مسایل بین‌المللی

کمونیست ها و چالش‌های موجود در راه پیشبُردِ روند رادیکال تحوّل در مقطع کنونی

موضوع محوری نشست: ”نقش حزب‌های کمونیست و کارگری در مبارزه با امپریالیسم و استثمارِ سرمایه‌داری که سبب بروز بحران‌ها و جنگ‌هاست، و به قدرت گرفتن نیروهای فاشیست و ارتجاعی منجر می‌شود. در دفاع از حقوق مردم و کارگران، به سوی رهایی اجتماعی و ملّی، و به سوی سوسیالیسم!“
متن سخنان رفیق کریس ماتلهاکو، عضو هیئت سیاسی و مسئول شعبه روابط بین المللی حزب کمونیست آفریقای جنوبی، نمایندهٔ حزب کمونیست آفریقای جنوبی در ۱۶مین نشست حزب‌های کمونیست و کارگری جهان (۲۲ و ۲۳ آبان، اکوادور)

نظام جهانی سرمایه‌داری، به آن صورت که می‌شناسیم، پس از چندین قرن توسعهٔ خیره کننده و انباشت سرمایه در سراسر جهان، اکنون با یک سلسله محدودیت‌های ساختاری، و شاید جان‌گیر، روبروست.
وظیفهٔ بسیج و سازمان‌دهی بخش‌های بزرگی از جامعه که متحمل شدیدترین ویرانگری سرمایه‌داری، محرومیت، فقر، نابرابری و بیکاری شده‌اند، در درجهٔ اوّل به عهدهٔ سازمان‌هایی است که از لحاظ تاریخی قادر به رهبری این مبارزه‌اند
همهٔ انقلاب‌ها، همهٔ روندهای دگرگونی اجتماعی، همهٔ مقطع‌های تاریخی، برای خود یگانه و منحصر به فردند. برای درک چالش‌ها و پیچیدگی‌های قدرت سیاسی در قرن بیست‌ویکم، باید شرایط تاریخی مشخصی را که چپ رادیکال… در آن دوباره به صحنه آمده است، مطالعه کنیم.

»حزب کمونیست آفریقای جنوبی با آگاهی به چالش‌های عظیمی که پیش روی طبقهٔ کارگر (پرولتاریای) جهانی و تشکیلات آن در مبارزه با امپریالیسم، سرمایه‌داری، تبعیض نژادی، تبعیض جنسی، جنگ و محرومیت قرار دارد، در این نشست حزب‌های کمونیست و کارگری جهان شرکت می‌کند. در عین حال، ما به روندهای جاری در آمریکای لاتین، که توان و ظرفیت عظیمی برای ارائهٔ جایگزینی در برابر نولیبرالیسم و نظام غیرانسانی سرمایه‌داری دارند، با خوش‌بینی و دل‌گرمی نگاه می‌کنیم. روندهای تازهٔ دگرگونی‌های بنیادی و ریشه‌یی که پایان دادن به سلطهٔ سرمایه‌داری جهانی در سراسر دنیا را هدف گرفته‌اند، برای مبارزه در راه سوسیالیسم بسیار امیدبخش‌اند، به شرط آنکه تحلیل درست و مناسبی از شرایط مادّی و توازن و تعامل نیروها در هر شرایط خاص داشته باشیم.
در تاریخ بشر، ضرورت برپایی یک نظام متفاوت، نظامی انسانی که بر پایهٔ ارزشِ سوسیالیستی ”اولویت دادن به نیازهای اجتماعی در برابر سود خصوصی“ استوار باشد، هرگز تا حد امروز فوریت نداشته است. امروزه دستاوردهای جمعی تمدن بشری به طور بی‌سابقه‌ای در معرض نابودی قرار گرفته است. امروزه اقتصاد جهانی زیر سلطهٔ اقلیت کوچکی از شرکت‌های فراملّی بسیار پُرقدرت قرار دارد که از پشتیبانی قدرت دولتی امپریالیستی برخوردار است و کار خود را با یک برنامهٔ نظامی‌گرایانهٔ بسیار دهشتناک به پیش می‌برد. نظام جهانی سرمایه‌داری، به آن صورت که می‌شناسیم، پس از چندین قرن توسعهٔ خیره کننده و انباشت سرمایه در سراسر جهان، اکنون با یک سلسله محدودیت‌های ساختاری، و شاید جان‌گیر، روبروست. این محدودیت‌ها در جنبه‌های اقتصادی، اجتماعی، انسانی، زیستی و فیزیکی دیده می‌شود (برگرفته از ”راه سوسیالیسم“، حزب کمونیست آفریقای جنوبی، ۲۰۰۷).
