مسایل سیاسی روز

هیئت نمایندگی کمیته مرکزی حزب توده‌ ایران در کنگرهٔ ‌سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)

چهاردهمین کنگرهٔ سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) روز پنجشنبه ۱۹ فروردین‌ماه آغاز و روز شنبه ۲۱ فروردین‌ماه پایان یافت. نشستِ کنگره طی سه روز بحث و تبادل نظر، به مسائل سیاسی و اقتصادی‌ای که کشور ما با آن‌ها روبه‌رو است و نیز به برخی نکته‌های مرتبط با برنامه و اساسنامه سازمان، که در جزوه‌یی تدوین شده و در اختیار شرکت‌کنندگان و میهمانان کنگره قرار داده شده بود، پرداخت. سالن برگزاری کنگره با گل، شعارهای متعدد، ازجمله شعارهای: صلح، دمکراسی، عدالت اجتماعی و سوسیالیسم، و همچنین تصویرهای جان‌باختگان سازمان تزئین شده بود. در کنار جایگاه هیئت‌رئيسهٔ منتخب کنگره، تصویر بزرگ رفیق بیژن جزنی، که چند روز دیگر چهلمین سالروزِ شهادت او و یارانش به‌ دست دژخیمان دستگاه امنیتی رژیم شاه فرا می‌رسید، قرار داشت.

 

در طول دومین روز نشستِ کنگره، میهمانان، پیام‌هایی از سوی حزب‌ها و سازمان‌های ‌شان خطاب به کنگره خواندند. پیام‌هایی نیز از سوی حزب کمونیست فرانسه و حزب چپ آلمان خطاب به کنگره خوانده شد.
به ‌دعوت رهبری سازمان اکثریت، نمایندهٔ  کمیته مرکزی حزب ما نیز در کنگره شرکت کرد و پیام کمیته مرکزی حزب تودهٔ ایران خطاب به چهاردهمین کنگرهٔ سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)  را خواند. متن پیام کمیته مرکزی حزب به شرح زیر است:

رفقای گرامی،
کمیتهٔ مرکزی حزب توده‌ٔ ایران، برگزاریِ چهاردهمین کنگره‌تان را، در این شرایط بسیار حساس از تاریخ میهن‌مان، تبریک می‌گوید، و موفقیت‌تان را در آن، آرزومند است.
تاریخ مبارزات حزب ما و سازمان شما- در راهِ برقراریِ دموکراسی، آزادی، و عدالت اجتماعی در میهن‌مان- پیوند‌هایی دیرینه با یکدیگر داشته است. حزب ما همچنان بر اهمیتِ همکاری و تلاش مشترکِ دو سازمان سیاسی‌ما، در مسیرِ دستیابیِ مبارزهٔ حساس و پیچیدهٔ مردم زحمتکش میهن‌مان برای پایان دادن به حاکمیتِ رژیم استبدادیِ ولایت فقیه و پایه‌ریزیِ آینده‌‌یی دموکراتیک و آزاد، باورمند است. افزون بر این، ما همچنان به اتحاد‌عملِ نیروهای مترقی، ملی، و آزادی‌خواه میهن‌مان در حکم عاملی اساسی و انکارناپذیر در راستای برپاییِ جایگزینی مردمی و دموکراتیک در برابر رژیم ضدمردمیِ «ولایت فقیه»، معتقدیم.

رفقای گرامی!
چهاردهمین کنگره سازمان شما در شرایطی برگزار می شود که سرمایه داری در جهان، و به‌ویژه در ایالات متحده و اروپا، در بحرانِ عمیقِ ساختاری‌اش که در ۲۰۰۸ آغاز شد،  هنوز درگیر است.  بازار آزاد، و آزمندیِ بی‌حدومرز آن از برای کسبِ سود به‌طرزی فوق‌العاده و سریع، به‌ورشکستگیِ صدها بانک و موسسهٔ مالی، و در نتیجه، به‌گسترشِ هرچه‌بیشتر بیکاری، افزایشِ قیمت‌ها و نیز شوربختی و تیره‌روزیِ مردم انجامیده است.  سرمایه‌داریِ جهانی، بر پیامدهای بحرانِ بی‌سابقهٔ اقتصادی‌مالیِ سال‌های اخیرش هنوز نتوانسته است غلبه کند. میزانِ رشد، در اقتصادهای کشورهای سرآمدِ سرمایه‌داریِ جهان، ناچیز و بی‌ثبات است. بررغم ادعاهایِ گزاف مبنی بر اینکه کشورهایی مانند آلمان و فرانسه در برابرِ بحران واکسینه شده‌ و از آن رهایی یافته‌اند، اقتصادهای کشورهای پیشرفتهٔ سرمایه‌داری با نرخ رشدهایی نزدیک به صفر و در حد یک‌دهم و یا دودهم درصد، در وضعیتِ رکودِ عملیِ اقتصادی قرار دارند.  آمریکا، بزرگ‌ترین کشورِ بدهکارِ جهان است. میزان بدهیِ ملی در ژاپن و برخی از کشورهای اروپایی، بین ۲۵۰ تا ۴۰۰ درصدِ تولیدِ ناخالص داخلی‌شان است. 
کشورهای منطقهٔ خاورمیانه، به‌دلیلِ سیاست‌های ماجراجویانه و مخربِ امپریالیسم، در آتش و خون غوطه‌ورند و به‌بی‌ثباتیِ سیاسی کم‌سابقه‌ای دچارند. حاکم شدنِ جَوِ جنگ، ترور، و برخورد‌های مذهبی، فرقه‌ای، و قومی بر زندگیِ اقتصادی، سیاسی، و اجتماعیِ عراق، سوریه، لیبی، یمن، و افغانستان، زندگی مردم این کشورها را در وضعیت بسیار اسفناکی قرار داده است، وضعیتی که، برآمدِ آن، پس‌رفتِ محسوس و تراژیک در عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، و نابودیِ توانِ ملی و حاکمیتِ ملی آن‌ها بوده است. نیروهای عمیقاً واپس‌گرا و جنایتکارِ «حکومت اسلامی» (داعش)- در عراق، سوریه، لیبی، و لبنان- با ترور و کشتارِ مردم بی‌گناه، و درعین‌حال، تخریبِ فرهنگ و نمادهای تاریخیِ کهن و هزاران‌سالهٔ آن‌ها، فاجعه‌‌‌هایی دهشتناک آفریده‌اند. معتقدان و مجریانِ اسلامِ سیاسی، ازجمله نیروهای جنایتکارِ داعش- که نِحله‌های فکری، شیوه‌ها، و عملکردشان را در همان راستا و امتدادِ عملکردِ سران رژیم ولایت‌فقیه باید ارزیابی کرد- ویران کردنِ پیشرفت‌ها و دستاوردهایِ تمدن و فرهنگ در کشورهای منطقه را آماجِ ایلغارشان کرده‌اند. حقیقت اینکه، قدرت‌ یافتنِ نیروهای واپس‌گرا، و دامنه‌دار شدنِ گسترهٔ عملیات‌‌شان در منطقه، از اوضاع‌واحوالِ به‌وجودآمده بر اثرِ سیاست‌های نظامی‌گرایانهٔ امپریالیسم، هجوم به کشورهای منطقه و اشغالِ آن‌ها، حمایتِ ایالات‌متحده و اتحادیهٔ اروپا از ارتجاعی‌ترین رژیم‌های استبدادی در کشورهای عربیِ متحدِ غرب، و نیز چشم فروبستن بر جنایت‌های پرشمارِ دولت‌های نژاد‌پرست و راست ارتجاعیِ اسرائیل بر ضدِ خلق فلسطین، ریشه گرفته است. 

رفقای فدائی!
ادامهٔ سیاست‌خارجیِ ماجراجویانه و پرتناقضِ رژیم، کشور ما را در منطقه به‌طورِمحسوسی منزوی کرده است. این امر، در شرایطی که امپریالیسم آمریکا و «اتحادیهٔ اروپا» سیاستِ برپاییِ «خاورمیانهٔ جدید» برپایهٔ گسترشِ هژمونی‌شان در کلِ خاورمیانه را به‌طورِفعالی دنبال می‌کنند، استقلالِ کشور و نیز امکانِ تحول‌های صلح‌آمیز در درونِ میهن‌مان را به‌مخاطره انداخته است. تحمیلِ تحریم‌های اقتصادی و مالیِ گسترده از سویِ کشورهای امپریالیستی بر ایران، دشواری‌های بی‌سابقه‌‌یی برای مردم‌ و کشورمان به‌وجود آورده است.
ادامهٔ سیاست‌های مخربِ دولت‌های احمدی‌نژاد از سویِ دولتِ روحانی، در مهم‌ترین عرصه‌های زندگیِ مردم- که بر پایه نسخه‌های صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی تنظیم ‌شده‌اند- تنها به‌ بحرانِ کنونی و پیامدهای فاجعه‌بارِ آن، هم در کوتاه‌مدت و هم در دراز‌مدت، دامن خواهد زد. برخی از سخنگویانِ رژیم و هوادارانِ دولت روحانی، تلاش دارند وانمود کنند که ایران در حالِ خارج شدن از بحران و رسیدن به مرحلهٔ رشدِ اقتصادی‌‌ای قابل‌قبول است. برخلاف این ادعاها، نشریه‌های مجاز کشور می‌نویسند:«رشدِ اقتصادی می‌تواند در بخش‌های مالی و تجاری رقمِ ظاهریِ رشدِ اقتصادی را بالا نشان دهد، ولی در رکودِ تولیدی و ایجادِ اشتغال تغییری ایجاد نکند. ما امروز به‌نسبتِ جمعیت فعالِ کشور نزدیک به ۱۰ میلیون بیکار داریم. بنا بر تجربیات ما در اقتصاد ایران، ما‌به‌ازایِ هر ۱ درصد رشدِ اقتصادی ۲۵ هزار شغل ایجاد می‌شود. با این روند، رشدِ اقتصادی برای رفعِ مشکلِ بیکاری در حدِ قابل‌قبول (بنا بر محاسبات ما) ۶۴ سال زمان لازم داریم.» در نزدیک به دو سال کارگزاریِ آقای روحانی و دولتِ «تدبیر و امید»ش، برخلافِ همهٔ قول‌های داده‌شده از سوی آن‌ها، در عمده‌ترین و پایه‌ای‌ترین مسئله‌های مرتبط با حقوق‌بشر، دموکراسی، و حقوقِ اجتماعی، نه‌تنها بهبودی جدی رخ نداده است، بلکه در برخی عرصه‌ها، وضعیت به‌وخامت نیز گرائیده است. حزب تودهٔ ایران، در جریانِ انتخاباتِ مهندسی‌شدهٔ خرداد ۱۳۹۲، به‌روشنی اعلام کرد که، عمده‌ترین هدفِ رژیم ولایت‌فقیه از این انتخاباتِ مهندسی‌شده، تخفیفِ فشار اجتماعی، ترمیمِ روابطِ جمهوری اسلامی با دولت آمریکا و دولت‌های اتحادیهٔ اروپا، و درنتیجه، رفعِ تحریم‌ها، و درنهایت، تأمینِ ادامهٔ حاکمیتِ رژیم استبدادیِ کنونی است. عملکردِ دولتِ روحانی نیز تا به‌امروز در همین راستا بوده است. ما، درعین‌حال، با حمایت از امرِ تنش‌زدایی در منطقه، و باور به اینکه در راهِ عادی‌سازیِ روابط با آمریکا و اروپا بر پایهٔ حفظِ منافعِ ملی‌مان همهٔ تلاش‌ها را باید به‌کار برد،‌ معتقدیم که هدفِ اساسی از مذاکراتِ هسته‌ای،‌ افزون بر رسیدن به راه‌حلی در زمینهٔ اختلاف‌ها بر سر سیاستِ ایران درزمینهٔ استفاده از انرژی هسته‌ای و برنامه‌های تسلیحاتیِ آن در ارتباط با منطقه، نیز بر سر تعیینِ نقشی از برای رژیم ولایت‌فقیه- در چارچوبِ هدف‌های راهبردیِ امپریالیسم- در پیاده و اجرایی کردنِ «خاورمیانه جدید» است.
در چنین شرایطی، در حالی که دستگاه‌های سرکوب‌گریِ رژیم به‌منظورِ رویارویی با جنبشِ اعتراضیِ مردم و به‌عقب راندن و به‌سکوت کشاندنِ آن، فشارهای امنیتی و خفقانِ اجتماعی و سیاسی را شدت داده‌اند، جنبشِ کارگری میهن‌مان، با سازمان‌دهیِ خودجوش اعتراض‌های گستردهٔ  واپسین ماه‌های سالِ ۱۳۹۳، توانِ خود در به‌چالش طلبیدنِ ‌رویکردهای رژیم را آشکار کرد. حرکت‌های اعتراضی صنفیِ معدنچیان، کارگران کارخانه‌های خورو سازی و دیگر واحدهای صنعتی، و آموزگاران و پرستارانِ کشور- با توجه به شعارهای هوشمندانه و حساب شده‌شان-  و نیز کسبِ موفقیت‌هایی نسبی در مسیرِ این حرکت‌ها، آغازِ فصل جدیدی در مبارزهٔ مردم کشورمان را نوید می‌دهند.  ادامه یافتن و گسترده شدنِ دامنهٔ این اعتراض‌ها، نشانگرِ این واقعیت است که باوجودِ سرکوبگری‌های دستگاه‌هایِ امنیتی و قوهٔ قضائیهٔ بیدادگرِ حکومت جمهوری اسلامی، جنبشِ مردمی در میهن ما هنوز از نفس نیفتاده است، و می‌تواند- در صورتِ سازمان‌یافتگی- به‌منظورِ دستیابی به خواست‌های به‌حقِ خود، رژیم را به‌چالش‌ بطلبد. همان‌طور که تحول‌هایِ دو دههٔ اخیرِ کشور نشان داده‌اند، با تکیه بر توانِ اعتراض‌های گستردهٔ مردمی، می‌توان حکومتِ ضدمردمی و استبدادیِ کنونی را به‌عقب‌نشینی وادار کرد. برخلافِ ادعاهای تبلیغاتیِ رژیم، جنبش ضدِ استبدادی در کشور ما همچنان نیرومند به حیاتِ خود ادامه می‌دهد، و منتظرِ فرصت و پدیدار شدنِ روزنه‌هایی مناسب برای برداشتنِ گام‌هایی تازه است. نیروهایِ  مردمی و آزادی‌خواهِ کشور، در خلالِ مبارزه‌شان در  سال‌های اخیر، به تجربه‌های گران‌بهایی دست یافته‌اند و از آن‌ها نکته‌هایی آموخته‌اند که می‌تواند راه گشایِ مبارزات آتیِ مردم ما باشد. هماهنگی و اتحادِ بیش‌ازپیشِ نیروهای اجتماعی، پیوند زدنِ مبارزات پراکندهٔ کارگری به جنبشِ  اعتراضی و حق‌خواهانهٔ زنان، جوانان، و دانشجویان کشور، حرکت به سمتِ بر پا داشتنِ ستاد مبارزاتی‌ای واحد، و طرحِ برنامه‌یی مشترک، در صورتِ اجرایی درست و دقیق، راهکارهایی مؤثرند که می‌تواند به نتیجه‌های موردنظرِ جنبش بینجامد. می‌توان با اتحادِ عمل، پایداری در برابرِ سرکوب‌گران، پیگیر بودن در مبارزه، جنبش را به‌پیش برد.

رفقای گرامی!
ما همچنان بر این باوریم که، طردِ رژیم ولایت فقیه، یعنی رژیمی که در حکمِ سدِ راهِ تحول‌های مثبت در میهن ما است، و تامینِ شرایط برای مسیرِ رشدِ سالم، دمکراتیک، و همساز با محیط‌زیستِ کشور، در گروِ سازمان‌دهیِ جنبش مردمی و گردان‌های اصلی آن است. این وظیفهٔ مهم، بدون تلاش و عملِ متحدِ همه نیروهای مدافعِ صلح، حقوق‌بشر، و معتقد به دموکراسی و عدالت اجتماعی در زمینه‌های گوناگون، امکان پذیر نیست.
برایِ چهاردهمین کنگرهٔ شما در تدوینِ برنامهٔ عملی برای مبارزات سیاسیِ آینده و رویارویی با تحول‌های پرشتاب و بغرنج کنونی در درون کشور، منطقه، و جهان، بار دیگر صمیمانه آرزوی موفقیت می‌کنیم.

با گرم ترین درود های رفیقانه

کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران
۲۰  فروردین ماه ۱۳۹۴

به نقل از «نامه مردم» شماره ۹۷۱، ۳۱ فروردین ماه ۱۳۹۴

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا