و ایجاد فرهنگ غنی کشورمان با هم همکاری کرده اند، و در راه استقلال و آزادی میهن مشترک خویش، ایران، دوشادوش هم، فداکاری کردهاند. حزب توده ایران، طرفدارِ برابری کامل حقوق همه خلقهای ایران و خواهانِ اتحاد داوطلبانه آنها در چارچوب میهنِ واحد، و بر پایه حفظ تمامیت ارضی ایران، است. بر این اساس، حزب توده ایران، طرفدار سرسخت وحدتِ کشور بر اساس استقرار حکومتی فدرال در ایران، و تأمین حقوق کامل خلقهای ایران در تعیین سرنوشت خویش، و برخوردار شدن از کلیه حقوق ملی، اجتماعی، و فرهنگی است.”
تجربه تاریخی مبارزه علیه ستم ملی بهویژه تجربه ارزنده جنبش ۲۱ آذر و حکومت ملی و خودمختار آذربایجان نشان میدهد، برای الغای تبعیض و ستم ملی ضروراست پیوندهای مستحکم میان مبارزه سراسری و ملی ایجاد و تحکیم شود. در اوضاع حساس کنونی و تحولهای منطقه خاورمیانه و جنگافروزی و مداخلهگری امپریالیسم، این مهم اهمیت دو چندان مییابد. وظیفه همه نیروهای راستین راه آزادی، عدالت اجتماعی، استقلال و حق حاکمیت ملی، دفاع اصولی و بیخدشه از تامین برابری حقوق همه خلقهای ساکن ایران و الغای ستم ملی بههر شکل و عنوان است!
——————————————————–
منابع:
۱ – اسناد و دیدگاهها، حزب توده ایران از آغاز پیدایی تا انقلاب بهمن ۱۳۵۷، صفحه ۸۹
۲ – همانجا
۳ – مجله دنیا، شماره ۱، سال سیزدهم، ۱۳۵۱، نظری به احکام عمومی مارکسیسم ـ لنینیسم درباره ملت و مساله ملی، احسان طبری، صفحه ۱۲۶
۴ – ماتریالیسم تاریخی، چاپ تیرماه ۱۳۶۶، صفحات ۲۳۸ – ۲۳۶
به نقل از «نامه مردم»، شماره ۹۶۲، ۲۴ آذر ماه ۱۳۹۳