۱۶مین نشست حزب‌های کمونیست و کارگری در چنین شرایطی برگزار می‌شود. علاوه بر این، شاهد بحران بی‌سابقه و مداوم (ساختاری) سرمایه‌داری از دههٔ ۱۹۳۰ میلادی تا کنون، هم در کشورهای محوری سرمایه‌داری و هم در کشورهای پیرامونی، بوده‌ایم. در چند سال گذشته، یعنی از سال ۲۰۰۸ به این سو، این بحران سرمایه‌داری به طور فزاینده‌ای موجب فقیر شدن جمعیت بزرگی از مردم و به هم ریختن زندگی مردم عادی شده است. راهی که اکنون سرمایه‌داری برای انباشت سرمایه در پیش گرفته است، بسیار خطرناک و ناپایدار است. امّا نیروهای قدرتمند سرمایه‌داری جهانی که اوضاع را زیر سلطهٔ خود دارند، قادر به درک بحران نیستند، و حتّیٰ بدتر از آن، قادر به انجام اقدامی مؤثر و قاطع برای حل قطعی مسئله نیستند. به همین دلیل، مبارزه برای جایگزین کردن سرمایه‌داری، مبارزه‌ای ناگزیر و مبرم است.
در این شرایط، مردم عادی و سازمان‌های مردمی نیز از پا ننشسته‌اند و فقط نظاره‌گر رخدادها نبوده‌اند، بلکه فعالانه در اعتراض‌های توده‌یی شرکت کرده‌اند و منطق سرمایه‌داری (و بحران متعاقب آن) را به شیوه‌های گوناگون و در همهٔ کشورها، چه کشورهای محوری و چه کشورهای پیرامونی، به چالش کشیده‌اند. تظاهرات بزرگ در پایتخت‌های کشورهای گوناگون جهان، محل تظاهر و نمایش قدرت توده‌یی مردم و دست رد زدنِ قطعی آنها به مسیر کنونی دولت‌های بورژوایی بوده است.
شکل و مسیر جهانی‌سازی نوین سرمایه‌داری همچنان نامعلوم و مبهم است. به همین دلیل، فرصت‌ها و درهای گوناگونی به روی آینده باز است، و با هیچ استدلالی نمی‌توان رها کردن مبارزه در راه ایجاد جهانی بهتر را توجیه کرد. سَمیر اَمین ضمن کنکاش در این زمینه پیشنهاد می‌کند که گزینه‌های ممکن را پیرامون سه محور تحوّل و تکامل بررسی کنیم: (۱) تضاد میان کشورهای سرمایه‌داری محور و کشورهای پیرامونیِ تحت حاکمیتِ سرمایه‌داری جهانی؛ (۲) رابطهٔ میان شرق و غرب؛ (۳) رقابتِ درونی قدرت‌های ”غربی“. همهٔ این جنبه‌ها را کمابیش می‌توان در قارهٔ آفریقا و به‌ویژه در جهان سوّم دید. سَمیر اَمین معتقد است که جبههٔ ”چپ“ وظیفه دارد که در مقابل گزینه‌های فاجعه‌بار سرمایه‌داری، گزینه‌های مستدل و دقیق و معتبری را مطرح کند.
به این ترتیب باید گفت که موضوع محوری این نشست حائز اهمیت حیاتی است و ضرورت تعیین وظایف کلیدی و برنامه‌یی معیّنی را پیش می‌کشد که حزب‌های کمونیست و کارگری جهان باید به طور پیوسته (در چارچوب شرایط خاص خود) دنبال کنند، هم در مرحلهٔ کنونی و هم در دورهٔ پس از برچیده شدن سلطه و سرکردگی سرمایه‌داری. نظام سرمایه‌داری و بحران کنونی آن، در کنار پیامدهایی که تا کنون داشته است، در عوض فرصت‌هایی را نیز برای پیشبُرد و تعمیق روند برپایی یک نظام اقتصادی-سیاسی-فرهنگی متفاوت با سرمایه‌داری، در شرایط خاص در هر کشور، پدید آورده است. بخشی از کاری که نشست حزب‌های کمونیست و کارگری باید در نظر و برنامه داشته باشد، هم در سطح حزب‌های جداگانه و هم به طور جمعی، ارائهٔ تحلیلی انتقادی از مبارزه برای تحقق نظام جایگزینِ سرمایه‌داری در مقطع زمانی کنونی است. تلاش‌های صورت گرفته در آمریکای لاتین مورد توجه زیاد کسانی قرار گرفته است که برای برپا کردن نظام دیگری به جای سرمایه‌داری می‌کوشند، به‌ویژه در شرایط ”جهان سوّم“.
اهمیت جهانی پیشبُردِ روند رادیکال تحوّل در مقطع کنونی
در شرایطی که بسیاری از موارد متعارف برنامه‌یی و هدف‌های مرحله‌یی ما تغییر کرده است، پس تلاش در راه تحوّل انقلابی در قرن بیستم، در این عصرِ نوین سرمایه‌داری جهانی، به چه معناست؟
چالش‌های موجود در راه چنین تحوّلی بسیار عظیم و سهمگین است. امّا گام برداشتن در این راه ضرورت مبرمی دارد، چون نظام حاکم کنونی به‌سرعت در حال فرو رفتن در بحرانی هرچه عمیق‌تر است. بقای ما مستلزم تحوّل بنیادیِ جامعهٔ جهانی ماست. ما در دوره‌ای از دگرگونی‌های بزرگ زندگی می‌کنیم، که از آن جمله است احتمال و امکانِ بسیار واقعیِ تهدیدِ فزایندهٔ رژیم‌های کنترل اجتماعی سرکوبگر به منظور مهار تضادهای انفجاری سرمایه‌داری جهانی که خود با آشفتگی‌های عمیق ساختاری، زیست‌محیطی و فرهنگی روبروست. انگیزهٔ بی‌رحمانهٔ سرمایهٔ فراملّی برای انباشت سرمایه در مقیاس جهانی، یک ”هولوکاست“ زیست‌محیطی و جنگی بی‌پایان را به جهان تحمیل کرده است. با وجود این، و به‌رغم خطرهایی که بشر با آنها روبروست، اوضاع نابسامان کنونی فرصت‌هایی را نیز برای پیشبُرد طرح‌های تحوّل‌ساز و رهایی‌بخش پیش آورده است.
نخست اینکه نظام سرمایه‌داری مشروعیت خود را در چشم اکثریت بزرگی از مردم از دست داده است. دوّم اینکه، به نظر می‌آید که نولیبرالیسم به انتهای ظرفیتِ ایدئولوژیکی و توان مادّی‌اش رسیده است. سوّم اینکه، به نظر می‌آید که گروه‌های حاکم در سراسر جهان دچار تفرقه شده‌اند و اغلب هر کدام بدون سکان‌دار به راهی متفاوت می‌رود. چهارم اینکه ”جهان سوّم سازی“ در ”جهان اوّل“ فرصت‌های تازه‌ای را برای پیش بردن سیاست‌های جهانی رادیکال، برای ایجاد اتحادها و ائتلاف‌ها در سراسر کشورهای ”جنوب“ و ”شمال“ به وجود آورده است. واقعیت این است که از زمانی که بحران سرمایه‌داری جهانی در سال‌های پایانی قرن بیستم آغاز شد، شاهد دو موج بزرگ عصیان جهانی بوده‌ایم. در نخستین موج شاهد اوج‌گیری یک جنبش جهانی عدالت‌خواهانه، یکپارچه شدن پیکارهای مردمی و جنبش‌های مقاومت در سراسر جهان و به راه افتادن یک جنبش توده‌یی اعتراضی در اواخر دههٔ ۱۹۹۰ [۱۳۷۰خ] و شکل گرفتن ”همایش اجتماعی جهانی“ با شعار ”جهانی دیگر ممکن است“ بودیم. این موج در اوایل قرن بیست‌ویکم به اوج خود رسید، ولی در پی رخدادهای ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۱ و تهاجم سرکردگان فراملّی به جنبش‌های مردمی با سوءاستفاده از آن رخدادها، آن جنبش‌ها از مسیر خود خارج و تا حدی نیز دگرگون و از ریخت افتاده شدند. موج دوّم در پی فروپاشی مالی سال ۲۰۰۸ به راه افتاد و در فاصلهٔ سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ بزرگ‌تر و گسترده‌تر شد. در میان جنبش‌هایی که در آن سال‌ها شعله‌ور شدند و توجه جهان را به خود جلب کردند، می‌توان به اعتصاب‌های توده‌یی مکرر و بسیج عمومی در کشورهای عضو اتحادیهٔ اروپا، به‌ویژه در کشورهایی که بیشترین آسیب را از سیاست‌های ریاضتی دیده بودند، و نیز به خیزش‌های مردمی در خاورمیانه و آفریقای شمالی، جنبش ”تسخیر وال استریت“ در آمریکا، جنبش دانشجویان در شیلی، موجی از اعتصاب‌های مداوم در سراسر کشورهای جهان، اوج‌گیری پیکار برای حقوق مهاجران در بسیاری از کشورها، و امثال اینها اشاره کرد.
در ارتباط با مضمون و سمتگیری این عصیان و قیام جهانی، که خیزش‌های گوناگون‌ انقلابی در آمریکای جنوبی را که به‌صراحت گرایش سوسیالیستی دارند، تا جنبش‌های اجتماعی سازمان‌یافتهٔ دهقانان در جنبش جهانی ”راه دهقانان“ (Via Campesina) و قیام‌های غیرمتشکل آنارشیستی ضدسرمایه‌داری، یا تکنوکرات‌های نولیبرال در مصر و یونان را در بر می‌گیرد، نمی‌توان در مورد همهٔ آنها حکم واحدی صادر کرد. سؤال کلیدی این است که آیا این قیام‌های جهانی موفق به تغییر ساختار قدرت سیاسی و اقتصادی خواهند شد یا اینکه از راه ترکیبی از اصلاحات ملایم و همکاری با حاکمان، در واقع آن ساختار را نوسازی خواهند کرد؟ یا حتّیٰ بدتر از این، آیا واکنش رژیم پلیسی جهانی در برابر خیزش‌های مردمی‌ای که برای دگرگون کردن نظم اجتماعی به سود اکثریت تنگدست تلاش می‌کنند، تحمیل فاشیسم قرن بیست‌ویکمی خواهد بود؟
عصیان و قیام جهانی جاری باید به مسئلهٔ قدرت سیاسی بپردازد و آن را حل کند. بدون توجه به مسئلهٔ قدرت سیاسی، یعنی دولت، جنبش رهایی‌بخش واقعی وجود نخواهد داشت. زمانی که ”چپ“ بتواند کنترل (بخشی یا همهٔ) دولت را به دست آورد، با پیچیدگی‌هایی روبرو خواهد شد که هیچ نسخهٔ از پیش نوشته شده و هیچ راه‌حل آسانی برای آنها وجود ندارد. در پی حل هر یک از تضادهای موجود، تضادهای تازه‌ای بروز خواهد کرد؛ و این قانونِ دیالکتیک است. شواهد زیادی وجود دارد حاکی از آنکه ما در این دوّمین دههٔ قرن بیست‌ویکم، در آستانهٔ بحران سرکردگی تازه‌ای در سطح دنیا قرار داریم. یادمان باشد که همهٔ انقلاب‌ها، همهٔ روندهای دگرگونی اجتماعی، همهٔ مقطع‌های تاریخی، برای خود یگانه و منحصر به فردند. برای درک چالش‌ها و پیچیدگی‌های قدرت سیاسی در قرن بیست‌ویکم، باید شرایط تاریخی مشخصی را که چپ رادیکال در آمریکای لاتین یا هر جای دیگر در آن (دوباره) به صحنه آمده است و در چندین کشور نیز به قدرت دولتی رسیده است، مطالعه کنیم. همان‌طوری که گرامشی می‌گوید: ”حقیقت در شرایط مشخص نهفته است.“
و بالاخره اینکه ما معتقدیم که چنین بررسی و مطالعه‌ای نیاز به بحث و گفتگوی مداوم دارد تا بتوانیم وظایف حزب‌های کمونیست و کارگری در مقطع زمانی کنونی را بهتر دریابیم. وظیفهٔ بسیج و سازمان‌دهی بخش‌های بزرگی از جامعه که متحمل شدیدترین ویرانگری سرمایه‌داری، محرومیت، فقر، نابرابری و بیکاری شده‌اند، در درجهٔ اوّل به عهدهٔ سازمان‌هایی است که از لحاظ تاریخی قادر به رهبری این مبارزه‌اند. در تعیین شیوه‌های تاکتیکی مبارزه در دورهٔ کنونی، باید خواست‌ها و آرمان‌های طبقهٔ کارگر (پرولتاریا) را نیز در نظر داشت. سانتا باربارا می‌گوید: ”شواهد زیادی وجود دارد حاکی از آنکه ما در این دوّمین دههٔ قرن بیست‌ویکم، در آستانهٔ بحران سرکردگی تازه‌ای در سطح دنیا قرار داریم. یادمان باشد که همهٔ انقلاب‌ها، همهٔ روندهای دگرگونی اجتماعی، همهٔ مقطع‌های تاریخی، برای خود یگانه و منحصر به فردند. برای درک ”چالش‌ها و پیچیدگی‌های قدرت سیاسی در قرن بیست‌ویکم“، ما برای درک چالش‌های پیش رو و آموختن از درس‌های پیکارهای مردمی در سراسر جهان، باید شواهد و شرایط مشخص را مطالعه کنیم و تحلیل مشخصی از شرایط مشخص داشته باشیم.
کارل مارکس نوشت: ”…مانع واقعی در تولید سرمایه‌داری، خودِ سرمایه است… تولید سرمایه‌داری فقط با استفاده از شیوه‌هایی بر موانع خود غلبه می‌کند که دوباره این موانع را در مقیاسی سهمگین‌تر پیش روی آن می‌گذارند.“ (سرمایه، جلد سوّم)
امروزه، بیش از پیش، وظیفهٔ ما در مبارزه با بربریسم (وحشیگری) امپریالیسم جهانی، ایجاد وحدت در میان طبقهٔ کارگر جهانی و وحدت کارگران با توده‌های عظیم شهری و تنگدستان روستایی است. طبقهٔ کارگر به‌تنهایی ظرفیت رهبری پیکار در مسیر دگرگون کردن جهان و خودش را دارد. به‌رغم همه آنچه در جامعه می‌گذرد، این طبقه در هزاران نبردی آب‌دیده شده است که به طور روزمره برای بقای خود و علیه تلاش‌های بی‌وقفه برای بازپس گرفتن حقوقی که در پیکارهایی سهمگین به دست آورده است، در آنها درگیر است.
از همه مهم‌تر اینکه زندگی به کارگران می‌آموزد که آسیب به یکی، آسیب به همه است؛ و اینکه همبستگی تنها سلاح واقعی است. به همین دلیل است که ما در حزب کمونیست آفریقای جنوبی می‌گوییم: ”کارگران در پیشاپیشِ صف برای ساختن جهانی بهتر،‌ جهانی سوسیالیستی!“

سامورا ماشِل (۱۹۳۳ – ۱۹۸۶)، رهبر فِره‌لیمو، نخستین رئیس‌جمهور موزامبیک: ”همبستگی بین‌المللی، یک عمل خیریه نیست؛ اقدامی است برای وحدت میان متحدانی که در سرزمین‌های متفاوت برای هدفی یکسان می‌رزمند. مهم‌ترین هدف، یاری رساندن به توسعه و رشد بشر تا بالاترین حد ممکن است.“

به نقل از «نامه مردم»، شماره ۹۶۲، ۲۴ آذر ماه ۱۳۹۳

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا