حمله به یمن، ائتلافِ جدید بهرهبریِ عربستان، و طرحِ «خاورمیانهٔ جدید»!
تجاوزِ نظامی عربستان سعودی به یمن- حرکتی تعیینکننده در بازیِ شطرنجی بغرنج بههدفِ اجرایی کردنِ نهاییِ طرح “خاورمیانهٔ جدید”
بیانیه حزب کمونیست مصر
هشدار در خصوص گرفتار شدن در جنگ يمن
و درخواست ازهمه طرف های درگير برأي توقف كشتار و جستجوي راه حل سياسي
حقیقت اینکه، تحولهای تعیینکننده در حیات سیاسیِ منطقهٔ خاورمیانه معمولاً در مسیر و با شیوههای متعارف صورت نمیگیرند، بلکه شکل بروزِ ویژهای دارند. این مسئله بهخصوص در ارتباط با مرحلههای اجرایی شدنِ طرح آمریکایی ”خاورمیانه جدید“- که در بیش از یک دهه گذشته در جریان است- موضوعیت دارد. همچنین ربطِ مستقیمِ این طرح به ”نظمنوین جهانی“ امپریالیسم، چندوجهی بودن، پرشمار بودنِ نقشآفریننان اصلی، بعضی تغییرهای تاکتیکیِ مهم، و نیز جابهجاییِ برخی چهرههای سیاسی در کشورهای درگیر (بهطور مثال در ایالاتمتحده) را نیز باید به مشخصهٔ تحولهای این منطقه افزود. برای تحلیلِ اینکه چرا در وضعیتی که خاورمیانه در یکی از بحرانیترین دوران حیاتش، یعنی در زمانی که تقریباً تمامی حکومتهای منطقه- بهجز عمان- بهطورِمستقیم و غیرمستقیم، در داخل و خارج کشورشان، درگیرِ جنگ و عملیات نظامیاند عربستان در رأسِ ائتلافی بزرگ از دولتهای مصر، ترکیه، و پاکستان، به یمن حمله نظامی میکند، شاید بیمورد نباشد که به اظهارنظری از سوی یکی از چهرههای اصلیِ درگیر با طرح آمریکایی “خاورمیانه جدید” اشارهیی بکنیم. خانم ”کاندولیزا رایس“، وزیرخارجهٔ آمریکا در دولت جورج بوش در سال ۲۰۰۶، در بحبوحهٔ حمله وحشیانهٔ رژیم اسرائیل به لبنان- که واکنش جهانی را برانگیخته بود- گفت: “حوادث لبنان درد زایمانِ تولدِ خاورمیانهٔ جدید است.” با نیمنگاهی به تحولهای چندسالهٔ اخیر در منطقه، میتوان نظر او را تائید کرد و چنین نتیجه گرفت که، هر ماجراجوییِ عمده، هر جنگ و اشغال و کوشش برای ”تغییر رژیم“ در منطقه، در حقیقت بهایی است که خلقهای منطقه برای اجرایی شدنِ این طرح [”خاورمیانه جدید“]میپردازند. در این رابطه، به بازچینیِ عنصرهایی مهم در سیاستخارجیِ ایالاتمتحده در خاورمیانه، و نقشِ معینی که برای ایران در این عرصه درنظر گرفته شده است، باید تأمل کرد. حزب تودهٔ ایران در بسیاری از سندها و تحلیلهایش- از شهریورماه ۱۳۹۲ تا کنون- دربارهٔ تلاشهای سالهای اخیر دولت ایالاتمتحده برای پیش بردن طرحِ ”خاورمیانه جدید“، روشنگری کرده است.
اینکه چگونه درحالیکه یکی از مهمترین مرحلههای گفتوگوهای هستهای کشورهای “۵بهعلاوهٔ۱” با جمهوری اسلامی ایران در جریان بود عربستان سعودی- با حمایت شیخنشینهای عضو ”شورای همکاری خلیج“ و دولتهای ترکیه، مصر، پاکستان، و اردن- به حملهٔ نظامیای بهظاهر ناگهانی به یمن، بهمنظورِ تغییر جهت دادن به روندِ تحولهای این کشور [یمن] و مداخله در آنها، دست میزند را نمیتوان اتفاقی دانست. بنابراین، سؤالهایی از این دست میتواند مطرح شود: آیا این حملهٔ نظامی نیز همچون حملهٔ ۹ سال پیش اسرائیل به لبنان به “درد زایمانِ تولدِ خاورمیانهٔ جدید” مربوط میشود؟ آیا عربستان، مصر، و ترکیه، با این حملهٔ نظامی، به نقشی که ایالاتمتحده پس از امضای توافقنامهٔ هستهای با ایران- و “قرار گرفتنِ ایران در لیست کشورهای دوست و قابلاتکا پس از بیش از سه دهه”- برای جمهوری اسلامی ایران در طرح“خاورمیانه جدید“ درنظر خواهد گرفت معترضاند؟ آیا حمله نظامی به یمن در حقیقت اخطاری از سوی رقیبانِ رژیم ایران- که بازیگران اصلی طرحهای آمریکا در خاورمیانه در سالهای اخیرند- است، بدین معنا که ورودِ یک ”بازیگر جدید“ و آنهم ایران را بهآسانی نخواهند پذیرفت؟ آیا این تهاجم در حقیقت نخستین ”راستی آزمایی“ است، بدین معنا که ببینند رژیم ولایی تا چه حد به توافقهایش در رابطه با ایجاد فضای ”امن“ و اجتناب از عکسالعملهای تشنجآمیز پایبند است؟
برخی از تحلیلگران از اطلاع نداشتنِ ایالاتمتحده از تصمیم عربستان و متحدانش در حمله به یمن سخن گفتهاند و برخی دیگر دلیلِ این ماجراجویی نظامی را مقابلهٔ کشورهای سنیمذهب با رژیم شیعی ایران- حامیِ حوثیهای شیعی [زیدی]مذهب یمن- میدانند، و مسئله را به درگیریای مذهبی و فرقهای تنزل میدهند. بیشتر این تحلیلها دربارهٔ بافت سیاسی نیروهای درگیر در مبارزات دو دههٔ اخیر یمن اطلاعاتی ارائه نمیدهند، و بهطورِعمده بر حدس و گمان تمرکز میکنند. ارائهٔ تحلیلی جدی و مبتنی بر دادههای موثق از این ماجراجوییِ نظامی، بهسبب پیامدهای بیدرنگ و آتیِ آن، اهمیت فراوانی دارد.
نقشِ ایالاتمتحده درحمله نظامی به یمن
مداخلهٔ عربستان سعودی در جنگ داخلیِ یمن، هم بهلحاظ وسعت عملیات و تعداد کشورهای عضو ائتلاف و هم بهلحاظ سرعتی که این عملیات اجرایی شد، حیرتانگیز بود. بههمین دلیل، اطلاع نداشتنِ ایالاتمتحده از تصمیم عربستان و متحدانش- با توجه به امکانات انسانی، تکنولوژیک، و اطلاعاتی طولانیمدت آمریکا در عربستان- غیرممکن است. ایالاتمتحده، در آخر هفته پیش از حمله نظامی عربستان به یمن، در روزهای ۱ و ۲ فروردینماه، آخرین نفرات نیروهای عملیات ویژهاش را از یمن بیرون کشیده بود. مقامهای آمریکایی و عرب اظهار داشتهاند که، حملهٔ نیروهای وابسته به شورشیان حوثی به شهر بندریِ عدن- شهری که رئیسجمهور مستعفیِ یمن، عبد ربه ابومنصورهادی، در آن مستقر است- فرمان شروعِ حمله به یمن از سوی عربستان را اجتنابناپذیر کرد. با توجه به تاریخ حمله نیروهای حوثی به عدن، این ادعا نیز در اساس بیپایه است. روز پنجشنبه، ۶ فروردینماه، درحالیکه جتهای جنگنده عربستان مواضع نیروهای حوثی را زیر آتش گرفته بودند، کشتیهای جنگی مصر به خلیج عدن- شاهراه استراتژیک میان دریای سرخ و دریای عرب- وارد شدند. اکنون مشخص شده است که متحدان سنتیِ آمریکا در خاورمیانه- عربستان سعودی، کویت، امارات متحدهٔعربی، ترکیه، و مصر- از اوایل ماه مارس (هفته دوم اسفندماه)، یعنی سه هفته پیش از آغاز حمله نظامی به یمن، مذاکرات برای ایجاد ائتلافی نظامی را شروع کرده بودند. برنادت میهان، سخنگوی شورایامنیتملیِ آمریکا، روز پنجشنبه، ۶ فروردینماه، گفت: “چند روز پیش از حمله [به یمن]، عربستان سعودی و دیگر متحدان آن در شورایهمکاریخلیج، در مورد انواع گزینههای موردنظرشان، ازجمله اقدام نظامی، با ما تبادلنظر و اطلاعات میکردند.” سفیر عربستان سعودی در واشنگتن، عادل الجبیر، در گفتوگویش با آژانس خبری آمریکایی سی.ان.ان. ضمن تائیدِ اظهارات خانم برنادت میهان، از آنهم فراتر رفت و اظهار داشت: “ما ماهها در رابطه با این موضوع با ایالاتمتحده در حالِ بحث بودهایم.” او همچنین در مصاحبهیی با سی.ان.ان در روز نخست حمله، این ادعا را که ایالاتمتحده از این مسئله [حمله به یمن] مطلع نبوده است، مردود شمرد و گفت: “ما با نزدیک شدن زمان حمله با جزئیات بیشتری با ایالاتمتحده بحث و گفتگو داشتهایم. … ایالاتمتحده بر نظر و تفکر ما در مورد این موضوع اِشراف کامل داشت و ما در این زمینه از نزدیک با کاخ سفید هماهنگ کرده بودیم.”
مقامهای عربستان سعودی اظهار داشتهاند که برنامهریزی برای برپا کردن ائتلاف حدود سه هفته پیش، یعنی پس از سفر رئیسجمهور ترکیه، رجب طیب اردوغان، به قاهره آغاز شده بود. در آن جلسات، اردوغان از اقدام بالقوه نظامی در یمن مطلع شد و توافق کرد که ترکیه آن را پشتیبانی کند. بنابراین، تعجبآور نبود که بهمحضِ آغاز بمباران یکن بهوسیلهٔ جنگندههای سعودی در روز پنجشنبه، اردوغان حمایت ترکیه از عملیات نظامی را مورد تأیید قرار داد و اعلام کرد که، احتمالاً کشورش حتی از این عملیات پشتیبانی لجستیکی خواهد کرد. او در مصاحبه با رادیو ”فرانسه ۲۴“ گفت: “ما از مداخله عربستان سعودی حمایت میکنیم. ایران و گروههای تروریستی باید از یمن کنار بکشند.” دادهٔ (فاکتِ) موثق دیگر که از حمایت دولت آمریکا از ماجراجوییهای اخیر و برنامهٔ امپریالیسم در رابطه با خاورمیانه پرده برمیدارد، ازسرگیری فروش و تحویل مدرنترین تسلیحات آمریکایی به دولت مصر است. این تسلیحات، هواپیماهای جنگنده فانتوم اف ۱۶، موشکهای هارپون، و تانکهای فوق مدرن آبرام را شامل میشوند. پرزیدنت اوباما، در مکالمه تلفنیاش با ژنرال عبدلفتاح السیسی، ۱۱ فروردینماه، ادامه کمک سالیانه آمریکا به مصر بهمبلغ ۱٫۳ میلیارد دلار را مورد تأکید قرار داد. این کمکها و فروش تسلیحات مدرن آمریکایی به مصر، از سال ۲۰۱۳ و پس از اقدام السیسی به سرکوب دولت محمد مُرسی و اخوانالمسلمین مصر، قطع شده بود.
حزب توده ایران در گذشته به کرات در رابطه با سیاست ورزی چند وجهی ایالات متحده در منطقه اظهار نگرانی کرده است. ما متذکر شده بودیم که ” شواهد نشان میدهد که سیاست آمریکا در منطقه بر اساس استفاده از تنشهای موجود میان نیروها و دولتها، و ترکیبی از تقابل و تعامل با این یا آن نیرو برای مدیریت توازن نیرو در سطح کلان، در حال تغییر است، و این سیاست حتّی شامل اسرائیل نیز میشود. آمریکا با دخالت مستقیم و غیرمستقیم در کنشهای بیرونی و تحولات داخلی 5 قدرت اصلی منطقه (اسرائیل، ایران، ترکیه، مصر و پاکستان) میتواند ناکارایی پی آمد های منفی حرکت های نظامی تهاجمی وسیع آنرا در خاورمیانه را جبران کند و تحولات منطقه را- از افغانستان تا شاخ آفریقا- در راستای استراتژی کلان جهانی خود هماهنگ کند.” نامه مردم، شماره ۹۴۶ در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۳.
عربستانسعودی، و تحولهایِ سیاسیِ یمن
آنچه بهصورت اجمالی میتوان مطرح کرد این است که، در ربع قرن گذشته، مبارزات مهمی در مسیر بهوجود آوردنِ تحولهای سیاسی-اجتماعی در یمن در جریان بوده است که بهدلایلی در پوشش رسانههای جهان قرار نگرفتهاند. اکثر گزارشهای رسانهها در رابطه با تحولهای جاری در یمن- از سالهای ۱۹۹۰- فعالیت هستههایی از القاعده و همچنین نیروهای رادیکال اسلامیِ ضدِ آمریکا در این کشور را دربر میگرفتهاند، و نقش دیگر نیروهای فعال در صحنه مبارزات قانونمند مردم بهطور سؤالبرانگیزی بهسکوت برگزار شده است. این در حالی بوده است که- در قیاس با برخی از کشورهای عربی- طیف گسترده و پرجوششی از نیروهای چپ، ملی، و ناسیونالیست در مبارزات سیاسی در این کشور فعال بودهاند. پس از وحدت یمن دموکراتیک- که در رهبریِ آن نیروهای چپ و مارکسیست قرار داشتند- و جمهوری یمن در شمال در سال ۱۹۹۰، مبارزات مردم این کشور از مرحلههای مختلفی گذر کرده است. پس از وحدت یمن، حزب سوسیالیست، بررغم پستیوبلندیها و فراز و نشیبهای پردامنه، همواره یکی از نیروهای موثر سیاسی این کشور بوده است و در چهار سال گذشته در بسیج و هدایت مبارزهٔ زحمتکشان یمن سهم عمدهای داشته است. حزب سوسیالیست یمن در جنوبِ کشور پایگاه تودهایای قدرتمند و تشکیلات و سازمانی با برنامه دارد. این حزب، با تدوینِ برنامهٔ سیاسیای منعطف و حسابشده و توجه به موازنهٔ نیروها در یمن و منطقه، توانسته است در مقام یکی از نیروهای مؤثر در مبارزه برای تغییرهای دموکراتیک در کشور به نفع تودهها و استقلال یمن، خود را تثبیت کند. سوسیالیستهای یمنی همچنین توانستهاند بهطورموفقیتآمیزی نیروهای روشنفکری در صنعا و شمال یمن را سازماندهی کنند. پس از تغییر رئیسجمهور کشور در سال ۲۰۱۲، حزب سوسیالیست برای برپاییِ سیستمی فدرال در یمن و بهوجود آوردن شرایطی بهمنظورِ ادامه سیاستهای مردمی و ترقیخواهانه، مبارزه کرده است. در رابطه با نیروهایی که زیر نام “حوثیها“ شناخته میشوند، به این نکته باید اشاره شود که آنها ازجمله قدیمیترین قبیلهها و قومهای ساکن یمناند و نیز به سابقه هزار سالهٔ حضور آنان در حاکمیت و تاریخ یمن و نقش پررنگی که در دورههای مختلف حیات سیاسی یمن داشتهاندنیز باید توجه شود. تصویر رایج از حوثیها بهشکل نیرویی همتای ”داعش“ و یا نیرویی وابسته به رژیم ولایتی در ایران در اساس مخدوش است. حوثیها که شیعهمذهباند، در چارچوب نیازهای مبارزهشان برای رهبریِ تحولاتِ یمن، با برخی کشورهای منطقه و ازجمله جمهوری اسلامی ایران رابطه داشتهاند. نیروهای ارتجاعی در کشورهای ”شورای همکاری خلیجفارس“، از معرفی حوثیها بهمثابه جریان افراطیای تروریستی و ستون پنجم سیاستخارجیِ ایران، منظورهای خاصی را دنبال کرده و میکنند. از سوی دیگر، رژیم ولایی تلاشهایی هدفمند به تصویرِ خود در ریختِ ابرقدرتی اسلامی در منطقه داشته است و بر آن بوده است که چنین القا کند که جنبشهای مردمی در بحرین و یمن و برخی از دیگر کشورهای عربی خواستار نوعی از تغییرها با الگوبرداری از مدل ایران اسلامیاند. برخی از تحلیلگران استراتژیک وزارت خارجه ایران که در رابطه با کشورهای عربی تخصص دارند، با حضور در شبکههای عربزبان متعلق و یا متمایل به رژیم ولایی (العالم، المنار، المیادین)، به مناسبتهای مختلف، پیشرویِ حوثیها در یمن را ”امتداد محورِ مقاومت“ معرفی کردهاند و در راستای کشیدنِ چنین تصویری از ایران کوشش میکنند. محمدصادق حسینی، تحلیلگر استراتژیک وزارت خارجه، که عربزبان و گویا عراقیالاصل است، در تحلیلهایش که از بلندگوهای تبلیغاتی رژیم مکرر پخش میشوند، مدعی شده است که موفقیتهای ماههای اخیر حوثیها در بهدست گرفتن کنترل صنعا، “امتداد محورِ مقاومت از بیروت تا دمشق، بغداد، تهران، و تنگه باب المندب” است. این کوششهای تبهکارانه، از سوی اسرائیل، عربستان، ترکیه، سردمداران اخوانالمسلمین، و جریانهای وابسته به امپریالیسم، در حکم شواهدی قطعی در اثبات توسعهطلبی ایران مورد بهرهبرداری قرار گرفتهاند. بسیاری از تحلیلگران مطلع درکل با چنین ارزیابیای از مشخصههای سیاسی حوثیها موافق نیستند و آن را رد میکنند.
دلایل حملهٔ نظامی عربستان
در دورهٔ اخیر مبارزات مردم یمن بر ضد دولت وابستهٔ عبد ربه منصور هادی، که مجری سیاستهای عربستان سعودی و ایالاتمتحده آمریکا است، نیروهای وابسته به حزب ”انصارالله“- شاخهٔ سیاسیِ حوثیها- نقش مهمی در رهبری جنبش به عهده داشتهاند. حزب ”انصارالله“، جنبش اعتراضی گسترده مردم در ۸ مردادماه ۱۳۹۳ علیه حذفِ یارانهٔ سوخت را رهبری کرد. عبدالملکالحوثی در این روز خواستار گسترش جنبش اعتراضی و پایان دادن به اقدامهای ضدمردمی دولت شد. در روز ۲۵ شهریورماه، درگیریهای مسلحانه در شمالغرب صنعا آغازِ پایان رژیم را رقم زد. در ۲۹ شهریورماه، ارتش یمن عملاً به شورشیان حوثی و جنبش پیوست. در شب ۲۹ شهریورماه ۹۳ (۲۰سپتامبر ۲۰۱۴)، نماینده دبیرکل سازمانملل در یمن، اعلام کرد که نیروهای درگیر توافق کردهاند بحران کنونی در یمن بر اساس نتایج حاصل از اجلاس ”گفتمان ملی“ حلوفصل شود. او این موافقتنامه را همچون سندِ ملیای که روند صلحآمیز تغییرها را به جلو میراند و اصل مشارکت ملی، امنیت و ثبات در یمن را بهصورت پایهای جا میاندازد، توصیف کرد. دو روز بعد، موافقتنامهیی بهوسیلهٔ دو نمایندهٔ حوثی و یک نماینده از هریک از حزبها و نیروهای زیر بهامضاء رسید:
حزب اصلاح (از طرفداران علی عبداللهصالح، رئیسجمهور پیشین یمن)، کنگره عمومی خلق، حزب سوسیالیست یمن، حزب آل رشاد، حزب عدالت و سازندگی، جنبش دموکراتیک جنوب، اتحادیهٔ تجمع یمن، و حزب بعث.
موافقتنامه همچنین برخی مفاد ازجمله: تشکیلِ دولت جدید، اصلاحاتِ اقتصادی و کاهشِ قیمت بنزین و گازوئیل، تشکیلِ کمیتهٔ اقتصادیآی برای مطالعه و اجرای نتایج بحثهای گفتمان ملی بر اساس یک جدول زمانی، و همچنین تجدیدنظر در مورد تقسیماتِ کشوری و تصمیم در مورد نوعِ فدرالیسم، را دربر میگرفت.
آنچه روشن است اینکه عربستان سعودی و کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس تصمیم گرفتهاند با دست زدن به مداخلهیی نظامی- بعد از مداخله غیرنظامی خود در سال ۲۰۱۲ برای تحمیل نماینده خود (عبد ربه منصور هادی) در مقام ریاست جمهوری که در ماه های قبل به شکست انجامید – به قماری پرهزینه وارد شوند. در اولین مرحله، عربستان سعودی برای عقیم کردن قیام تودهای در یمن در سال ۲۰۱۲ در دوره ریاست جمهوری علی عبدالله صالح، مجبور به مداخله دیپلوماتیک مورد حمایت ایالات متحده شد. این جنبش تودهای، سکولار، و در اساس دموکراتیک بود، و خواستهای پایهایای همچون نوسازی، حقوق و آزادیهای دموکراتیک، سکولاریسم، مقابله با قبیلهگرایی، را مطرح میکرد و درواقع بخشی از مبارزه خلقهای منطقه در جریان جنبش ”بهار عربی“ بود. در درون جنبش، هستهیی از ناسیونالیستهای عرب، برخی از رهبران حزب سوسیالیست یمن، گرایش مارکسیستیای بسیار بانفوذ که تا زمانی که جنبش صلحآمیز میماند خود را به آن متعهد میدانست، وجود داشتند. بااینحال، بهزودی، چهرهٔ زشت و ارتجاعی قبیلهگرایی ظاهر شد و خصومت قدیمی بین علی عبدالله صالح و الاحمر (رهبر حزب اصلاح که وابسته به اخوانالمسلمین بود) تمامی تحولها را تحتالشعاع خود قرار داد. این بدان منجر شد که جنبش میهندوستانه و صلحآمیز تودهای در مرتبهٔ دوم اهمیت قرار گیرد. زمانی که علی عبدالله صالح طرح کشورهای عربی ”شورای همکاری خلیجفارس“ را برای استعفا پذیرفت، صحنهٔ سیاسی بهطورکامل تغییر یافته بود. بنابراین، هنگامیکه گفتگوی ملی آغاز شد، موقعیت نمایندگان نیروهای اصلیِ نقشآفرین در آغاز قیام در آن ضعیف بود. نتیجه گفتگوی ملی عملاً حفظ وضع موجود اما با حضور شخصیتهای متفاوت بود. ”عبد ربه منصورهادی“ جایگزینِ علی عبدالله صالح شد. مشابه به آنچه در اساس با برخی تفاوتها در مصر اتفاق افتاد. علی عبدالله صالح کنترل خود بر بخشی از ارتش را حفظ کرد، دو روزنامه کشور را اداره و حزب سیاسی او یکسوم از دولت را در دست داشت. حوثیها که در مبارزه علیه حکومت علی عبدالله صالح در قبل از برکناری او در سال ۲۰۱۲ حضور داشتند، با برخی حمایتهای لجستیکی از سوی ایران این امکان را یافتند که با برخورداری از آزادی عمل کامل بر شمال یمن تسلط پیدا کنند. مردم جنوب یمن- منطقهیی که حزب سوسیالیست نفوذ مشخصی در آن داشت- از آنجائی که خواهان نوعی خودمختاری محلی بودند، در این مقطع دستخالی ماندند. علاوه بر همه این مسائل باید دو بازیگر مهم دیگر را نیز درنظر گرفت. یکی از آنها امپریالیسم آمریکا است که در گذشته و حال همواره از رژیمهایی که درخدمت منافع آن هستند، حمایت میکند. بنابراین، ایالاتمتحده حمایت از دولت جدید را، همانگونه که قبل از آن از دولت علی عبدالله صالح پشتیبانی میکرد، ادامه داد. از سوی دیگر ”القاعدهٔ شبهجزیره عربستان“ که کنترل برخی از شهرهای جنوب یمن را در دست داشت به عملکرد تروریستیاش ادامه داد، که در عمل توجیهکننده حضور نظامی ایالاتمتحده آمریکا است. هنگامیکه حوثیها دریافتند ارتش یمن تقسیم شده است، و صالح نیز تصمیم گرفت که در مقابله با اقدامهای رژیم منصورهادی برای محدود کردن قدرت مالی و نظامی او، از آنان [حوثیها] حمایت کند، و همچنین شاهد حمایت ایران از خود شدند، مبارزهیی همهجانبه را سازماندهی کردند که با جذب حمایت مردم عادی و زحمتکشان، شش ماه قبل، در انتهای شهریورماه ۹۳، قدرت را در کل بهچنگ گرفتند.
آنچه اکنون و پس از حمله نظامی همهجانبه عربستان و مؤتلفانش در یمن میگذرد، وضعیت این کشور را در شرایط بسیار خطرناکی قرار داده است. حقیقت اینکه گرچه حمله نظامی روز ۶ فروردینماه ۹۴ ائتلافِ ۱۰ کشور عربی بهرهبریِ عربستان سعودی بهبهانهٔ حمایت از رئیسجمهور مخلوع یمن صورت گرفت، اما این مشخص است که هدف اصلی این ائتلاف جدید بهرهبری عربستان و با شرکت مصر و ترکیه اساساٌ سهمخواهیِ در قبال طرح «خاورمیانه جدید»، رقابت با ایران و بهمنظورِ باز کردن راه دخالت آشکار در تحولات سیاسی کشورهای دیگر منطقه در آینده می باشد.
شیوهای که در یمن عمل شد این بدعت میگذارد که در صورت شکلگیری هرگونه قیام ملی علیه رژیمهای ارتجاعی منطقه، ائتلاف دقیق و حسابشدهای زیر رهبری ”شورای همکاری خلیج“ و عربستان سعودی بهمنظور جلوگیری از هرگونه تغییر سیاسی مثبت وارد عمل شود. نکتهٔ مهم این است که، بررغم برخی اظهارنظرهای اولیه، عملیات در یمن بهطورکامل با ایالاتمتحده آمریکا هماهنگ شده بود. نکتهٔ مهم دیگر این است که، گرچه حمله نظامی و غیرقانونی عربستان سعودی و کشورهای مؤتلفش بهطورعمده بهبهانهٔ ”حمایتِ“ ایران از حوثیها(که دربارهٔ ابعاد و کیفیت آن نظرگاههای متفاوت و متناقضی وجود دارد) صورت گرفت، ولی نشانههایی در دست است که این کشورها، با تشویقِ قدرتهای امپریالیستی- ایالاتمتحده آمریکا، اتحادیه اروپا و ژاپن- فعالانه در تلاشاند تا در چارچوب این ادعا که تضاد در منطقه تضاد بین نیروهای سنی و شیعه و در اساس برخوردی مذهبی است، وضعیت را تصویر کنند. مهم این است که این وضعیت ادامه پیدا نخواهد کرد و دیر یا زود مردم در منطقه، چه در ایران و چه در کشورهای عربی، چنین نمایش ارتجاعی و ساختگیای از مشخصههای اصلی مبارزه خلقها برای صلح پایدار، دموکراسی، استقلال سیاسی و اقتصادی، و عدالت اجتماعی را بهشکست خواهند کشاند. بهزودی آشکار خواهد شد که مبارزه خلقهای منطقه نه مذهبی و نه فرقهای است، بلکه مبارزهیی در راه آزادی ملی و اجتماعی و علیه امپریالیسم و رژیمهای ارتجاعیای است که در دهههای اخیر جز پادوهایی بیاختیار و سرسپردهٔ قدرتهای جهان و بر ضد مردم خود نبودهاند. علاوه بر این، مردم منطقه اکنون بهروشنی دریافتهاند همان سنخ ائتلافی که حملههای نظامی و گسیل تروریستهای جهادی به جمهوری مستقل سوریه را سازمان داد و در حقیقت جنبش دموکراتیک و صلحآمیز مردم سوریه را در سال ۲۰۱۱ متوقف و ساقط کرد، در حال حاضر تلاش میکند حکومتی بیاعتبار و وابسته به امپریالیسم که زیر فشار جنبش مردمی استعفا کرده است، را در یمن بهقدرت بازگرداند. سران کشورهای “شورای همکاری خلیج“ که بر رغم برخورداری از حمایت اعضای پیمان ناتو و ازجمله ترکیه در اجرای طرح خود در سوریه شکست خوردند، اکنون برای تلافی این شکست سعی دارند از طریق سازماندهی جنگ ارتجاعیای دیگر، منافع ارتجاع و امپریالیسم را حفاظت کنند. تجاوز نظامی عربستان سعودی و مؤتلفانش، تلاش دیگری برای سردرگم کردنِ نیروهای مدافع صلح و ترقیخواهی در درکِ تضادهای اصلی در منطقه و تقویت تسلط امپریالیسم، صهیونیسم، و ارتجاع بر خاورمیانه است. این تجاوز نظامی در امتدادِ طرح آمریکایی “هرجومرج خلاق”، یعنی همان پروژهیی است که امپریالیسم در سازماندهی تجاوز به کشورهای مستقل و حریم زندگی مردم در کشورهای عراق، لیبی، سوریه، و در حال حاضر یمن، به پیاده کردن آن مشغول بوده و است. باید با صدایی رسا، محکوم بودنِ تجاوز نظامی عربستان و متحدان ارتجاعی آن را فریاد زد. ما طرفدارِ صلح و حامیِ دموکراسی، آزادی، استقلال، و عدالت اجتماعی در همه کشورهای خاورمیانهایم.
به نقل از «نامه مردم» شماره ۹۷۰، ۱۷ فروردین ماه ۱۳۹۴
بیانیه حزب کمونیست مصر
هشدار در خصوص گرفتار شدن در جنگ يمن
و درخواست ازهمه طرف های درگير برأي توقف كشتار و جستجوي راه حل سياسي
در شرايط بسيار پيچيده و خطرهاي متعددي كه منطقه و تعدادي از كشورهاي عربي را تهديد مي نمايد و افزايش طرح هاي آمريكايي وصهيونيستي برأي تجزيه و تقسيم كشورهاي مذكور، فرسايش امكانات و نابودي ارتش ها در درگيري ها و جنگ هاي ديني و فرقه اي و مذهبي؛ همكاري نهادهاي آمريكايي و هم پيمانان آنها در منطقه در تشكيل گروههاي تروريستي و پشتيباني مالي و تسليحاتي از آنها؛ تلاش قدرت هاي منطقه اي ( تركيه-ايران) و كوشش آنها براي بهره برداري از اوضاع نابسامان كشورهاي عربي بمنظور توسعه طلبي و بسط سلطه خويش بر مناطق حياتي، همزمان تهديد امنيت ملي عربي و مصري را بهمراه داشته است.
برزمينه چنين أوضاعي است كه بحران يمن به مرحله انفجاري رسيد. راه حل هاي تحميلي شوراي همكاري خليج بمنظور انحراف و شكست دادن انقلاب يمن؛ مهم ترين عامل رسيدن اوضاع به مرحله انفجاري بود.
تصرف پايتخت(صنعا) توسط حوثي ها باهمكاري علي عبدالله صالح (رئيس جمهور مخلوع يمن) و تلاش آنها براي پيشروي و تسلط بر جنوب وخصوصا شهر عدن، عدم توجه به درخواست هاي نيروهاي سياسي يمني و هشدارهاي عربي و بين المللي در خصوص توقف كشتار و روي آوردن به گفتگو و مذاكره براي رسيدن به راه حل هاي سياسي بمنظور وحدت كشور يمن و حفظ سرزمين هاي آن ؛ با پشتيباني ” ايران ” كه به تازگي در علني كردن نيت هاي خود در توسعه طلبي و و طمع هاي ناسيوناليستي در منطقه آبائي نداشته ؛ بر سرعت رسيدن اوضاع به مرحله بحراني كنوني افزود.
اگرچه حملات نظامي ائتلاف ده كشور به رهبري ” پادشاهي سعودي” با بمباران پايگاههاي حوثي ها و جلوگيري از پيشروي آنها به سمت عدن آغازشد ؛ اما دايره اين عمليات پس از آن به يك جنگ تمام عيار براي نابودي ارتش يمن و تمامي امكانات اين كشور وسعت يافت.
باگذشت زمان هدف هاي اوليه حملات هوايي از خواسته تحميل راه حل سياسي به حوثي ها به تسليم و تحويل أسلحه و اعتراف آن ها به مشروعيت رئيس جمهور فراري ” هادي منصور” تغيير نمود. اين تغيير أشكارا نشان از مجبور نمودن طرف هاي در گیر به پذيرش راه حل عربستان سعودي به سود يكي از طرف ها و عليه مردم يمن بود.
چنين هدف هايي به جزاستمرار جنگ و ويراني هرچه بيشتريمن نتيجه ديگري در بر نخواهد داشت. سرانجام چنين هدف هايي، به آزادي عمل هرچه بيشتر گروههاي تروريستي و از دست رفتن افق هاي رسيدن به راه حل هاي سياسي واقعي مورد قبول كليه گروههاي يمني منتهي خواهد شد.
ما ضمن تاكيد بر حق ” مصر” براي رويارويي با هرگونه تهديد ” امنيت ملي ” در درياي سرخ ؛ هشدار مي دهيم: “مشاركت مصر در هرگونه ائتلاف به رهبري و برنامه ريزي سعودي ها و پشتيباني اطلاعاتي و لجستيكي ايالات متحده آمريكا عليه كشور برادر يمن به منافع مصر در حمايت از امنيت ملي خويش آسيب مي رساند. همانگونه كه ادامه جنگ سبب گسترش درگيري هاي مذهبي و فرقه اي در كل منطقه خواهد بود. چنين رويدادي توجه همه را از خطر بالفعل تروريسم منحرف خواهد كرد.
حزب ما با درك چشم انداز اوضاع ؛ رهبري سياسي كشور را به تجديد نظر در تصميم مصر براي مشاركت در عمليات نظامي و پرهيز از درگير شدن در عمليات زميني دعوت مي نمايد.
كشور ” مصر” بايد نقشي تعيين كننده در اعمال فشار براي توقف كليه عمليات نظامي از سوي همه طرف هاي درگير و رسيدن به راه حل سياسي با نظارت كشورهاي عربي إيفاء نمايد.
راه حل سياسي مذكور بايد وحدت سرزميني كشور يمن و حق مردم را براي انتخاب آزادانه حكومت خويش را بهمراه داشته باشد.
دفتر سياسي – دوشنبه ٣٠ مارس ٢٠١٥
حزب کمونیست مصر