یادمان

رفیق شهید ابوالفضل بهرامی‌نژاد

ابوالفضل بهرامی‌نژادتیرباران ۷ ‏اسفند ۱۳۶۲

زمانی که میهن ما و خلق‌های زحمتکش کشور ما اسیر سلطه اهریمنی رژیم سر سپردهٔ پهلوی بودند، رفیق بهرامی‌نژاد ، راهی را جستجو می‌کرد که به سر منزل آزادی و استقلال ایران و بهروزی و سعادت کارگران و دهقانان منتهی شود. ورود به دانشکده صنعتی برای او زمینه مساعدی در یافتن این راه بود. خیلی زود به حقانیت تاریخی جهان‌بینی مارکسیسم – لنینیسم و پیرو راستین آن در کشور ما یعنی حزب توده ایران پی برد و همه تلاش خود را به کار بست تا با مرکز حزب در خارج از کشور تماس بگیرد.

با پیروزی انقلاب شکوهمند ضد امپریالیستی و مردمی بهمن ۵۷ ‏ و شروع فعالیت علنی حزب توده ایران برای رفیق ابوالفضل این امکان فراهم شد تا به آرزویش در زمینه ارتباط رسمی تشکیلاتی با حزبی که آن را ناجی زحمتکشان تشخیص داده بود دست یابد.
رفیق بهرامی‌نژاد با شروع فعالیت علنی حزب بلافاصله با آن تماس گرفت و به اقتضای شغلش (کار در اداره کامپیوتر ارتش) به سازمان مخفی وصل شد.
در سال ۱۳۵۸ در پیش روی رفیق ابوالفضل آزمون دشواری قرار گرفت. به او ماموریتی پیشنهاد شد که در صورت دستگیری صد در صد به مرگ وی می‌انجامید. وی این ماموریت را با آغوش باز پذیرفت و با موفقیت به انجام رساند. در قاموس او روی برتافتن از وظایف دشوار حزبی حرام بود.
ایثار در زندگی روزمره از بارزترین خصایص این شهید گمنام توده‌ای بود. تا قبل از ازدواج، پنج هفتم حقوق اندکش را تقدیم حزبش می‌کرد و بعد از ازدواج نیز علاوه بر پرداخت مرتب حق عضویت در هر فرصتی که دست می‌داد از کمک مالی به حزب دریغ نمی‌ورز‌ید.
«مریم» یادگار زنده رفیق ابوالفضل بهرامی‌نژاد است. علاقه پایان‌ناپذیر او به یگانه فرزندش، زندگی پر از مهر و وفا با همسرش و احساس مسئولیت آگاهانه در قبال مادر و سایر اعضای خانواده‌اش جملگی جلوه‌ای از خصایل والای انسان‌دوستانه او بودند. در کانون خانوادگی رفیق بهرامی‌نژاد آن ارزش‌های معنوی حاکم بود که وی در راه تحقق آن‌ها در سراسر جامعه ایثارگرانه پیکار می‌کرد.
تواضع و فروتنی ویژه و سیمای مهربان و خندانش حکایت از ضمیر پاک و زلالش داشت. در درون آن جثه کوچک، دنیای بزرگی از عشق به توده‌ها و به همسر و فرزندش جای داشت.
در جریان یورش دوم  دستگیر شد. راهی را که با آگاهی کامل برگزیده ‏بود و به آن ایمان راسخ داشت با سربلندی و تا آخر پیمود و در ۷ ‏اسفند ۱۳۶۲ ‏همراه با پسر عمویش محمد بهرامی‌نژاد و هشت تن دیگر از هم رزمانش هستی خود را در راه آزادی میهن و خلق‌های زحمتکش ایران فدا کرد. در وصیت‌نامه‌ای که از رفیق به جای مانده‏، وفاداری او به خلق و حزبش و ایمانش به پیروزی نهایی راهی که وی در آن گام بر می‌داشت، و بر گرفته شدن «نقاب از چهره ‏دشمنان» به خوبی هویدا است.

****

اواخر بهار ۱۳۶۲ – کمیته مشترک سابق
«پاکی و خلوص نیت رفیق ابوالفضل مثال‌زدنی بود. او را همه دوست داشتند و او با همه زندانیان سیاسی از هر گروه و دسته‌ای رفاقت داشت. هیچ از خود نمی‌گفت آنقدر که هیچ یک از ماها حدس نمی‌زد او را خطر مرگ تهدید می کند. … یکی از جرم‌های او نوشتن کتابی بود به نام «پژوهشی در طبیعت و ماورای طبیعت». ابوالفضل هنگام خروج از جمشیدیه خطاب به بقیه گفت: «بچه‌ها ببینید ما تا لحظه آخر هم می‌گوییم و می‌خندیم». خبر اعدام او، به همراه ‏سرشاخه‌های گروه ‏نظامی، همه را در بهت و ناراحتی عمیتی فرو برد.»

۳ ‏تابلو از رفیق ابوالفضل بهرامی‌نژاد
تاریخ داور نهایی است. هم اوست که نقاب تزویر از چهره منحوس دشمنان خلق بر خواهد داشت و مبارزه قهرمانانه فرزندان فداکار میهن را ارج خواهد نهاد. این یک حکم بی برگشت است که رفیق شهید توده‌ای ابوالفضل بهرامی‌نژاد هنگام بدرود با زندگی قهرمانانه‌اش در وصیت‌نامه خود بر آن تاکید ورزیده است. در متن وصیت‌نامه او که مطابق معمول بخش مهمی از آن توسط جنایتکاران سیاه‌دل خط خورده و سیاه شده است، این جمله به روشنی دیده می‌شود:
«بدانید که من خیانت نکردم و روی آرمان‌هایم ایستاده‌ام. این را تاریخ نشان خواهد داد و نقاب از چهره دشمنان برخواهد گرفت.»
رفیق بهرامی‌نژاد خیلی خوب می‌دانست که بزودی پرده از جنایات رژیم برداشته خواهد شد و آن چه را که خلق گرامی خواهد داشت، مبارزه قهرمانانه کسانی است که در راه آزادی، استقلال و دفاع از منافع محرومان جامعه، تا آخرین نفس از پای نایستادند و از بذل جان دریغ نکردند. رفیق ابوالفضل بهرامی‌نژاد و پسر عموی او، رفیق محمد بهرامی‌نژاد، در زمره این قهرمانان و میهن‌دوستان هستند. امروزه همه مردم می‌دانند که صفت «خیانت» و «جاسوسی» در خور کسانی است که در درون حاکمیت جمهوری اسلامی جا خوش کرده‌اند و برای خوش خدمتی به امپریالیسم جهانی از ارتکاب هیچ جنایتی روگردان نیستند.
رفیق بهرامی‌نژاد در زمره زحمتکشانی بود که همه زندگی خود را در شرایط نامساعد مالی و محرومیت گذرانده بود. میزان محرومیت او به حدی بود که وقتی که برای ادامه تحصیل در رشته شیمی دانشگاه صنعتی از اردبیل به تهران آمد، مجبور شد برای امرار معاش تحصیل خود را نیمه کاره بگذارد و به عنوان کارمند در اداره کامپیوتر ارتش استخدام شود.
رفیق ابوالفضل بهرامی‌نژاد ، دارای ذوق هنری سرشاری بود و احساسات و عواطف انسانی خود را در تابلوهای بسیار زیبایی به تصویر می‌کشید. آنچه که از واپسین روزهای زندگی وی باقی مانده است سه تابلوی زیباست که با ظرافت ویژه‌ای نقاشی شده و هر کدام دارای معنی سمبلیک خاصی هستند. یک شاخه گل سرخ با برگ‌های سبز و ساقه بلند، نشانه اعتقاد عمیق رفیق بهرامی‌نژاد به آرمان‌های حزبی و انقلابی‌اش، موضوع یکی از تابلوهاست. دومین تابلو سه کبوتر را نشان می‌دهد که یکی در حال پرواز است و نگران چشم بر آشیان خویش دوخته است و دومی بر شاخه‌ای نشسته، دانه در دهان جوجه خود می‌گذارد. کبوتر در حال پرواز تمثیلی است از خود رفیق که برای همیشه ترک آشیان می‌کند و دو کبوتر دیگر همسر و فرزند او هستند. تابلوی سوم نیز کبوتری را نشان می‌دهد با هشت جوجه خود. کبوتر سمبل مادر رفیق است که با مرارت بسیار هشت فرزند خود را زیر پر گرفته است. در این دو تابلوی آخر، شاخه‌هایی که کبوتران بر آن آشیان گرفته‌اند از بن قطع شده، نیمی از برگ‌ها به زردی گرائیده اند و نیمی دیگر رو به زردی می‌روند.
این تمثیلی است از خزانی که در نتیجه سفاکی‌های رژیم هزاران خانواده را در بر گرفته و تومار هزاران آشیانه را در هم پیچیده است. اما آیا رژیم ددمنش ریشه‌های زندگی و مبارزه را هم می‌تواند بخشکاند؟ واقعیت‌های عینی جامعه و حرکت‌های پرشور و مردمی برای سرنگونی رژیم نشان می‌دهد که سران مرتجع جمهوری اسلامی، این آرزو را به گور خواهند برد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا