مسایل بین‌المللی

در ضرورت شناختِ واقعیتِ چین و سیاست‌های آن!

این مقاله را خانم ” جنی کلگ“، استاد دانشگاه، تحلیل‌گرِ ترقی‌خواه و سرشناس تحول‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگیِ چین و نویسندهٔ کتاب “استراتژی جهانیِ چین” که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد، به‌مناسبت پنجاهمین سالگرد پایه‌گذاریِ ” انجمن تفاهم میان انگلستان و چین“ نگاشته است. نویسنده در این سلسله از مقاله‌های خود در هفته‌های اخیر، حامیان صلح و پیشرفت را به فعالیت در توضیح ضرورتِ پایان دادن به موج خصومت و سوءظن در مورد چین از طریق آگاهی بخشی دربارهٔ واقعیت‌های عرصه‌های مختلف حیات سیاسی، اقتصادی، انسانی و فرهنگی چین فرامی‌خواند.
[به‌نقل از: روزنامه ” مورنینگ استار“، روزنامه چپ که از سوی حزب کمونیست انگلستان منتشر می‌شود]

شرایط جهان کنونی با پنجاه سال پیش بسیار ناهمسان است. در آن زمان، هنگامی‌که جنگ ویتنام در آستانهٔ شروع بود، جوزف نیدهام  و دیگران گسترشِ شناخت از چین را در بریتانیا ضرورتی فوری دیدند.
از آن سال‌هایی که چین کشوری در محاصره و نیازمند به کمک بین‌المللی بود بسیار گذشته است. چین امروز دنیا را دگرگون کرده و خود را در این روند با سرعتی خیره‌کننده متحول می‌سازد. ده سال پیش اقتصاد چین تقریباً با بریتانیا یکسان بود. امروز چهار برابر بزرگ‌تر از آن است. آینده‌یی که در آن اقتصاد چین دو یا حتی سه برابر ایالات‌متحده باشد، نپنداشتنی نیست.
اما چالش برای درک چین همچنان باقی است. درست است که سرعت گسترش روابط میان چین و بریتانیا در حال افزایش است و آموزشگاه‌ها، شغل‌ها، دانشگاه‌ها و سازمان‌های غیردولتی بسیاری با همتایان خود در چین نه‌تنها روابط مستقیم برقرار می‌سازند، بلکه در آنجا  [چین] فعالیت هم می‌کنند. همچنین این مبادله دوسویه است و بیشترین تعداد بنیادهای علمی و هنری کنفوسیوس در اروپا در خاک بریتانیا قرار دارد.
باوجوداین، سطح گفتمان عمومی در مورد سر برافراشتن چین و معنای آن برای آیندهٔ بریتانیا، به‌طورِ اسفناکی ناکافی است. به‌ندرت- اگر هم اتفاق بیفتد-توجه به این سر برافراشتن از اظهارنظرهای بی‌خردانهٔ رسانه‌ای‌ای‌ همچون‌:” چین به کجا می‌رود؟ آیا به انفجار منتهی خواهد شد؟ اقتصادش به‌شدت یا به‌آرامی به زمین خواهد خورد؟ آیا هرگز رعایت حقوق بشر در آنجا بهبود خواهد یافت؟”  فراتر نمی‌رود.
در نشستِ حزب کارگر در سال گذشته، پس از سخنانی که از سوی رهبران این حزب دربارهٔ نقش بریتانیا در جهان ایراد شد، شهروندان چینی دوستدارِ حزب کارگر‌، زیر فشار فراوان، ۲۰ تا ۳۰ تن را برای شرکت در جلسهٔ جنبی آن زیر عنوان ما از چین چه می‌توانیم بیاموزیم توانستند بفرستند. اما لااقل، پیشرفتِ شگفت‌آور چین در کاهش فقر- چیزی بالغ‌بر ۷۰ درصد کل میزان کاهش فقر در سطح جهان- باید  نمونه‌یی پیشِ رویِ بقیهٔ جهان به‌منظور سنجش هدف‌های رشد هزاره ۲۰۱۵-۱۹۹۰ موردبررسی قرار گیرد.
به‌گفتهٔ نیدهام، ما به‌ همان اندازه با مصیبتِ‌‌ “جهل کور” دست‌به‌گریبانیم که پنجاه سال پیش بودیم. در تمامی مراسم یادبود صدمین سال جنگ جهانی اول، در سال گذشته، اشاره‌یی ناچیز به چین شد. ما اسب‌های جنگی را بزرگ می‌داریم، اما از هزاران کارگر چینی که جانشان را درخدمت به ارتش بریتانیا در فرانسه از دست دادند،خبری نیست. درواقع، خیانتِ ساکنان کاخ ورسای فرانسه در الحاق بخشی از خاک چین به ژاپن تعیین‌کننده بود. اگر ما این نکته  را نتوانیم بفهمیم، جهان کنونی را نمی‌توانیم دریابیم.
امسال در هفتادمین سالگرد پیروزی در جنگ جهانی دوم، آیا چین در مقام متحدِ ما بر ضدِ فاشیسم جهانی به‌یاد آورده خواهد شد؟ آیا ما نبردِ ینانگ یوانگ در آوریل ۱۹۴۲ در برمه را هنگامی‌که ارتش چین ۷ هزار سرباز بریتانیایی را از محاصرهٔ ارتش ژاپن و در نتیجه  از نابودی نجات داد، به‌یاد خواهیم آورد؟ یا هزاران کارگر دریانورد چینی ساکن شهر بندری لیورپول را که مسیر پرخطرِ بین دو قاره را در اقیانوس اطلس درمی‌نوردیدند را؟
رسانه‌ها میان انگیزه‌های انسان‌گرایانه و آزادی‌خواهانهٔ ژرف ما و دولت توسعه‌گرا با اقتصاد متمرکز چین جدایی به‌وجود می‌آورند‌، یعنی پندار نادرستی که همچنان ادامه دارد و چیزی که افکار عمومی را در جهت خلاف زمینه‌های مشترکی که میان ما وجود دارد، خو می‌دهند. غریزه‌های استعماری پارلمان (انگلستان)، مناظره‌ها را به موضوع دمکراسی در هنگ‌کنگ می‌کشانند. چین‌هراسی هرازچندگاهی سر برمی‌آورد، چنان‌که در ۲۰۰۱ رستوران‌های چینی در بریتانیا در شیوع بیماری تبِ برفکی (بیماری دهان و پا) ملامت شدند، و یا هیاهویی که در مورد “اراذل‌واوباش” پلیس چین که مشعل المپیک را در شهرهای لندن در ۲۰۰۸ همراهی می‌کردند، برپا شد.
اخیراً افترای حیله‌گرانه‌ای از سوی برخی گزارش‌های رسانه‌های غربی دربارهٔ حمله‌های تروریستی سال گذشته در شین جیانگ ‌مشاهده شده است که واژه “تروریست” را در گیومه می‌گذارند و به آن عبارت “آنچه از سوی دولت چین ادعا می‌گردد” را اضافه می‌کنند. بااین‌همه،محکومیت کشتارِ شارلی ابدو از سوی چین بدون چون‌وچرا بود (اگرچه با اشارهٔ ضمنی‌ای بر تأثیر منفیِ سیاست‌ها و عملکردهای به‌ویژه ایالات‌متحده همراه بود).
جنبش چپ درمجموع، به‌جز چند مورد، در دریافتن اهمیت و حتی ضرورت فهمیدن چین کم‌تر از دیگران کوتاهی نکرده است. چپ و راست، هر دو، در بازتابیدنِ این تصور نادرست از نقش “نو استعماریِ” چین در آفریقا باهم همراهی می‌کنند. از هر دو سو، تظاهرات دانشجویی در هنگ‌کنگ- بدون توجه به تهدیدی که “انقلاب رنگی” و آزاد کردن “توده‌های تحت ستم” آن‌ها می‌تواند به درون چین راه بیابد- مورد تحسین قرار می‌گیرد.
در نشست تفاهم بین‌المللی در پکن، سال گذشته، رئیس‌جمهور شی‌‌جن‌پینگ دربارهٔ نظریهٔ تهدید چین به این نکته اشاره کرد که [چنین نظریه‌یی] نتیجهٔ پندارِ نادرست، و در برخی موردها، برآیندِ تعصب شدید ضدِ چین است. او با تصریح بر آنکه “تفاهم میان مردمان اساسِ صلح جهانی است”، این گفتهٔ چینی را واگو کرد: “درحالی‌که همبستگی میان مردم کلیدِ روابط میان دولت‌ها به‌شمار می‌رود، درکِ دوسویه کلیدِ روابط مردم با مردم است.”
پنجاه سال پیش نیدهام چالشِ درک “معنای چین، گذشته و اکنون” را مطرح کرد. این بدون تردید برای مردم ونزوئلا، هند، اسپانیا، و جز اینان، به یک معنا نیست. اما ما باهم آینده‌یی را درپیشِ روی داریم که هرچه بیشتر در آن سهیم می‌شویم و به همکاری برای مقابله با تهدیدهای آب و هوایی، فقر و بی‌نوایی، عدم تعادل مالی، بیماری‌های همه‌گیر، تروریسم و غیره نیاز دارد.
اما اینجا، در بریتانیا، نخبگان سیاسی ما هنوز در اندیشهٔ مهارِ چین از سوی ناتو و اتحادِ دو سوی اقیانوس اطلس لنگر انداخته‌اند. همزمان، اروپا و چین، به‌معنای واقعی کلمه، با خط قطار مستقیم بین چین و آلمان از راه آسیا و اروپا – که زمان سفر را به یک‌سوم زمان فعلی می‌رساند- به هم نزدیک می‌شوند.
برای ” انجمن تفاهم میان انگلستان و چین“، پیگیریِ فراز و نشیب‌های چین در طول دهه‌ها، فراز و نشیب‌هایی که می‌خواسته است خویش را با آن‌ها وفق دهد و با زمان پیش رود، آسان نبوده است. در خلال ۲۵ سال گذشته، این انجمن رشتهٔ درک و تفاهم میان دو فرهنگ را حفظ کرده است. روابط میان آن و ” انجمن دوستی مردم چین با کشورهای خارجی“- که پس از ۱۹۸۹ قطع شده بود- دوباره بر پایه استوارتری برقرار گردیده است.
رسالتِ انجمن تفاهم میان انگلستان و چین در تلاش‌اش برای چیره شدن بر بدگمانی و عدم درک چین در بریتانیا، اکنون همچون همیشه، و به همان اندازه هم به‌خاطر آیندهٔ بریتانیا، ارزشمند است. شیوه غیررسمیِ انترناسیونالیسم این انجمن، دوستانه و غیر انتقادی است، و با ژرف‌تر شدن روابط میان چین و بریتانیا نقش پراهمیتی بازی خواهد کرد.
تمرکز انجمن تفاهم میان انگلستان و چین برای یافتن همیاری در شرایط دگرگون‌شوندهٔ میان توده مردم و شخصیت‌های تأثیرگذار ناهموار بوده است. اما شیوهٔ رفتاری آن را در سنتِ پشتیبانی از چینی‌ها در بریتانیا در زمان چارتیست‌ها و در مخالفت با جنگ تریاک جستجو می‌توان کرد. همزمان با گام گذاشتن چین برای بازگویی روایت خود به دنیا، انجمن تفاهم میان انگلستان و چین نیز  روایت تاریخ مردم در روابط بریتانیا و چین را همچون جنبش: دست‌ها از چین کوتاه در سال‌های ۱۹۲۵-۱۹۲۷، و کمیتهٔ کارزار چین، که حمایت از مقاومت ضدِ ژاپنی چین را در سال‌های ۳۰ و ۴۰ قرن بیستم میلادی سازمان داد، می‌باید بازگو کند.
پنجاهمین سالگرد برپایی انجمن تفاهم میان انگلستان و چین، گشایشی است که به بحثی عمومی می‌تواند دامن زند. باهم و با یاری تاریخ‌دانان، ما اهمیت فهمیدنِ چین را به گفت‌وگو خواهیم گذاشت، و در مورد گذشته و نگاه به آینده نیز به اندیشیدن خواهیم نشست.

به نقل از «نامه مردم»، شماره ۹۷۴، ۱۱ خرداد ماه ۱۳۹۴

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا