زنان، با تاریخی ناشناخته
خانم ”لوئیز راو“، نویسنده و پژوهندهٔ تاریخ مبارزاتی جنبشِ زنان، در این مقاله، که در ”ویژه نامۀ زنان“ نشریهٔ ”مورنینگ استار“- روزنامهٔ جنبشِ کارگری و سندیکایی بریتانیا- منتشر شده است، پرده از این حقیقت بر میدارد که زنانِ کارگر بسیار بیش از آنچه تصور میشود در عرصهٔ مبارزه های اجتماعی و کارگری شرکت داشتهاند.
من از نشریهٔ ”مورنینگ استار“ سپاسگزارم که پیشنهاد مبهم و ناآزموده من برای نشر ویژه نامۀ زنان را به واقعیتی پیشگامانه تبدیل کرد . برای آنکه دریابیم چرا به چنین ویژه نامهای نیاز داریم باید به دوران زمامداری ملکه ویکتوریا در انگلستان برگردیم و بنگریم که چگونه جنسیت و طبقه ما را به درهمبرهمیای کامل دچار ساخت.
آنان بسیاری چیزها را برای ما به ارمغان آوردند، مانند قطار ی که با نیروی بخارکار می کرد، دوچرخه، برجستهسازی نشیمنگاه لباس زنانه (تنها دورهای در تاریخ که داشتن باسن برجسته اهمیت داشت و با چنین تنپوشی به آن جامه عمل میپوشاندند)، اما بیشتر رهآوردهای آفتزای آن میراث، هنوز در جامعه ما پرسه میزنند.بهطور کلی چنین پنداشته میشود که تاریخ اشتغال و حضور زنان در محیط کار پیرامون دهۀ پنجاه میلادی، قرن بیستم و جسته و گریخته پس از جنگهای جهانی اول و دوم آغاز گردیده است. و از ما خواسته میشود که دربارهٔ تاریخ زنان پیش از این مقطعِ زمانی این گونه بیندیشیم که، آنان [زنان] موجودات خانگیای بودهاند که جز کارهای همیشگی و روزمره ”زنانه“ کمتر به کار دیگری میپرداختند.در این رابطه ما را آگاهانه به گمراهی میکشانند.زنان از همان زمان که کار پدید آمد کار کردهاند، اما نورافکنِ تاریخ برای تابیدن بر این حقیقت به سوی دیگری چرخانده شده است: دنیایی غنی از نظرها پنهان نگه داشته شده است که قدمت آن به هزارههای پیشین میرسد. حتی در نامدارترین نگارگریهای درون غارها، تمایل به برجسته ساختن نقش مردها در پرتاب نیزه به سوی گاومیشهای مشوش را میتوان تشخیص داد. اما صدها نگاره هم از فعالیت زنان بهدست آمده است که آنان را در حال پایکوبی، نگهداری از کودکان و نیز در شکارگری نشان میدهند .بیشتر این نگارههای رنگارنگ دستساز، حاصل کار زنان و کودکان است ، که بدین ترتیب ، آنان جزو هنرمندان نخستین انسانهای هنرمند بودهاند. در مصر کهن، زنان در تولید آبجو دست داشتند. تندیسی زیبا از زنی وجود دارد که سرگرم جست و خیز برای کوبش دانهها و آمادهسازی آنها برای این نوشیدنی است. این نگاره که بهدست یک همکار زن از یک نمونهٔ زنده آفریده شده است، عضلات نیرومند زن را در اثر کار بدنی نمایان میسازد.
سندهای اتحادیههای صنفی سدههای میانی نشان میدهند که زنان درهمۀ کارهای شدنی، مانند کارگر ی روزمزد در کارهای ساختمانی، گچکاری، جوشنسازی،و ناقوسسازی حضور داشتهاند .با کُند شدن چرخ اقتصادی، وضع زندگی بههم خورد. مردان به شغل زنان چنگ انداختند و آنا ن را از محیط کار پس راندند، ولی نتوانستند ادامه کار کردن آنان را متوقف کنند. در کتابی اخلاقی که در سدهٔ هجده [میلادی] نگاشته شده است ، به زنان جوان هشدار داده میشود که تنها ”یک ابله“، زنی را که نتواند زندگی خود را از نظر مالی تأمین کند به همسری برمیگزیند. و زنان کارگر هم نشان دادند که نیرویی منفعل نیستند. در شهر ” لیسستر“ انگلستان، در سال ۱۷۸۸، اتحادیۀ هزار نفره نخریسان، همچون اتحادیهیی مبارزهجو شناخته میشد. در جایی دیگر، زنان کارگر اعتصابی، اعتصابشکنان را زیر تلمبههای آب غوطهور میکردند. در واکاویهای خود دریافتم که جنبش سندیکایی امروزین با اعتصاب زنان کبریتساز در تابستان ۱۸۸۸ در شهر ”بو“ (”Bow“) آغاز گردید. اما این اعتصاب ، در روایتی- با وجود انبوهی اسناد – بیاهمیت ترسیم شده بود که مجبور شدم این روایت از تاریخ را به چالش بکشم. این چه دگرگونیای بود که تا ۱۸۸۸ پیروزی زنان کارگر را چنین غیر محتمل کرده بود؟تصادفی نبود که در دوران حاکمیت ملکه ویکتوریا مبارزهجوییِ زنان ”حتی بیش از با سواد شدن فرودستان برای وضع موجود … خطرناکتر“ ارزیابی میشد. زنان طبقۀ کارگر به دشمنان جامعۀ مبادیِ آداب تبدیل گردیده بودند.
اما پس از صنعتی شدن [انقلاب صنعتی در انگلستان] خیابانهای شهری به جولانگاه ازدحام ”دختران کارخانه“ شد ( که بهطورِطنزآمیز میتوان آن را زمینهٔ پیش آمدن چنین وضعی دانست). [زنان] برای دریافت دستمزد و درآمدِ خود- هرچند ناچیز – نه از پدر و یا شوهرانشان، بلکه از دسترنج خودشان، در خیابانهای شهری ازدحام میکردند. از نوشتههای شاهدان عینی می توان به نگرانی و دلهرههای طبقه متوسط ازمشاهدهٔ زنان کارگر کارخانه کبریتسازی که آنان را ”دخترهای نتراشیده نخراشیده“ که ”با رهگذران با پُررویی رفتار میکردند“ پی برد. و حکایت شده است که مردمان نجیب مواظب بودند در هنگام تغییر نوبتِ [شیفتِ] کار در کارخانهها از منزل خارج نشوند تا مبادا نیشزبانهای آزاردهنده آنان را بشنوند.
در این زمان ”فردریش انگلس“ دربارۀ نبودِ توجه و کوتاهی در تربیت فرزندان زنان کارگر بانگ برداشته بود و واقعیت خشن چرخه ۱۶ ساعت کار روزانه در کارخانه و نبود مهد کودک را برجسته کرده بود.این [نبودها و کمبودها] اساس آن دگرگونیای بود که زنان به خاطر اشتغالشان سرزنش میشدند و کم و بیش کارگران زن برای هر گونه ناهنجاری اجتماعی، نکوهش و ملامت میشدند.گناه مستیِ کارگران مرد، مرگ و میر کودکان، فقر و حتی ”تباهی و نابکاری“ در نژاد بریتانیایی، همه به گردن زنان کارگر انداخته میشد.انگلستان بدون نیروی کار زنان نمیتوانست صنعتی گردد، اما صاحبان جدید کارخانهها که از کار و زحمت زنان سود میبردند در اوج ریاکاری تأکید میکردند که زنان ”نجیب“ نباید بیرون از خانه به اشتغال بپردازند و مردان باید زنان و دختران خود را به ”بانوانی برای آسایش و رفاه“ در خانه مبدل کنند.کارگران مرد و سندیکالیستها نیز به کاروان ”ایدئولوژی خانهداری“ پیوستند.اسناد یکی از اتحادیهها نشان میدهد که اعضا چه گونه با نارسایی دوگانه شرایطشان دست و پنجه نرم میکردند. آنان میدانستند که در پرداخت حقوق کمتر به زنان کارگر، ”بدجنسی کارفرما“ نقش داشت و میدانستند که زنانشان برای فراهم آوردن ”نان شب باید کار کنند“ اما از روی ناچاری به این خواست رایج برای دریافت یک دستمزد ”نان آور برای خانواده“ تن دادند و از کارفرمایان خود خواستند که از استخدام زنان دست بکشند.
اما همیشه این چنین نبوده است. زنان و مردان دوشبهدوش هم در جنبشهایی مانند اصلاح قانونهای کشت ذرت تا اصلاحات سیاسی ”چارتیسم“ مبارزه کرده بودند. اما مصلحت اقتصادی آن دوره، کشمکش بین زن و مرد را هم پدید آورده بود.دامنهٔ این مسئله به طبقۀ کارگر محدود نمیشد. نفرینِ اندیشهٔ ”فرشته در خانه“ در دوران“ ملکه ویکتوریا“ گریبان زنان طبقۀ متوسط را نیز گرفت.اگر کارگر نخریس بودند ”مازاد بر نیاز“ محسوب میشدند و پیشنهادهایی جدی برای فرستادنشان به مستعمرهها داده میشد. اگر ازدواج کرده بودند باید خود را به انجام امور پیوسته خانهداری بسپارند، به بزرگ کردن بچهها بپردازند، به کارهای خانه رسیدگی کنند و ”کارهای نیکو [خیریه]“ انجام دهند ، اما همواره به حضور مرد خانه اولویت بدهند، خانه را برای او پس از هر روز سختی کشیدن در دنیای نکبتبار و سوداگر به بهشتی آرامبخش تبدیل کنند.زنان طبقۀ متوسط برای حفظِ این چهاردیواری ”نجابت و اصالت“ چندان شوقی نداشتند. ”فلورانس نایتینگل“، پرستار مبارز برای اصلاحات اجتماعی، با این پرسش: ”چرا هرگز از شورمندی، هوش و کردار اخلاقی زنان و جایگاه آنا ن در جامعه هیچ استفادهیی نمیشود؟“ ناخشنودی میلیونها نفر را فریاد کرد.نظریه پرداختن به امور خانگی و افسانۀ ”بانو“ بودن، راهکارهایی فراگیر و مؤثر برای کنترل اجتماعی بودند.
تاریخ از یاد رفتهٔ اشتغال زنان که تا سالهای دهۀ ۹۰ میلادی قرن بیستم ادامه داشت ، نشانۀ محکومیتِ زنان به اتهام ”ربودن شغل مردان“ بود.
اعضای مرد اتحادیههای کارگری میپنداشتند که زنان نمیتوانند اعضایی“خوب“ و یا اعتصابکنندگانی استوار باشند، اگر چه واقعیتها خلافِ آن را ثابت میکنند. این پندار در زمان تغییرهای ساختاری اقتصادی و تاچریسم ، به از دست دادن نیمی از اعضای جنبش کارگران صنعتی مرد منجر گردید. در سال ۱۹۹۰ همایش سراسری اتحادیههای کارگری به تصویب طرحی برای جذبِ کارگران زن به اتحادیههای کارگری و عضویت در آنها مجبورگردید. امروز ۵۵ درصد اعضای اتحادیهها در انگلستان را زنان تشکیل میدهند ، اما هنوز با تلاشها و ترفندهایی از سوی نظام سرمایهداری روبهروییم که میکوشد با استفاده از هر فرصتی زنان را بهزیر سلطه خود درآورد، آنان را کنترل کند و بین زنان و مردان جدایی بیندازد.
ما باید هم تاریخ خود را بدانیم و هم آن را از آنِ خود سازیم تا بتوانیم با کوششهای مهلک و زیانبار برای بازنمایی هویت خودمان بهمبارزه برخیزیم و بر مبنای حقوق قانونی و آسوده از هر بندی همان شویم که باید باشیم.
به نقل از «نامه مردم»، شماره ۹۶۸، ۱۸ اسفندماه ۱۹۹۳